راه توده                                                                                                                                                          بازگشت       

 

 

پاسخ به برخی ابهامات
جنبش سبز
به این دلائل
دارای محتوای
انقلابی است!

 

 

 

 

 

ظاهرا، برای برخی خوانندگان راه توده، صفتی که در سر مقاله شماره گذشته، برای جنبش سبز قائل شده بودیم چندان مفهوم نبوده است. یعنی "ایران بسوی یک تحول انقلابی، در جاده انقلاب 57 پیش می رود."

به همین دلیل، توضیحات زیر شاید ذهن گشای این دسته از خوانندگان راه توده شود:

 

اصلاحات همان رفُرم است و رفرم یک نام است برای تحولاتی که مردم طالب آنها در ساختار اقتصادی و حکومتی حاکمیت ها هستند. حاکمیت های دارای ظرفیت عقب نشینی، زیر فشار جنبش های اجتماعی و برای پاسخ به نیازهای جامعه تن به آن می دهند. محتوای این اصلاحات، صفت آن را مشخص می کند. یعنی اصلاحات و سمت گیری آن، هرچه عمیق تر باشد و خواهان تغییرات عمده تر در ترکیب حاکمیت ها و تغییر سیاست های حاکم باشد، به ماهیت انقلابی نزدیک تر و هر چه این سمت گیری کمرنگ تر باشد، از ماهیت و بار انقلابی آنها کمتر می شود.

برای مثال، رفرم اصلاحات ارضی در زمان شاه هم یک رفُرم بود، اما، علیرغم جنبه های مثبتی که این رفرم داشت و حداقل در گام های نخست خود به بخشی از خواست مردم برای تغییرات در سیستم فئودالی حاکم پاسخ داد، اما  آن رفرم، یک رفرم انقلابی نبود. به این دلیل که ترکیب طبقاتی حاکم به سود توده های مردم تغییر نکرد و شاه و سیستم استبدادی وی اجازه نداد روبنای سیاسی جامعه تغییر كند و به شكل پایان سیستم بیرون آمده از دیکتاتوری کودتای 28 مرداد، بازگشت آزادی ها، آزادی مطبوعات و احراب، انتخابات واقعی و آزاد درآید. مالکیت فئودالی تغییرات مهمی کرد، اما این تغییر در چارچوب نوع جدیدی از بزرگ زمینداری و مالکیت کشت مکانیزه در آمد و دربار شاهنشاهی همچنان بزرگترین فئودال باقی ماند. بورژوازی کمپرادور – سرمایه داری وابسته- همطراز با واردات متکی به درآمد نفت رشد کرد، برخی جهش های صنعتی درکشور شکل گرفت؛ اما همه این رویدادها که جنبه های مثبتی هم در آنها وجود داشت، به معنای یک رفرم انقلابی نبود، گرچه شاه نام آن را گذاشته بود انقلاب سفید.

پس از جنگ با عراق و در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی نیز رفُرمی آغاز شد با نام "دوران سازندگی"، که برنامه تعدیل اقتصادی بانك جهانی مبنای آن بود. این رفرم که به بهانه بازسازی ویرانه های دوران جنگ با عراق آغاز شد، نه تنها رفُرمی انقلابی نبود، بلکه رفُرمی بود در جهت عکس آرمان های اولیه انقلاب 57 و عملا رفُرمی علیه انقلاب. بورژوازی بورکراتیک بسرعت رشد کرد، از میان اقشار متوسط اجتماعی، قشرهائی به خانه قدرت کوچ کردند و در کنار سرمایه داری تجاری که در دوران جنگ بخش مهمی از حاکمیت را تسخیر کرده بود، تبدیل به سرمایه دارانی رقیب سرمایه داری تجاری سنتی ایران  شدند.

