راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

سخنران انقلابی سنگال "آمات دانسوخو"
در کنفرانس روزا لوکزامبورک در آلمان
با اشتباهات گذشته
وداع کنیم
آینده در انتظار ماست
روزنامه آلمانی یونگه ولت- ترجمه رضانافعی(وبلاگ آینده ما)

 

"آمات دانسوخو" بعنوان همرزم آفریقائی چه گوارا، در سال های دهه 60، از شهرتی افسانه ای بر خوردار است و تا کنون در چند کابینه سنگال عضویت داشته ، از جمله از 1991تا 1995 بعنوان وزیر شهر سازی و نقشه پردازی و نیز معاونت مجلس ملی سنگال. آمات دانسوخو امروز یکی از رهبران جبهه متحد خلق علیه رژیم "عبدالله واده" رئیس جمهور کنونی سنگال است.

 

مسئله انترناسیونالیسم امروز به یک مسئله اصلی تبدیل شده است و در مجامع ملی و بین المللی گوناگون مطرح می گردد. من خود در کنفرانس ” مجمع جویندگان راه های نو” که سال گذشته از سوی پرفسور "سمیر امین" در کاراکاس بر پاشده بود حضور داشتم. صد ها نفر حاضران در آن همایش، که از سراسر جهان آمده بودند، اتفاق نظر داشتند که هرچه زودتر باید انترناسیونالیسم نوینی برپا گردد. زیرا فقط از این طریق است که یک جنبش توده ای می تواند بوجود آید، فقط از این طریق می توان به مقابله با مسائل و سرمایه داری جهانروا رفت، به مقابله با آن سرمایه داری رفت که تمام دست آوردهای خلق ها را که پس از جنگ جهانی دوم، در عرصه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی فرا چنگ آورند، نابود می کند.
با توجه به آنچه که در ونزوئلا شنیدم، مبالغه نیست اگر بگویم که کنفرانس "روزا لوکزمبورگ" در آلمان هم درجستجوی راه ها و ابزارهائی برای مقابله با اوج بحران نظام و تجاوز امپریالیستی است که هم اکنون بوسیله اسرائیل علیه خلق فلسطین صورت می گیرد.
این اعمال قساوت آمیز اجزاء جدائی ناپذیر برنامه آمریکا برای تسلط نظامی بر خاور نزدیک و مصادره منابع انرژی آنست. دستگاه دولتی بوش بوضوح نشان داد که هدف آمریکا تسلط بر جهان است و می خواهد هر نیروئی را که بخواهد مانعی برای رسیدن به این هدف ایجاد کند درهم خواهد بشکند.

پسرفت تمدن
حمام خون در عراق، در افغانستان، توحش جاری در غزه فقط گام های اولیه هستند. ایالات متحده آمریکا برای اجرای این برنامه، در تمام قاره ها با سرسختی تمام در پی ایجاد شبکه ای جهانی از پایگاه های نظامی است که البته دول اروپائی و ژاپن و همچنین حکومت های دست نشانده نیم کره جنوبی هم، بنام مصلحت اتلانتیک، از آن حمایت می کنند. درست است که جهان در گذشته جنگ های فروان علیه خلق های دیده و البته دو جنگ جهانی، با عواقب فاجعه آمیز را نیز از سر گذرانده است .ولی من امروز می خواهم در بارۀ غمنامه کنونی جهان سخن گویم. هیچگاه امکان تجهیز جنبش های مردمی علیه جنایاتی با ابعاد امروز ناتوان نبوده و کار تا این حد دشوار نبوده است. آنطور نیست که خشمی در کار نباشد، ولی می پرسند فایده این جنبش ها چیست؟ حالا کو تا آنها بتوانند جلوی سیاست خشن امپریالیسم را بگیرند.
می توان تصور کرد که این سیاست تا حدود زیادی افکار عمومی را از رمق انداخته و نیروهای مؤثراجتماعی را به بیطرفی رانده است. از این منظر باید گفت که استراتژی ”جنگ های نه چندان شدید” در 20 سال گذشته تا حدی مؤثر بوده است.
این ارزیابی اعتبار بیشتری پیدا می کند اگر بحران شدید کنونی را که در نیمه دوم سال 2008 تشدید شد نیز در نظر گیریم .
روشن است که نباید به فعالیت های مخالفان جهانروائی کم بها داد. آنها خواستارنظام اقتصادی عادلانه تری برای جهان هستند. ولی باید پذیرفت که در حال حاضر نمی توان تناسب قوا را بسود خلق ها تغییر داد. هنوز قدرت متقابلی که بتواند جای اتحادشوروی، نبرد های خلقی و جنبش های رهائی بخش را بگیرد، بوجود نیامده است. حتی در مواردی اینطور بنظر من می رسد که جنبش مخالفان جهانروائی، در برخی از موارد دارای ضعف است. ترکیب فوق العاده ناهمگون آن از یک سو تضمین کننده خلاقیت فراوان و هم آهنگی نیرومند آنها در محکوم ساختن نظام است و از سوی دیگر موجب ناهمآهنگی نظریات آنها در مورد ارائه آلترناتیو برای حل مسئله قدرت وعرضه آلترناتیو برای عبور از سرمایه داری است.

