راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

شعارهای جنبش سبز
باید بتواند تا اعماق جامعه نفوذ کند

 

دفاع از قانون اساسی، امروز از محوری ترین شعارهای جنبش خواهان تحولات در ایران است که به دلیل به کار گرفتن رنگ سبز، به جنبش سبز مشهور شده است. این نام از زمانی مشخصه این جنبش شد که محمد خاتمی که خود نیز سید است، شالی به رنگ سبز را که در صدر اسلام سر بند و یا عمامه محمد و علی و حسین و ... بوده به سید حسین موسوی تقدیم کرد و آن را در یکی از همایش های انتخاباتی به گردن وی آویخت. ظاهرا و براساس شنیده ها، موسوی هم از جانب پدر و هم از جانب مادر "سید" است. در ایران و بویژه در آذربایجان به افراد سید، بعنوان نواده پیغمبر "میر" می گویند و مهندس موسوی را نیز به همین دلیل میر حسین موسوی صدا می کنند.

اما بحث ما نه بر سر شال سبز است و نه درباره ارتباط "میر" با "سید". بحث از پافشاری جنبش کنونی بر اجرای قانون اساسی و سوابق غفلت از این بحث و بی توجهی به دو وجه بسیار مهم و درارتباط با هم در این میان است.

قانون اساسی در کنار پافشاری بر استقلال ملی، بر دو محور تنظیم شده است.

1- جلوگیری از سلطه سرمایه داری غارتگر بر کشور

2- جلوگیری از بازگشت دیکتاتوری و خودکامگی به کشور با دفاع از آزادی ها

حزب توده ایران در سالهای نخست پیروزی انقلاب، ضمن دفاع از استقلال ملی، روی وجه نخست، یعنی جلوگیری از سلطه سرمایه داری غارتگر بر کشور متمرکز شد و بدرستی نیز یادآور شد که آزادی نیز مانند دیگر مقولات اجتماعی، طبقاتی است. یعنی آن طبقه ای که حاکمیت را بدست می آورد، آزادی خود را نیز تامین می کند و آزادی دیگر طبقات را محدود. و باز در همان سالها و بدرستی، رهبری حزب توده ایران خطر سرمایه داری تجاری را که زیر چتر ارتجاع مذهبی به سوی قدرت خیز بر میداشت مکرر در مکرر یادآور شد. امری که سرانجام نیز، علیرغم همه تلاش های حزب توده ایران و در میان سرگشتگی و بی تجربگی لایه هائی از مذهبیون حاکم که خود را طرفداران مستضعفین معرفی می کردند محقق شد و رسیدیم به فاجعه حاکمیت همین سرمایه داری و نابودی تولید ملی. بر مدار چنین حاکمیتی، دفاع از زمینداری بزرگ نیز می چرخد.

آن نظامی که اکنون آقایان آن را مقدس معرفی می کنند و به قیمت بزرگترین فجایع نمی خواهند بگذارند یک مو از تن آن کم شود، همین نظام است، بقیه اش از نظر ما حرف های مفت و تبلیغاتی است، که پشت انواع برداشت ها از قرآن و مذهب و روایات پنهان است.

