راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

جنگ اتمی
شاید از ایران آغاز شود
اما در محدوده ایران
باقی نخواهد ماند
ترجمه س. ابراهیم بیگی

 

بخش سوم از گفتگوی میشل شوسودفسگی با فیدل کاسترو را در این شماره راه توده می خوانید. دو بخش اول و دوم را می توانید در شماره های 295 و296 راه توده پیگیری کنید.

 

میشل شوسودفسفکی: نگهداری سلاح های تاکتیکی اتمی تا آنجایی که من می دانم بوسیله ی چند کشور اروپایی عضو ناتو تقبل شده است. بلژیک، هلند، ترکیه، ایتالیا و آلمان از جمله این کشورها هستند. بنابراین بسیاری از این "بمب های هسته ای کوچک" در نزدیکی صحنه ی جنگ قرار دارند، و از طرف دیگر ما اسرائیل را نیز داریم.

به این ترتیب من فکر نمی کنم که اسرائیل بخواهد جنگی را به تنهایی شروع کند. این کار در قالب منطق استراتژیک و تصمیم گیری غیر ممکن و غیر منطقی است. در یک میدان جنگ مدرن، با تمرکز ارتباطات، لژستیک ها و بقیه موارد، به تبع شروع یک جنگ عظیم نیز باید به صورت متمرکز و بر اساس یک تصمیم متمرکز باشد. بهرحال اسرائیل ممکن است در صورتی که آمریکا چراغ سبز را برای اولین حمله بدهد، دست به اقدام بزند. این مسئله در زمره ی احتمالات وجود دارد، اگرچه برخی تحلیل گران می گویند که جنگ به ایران در لبنان و سوریه و در قالب یک جنگ متعارف مرزی کلید خواهد خورد، که آنوقت دستاویز لازم برای افزایش وسعت میدان جنگ در ایران در عملیات های نظامی بدست می آید.

 

فیدل کاسترو: دیروز، سیزدهم اکتبر، گروهی از مردم لبنان از احمدی نژاد همچون یک قهرمان ملی در آن کشور استقبال کردند. من این را در یكی از روزنامه‌ها خواندم.

از طرفی، ما از نگرانی های اسرائیل راجع به این مسئله نیز آگاه هستیم، به خصوص اینکه مردم لبنان روحیه ی جنگ آوری بالایی دارند و بعلاوه در حال حاضر سه برابر موشک های راکتیوی که در نبرد 2006 با اسرائیل داشتند در اختیار دارند. که این موشک ها در آن زمان یکی از نگرانی های بزرگ و اصلی اسرائیل بود، چرا که بر اساس گفته ی تکنسین های اسرائیلی برای مقابله با آن سلاح ها نیاز به یاری نیروی هوایی داشتند. لذا آنها می گویند که با آن شرایط فقط می توانستند برای چند ساعت به ایران حمله کنند، نه سه روز، زیرا در آن واحد باید مراقب خطر از حوزه ی لبنان نیز می بودند. این دلیلی است که آنها هر روز از این بابت بیشتر نگران می شوند، چرا که سلاح هایی که در لبنان استفاده شد، در حقیقت بخشی از زرادخانه ی سلاح های متعارف ایران بود. برای مثال در میان سلاح های متعارف، آنها صدها موشک انداز دارند تا بوسیله ی آنها کشتی های نظامی را نابود کنند. ما از زمان جنگ فالک لندز Falklands (جزیره مورد مناقشه میان آرژانتین و انگلستان. م.) می دانیم كه یک کشتی نظامی در سطح دریا می‌تواند از یک، دو یا سه راکت بگریزد. اما تصور کنید که یک کشتی نظامی بزرگ چگونه می تواند خود را در قبال رگباری از سلاح هایی از این دست حفظ کند؟

خودتان به خوبی می دانید که قبل از ظهور سلاح های اتمی، چه فاجعه ای در جنگ جهانی پیشین (دوم) رخ داد. پنجاه میلیون انسان بر اثر استفاده از سلاح های متعارف ویرانگر کشته شدند.

