راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

پس از 15 سال پرحادثه
نگاهی دوباره به محورهای
یک مقاله تحلیلی- تاریخی

 

می خواهیم در این شماره راه توده و بعنوان سرمقاله، اشاره کنیم به چند نکته مهم، از مجموعه نکات و محورهائی که در آخرین مقاله تحلیلی زنده یاد کیانوری مطرح شده بود. همان مقاله ای که تحت عنوان "سخنی با همه توده ایها" در دو شماره 24 و 25 راه توده(شهریور و مهر 1373) منتشر شد و متاسفانه، عده ای به جای آنکه دقت کنند در آن مقاله چه نکاتی مطرح شده، کوشش کردند توده ای ها را بفرستند دنبال نخود سیاه "این مقاله چرا و چگونه به راه توده رسیده است؟" و لابد چون شادروان کیانوری پس از آزادی از زندان، در خانه به همراه همسرش مریم فیروز تحت نظر است، پس از این مقاله حتما توسط مقامات امنیتی بسته بندی شده و با پست سفارشی برای راه توده فرستاده شده و یا آن مقامات قبول زحمت فرموده و یک نوک پا خودشان را رسانده اند به اروپا و آن را تحویل راه توده داده اند! با همین ترفند، توانستند به جای بحث بر سر نکات مهم طرح شده در آن مقاله، عده‌ای را به بحث بر سر چگونگی رسیدن این مقاله به راه توده و شرایط زندگی نویسنده، یعنی کیانوری بکشانند. بحثی که اگر در همان ابتدای نیمه اول سال 1373 بر محور درست نکات مطرح شده در آن مقاله چرخیده بود، ای بسا بسیاری از نوسان های سیاسی و گمراهی در دیدن واقعیات جامعه ایران پیش نمی آمد، از دو رویداد مهم، انتخابات دوم خرداد 1376 و پیروزی میرحسین موسوی در انتخابات 22 خرداد 1388 و کودتا علیه آن دچار سرگیجه سیاسی و تحلیلی نمی شدند و نیاز به طرح این همه تبلیغ و اتهام علیه راه توده نبود.
از آن مقاله می خواهیم این نکات را یادآور شویم:
1- وظیفه ماست، که از طیف موسوم به چپ مذهبی در جمهوری اسلامی دفاع کنیم.
2- شعار خروج این طیف از حاکمیت و پیوستن آن به صف اپوزیسیون خارج از حاکمیت یک اشتباه و یک غفلت بزرگ تاریخی است.
3- با ضربه به حزب توده ایران، کار انقلاب را نباید تمام شده تلقی کرد، بلکه باید در میان توده های مردم به جلو رفت و از انقلاب دفاع کرد.
4- از تحریف شعارهای واقعی و آرمان های واقعی انقلاب 57 باید جلوگیری کرد، زیرا این شگرد امپریالیسم، سلطنت طلب ها و حاکمیت پشت کرده به انقلاب است که قتل و اعدام و ترور و حجاب را عین انقلاب معرفی کنند و همه افکار عمومی داخل و خارج از کشور را با شعار "مرگ بر انقلاب" علیه انقلاب 57 و انقلابیون بسیج کنند.
5- جبهه ای که امروز (1373) در دستور روز قرار دارد، یک گام عقب تراز "جبهه متحد خلق" است. یعنی، اکنون ما باید برای رسیدن دوباره به مرحله "جبهه متحد خلق"، از دالان "جبهه ضد ارتجاع" عبور کنیم. این جبهه چنان وسیع است، که حتی فردی مانند هاشمی رفسنجانی، با همه انتقادهائی که نسبت به او داریم را هم در بر می گیرد.