در دوران محمد خاتمی، یکبار دیگر رفُرم و اصلاحات در ایران آغاز شد. این رفرم بازگشت آرام به گذشته پیش از برنامه تعدیل اقتصادی بود، اما عمدتا در پیوند با آن رفرم قرار گرفت و به همین دلیل پیش از آنکه تاثیری در ترکیب طبقات حاکم داشته باشد، درعرصه مدیریت تغییراتی را ایجاد کرد و فضای بسته سیاسی کشور را تا حدودی گشود و مدیریت سالم تری را به صحنه آورد. چند خیز برای تغییرات جدی در سمت گیری اقتصادی کشور که درهمان سالهای دوره اول ریاست جمهوری خاتمی با اعلام برنامه "ساماندهی اقتصادی کشور" مطرح شده بود با واکنش تند حاکمیت روبرو شده و عقیم ماند. متاسفانه مجلس ششم نیز علیرغم نقش مهمی که در آشکار ساختن چهره "قدرت" و درعرصه فضای باز سیاسی ایفاء کرد و نامی نیک از خود در تاریخ پارلمانی ایران باقی گذاشت، نتوانست به اصلاحات سمت گیری انقلابی ببخشد و به همین دلیل خواست های زحمتکشان و توده های مردم عقیم ماند. از جمله دلایل به میدان نیآمدن توده های مردم درحمایت از مجلس ششم را باید دراین ضعف جستجو کرد. بی شک این دوره از اصلاحات در مقایسه با اصلاحات دوران "تعدیل اقتصادی" اصلاحاتی مردمی بود، اما باز هم نمی توان نام آن را اصلاحات انقلابی گذاشت زیرا این رفرم دارای آن محتوای لازم برای چنین نامی نبود، حتی در شعارهای آن نیز این محتوا یافت نمی شد. درحالیکه جامعه در انتظار چنین رفرمی بود. آنها که احمدی نژاد را پیش انداختند، با آگاهی از همین نیاز جامعه، شعارهای رفرم اقتصادی به سود مردم را دادند و از آنها رای گرفتند، اما این فقط یک نیرنگ بود، زیرا آنها خودشان در دوران خاتمی مانع رفرم اقتصادی و تغییر ترکیب طبقاتی حاکم شده بودند. به همین دلیل احمدی نژاد، بلافاصله پس از آنکه بر سر کار آمد و همزمان با سفرهای عوامفریبانه به شهرستانها و نامه جمع کردن(دردنامه های مردم، اعم از کشاورزان، کارگران و بیکاران و ستمدیدگان) در نخستین گام به مقابله با تشکل های نیم بند کارگری در تمام کارخانه ها پرداخت که نمونه بارز آن سرکوب اعتصاب رانندگان اتوبوسرانی تهران و متلاشی کردن سندیکای آنهاست. مقابله با تشکل های فرهنگیان، پرستاران، هنرمندان ... انجمن‌ها و کانون‌ها و سازمان‌های غیردولتی (NGO ) که هر یک به نوعی وظیفه دفاع از حقوق طبقات و اقشار اجتماعی را برعهده گرفته بودند در این دوره ثبت است. حتی در دوران او مقابله با "خانه کارگر" و "شوراهای اسلامی کار" نیز در دستور قرار گرفت. یعنی دو تشکلی که پیوسته بعنوان تشکل های حکومتی کارگران شهرت داشته اند.

بدین ترتیب ما نزدیک شده ایم به دوران انتخابات 22 خرداد که نه تنها در جریان انتخابات، بلکه در حوادث اولیه پس از کودتای 22 خرداد نیز هنوز سمت گیری جنبش، یک سمت گیری اعتراضی بود، درعین حال که موسوی در مناظره های تلویزیونی مسائل کلیدی اقتصادی را مطرح کرده و برای نخستین بار پس از بالای 20 سال، اسمی از کارگران و مستضعفان در کارزار انتخاباتی به میان آمد که توسط موسوی طرح شد.

این سمت گیری که پاسخ به نیاز وسیع ترین اقشار و طبقات زحمتکش ایران است، در بیانیه های پس از کودتا روز به روز پر رنگ تر جلوه کرده، بر بار انقلابی جنبش سبز افزوده و امروز یکی از نگرانی های بزرگ حاکمیت، حضور قطعی تر زحمتکشان شهر و روستای ایران در جنبش سبز است.

حتی این نگرانی را می توان در نامی که خامنه ای برای سال جدید انتخاب کرده و عملا مخالفت با اعتصابات کارگری است مشاهده کرد.

ما با این شرایط می رویم به سمت انتخابات شوراهای شهر و روستا و همچنین انتخابات مجلس نهم. وقتی از سمت گیری انقلابی اصلاحات و رفرم در مرحله نوین یاد می کنیم به این دلیل است. اما این سمت گیری با آن که محتوای انقلابی دارد و پاسخگوئی به آن جز با تغییرات جدی در ترکیب طبقاتی حاکمیت ممکن نیست، هنوز به معنای انقلاب، در مفهوم خاص ان یعنی سرنگونی نظام نیست و تغییر سمت گیری اقتصادی کشور و تغییر ترکیب طبقاتی حاکمیت الزاما با چنین سرنگونی پیوند نخورده است. حداقل به رهبری جنبش که اکنون در ایران است وقتی نگاه می کنید، این رهبری خواهان سرنگونی نظام نیست، بلکه خود را ملزم به حفظ نظام اما با محتوای انقلابی سال 57 اعلام می کند. مردم نیز خواهان تحقق آرمان های انقلاب 57 اند و رهبری کسانی را پذیرفته اند که خود را ملزم به قانون اساسی برآمده از انقلاب 57 میدانند. بدین سبب است که ما اعتقاد داریم جنبش کنونی در ایران که اکنون به جنبش سبز معروف است، جنبشی است خواهان رفُرم های اساسی و انقلابی در جمهوری اسلامی، با مبنا قراردادن خواست های انقلاب 57 و دستآورد بزرگ آن، یعنی قانون اساسی.

این که در آینده این جنبش چه سمت و سوی دیگر به خود بگیرد و چگونه بتواند خواست های خود را به حاکمیت تحمیل کند، در تعریف امروز ما در جنبشی که در برابر ما قراردارد نمی گنجد. ما در باره امروز و این شرایط صحبت می کنیم. هرگاه شرایط تغییر کرد و جنبش مردم سمت گیری های نوینی را خواهان شد، ما در باره آن شرایط و آن سمت گیری می توانیم صحبت کنیم. بخشی از احتمالاتی که ما نیز آن را در نظر داریم، باز می گردد به خیره سری و مقاومت حاکمیت دربرابر رفُرم و اصلاحات و بخشی هم باز می گردد به گسترده تر شدن و منسجم تر شدن صفوف مردم خواهان اصلاحات و رفُرم.

 


 

 

            راه توده  262    22 فروردین ماه 1389

 

بازگشت