امروزه جنگ همانند جنگ هایی که به سبک قرن نوزدهم و قبل از پیدایش سلاح های اتمی بودند، نیست. جنگ ها به خودی خود بسیار مخرب و ویران کننده بودند، اما با پیدایش سلاح های اتمی این وضع بدتر شد. سلاح های اتمی در آخرین دقیقه تولید شدند، چرا که هری ترومن می خواست از آنها استفاده کند. او می خواست بمب هیروشیما را امتحان کند که این کار را انجام داد و در نتیجه ی آن توده حساسی (انرژی بسیار زیاد) از اورانیوم ایجاد شد و بمب دیگری را نیز در ناکازاکی امتحان کرد که در نتیجه ی آن توده ی حساسی از پلوتونیوم ایجاد شد. هر دو بمب بلافاصله به مرگ 100 هزار نفر انجامید. ما از تعداد زخمیان یا افرادی که تحت تاثیر امواج و پرتوهای اتمی قرار گرفتند اطلاعی نداریم. از طرف دیگر باید با این نکته نیز توجه داشت که جنگ اتمی در نهایت به یک زمستان اتمی منتهی خواهد شد.

من با در نظر گرفتن ویرانی های آنی و بلافاصله ی جنگ، با شما راجع به یک جنگ تمام عیار صحبت می کنم. تنها تعداد کمی از آنها نیز برای ویرانی کامل دنیا کافی است. مثلا سلاح های اتمی که بوسیله ی کم قدرت ترین های اتمی جهان یعنی هند و پاکستان نگهداری می شود را در نظر بگیرید. قدرت ویران کننده ی سلاح های همین دو کشور به اندازه ای هست که سبب بوجود آمدن یک زمستان هسته ای شود که در آن هیچ انسانی روی زمین زنده نماند.

نوع بشر کمتر از 200 هزار سال قدمت دارد. تاکنون همه چیز طبیعی بوده است. قوانین طبیعت دست نخورده باقی مانده بودند و عمل می کردند؛ قوانین حیات در سیاره ی زمین برای بیش از 3 میلیارد سال توسعه و دوام داشته اند. بر اساس تمام مطالعات، بشر به عنوان یک موجود هوشمند (هومو ساپینس) در هشت نهم میلیون ها سالی که از عمر زمین گذشته است وجود خارجی نداشته است. دویست سال پیش همه چیز واقعا ناشناخته بود. امروزه ما از قوانینی که بر رشد تدریجی گونه های مختلف زنده بر روی زمین حکم فرما هستند اطلاع داریم. دانشمندان، خداشناسان، و حتی مذهبی ترین افراد که در ابتدا کمپین هایی را بواسطه نهادهای بزرگ کلیسا علیه تئوری داروین به راه انداختند، اکنون همگی قوانین رشد تدریجی و فرضیه ی تکامل را به عنوان واقعیت قبول دارند، البته بدون اینکه این باور، آنها را از انجام مناسک مذهبی شان که برای رسیدن به آرامش قبلی به جا می آورند باز دارد.

فکر می کنم کسی روی زمین نباشد که بخواهد گونه ی انسان از بین برود. و این دلیلی است که من بر این عقیده هستم که چیزی که باید از بین برود فقط سلاح های اتمی نیستند، بلکه سلاح های متعارف نیز باید از بین برود. ما باید تضمینی برای صلح به همه ی مردم بدون تفاوت و امتیاز خاص بدهیم، هم به ایرانی ها و هم به اسرائیلی ها. منابع طبیعی باید توزیع شوند. من می گویم در حالت ایده آل باید این توزیع انجام شود، ولی نمی گویم که این کار امکان انجام دارد، یا آیا انجام دادن این کار سهل و آسان است یا خیر؟ اما در جهان موجود با منابع و اندازه ی محدود، هیچ آلترناتیو دیگری برای بشریت وجود ندارد، حتی اگر تمام توان علمی برای ساخت منابع تجدید پذیر انرژی توسعه یابد، باز هم راه حلی به غیر از این کار وجود ندارد.

 

میشل شوسودوفسکی: چیزی که راجع به ترومن گفتید بسیار مهم است. ترومن می گفت که هیروشیما یک پایگاه نظامی بود و بعلاوه در خلال آن حمله هیچ آسیبی متوجه شهروندان آن نخواهد بود.

