راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

عبدالرضا داوری و صفارهرندی
نگاه بازجوها
به حزب توده ایران
وقتی سخنرانی می کنند

 

به مناسبت 16 آذر و روز دانشجو علی شکوری راد از دانشجویان سابق خط امام و عبدالرضا داوری مدیر عامل سابق ایرنا در دانشگاه لرستان مناظره کردند. در این مناظره داوری با ادعای اینکه "فعالیت‌های سیاسی در دانشگا ه‌ها میراث حزب توده" است مدعی شد "حزب توده معتقد بود که دانشجو یک چریک است. این تفکر بعد از انقلاب اسلامی نیز در دانشگاه‌ها تا حدودی استمرار یافت."
عبدالرضا داوری در پاسخ به دکتر شکوری راد که تاکید کرد حزب توده ایران هیچگاه طرفدار خط مشی چریکی نبوده است گفت: "روح حزب توده از دانشجو یک کنشگر سیاسی ساخته است. حزب توده تا پیش از کودتای 28 مرداد فضای غالب شاخه‌های دانشجویی را در اختیار داشته است. منظور من از نفوذ حزب توده در دانشگاهها روح این حزب بوده است که نگاه به دانشگاه را به عنوان یک فضای سیاسی تبیین می‌کند. روح حزب توده از دانشجو یک کنشگر سیاسی و در نهایت یک چریک می‌سازد." (مراجعه کنید به گزارش خبرگزاری مهر از این مراسم)
اینکه حزب توده ایران از بنیانگذاران فعالیت سیاسی در دانشگاه‌ها بوده سخن جدیدی نیست. اینکه حزب توده ایران معتقد است که کار دانشجو فقط درس خواندن نیست بلکه باید یک کنشگر سیاسی هم بقول آقای داوری باشد حرف تازه‌ای نیست. سخن تازه این ادعاست که گویا فعالیت سیاسی و دانشجوی سیاسی یعنی چریک و حزب توده ایران دانشجویان را به چریک تبدیل کرده است.
ما با توجه به سوابق عبدالرضا داوری در خبرگزاری ایرنا و دروغ پردازی‌های کلان این خبرگزاری این سخنان را هم به حساب بیسوادی وی و ادامه همان دروغ پردازی‌های همیشگی حامیان کودتا گذاشتیم. تا اینکه چند روز بعد صفار هرندی وزیر سابق ارشاد و بنوعی رئیس سابق عبدالرضا داوری در جمع بسیج دانشجویی این ادعاها در مورد تفکر چریکی حزب توده در دانشگاه بعد از انقلاب را تکرار کرد و گفت: "بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز شاهد ایجاد یک دوره شبیه به هرج و مرج در جنبش‌ دانشجویی هستیم به این معنا که به جای جریان دانشجویی فعال در دانشگاه‌ها،‌ عوامل گروه‌ها و احزابی که فعالیت‌های مبارزاتی مسلحانه داشتند در این جنبش‌ها نفود و رسوخ می‌کنند که از آن میان می‌توان به حزب توده، سازمان مجاهدین خلق و . . . اشاره کرد."
این سخنان که در هر دو یک دروغ واحد که گویا حزب توده ایران چریک بوده یا به مبارزه مسلحانه اعتقاد داشته و آن را به دانشگاه پس از انقلاب گسترش داده و به فاصله چند روز و هر دو به مناسبت روز دانشجو و در میان دانشجویان بیان شده آن هم از سوی دو فردی که با هم رابطه کاری و فکری دارند نمی تواند تصادفی باشد، بویژه آنکه صفار هرندی و عبدالرضا داوری هر دو در کار بازجویی از زندانیان پس از کودتا دخالت دارند و مشخصا از عبدالرضا داوری بعنوان بازجوی مستقیم زندانیان کودتا نام برده می‌شود. (مراجعه کنید به سایت جرس)
در واقع معلوم می‌شود که در ستاد جنگ روانی روزنامه کیهان و در بازجویی‌های زندانیان خط سیاسی جدیدی به راه افتاده تا با وصل کردن حزب توده ایران به فعالیت‌های مسلحانه عده‌ای را مرعوب کنند و از آنان برعلیه حزب توده ایران توبه نامه بگیرند. ضمن اینکه با مساوی اعلام کردن فعالیت سیاسی دانشجویی با کار چریکی و مبارزه مسلحانه دانشجویان را بترسانند و از فعالیت سیاسی دور کنند.
تمام ناراحتی این آقایان و اینکه چرا همه اینها را بنام حزب توده ایران انجام می‌دهند در پشتیبانی قاطع حزب توده ایران از جنبش سبز و همچنین تاکید آن بر اجرای قانون اساسی است. آنها تصور می‌کنند تاکید جنبش سبز بر اجرای قانون اساسی یک فضای امن تر برای جنبش دانشجویی بوجود می‌آورد و خشونت و سرکوب را دشوار می‌کند. به همین دلیل می‌خواهند فعالیت سیاسی یا به اصطلاح "كنشگری سیاسی" در دفاع از قانون اساسی را مساوی با جنگ مسلحانه تعبیر کنند. بی دلیل نیست که کودتاچی‌ها از این همه حزب و گروهی که در خارج کشور شب و روز در حال سرنگون کردن خیالی و نابود کردن قانون اساسی و تحریم هر انتخاباتی هستند نام نمی برند و فقط با حزب توده ایران مشکل دارند.
کارنامه و تاریخ حزب توده ایران روشن تر از آن است که کسی بتواند آن را به طرفداری از مبارزه مسلحانه و جنگ چریکی متهم کند. توده ای‌ها هم با اینگونه اتهامات مرعوب نمی شوند و از صحنه بیرون نمی روند. ما فعالیت سیاسی را برگزیده ایم زیرا معتقدیم که مبارزه و تحول سیاسی کار توده مردم است و باید جزیی از زندگی آنان باشد. مبارزه مسلحانه و چریکی نه کار مردم که کار یک اقلیت و به همین دلیل در غالب موارد بی نتیجه و زیان بخش است.
ما از قانون اساسی دفاع می‌کنیم زیرا هم در گذشته به آن رای مثبت داده ایم و هم از آن رو که معتقدیم این کودتاچی‌ها هستند که با این قانون مخالفند و از اجرای آن سرباز می‌زنند. تردید نیست که مردم ما دیر یا زود رعایت و احترام به قانون اساسی را به رهبر و دولت کودتا تحمیل خواهند کرد، همانگونه که سرانجام شاه را ناگزیر از تمکین به قانون اساسی مشروطه کردند هرچند دیگر برای وی دیر شده بود. آینده نشان خواهد که دولت کودتا هم در لجاجت خود بر نفی قانون اساسی سرانجام به سرنوشت شاه دچار خواهد شد یا نه.

راه توده 296 13.12.2010

بازگشت