راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

گفتگو با محمدعلی عموئی
در آستانه یکساله شدن کودتای 22 خرداد
تاکتیک های یک جنبش زنده
متناسب با شرایط تغییر میدهد

جنبش‏ها معمولاً فراز و فرودهایی دارند و در نتیجه‏‌ی فشارها، مقداری پای خود را عقب می‏گذارند. ولی پا به‌عقب گذاشتن، به‌معنای به‌‏کلی عقب کشیدن و پس نشستن از مطالبات نیست. بلکه آگاهانه سعی می‏شود هزینه‌‏ها به‌حداقل برسد و یا دست‏کم مقداری کم شود و بعد هم‏چنان زنده دوباره مطرح شود. جنبش آرام آرام به‌پیش می‏رود و مطالبات خود را مطرح می‏کند. در این ترکیب همه طبقات و اقشار هستند. حضورها عام است؛ از استاد دانشگاه تا کارگران.

 

در آستانه کودتای 22 خرداد و یکساله شدن جنبش سبز، از طرف رادیو زمانه، "مریم محمدی" گفتگوی کوتاهی با محمد علی عموئی کرده است. محمدعلی عموئی عضو هیات دبیران حزب توده ایران در بهمن ماه 1362 دستگیر و نزدیک به 13 سال عمدتا در زندان اوین بود. او همچنین بیش از 24 سال در زندان شاه بود.

عموئی در این مصاحبه، درباره خاستگاه طبقاتی جنبش سبز گفت:

من پاره‏ای از ایرادها به این جنبش را مبنی بر این که طبقه‌‏ی کارگر در آن حضور ندارد، اصلاً قبول ندارم. این جنبش تاکنون حرکت قانونمند و حساب‏‌شده‌‏ای داشته است. مطالباتی را که مطرح کرده جنبه‏‌ی عام دارد، فراگیر است و طبقات گوناگون می‏توانند خواست مدنی خود را در آن جستجو کنند. طبقات فرودست و بویژه کارگرها که مشکلات معیشتی بسیار مبرمی دارند نیز بدون تردید جای خود را در آن‏جا جستجو خواهند کرد.

هرچند تاکنون بخش اندکی از این طبقه و اقشار فرودست در این جنبش شرکت داشته، اما گرایش و هواداری‌‏اش از آن کم نبوده است. حضور هم کم‏ و بیش داشته است، ولی آن‏چنان که طبقه‌‏ی کارگر می‏تواند در جنبش مدنی نقش مهمی ایفا کند، هنوز نبوده است.

گفته می‏شود این جنبش، جنبش طبقات متوسط شهری است. آیا جهت‏‌گیری خاص به‌ سمت مطالبات طبقه‌‏ی کارگر، باعث ریزش نیروهای دیگر از این جنبش نخواهد شد؟

اصولاً من اعتقاد دارم که این جنبش، در مسیر حرکت خود، ریزش‏ها و از سویی دیگر جذب‏هایی خواهد داشت. ریزش‏ها از سوی کسانی است که فکر می‏کردند یک یا دو روزه قضیه حل می‏شود، مطالبات چنین و چنان است و هزینه ندارد. جاذبه‌‏ی جنبش برای نیروها و بویژه طبقات زحمتکش هم آنست که در جهت مبارزات اقتصادی- صنفی خود حرکت می‏کنند و می‏بینند در این‏جا هم یارانی دارند و مطالبات‏شان بازتاب دارد. من تناقض نمی‏بینیم.

آیا این به معنای آن نیست که رهبران و فعالین جنبش سبز در برابر یک انتخاب قرار می‏گیرند؟ مثلاً این که بخشی از لایه‌‏های بالایی طبقه‌‏ی متوسط را کنار بگذارند و با اتخاذ سیاست‏‌ها و شعارهای خاص، طبقات زحمتکش را که شاید طیف‏‌های وسیع‏تری هستند، به‌سمت خود جلب کنند؟

تصور نمی‏کنم کسانی که دست‏‌اندرکار تنظیم بیانیه‏‌های این جنبش هستند یا احیاناً مطالبات را در اشکال گوناگون در وب‏سایت‏‌ها، وبلاگ‏ها و ... منعکس می‏کنند، آگاهانه در جهت کنار زدن لایه‏‌هایی و جذب اقشار دیگری بر آیند.  چنان که وقتی پاره‏‌ای از مطالب بیانیه‏‌های این آقایان، از سوی برخی از فعالان سیاسی جامعه‏‌ی ما نقد می‏شوند و مغفول ماندن برخی از مطالبات یاد‏آوری می‏شود، در بیانیه‌‏های بعدی شاهد توجه به این نقدها و ملحوظ داشتن این مطالب می‌شویم.