علت های درونی
ضرورت قاطع انترناسیونالیسم بویژه از آن جهت مبرم می گردد که بحران کنونی نظام، مخاطرات عظیم و تن لرزه های شدید برای بشریت در پی دارد. هرگز، حتی لحظه ای نباید فراموش کرد که جنگ های خانمان برانداز امپریالیسم آزادی را ریشه کن خواهد کرد.
آیا تصادفی است که طبقات حاکم در نظام موجود، در افغانستان ناتو را تبدیل به یک قدرت مداخله گرجهانی ساخته اند؟ این نظریه را نمی توان از نظر دور داشت که افغانستان میدان مشقی عمومی برای آموزش فنون سرکوب مسلحانه شورش خلق هائی است که دیگر طاقت تحمل عواقب بحران را ندارند .
تصور می کنم اینک زمان آن فرا رسیده که به حق بپرسیم چرا انترناسینالیسم و کمونیست ها اینقدر ضعیف شده اند. می دانیم که طبقات حاکم در غرب دست به نبردی بیرحمانه علیه موفقیت سوسیالیسم زدند، از طریق جنگ های علنی، تخریب های پنهانی، محاصره، سیاست مهار سرسختانه و تحمیل سیاست ویرانگر مسابقه تسلیحاتی. ولی ما این را هم باید بپذیریم که این پاسخ کامل نیست. واقعیت اینست که فروپاشی در درجه اول علل داخلی داشت که ناشی از تاریخ مشخص نخستین تجربه در ساختن سوسیالیسم در شوروی بود.
جنایات رژیم هائی که خود را کمونیست می دانستند و با فروپاشی دیوار برلن فرو پاشیدند، عواقب سنگینی داشت. عامل دیگر تصمیمات جمهوری توده ای چین بود که دست آورد های فوق العاده آن در عرصه اقتصادی و اجتماعی از طریق اتخاذ راه سرمایه داری تحت رهبری حزب و آمیزش تنگاتنگ مالی با کنسرن های چند ملیتی، حتی با آمریکا، بدست آمده است.
این که خلق ها بآسانی مناسبات استثمار سرمایه داری را پذیرفتند و مرکزی ترین حلقه های دستگاه رهبری حزب، خود تبدیل به یک الیگارشی شد که منابع عظیم عمومی را در اختیار داشت، سیستم جا افتاده درباره نظام ضد سرمایه داری را برای مدتی بر هم زد. این جریان دست کم پایه ای شد برای این استدلال که تلاش برای عبور از سرمایه داری با طبیعت انسان در تضاد است. و تائیدی شد بر نظریه فرانسیس فوکویاما، که از طراحان استراتژی آمریکاست، و در اوائل دهه 90 مدعی شد که نظام اقتصاد بازار اجتناب ناپذیر است و فروپاشی سوسیالیسم بمعنای پایان تاریخ است. البته خود او در همین اواخر، در مصاحبه ای گفت که اظهاراتش در آنزمان بلند پروازانه بوده و واقعیات ان نظریات را بی اعتبار کرده اند. زیرا ما امروز با عواقب بحران مالی دست بگریبانیم.
دوم- دورنمائی که جنبش های گسترده مردمی و حتی کمونیستهای رزمند ه در باره مراحل گذار به جامعه ای خوشبخت تر در ذهن داشتند، ساخته و پرداخته دستگاه های امید بخش سیاسی بود. تصویری از آن را می توان در مصوبات بیست و یکمین مصوبات کنگره حرب کمونیست شوروی مشاهده کرد که در آن اعلام شده بود ”سرمایه داری برای همیشه ابتکار تاریخی را از دست داده” و فقط سوسیالیسم واقعا موجود است که می تواند انقلاب علمی – فنی را به پیش براند. پس زدن این دعوی بوسیله تاریخ یکی از آن عواملی است که تا امروز هم خدشه ایست بر اعتبار کمونیست ها، که تا آنروز پیش آهنگ همبستگی ضد امپریالیستی بودند.

