راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

از یک نامه دریافتی
تمدن جهانی
از نگاه استادان
وابسته به سپاه

 

با عرض سلام و خسه نباشید خدمت دست اندرکاران راه توده-

از اینکه مقاله ارزشمند چشم انداز جنبش سبز- طرح دهه چهارم انقلاب اسلامی- را منتشر کردید بسیار سپاسگزارم. نکته قابل توجه در این تحلیل پرداختن به پشت پرده حاکمیت و مسائل اقتصادی آن بود.

می خواهم مطالبی را که در رابطه با پشتوانه فکری بخشی از حاکمیت کنونی است و تائیدی است بر مقاله چشم انداز برایتان بنویسم.

من در دوران دانشجویی شانس این را داشتم که درس انقلاب اسلامی خود را با دکتر م.ک که یکی از استادان دانشگاه امام صادق و در زمره سپاهیان و بسیجیان قرار دارد بگذرانم. البته باید اذعان کنم که  شیوه تدریس و امتحان گرفتن و آزادی مباحثه در کلاس او بسیار عالی بود و علی رغم تفاوت فاحش فکری، من از او همیشه با احترام یاد می­کنم.

یکی از مواردی که وی سعی داشت در پایان ترم، دانشجویان به آن دست پیدا کنند این فکر بود که الگوی تمدنی غرب برای انسان های غربی با ویژگی های تمدنی خاص آن ها بوده و با استفاده (من می گویم سوء استفاده) از نسبیت گرایی پست مدرنیسم استدلال می کرد که همانطور که قوانین عملی صرفاً توجیهی برای پدیده­های طبیعی هستند و در همه شرایط قطعیت ندارند، پدیده های پیچیده تر علوم انسانی و در نهایت الگوی تمدنی نیز بر حسب مختصات جوامع مختلف متفاوت خواهد بود و هر تمدنی مسیرها و الگوهای خاص خود را دارد و در همین راستا مثال هایی می آورد از توانمندی های تکنولوژیکی ایران در زمان های دور مانند قنات­ها یا بناهای عظیم و ... که همگی بر اساس دانش بومی خود ایرانیان شکل گرفته بودند. وی معتقد بود این فکر که می توان قسمت های خوب یک تمدن را برداشت کرد و قسمت هایی را که با جامعه ما سازگار نیست استفاده نکرد نیز باطل است چون یک الگو قسمت های به اصطلاح خوب و بدش با هم هستند و هیچ تفکیکی بین آن­ها نمی توان قائل شد و اگر قسمتی از آن را برداشت کردیم، قسمت دیگر ناگزیر اثر خود را خواهد گذاشت. او بر همین اساس معتقد بود مشکل فعلی جامعه ایرانی که اسم آن را بحران هویت گذاشته بود از همین جا نشات گرفته است. و این روند انحطاط از اواخر دوران صفویه آغاز و تا کنون ادامه داشته است. او اما معتقد بود اندیشه جمهوری اسلامی که مبتنی بر بنیان نهادن تمدن نوین ایرانی اسلامی است می تواند چاره ای برای درمان بحران هویت جامعه ایرانی باشد. شاید نکته قابل توجه اندیشه او در این جا باشد که وی معتقد بود که دولت های پس از جنگ و دوران رهبری خامنه ای با در پیش گرفتن الگوهای توسعه غربی و به نوعی استفاده التقاطی از الگوی تمدنی غرب از الگوی تمدن اصیل ایرانی اسلامی فاصله گرفته و نه تنها به حل بحران هویت جامعه هیچ کمکی نکردند که به آن دامن نیز زدند.

یکی دیگر از جنبه های اساسی اندیشه های او که اتفاقا شاید بتوان آن را به عنوان یکی از پشتوانه های فکری تسلط سپاه پاسداران بر تمام عرصه های کشور در نظر گرفت این بود که وی معتقد بود اوایل انقلاب و به خصوص عرصه جبهه­های جنگ با عراق، عرصه تمدن سازی بود. او با ارائه مثال هایی از عمران و آبادانی جهادی در روستاها در اوایل انقلاب و بعد از آن تولید علم و فناوری مرتبط با جنگ که همگی به دست جوانان آن زمان انجام می­گرفت مثل ساخت پل خیبر بر روی اروندرود و یا برخی عملیات دیگر. وی با صراحت بیان می­کرد که پس از جنگ، دولت در سازندگی کشور به جای اینکه از جوانانی که در عرصه به قول خود او تمدن­ساز جبهه­ها بودند استفاده کند و پس از جنگ عرصه جبهه­ها را به عرصه سازندگی کشور تبدیل کند، راه استفاده از الگوهای غربی را پی گرفت. به نظر من واگذاری کنونی بیشتر عرصه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشور به دست سپاهیان در حال حاضر، شاید به واسطه این پشتوانه فکری است یا دقیق تر اینكه با اینگونه پشتوانه ها می شود واگذاری همه عرصه های سیاسی و اقتصادی را به سپاه ساخته توجیه و تبلیغ می شود.

البته می دانم که گردانندگان اصلی قدرت در حال حاضر به جهت کسب قدرت و منافع اقصادی این چنین کودتا و سرکوب را سازماندهی کرده اند ولی آگاهی و شناخت از پشتوانه های فکری و توجیهی آن نظیر آن چه در بالا اشاره شد بسیار ضروری است.

 

 

                راه توده 282    15 شهریور ماه 1389
 

بازگشت