با توجه به‌عام بودن مطالبات این جنبش و با توجه به این که جنبش کارگری و مبارزات اقشار زحمتکش در ایران، تاریخی طولانی دارد که آن‏ها را از آگاهی نسبی برخوردار کرده، اساساً چرا حضور چشمگیر زحمتکشان از همان ابتدا در جنبش سبز مشاهده نشده است؟ دیگر این‌که با توجه به این که بخشی از نمایندگان جنبش کارگری در زندان به ‏سر می‏برند، آیا ممکن است با خود سرکوب‏، دل‏سردی و ناامیدی از مبارزات اجتماعی را برای بخشی از کارگران و زحمتکشان ایرانی پیش ‏آورده باشد؟

به‌نظر من اینطور نیست که اقشار فرودست و کارگران از این‏جا ناامید شده باشند. اگر امکان حضور قانونی در فضای آزاد جامعه‏‌ی ایران فراهم می‏بود، ما شاهد حضور آن‏ها می‏بودیم. نشانه‌‏ها و حضورهای معینی هم آغاز شده بود، اما این اصل جنبش است که شکلش تغییر کرده است.

به این معنا که فشار سرکوب و دستگیری‏ها موجب شده خود این جنبش مدنی که عمدتاً اشاره می‏شود بخش اعظم آن را لایه‌‏های میانی تشکیل می‏دهند، حضور ملموس علنی نداشته باشد. این که در انتظارند در فرصت معینی خودی نشان بدهند و مطالباتی عنوان کنند مسئله‏‌ی دیگری است، اما در حال حاضر، حضورها بیشتر در سایت‏‌ها و بیانیه‏‌ها خلاصه شده است.

بنابراین نمی‏توان نتیجه گرفت که کارگرها ناامید شده‌‏اند و به این جنبش نمی‌‏پیوندند. خیر، جنبش‏ها معمولاً فراز و فرودهایی دارند و در نتیجه‌‏ی فشارها، مقداری پای خود را عقب می‏گذارند. ولی پا به‌عقب گذاشتن، به‌معنای به‌‏کلی عقب کشیدن و پس نشستن از مطالبات نیست. بلکه آگاهانه سعی می‏شود هزینه‌‏ها به‌حداقل برسد و یا دست‏کم مقداری کم شود و بعد هم‏چنان زنده دوباره مطرح شود.

هنوز آن حرکت توفنده‏‌‏ای که معمولاً از طبقه‏‌ی کارگر انتظار می‏رود‏، دیده نمی‏شود. من فکر می‏کنم اصلاً بنا نبود چنین حالتی نمایان شود. جنبش آرام آرام به‌پیش می‏رود و مطالبات خود را مطرح می‏کند. در این ترکیب کارگران هم هستند. لایه‌‏بندی معینی نشده که کسی بخواهد بگوید: فقط کارمندها یا فقط پیشه‏‌ورها و یا بازاری‏ها در آن حضور دارند. حضورها عام است؛ از استاد دانشگاه گرفته تا کارگران در این جنبش هستند.

آقای عمویی، به‌حضور متفاوت کارگران در این جنبش و به این نکته که قرار هم نبوده به آن اشکال توفنده شرکت کنند، اشاره می‏کنید. آیا این به‌معنای آن هم می‏تواند باشد که شیوه‌‏ی مبارزه‏‌ی طبقه‌‏ی کارگر در دوران جدید، با گذشته تفاوت دارد؟

خیر! من این را نمی‏پذیرم. چون اصلاً مبارزه‌‏ی طبقه‏ ی کارگر شکل کلاسیکی دارد که از مبارزات اقتصادی- صنفی آغاز می‏شود.

آگاهی طبقه‌‏ی کارگر از همان کارخانه، از همان‏جایی که استثمار را با تمام وجودش احساس می‏کند، و افراد هم‌‏طبقه و هم‏درد خود را زیر یک سقف می‏بیند، شروع می‏شود و از همان‏جا که برای ساعت کار و دست‏مزد خود چانه می‏زند، مبارزه‏‌ی اقتصادی‌‏اش آغاز می‏شود.

آگاهی طبقه‏ی کارگر در همین روند ایجاد می‏شود. حال آن‏که در جنبش مدنی یک سری پیش‏‌آگاهی‌‏ها وجود دارد. وقتی که نیروهای شرکت‌کننده‏‌ی جنبش، نبود آزادی و نبود حقوق مشخصی را حس می‏کنند، به میدان می‏آیند.  اما طبقه‏ی کارگر در جریان مبارزه‏‌ی اقتصادی است که بتدریج متوجه می‏شود باید به‌طرف مبارزه‌‏ی ایدئولوژیک و مبارزه‏‌ی سیاسی هم برود. به‌گمان من، تا وقتی استثمار هست، این روند و این شیوه‌‏ی مبارزه‏‌ی طبقه‏‌ی کارگر هم ادامه دارد.

 


 

 

            راه توده  266    20 اردیبهشت ماه 1389

 

بازگشت