راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

طالبان و القاعده
سگ های مازندرانی
بدنبال شغال مازندران
آذرفریتاش

 

 

 

 

درسال 1994 میلادی در اوج جنگ های داخلی افغانستان گروهی به نام "تحرک اسلامی طلبان" وارد ولایت قندهار در جنوب افغانستان شد. این گروه با شعار جهاد با شرک و کفر و اینکه هر کس دراین جهاد کشته شود به بهشت خواهد رفت موفق شد افراد زیادی را در افغانستان و پا کستان به دور خود جمع کند. طالب ها بزودی و با کمک و حمایت پنهانی عربستان سعودی و امریکا موفق شد مناطقی را در جنوب افغانستان  که زیر تسلط دولت برهان الدین ربانی بود اشغال کنند و سریعا ولایات لوکر وخُوست و جلال آباد را یکی پس از دیگری فتح کنند. درتار یخ 26 سپتامبر 1996 کابل پایتخت افغانستان به تصرف آنها در آمد.

آنها وقتی وارد کابل شدند، یک ارتش نا منظم بودند که در طول حکومت بر افغانستان نیز نتوانستند این ارتش نامنظم را نظم بدهند، اما اکنون آنها صاحب یک ارتش منظم اند و با این ارتش قصد تصرف دوباره کابل و حکومت دوباره بر افغانستان را دارند.

آیا اگر باز هم به کابل بازگردند و تشکیل حکومت بدهند، علیرغم دراختیار داشتن یک ارتش منظم و تجربه شکست سنگین و سقوط، بار دیگر همان خواهند شد و همان خواهند کرد که وقتی برای بار اول به کابل رسیدند کردند؟

آنها، بار اول که کابل را تصرف کردند، به محض ورود به این شهر، قتل عام بی رحمانه را آغاز کردند. دکتر محمد نجیب الله رئیس جمهور دولت آشتی ملی و همچنین برادرش شاهپور که در ساختمان سازمان ملل در کابل بودند بیرون کشید و با ضربات سنگ و آجر کشتند و کشته آنها را در میدان آریانای کابل به دار آویختند. این آغاز حکومتی بود که در آخرین دوران سلطه بر افغانستان مجسمه های عظیم و تاریخی بودا در بامیان افغانستان را به توپ بست. آنها که به زندگان رحم نکرده بودند چگونه می توانستند به مجسمه ها رحم کنند؟

طالبان افغانستان، نام دولت خود را "امارات اسلامی افغانستان" گذاشتند و به محض رسیدن به "هرات" کارمندان کنسولگری جمهوری اسلامی را تیرباران کردند. پا کستان و امارات متحده عربی و عربستان سعودی سه کشوری بودند ک حکو مت طالبان را خیلی زود به رسمیت شناختند .

 

امارات اسلامی افغانستان را سه گروه طالب ها رهبری می کردند:

1- طلاب؛ یعنی کسانی که مرکزیت اصلی را بر عهده داشتند و رهبری آنها با ملا محمد عمر و ملا محمد ربانی بود.

2 - افرادی که دیدگاه منطقی و بازتری داشتند و رهبری آنها را ملا احسان الله برعهده داشت.

3- میانه روهائی که نقش کمتری در رهبری به عهده داشتند .

آیا این ترکیب همچنان در طالبان حفظ شده؟ زمزمه هائی که درباره مذاکره و تفاهم با طلبان میانه رو برای شرکت در دولت افغانستان میشود و در کنفرانس لندن نیز به آن اشاره شد، معنائی جز این ندارد که این ترکیب همچنان در طالبان حفظ شده است.

 

در ابتدای تسلط طالبان بر افغانستان، مردم این کشور که از جنگ های داخلی خسته شده بودند از حکومت آنها با این امید که امنیت را بوجود خواهند آورد استقبال کردند. اما این استقبال، با دیدن نتیجه سیاست های سرکوبگرانه و افکار عقب مانده طالب ها، تبدیل به بدرقه‌ای شد که اشغال افغانستان توسط ارتش امریکا شرایط آن را فراهم آورد.

طالبان خود را برگزیدگان خداوند دانسته و هرگاه از آن ها پاسخ رفتارشان را می خواستند، به آسمان اشاره می کردند. یعنی از خداوند سئوال کنید و یا او مسئول اصلی و رهبر ماست!

زنان افغان در طول سلطه آنها بر افغانستان، خانه نشین شدند و خروج از خانه بدون همراهی شوهر و برادر ممنوع بود.