از میان این محورها و آن همه نکات که در آن مقاله وجود داشت و ما تنها 5 محور آن را در بالا آوردیم، چسبیدند به هاشمی رفسنجانی و راه توده را متهم کردند به حمایت از هاشمی رفسنجانی و دعوت از دیگران برای حمایت از وی!
ما از همه خوانندگان این سرمقاله موکدا می خواهیم تا خود مستقیم به به بخش آرشیو شخصیت ها و اسناد راه توده مراجعه کرده و این مقاله را اگر نخوانده یکبار با دقت بخواند و اگر خوانده و احتمالا فرمول بندی های آن را به یاد ندارد دوباره آن را بخواند و فرمولبندی های بالا را در آن پیدا کند. عین خط کیانوری نیز نزد راه توده است و چنانچه کسی شک و شبهه ای داشته باشد می توانیم بخش های مورد شک و شبهه را بصورت عکس منتشر کنیم. و طبیعی است که منتظر زمان مقتضی برای اعلام مسیری که این مقاله طی کرد و به راه توده رسید و دلیل آن که برای راه توده ارسال شد نیز هستیم، و همچنان که تاکنون زیر بار فشارها نرفته و جان و موقعیت کسانی را در داخل کشور به خطر نیانداخته ایم، تا این زمان مقتضی برای اعلام این مسیر ودلیل فرا نرسد نیز، زیر این فشارها نخواهیم رفت.
حال باز گردیم به آن 5 نکته و 5 محوری که در بالا و به نقل از مقاله تحلیلی کیانوری (البته بصورت بسیار فشرده و مضمونی) آوردیم و اوضاع امروز ایران را نیز در برابر خود قرار دهیم.
1- طیف چپ مذهبی به شمول مشارکتی ها ( که اتفاقا آنها را نیز در جریان انتخابات مجلس هشتم دعوت می کردند از حاکمیت بیرون بیآیند و به اپوزیسیون خارج از حاکمیت بپیوندند!) اکنون در کجا هستند؟ جز زندان و زیر فشار کودتاچیان 22 خرداد؟ اگر این کودتا را علیه جنبشی بدانیم که اکنون با رنگ سبز در میهن ما به خیابان آمده و واپسین ضرباتی بدانیم که بر پیکر فلج و نیمه جان انقلاب 57 وارد آمده، وظیفه ما در آن سالهای مورد اشاره – یعنی فاصله 1373 تا 1388- چه می توانست باشد جز حمایت از این طیف و آن حداقلی که از قدرت در حاکمیت داشتند؟
2- لازم نبود ما توصیه کنیم آنها از حاکمیت خارج شوند و به اپوزیسیون بپیوندند، ارتجاع حاکم خود در پی فرصتی برای خارج کردن آنها از حاکمیت و انتقال آنها به زندان بود! و شاید در ادامه کودتائی که شاهد آن هستیم، همین حاکمیت از فرصت استفاده کرده و با عمل به وصیت نامه اسدالله لاجوردی، آنها را اعدام نیز بکند!
3- ضربه به حزب توده ایران در بهمن 1361 و اردیبهشت 1362 وارد آمد و در 1367 و در جریان قتل عام زندانیان سیاسی با اعدام وسیع رهبران و کادرهای توده ای زندانی، این ضربه را کامل کردند. درتمام این سالها و حوادثی که به یاد داریم، جنبش مقاومت مردم در برابر حاکمیت پشت کرده و خیانت کرده به انقلاب متوقف شد؟ به انتخابات دوم خرداد و 22 خرداد مراجعه کنید، به حضور تاریخی جنبش سبز در خیابان ها نگاهی بیاندازید، الله اکبرها برفراز بام خانه ها و سینه های برهنه در برابر گلوله در خیابان ها را به یاد آورید. جنبش انقلابی در میهن ما، با یورش به حزب توده ایران تمام شد؟
4- علی خامنه ای و احمدی نژاد، مصباح یزدی و شیخ محمد یزدی، احمد جنتی و احمد خاتمی، علم الهدا و امثال طائب و فرماندهانی که در راس آنها سرلشگر فیروز آبادی قرار دارد و نامه به امام زمان می نویسد و دهها نام دیگر، جز این می کنند که بنام انقلاب مردم را می کشند، ترور می کنند، فتوای قتل صادر می کنند، کهریزک برپا می کنند، کودتا می کنند، به بهانه طرح اجتماعی زنان و دختران مردم را در خیابان ها و به جرم بد حجابی می بردند و بنام مبارزه با اسرائیل، خدمت به اسرائیل و به بهانه مقابله با امریکا، تحریم اقتصادی را به ایران تحمیل و در نقش واسطه خرید و واردات 67 میلیارد دلاری به کشور، مردم را به خاک سیاه نشانده اند؟
5- امروز – حتی اگر در جریان جنبش سبز هاشمی رفسنجانی موقعیت سنجی کرده باشد- وقتی به صف به هم فشرده ارتجاع مذهبی نگاه می کنیم، واقعا جای هاشمی رفسنجانی در کنار مصباح یزدی و حسین طائب و آیت الله خوشوقت و تیرخلاص بزن ها و بازجویان دهه 60 و عاملین قتل ها و ترورهای سیاسی داخل و خارج از کشور است که با هم دولت احمدی نژاد را تشکیل داده اند؟ امروز اگر بخواهیم یک جبهه ضد کودتا تشکیل بدهیم- که درعمل و بدون مشورت با ما تشکیل شده- جای هاشمی رفسنجانی دراین جبهه است و یا جبهه مقابل؟
کسانی که سنگین ترین فشار تبلیغاتی را علیه راه توده در تمام این سالها وارد آوردند و به بهانه حوادث زندان – که درباره آن نیز در آینده سخن خواهیم گفت- حتی مراسم یادبود برای کیانوری و همسرش نگرفتند و یا اگر دیگران گرفتند در آن شرکت نکردند، پیش از آنکه به راه توده پاسخ بدهید به وجدان خویش پاسخ بدهند!
ما در آینده، باز هم در باره مقاله تحلیلی کیانوری و محورهای آن سخن خواهیم گفت.

راه توده 251 11.01.2009
 

بازگشت