قشرهای نوین اجتماعی
سوم: کم بها دادن، یا دقیق تر بگویم، سوء ظن به سیاست اصلاحات بود. در این مورد هشدارهای لنین فراموش شد.
فکر حاکم بر ضمیر ناخود آگاه کمونیست ها این بود که یگانه نیروی واقعا رزمنده برای عبور از سرمایه داری طبقه کارگراست، آنهم طبقه کارگر قرن نوزدهم. تحولات قابل توجهی که در هسته مرکزی این طبقه رخ داد و وزن روزافزون اقشار زحمتکش جدیدی که با پیشرفت علم و فن آوری پدید می آمدند، بدرستی درک نشد.
چهارم: نکته دیگری که به اعتبار انترناسیونالیسم لطمه زد اتخاذ سیاست سرکوب و حذف دموکراسی بود، که برای سوسیالیزم عمده شد. در همان زمان که کمونیستها درنبرد روزانه خود، در شمال و جنوب، خواستار گسترش دموکراسی، آزادی بیان، آزادی سفر و حقوق بشر بودند، خود بنام انترناسیونالیسم از اقداماتی که رهبران کشورهای سوسیالیستی برای سرکوب آزادی بعمل می آوردند حمایت می کردند. البته تبلیغات کشور های سرمایه داری هم از این کمبود های بزرگ، حداکثر استفاده را کرد و خود را در رأس نبرد با توتالیتاریسم قرار داد.
ما امروز به نبرد خود ادامه می دهیم، اما با هزینه ای فوق العاده سنگین. این غفلت ها نتایج غم انگیز سیاست استالینیستی است. در این رابطه اشاره میکنم به آموزه های کهنگی ناپذیری که روزا لوکزمبورک از خود به یادگار گذاشت. هنگامی که انقلاب روسیه تنها و دولت روسیه یک تنه در برابر قدرت های امپریالیستی قرارداشت. او در آنزمان همبستگی پر شور خود را با انقلاب روسیه اعلام کرد و درعین حال “لنین، تروتسکی و همکارانشان” را بعلت منحل کردن دوما (پارلمان روسیه) “بشدت” مورد انتقاد قرار داد، زیرا این عمل را ضد دموکراتیک می دانست. این روش روزا لوکزمبورگ هم انقلابی بود و هم، در عین حال، انترناسیونالیستی. ولی ما میان خود در این باره اصلا بحث نکردیم و امروز باید درک کنیم که باید در باره آن بحث کنیم.
ما دیدیم که سوسیالیسم بعنوان نظام فرو پاشید، چون ما عرصه های مختلف را بهم نزدیک نکردیم. وسعت بحران مالی هم نشان می دهد که باز هم اصلاحات گوناگون باید به کرسی نشانده شود. اگر ما در این مورد جسور نباشیم به نتیجه ای دست نخواهیم یافت. این را تجارب جنگ دوم جهانی بما می آموزد که کمونیست ها موفق شدند بسرعت بهم بپیوندند. این ها واقعیاتی هستند که ما نباید آنها را نادیده بگیریم. اما اینک هنگام آن رسیده است که راهی نو در پیش گیریم، نه به پس، که به پیش بنگریم. باید جهان را با دیدی نو بنگریم و بدانیم که چه می خواهیم. زیرا اگر این را ندانیم، نه می توانیم به هدف خود دست