ما اعتقاد داریم ماهیت واقعی جنبش کنونی در میهن ما، به هر رنگی که باشد و یا به هر رنگی که درآید، در اساس، جنبشی است برای دگرگون ساختن چنین نظامی و به زیر کشیدن سرمایه داری تجاری و غارتگر حاکم و خاتمه بخشیدن به غارتی که بر کشور حاکم است. این نظام، تعریف و تحریف خود از کلیدی ترین اصول قانون اساسی را بر کشور حاکم کرده است، که نمونه آن فرمان آقای خامنه ای – رهبر جمهوری اسلامی- برای تغییر ماهیت اصل 44 قانون اساسی و به خدمت گرفتن آن برای برتری دادن بخش نظامی حاکمیت بر بخش غیر نظامی آن، با هدف تقویت طبقه حاکم، یعنی سرمایه داری تجاری است. یعنی برتری بخشیدن به سرمایه داری تجاری نظامی بر بخش غیر نظامی همین سرمایه داری، با تاسیس بزرگترین و قدرتمندترین شرکت ها و بانک های وابسته به فرماندهان سپاه پاسداران که هرگز اعلام نشده ثروت آنها از کجا آمده، درآمد آنها به کجا می رود و حساب و کتاب آن در دست کیست؟ حال این که این بخش فعالیت اتمی هم می کند و یا تولید اتومبیل های مونتاژ را در اختیار دارد و یا انواع سلاح در کارخانه های وابسته به صنایع نظامی تولید می کند، تغییری در اساس و ماهیت نظام حاکم نمی دهد و همچنان برتری با نظام سرمایه داری تجاری است. چرا، که باید به ارقام مربوط به واردات کشور توجه کرد که همچنان در اطراف رقم 60 میلیارد دلار در سال می چرخد و بزرگترین دغدغه نظام فروش نفت، بازنگهداشتن راه های صدور نفت، صدور گاز و دفاع از بنادر و راه های انتقال واردات به داخل کشور است. در حقیقت بخشی از تلاش این نظام برای دست یافتن به سلاح اتمی نیز برای دفاع از همین موجودیت است، که در اساس اندیشه خام سلطه بر منطقه را دنبال می کند. البته با هدف گسترش تشیع و فروش اتومبیل های مونتاز شده در ایران و مهم تر از آن، بدست گرفتن بازار اسلحه در منطقه و فروش آنچه که در کارخانجات تسلیحاتی وزارت دفاع تولید می شود و فعلا مجانی به لبنان و یمن و سودان و غزه ارسال می شود. ارسال می شود تا راهگشای همین دو هدف باشد: گسترش تشیعی که خود موجب دست اندازی به کشورهای دیگر و حاکم ساختن همتایان فکری و طبقاتی خود در آن کشورها و سلطه بر بازار نظامی منطقه و صدور خودروهای مونتاژ شده ایران است.

طبیعی است که در سالهای اول تاسیس جمهوری اسلامی نه می شد فاجعه امروز را دید و یا حتی حدس زد و نه می شد توده های وسیع و مذهبی مردم را با چنین خطری آشنا کرد. سه دهه زمان لازم بود تا نوک این کوه یخ از زیر آب بیرون بیآید که اکنون آمده است و مردم با آن آشنا شده اند. اما سمت و سوی رویدادها را در همان سالها می شد در کنار هم قرار داد و این خطر را دید. این همان هنری است که رهبری وقت حزب توده ایران از خود نشان داد و شاهد تاریخی آن را می توانید، از جمله در تحلیل هفتگی 11 مهرماه 1361 که دراین شماره راه توده منتشر شده مشاهده کرده و بخوانید.

اما در باره وجه دوم. یعنی آزادی ها و ضرورت دفاع از آن مطابق اصول مندرج در قانون اساسی.

رهبر وقت حزب توده ایران در آن سالها، علیرغم تیزبینی که در باره سمت گیری نظام اقتصادی جمهوری اسلامی از خود نشان داد، به این وجه آن بهائی را که لازمه آن بود نداد و عمدتا بر این تصور بود که باجلوگیری از سلطه سرمایه داری تجاری غارتگر بر کشور، که زیر چتر دفاع از بخش خصوصی و احکام اسلام دراین رابطه فعالیت می کرد، خواه نا خواه آزادی برای وسیع ترین طبقات و اقشار اجتماعی فراهم می شود. در این صورت، این سرمایه داری نخواهد توانست با سلطه بر حاکمیت، آزادی همه طبقات و اقشار دیگر را چنان محدود کند که شرط تنفس در ایران نیز دریافت مجوز باشد، چنان که امروز هست.

این غفلت رهبری وقت حزب توده ایران را دیگر نیروهای سیاسی کشور چه با چپ روی و ماجراجوئی و چه با خوش خیالی تامین آزادی خود و رهائی از گسترش نفوذ حزب توده ایران در جامعه به نوع دیگری مرتکب شدند. بدین ترتیب و با از صحنه خارج کردن حزب توده ایران برای فعالیت علنی درجامعه، زمینه حذف تدریجی خود را توسط نظامی که مشخصات آن را در بالا برشمردیم فراهم ساختند. یعنی همین وضعی که اکنون با نیم نگاهی به وقایع پس از کودتای 22 خرداد و به بند کشیده شدن دهها چهره سیاسی حاکم در دهه اول و حتی دهه دوم جمهوری اسلامی شاهد آن هستیم.