مفهوم تهدید ثانویه در دکترین هسته ای آمریکا از سال 1945 تا امروزه استمرار یافته است. این موضوع در سطح واقعیت وجود ندارد، ولی در سطح دکترین نظامی و تبلیغات نظامی از رسانه ها به صورت ملموس قابل رویت است. منظورم این است که در سال 1945 اینطور گفته شد که: "بیایید بشریت را با کشتن 100 هزار نفر نجات دهیم" و بعد هم این واقعیت را رد کردند که هیروشیما یک شهر پر جمعیت بود و به آن برچسب پایگاه نظامی زدند. اما امروزه سخنان دروغ و تبلیغات دروغ رسانه ای پیچیده تر شده اند، محدوده ی انتشار آنها بیشتر شده است و سلاح های اتمی نیز پیشرفته تر گشته اند. لذا ما با آینده ی بشریت و خطر یک جنگ اتمی در محدوده ی جهانی سر و کار داریم. دروغ ها و افسانه سرایی هایی که در سخنرانی های سیاسی و نظامی سیستم ایالات متحده وجود دارد ممکن است ما را به یک فاجعه ی جهانی سوق بدهد که در آن سیاستمداران نتوانند راست و دروغ حرف های خودشان را نیز تمایز بدهند.

سپس شما اشاره کردید که نوع بشر هوشمند به مدت 200 هزار سال قدمت دارد، اما همان هوشمندی اکنون در نهادهای مختلف، از جمله رسانه ها، سرویس های اطلاعاتی، سازمان ملل، می خواهد منجر به نابودی خودمان شود. چون ما دروغ های خودمان را باور می کنیم و متعاقب آن همه ی این تبلیغات و جار و جنجال ها ما را به یک جنگ جهانی اتمی سوق خواهد داد. لذا همان طور که آلبرت انشتین گفته بود، این جنگ آخرین جنگ خواهد بود! جنگ اتمی به رغم آنچه در تبلیغات رسانه ای و موضع گیری های سیاسی اذعان می شود، نمی تواند باعث دوام و قوام بشریت شود. جنگ اتمی، جنگی علیه تمام بشریت است.

فیدل کاسترو: بسیار پر مغز و دقیق گفتید. تهدید ثانویه در این مورد، کل بشریت است.

جنگ یک جرم است و نیاز به قانون جدیدی نیست که بخواهد آنرا جرم تلقی کند، چون از زمان نورمبرگ، جنگ همیشه یک جرم تلقی می شده است. جنگ بزرگترین جرم علیه بشریت و صلح است و مخوف ترین جرم هاست.

میشل شوسودوفسکی: متن های نورمبرگ به وضوح می گویند که: "جنگ یک عمل مجرمانه است، جنگ در واقع نوعی نزاع با صلح است." این قسمت از متن های نورمبرگ معمولا در نقل قول ها بسیار می آید. بهرحال بعد از جنگ جهانی دوم، متحدین می خواستند از این نقل قول علیه طرف مغلوب شده استفاده کنند. من نمی خواهم بگویم که این کار قانونی و درست نیست، اما از جنایت هایی که خود متحدین انجام دادند، از جمله جنایت های انجام شده علیه آلمان و ژاپن هیچ گاه سخنی به میان نیامد؛ مثلا در مورد ژاپن استفاده از سلاح اتمی صورت گرفت.

این مسئله برای من بسیار مهم است  و اگر ما داریم راجع به "عاملی علیه صلح" صحبت می کنیم، محکوم کردن و جرم دانستن جنگ و القای آن به دیگران به نظر من یکی از گام های اولیه است. من دارم راجع به تقبیح و درنهایت حذف جنگ صحبت می کنم؛ این عمل جنایتکارانه است و باید از بین برود.

فیدل کاسترو: خوب، به نظر شما چه کسی راجع به جنایتکاران اصلی قضاوت می کند؟

 میشل شوسودوفسکی: مشکل این است که آنها سیستم قضایی و دادگاه ها را نیز در کنترل خود دارند، لذا قضاوتهای انجام شده نیز غیرقانونی و جنایتکارانه هستند. ما چه کاری می توانیم در این زمینه انجام بدهیم؟

فیدل کاسترو: جواب من این است که بخشی از مفهوم "جنگ ایده ها " همین است. شالوده ی اصلی این ایده درخواست از مردم برای جلوگیری از قرار گرفتن دنیا در یک فاجعه ی اتمی است که البته حفظ جان انسان ها نیز یکی از اهداف دیگر این ایده است.