این نوع قوانین و مقررات در کشوری که مردم آن بیش از 10 سال حکومت مترقی حزب دمکراتیک خلق را پشت سر گذاشته بودند، مدارس دخترانه گسترش یافته بود، زنان از حقوق برابر با مردان برخوردار شده بودند، زنان در ادارات دولتی مشغول کار شده بودند، دانشگاه پایتخت و دانشگاه جلال آباد گسترش یافته بودند، شبکه رادیو و تلویزیون در کشور سراسری شده بود، صدها پرستان زن در بیمارستان های تازه بنیاد کشور فعال شده بودند و دهها اقدام مترقی دیگر را دیده بودند، یک فاجعه غیر قابل تحمل بود.

طالبان، زنان، یعنی نیمی از جمعیت کشور را خانه نشین کرده بودند. برای مبارزه با دزدی بجای ارائه طرح و برنامه اقتصادی دست قطع می کردند، مغازه داران و عابران را با تازیانه به مسجد می بردند تا نماز بخوانند، مردان را مجبور می کردند ریش بگذارند و موهای سر خود را کوتاه کنند، زنان زیر برقع باید پنهان می شدند. دختران حق تحصیل نداشتند، رادیو و تلویزیون ممنوع بود، مجسمه سازی ممنوع شد و...

مردم افغانستان چنین چهره ای را از حکومت طالبان بخاطر دارند. آیا آنها با همین چهره می خواهند به کابل باز گردند؟

ملا محمد عمر بعنوان امیرالمومنین بر افغانستان حکومت می کرد. هیچ روزنامه نگار خارجی نباید وارد افغانستان می شد و قطعنامه های سازمان ملل کوچکترین اعتباری نداشت!

سازمان اطلاعات پاکستان و سعودی ها، بر همه این افکار و اقدامات چشم بسته بودند.

آنها باز هم می خواهند بر بازگشت چنین افکاری بر افغانستان چشم بپوشند؟ اگر چنین کنند، آنگاه چگونه با طلبان پاکستان که برای تصرف اسلام آباد خیز برداشته مقابله خواهد شد؟

اما، زمانی که درباره طالبان صحبت می کنیم و حتی از "ملا عمر" یاد می کنیم، نمی توانیم از "اسامه بن لادن" که نقش فرماندهی بر ملاعمر را دارد سخن نگوئیم.

بن لادن یکی از سرمایه داران مخالف پادشاهی عربستان سعودی است و خود از خانواده سلطنتی. یکسال بعد از استقرار طالبان در شهر جلال آباد، بن لادن وارد این شهر شد و مانند یک قهرمان با استقبال پرشکوه رهبران طالبان قرار گرفت.

نام او با سیاست استراتژیک امریکا که پس از پایان جنگ سرد، در جستجوی جانشینی برای اتحاد شوروی بعنوان "لولوی سرخ" بود گره خورده است. امریکا او را پرچمدار و "لولوسبز" جانشین "لولوی سرخ" کرد. چند اقدام پربازتاب تروریستی او را به همان دشمنی تبدیل کرد که امریکا در جستجوی آن بود و سرانجام نیز، حمله نظامی به برج های دو قلوی امریکا را بنام او ثبت کردند تا این لولوی تازه در افکار عمومی جانشین لولوی قبلی شود.

برای تکمیل این پروژه چند اقدام تروریستی در اروپا نیز صورت گرفت که آنها را نیز بنام القاعده و بن لادن ثبت کردند. سپس نوبت به انفجارهای عراق پس از صدام حسین رسید و فعال شدن گروه های القاعده در کشورهای دیگری اسلامی. این شعب، امپراطوری خیالی اما ترسناک القاعده و طالبان را کامل کردند.

در تاکتیک های جدید امریکا، طالبان و القاعده سهمی در قدرت دولتی پاکستان و افغانستان خواهند گرفت و یا صاحب تمام قدرت خواهند شد و برگ های برنده دیگری خواهند شد برای عربستان سعودی در منطقه ای که در انتظار حمله به ایران و آغاز جنگی هولناک است؟

بدین ترتیب است که آینده طالبان و القاعده، تا حدود زیادی به آینده ایران نیز بستگی دارد. بویژه که طالبانی شیعه را در ایران حاکمیت بخشیده اند، تا این ضرب المثل شعرگونه و آهنگین ایرانی مصداق پیدا کند:

"شغال بیشه مازندران را، نگیرد جز سگ مازندرانی"

 


 

 

            راه توده  257    3 اسفند ماه 1388

 

بازگشت