انگیزه این بحث و این مرور گذشته، در این سرمقاله چیست؟

ما نگرانیم که جنبش کنونی آنچنان سرگرم دفاع از اصول مندرج در قانون اساسی پیرامون آزادی ها باقی بماند که از آن وجه دیگری که حزب توده ایران در سالهای نخست تاسیس جمهوری اسلامی روی آن - یعنی اصول مربوط به "سمت گیری اقتصاد سه بخشی "دولتی، تعاونی و خصوصی "- متمرکز شده بود غافل شود. همچنان که رهبری حزب توده ایران در آن سالها چنان روی سمت گیری اقتصادی نظام متمرکز شده بود که از ضرورت دفاع روشن تر و پرتوان تر از آزادی ها غافل ماند.

جنبش کنونی با نظامی روبروست که نه تنها تاب احزاب سیاسی، بلکه تاب یک سندیکا برای رانندگان اتوبوسرانی شهری و اجتماع چند زن برای اعتراض به پایمال شدن حقوق مدنی خود را هم ندارد و طبیعی است که باید روی آزادی سیاسی، آزادی مطبوعات، آزادی سندیکاها، آزادی احزاب، آزادی انجمن ها و کانون های مدنی و... متمرکز شد، اما فراموش نکنیم که نظام حاکم برای دفاع از حاکمیت طبقاتی خویش با این آزادی ها مخالف است و طرفداران آن ها را سرکوب می کند. فراموش نکنیم که همین نظام برای بقای خویش با دندان کودتا ملت را گاز گرفت و نظام اقتصادی حاکم را نظامی کرد.

بنابراین، شعارهای جنبش را باید ارتقاء داد و ماهیت طبقاتی جنبش را تقویت کرد، تا نیروی های بالقوه جنبش را نیز بالفعل کرد و به آن خوش خیالی حاکمیت که جنبش را شمال شهری فرض کرده خاتمه بخشید. برنجکاران شمال ایران، توتون کاران غرب ایران، کارگران صنایع نفت و گاز و پتروشیمی جنوب ایران، پنبه کاران مازندران شرقی، چغندرکاران خراسان، چایکاران گیلان، پارچه بافان اصفهان و مازندران و خلاصه همه طبقات و اقشار اجتماعی باید جنبش کنونی را بام بلند خویش برای فریاد بدانند و با دیگران همراه شوند. اگر می گوئیم و می خوانیم که "این درد مشترک، هرگز جدا جدا درمان نمی شود"، آن را در عمل نیز ثابت کنیم.

ما (راه توده) در حمایت قاطع از میرحسین موسوی در انتخابات ریاست جمهوری که سرانجام، برای سد کردن راه او برای بدست گرفتن سکان ریاست جمهوری، نظام حاکم دست به کودتا زد، به روشنی نکاتی را از سخنرانی ها و مناظره های انتخاباتی او استخراج کرده و دلائل این حمایت قاطع را این محورها اعلام کردیم. از جمله خاتمه بخشیدن به سیستم تجاری و واردات لجام گسیخته حاکم با هدف تقویت تولید داخلی و ملی، دفاع از بیانیه 8 ماده ای آیت الله خمینی برای بازگرداندن آزادی ها به جامعه، دفاع از همه اصول قانون اساسی و بویژه اختلاف نظری که وی با علی خامنه‌ای بر سر تحریف اصل 44 قانون اساسی دارد و محسن رضائی دبیر مجمع مصلحت نظام در مناطره خود با ایشان به آن اشاره کرد. از جمله این که در مجمع مصلحت هنگام طرح این اصل و فرمان رهبر، وی نظر دیگری داشته و با آن مخالف بوده است.

بنابراین، از نظر ما ضروری است که جنبش کنونی و طرفداران سبز آن، همزمان با دفاع از آزادی ها، روی این محورهای کلیدی سمت گیری اقتصادی جنبش نیز متمرکز شوند. برای ما این غفلت از جانب کسانی که خود را نزدیکترین یاران میرحسین موسوی می دانند تعجب آور است که چرا این محورها را بصورت یک منشور اقتصادی و سیاسی و اجتماعی، در کوتاه ترین جملات و عبارات استخراج نمی کنند و سطح شعارهای روز جنبش را ارتقاء نمی دهند؟


راه توده 238 19.10.2009

 

بازگشت