ما مطمئن نیستیم، اما فکر می کنیم که اگر مردم نسبت به ماهیت وجودی خودشان، نسبت به مردم خودشان، نسبت به افراد مورد علاقه شان، نسبت به سرزمین خودشان و مسائلی از این دست آگاه و حساس شوند، آنگاه این ایده میتواند کارکرد داشته باشد. حتی رهبران نظامی ایالات متحده را نیز باید از عواقب کارشان آگاه کرد. اگرچه آنها در زندگی شان صرفا پیروی از دستورات را تعلیم دیده اند، اما با اطلاع رسانی صحیح حتی تا رسیدن به این افراد نیز می توان امیدوار بود که آنها نیز از دستور کشتار دسته جمعی مردم تمرد کنند. این مسئله باید مورد توجه قرار گیرد، چرا که این افراد در آکادمی های نظامی شان تعلیمات خاصی دیده و تحت توجیهات به خصوصی قرار می گیرند که استفاده از سلاح های اتمی تاکتیکی یا استراتژیک خطری برای مردم ندارد.

بنابراین، هیچ سیاستمداری در صورت کوتاهی از وظیفه ی خود نسبت به روشن کردن این حقایق برای مردم بخشوده نخواهد شد. اگر شخصی در استفاده از این سلاح ها حقیقت را بداند آنگاه چیزی برای جنگیدن وجود ندارد.

میشل شوسودوفسکی: فکر می کنم منظور اصلی شما این است که در این برهه از زمان، موضوع و جدال اصلی در تاریخ بشریت، خطر جنگ هسته ای است که به هر حال آینده ی بشریت را تحت تاثیر قرار خواهد داد. به این ترتیب همه ی بحث هایی که راجع به اقتصاد و نیازهای اولیه ی مردم دنیا انجام می شود، نیاز به پیش زمینه ی جلوگیری از وقوع جنگ دارد، و در نتیجه ی آن، جهانی کردن صلح و تثبیت آن حاصل می شود. آنوقت است که ما می توانیم در مسیر یک زندگی طبیعی گام برداریم و به مباحث مهم دیگر از جمله نیازهای مردم و اقتصاد بپردازیم (یعنی ابتدا باید خطر جنگ از سر مردم دنیا رفع شود و انرژی و هزینه ی اولیه را در این مسیر باید قرار داد. پس از رفع این خطر می توان راجع به وضعیت اقتصادی و نیازهای مردم و مسائلی از این دست گفتگو کرد -مترجم). اما اگر ما مشکل جنگ را حل نکنیم، سیستم سرمایه داری نیز زنده نخواهد ماند، درست است؟

فیدل کاسترو: بلی، این سیستم در قالب تمام تحلیل‌هایی که ما داشته ایم، بقایی نخواهد داشت. بدیهی است که سیستم اقتصادی سرمایه داری و مبتنی بر بازار که در عمل زندگی بشریت را خاموش کرده اند، یک شبه از بین نخواهند رفت. اما اگر می خواهیم بشریت به بقای خود ادامه دهد، آنگاه امپریالیسم مبتنی بر زور، سلاح های هسته ای، سلاح های متعارف با تکنولوژی جدید باید از بین بروند.

در حال حاضر روند اطلاع رسانی آلوده ای در سراسر دنیا در جریان است. در شیلی 33 معدنچی در عمق 700 متری زیر زمین گیر افتاده بودند و تمام دنیا از آزادی این 33 نفر به وجد آمد. خوب، به همان ترتیب اگر دنیا به این نکته پی ببرد که جان حدود 7 میلیارد نفر در معرض خطر است و باید آنها را نجات داد، چه واکنشی نشان خواهد داد؟ اگر آزادی 33 معدنچی چنان شادی عظیمی در دنیا ایجاد کرد، چرا برای آزادی حدود 7 میلیارد نفری که در حلقه ی خطرات مشابهی چون هیروشیما یا ناکازاکی گیر افتاده اند، اقدام نکنیم؟



                راه توده 29 29 آذرماه 1389

بازگشت