یابیم و نه می توانیم توده ها را بسیج کنیم. درحالیکه ما باید توده ها را بسیج کنیم تا بتوانیم با خطراتی که امپریالیسم برای ما بوجود می آورد مقابله کنیم. باید سیاستی نو درپیش بگیریم. ما به یک آگاهی طبقاتی کاملا روشن نیازمندیم، یک هویت نوین کمونیستی. باید نشان دهیم که انسانیت مهم ترین خصلتی است که ما داریم. ما به یک همبستگی انسانی نیاز داریم، به دموکراسی نیاز داریم.
بلوک تاریخی نو
نکته پنجم را به مسئله اساسی اختصاص می دهیم. به نکته ای که مربوط به آینده کره ایست که ما در آن زندگی می کنیم. ما به گرمای زمین و بطور کلی به مسئله اکولوژی توجه ضروری را معطوف نکرده ایم. و اینک باید شاهد آن باشیم که نیروهای دیگر چه قدرتی در این میدان بدست آورده اند. آنها به این فکر رسیدند که بشریت را از آن آگاه سازند. درحالیکه کشورهائی سوسیالیستی در این زمینه سر مشق نبودند.
تنها اعلام ایمان به سوسیالیسم، ابراز تاسف از گذشته، و وعده های پرشور کمک چندانی به ما نمی کنند. آنچه روشن است این است که کمونیست ها برای عبور از سرمایه داری، باید راهی نو بیابند. آنها باید در شیوه کار خود و در برخورد سیاسی خود تجدید نظر کنند، با اعتقاد راسخ به ضرورت اتحاد با نیروهائی گام بر دارند که وحدت را برای مقابله با سرمایه داری و چیره شدن بر آن و ایجاد سوسیالیسمی نوین، برای نسلی نو، اجتناب ناپذیر می دانند. درک درست این نکته ضروری است که برای غلبه بر سرمایه داری باید یک جنبش عظیم توده ای با حضور خلق های جهان، با شرکت کارگران و همۀ نیروهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی از سراسر جهان بوجود آید. روند عبور از این مرحله طولانی خواهد بود و شرط موفقیت آن اینست که هر چه زودتر با شیوه عمل خود در گذشته وداع کنیم. بر این اساس ما باید سیاستی دیگر در پیش گیریم. با وقوف کامل به هویت خود در میان بلوک های تاریخی، هویتی که می داند هدفش هدایت بشریت بسوی همبستگی واقعی ، آزادی و دموکراسی است، حرکت بسوی آن نظام تولیدی است که به ویرانسازی فاجعه آمیز همۀ منابع زمین توسط قدرت های صاحب ثروت پایان بخشد.
---------------
راه توده: سنگال با 12 میلیون جمعیت، از جمله کشورهای جهان است که بیش از 90 در صد مردم آن مسلمان اند. آمات دانسوخو رهبر حزب "استقلال و کار" سنگال است. آزادی فعالیت احزاب در سنگال، از دستآوردهای این کشور است، که اکنون گروه های فشار اسلامی می کوشند آن را از میان بردارند. در راس این گروه ها اخوان المسلمین قرار دارند.

راه توده 255 08.02.2010
 

بازگشت