راه توده                                                                                                                                                         بازگشت

 

 

اکبر گنجی مسلمان

با ارانی غیر مذهبی

هم سرنوشت خواهد شد؟

  

در روزها و هفته های اخیر، نامه هائی که همسر اکبر گنجی در باره تصمیم به قتل حکومتی وی در زندان اوین و با نرساندن دارو، درمان و غذا منتشر ساخته، یکبار دیگر آن روش های شناخته شده و فاشیستی رضاخانی در اذهان تداعی می شود. این که ارانی و گنجی از دو طایفه فکری جداگانه بودند و احتمالا در روش و منش کار سیاسی نیز با یکدیگر متفاوت بودند، مهم است، اما برای ما جهت نشان دادن شیوه های یکسان فاشیستی در حکومت های سرکوبگر مهم نیست. همان پزشک احمدی های دوران رضاشاهی، حالا زیر ریش نیمچه آخونی مرتضوی ها و ریش تمام آخوندی روح الله حسینیان و مصباح یزدی و احمد جنتی حلول کرده است. ما می خواهیم همین را بگوئیم. این که دیکتاتوری و فاشیستم تحت هر پوششی و هر نام و اندیشه ای، جز بهره گیری از یک شیوه عمل چاره ای ندارد. با تدبیر ماندن بر سر قدرت و ابدی تصور کردن این قدرت چنین می کنند، اما در کدام صفحه تاریخ بشری می شناسید یک حکومت خودکامه را که ابدی شده باشد؟

شاید گنجی مسلمان، سرنوشت ارانی غیر مذهبی را پیدا کند و شاید هم نکند. آینده نشان خواهد داد. اما آنچه که امروزعیان است، شیوه های مشترک است. نوشته زیر را که مظفر شاهدی نوشته بخوانید: راه توده

دكتر تقی ارانی از اعضای برجسته گروهی بود كه از اواخر سال 1315ش تا اوایل سال 1316ش بتدریج دستگیر و در زندان قصر زندانی شدند. این گروه كه به گروه 53 نفر معروف شدند متهم  بودند كه از مرام اشتراكی و كمونیستی پیروی می کنند. آنها عمدتاً زیر شكنجه‌های جانكاه مأموران اداره آگاهی (تأمینات) شهربانی رضاشاه قرار گرفتند و با پرونده‌هائی که برای آنها ساخته شد به زندانهای طویل‌المدتی محكوم شدند و راهی زندان قصر گردیدند.

بررسی فجایع وشكنجه‌های مرگبار جسمی و روانی و نیز وضعیت بسیار اسفبار بهداشتی، مكانی و غذایی زندان قصر مجالی دیگر می‌طلبد. فقط همین اندازه بدانید كه دكتر تقی ارانی طی بیش از دو سال و نیمی كه در زندان محبوس بود بارها تحت شدیدترین شكنجه‌ها قرار گرفت و اهانت های وقیحانه پرشمار مأموران زندان را تحمل كرد و اوضاع اسفبار بهداشتی و غذایی زندان شامل او هم شد. 

دكتر تقی ارانی بین روزهای 10 تا 14 بهمن ماه 1318 به طرز مشكوكی در زندان درگذشت. اولیای بهداری زندان گواهی دادند كه او در اثر ابتلا به بیماری تیفوس (كه مرض بسیار شایع زندانهای مخوف عصر رضاشاه كبیر بود) جان خود را از دست داده است. ماجرای مرگ دكتر ارانی را از لا به لای نوشته‌های بزرگ علوی دنبال می‌كنیم كه خود از یاران او بود و جزو 53 نفری محسوب می‌شد كه در زندان قصرمحبوس بود و بعدها خاطراتش را در كتابی به همین نام ” 53 نفر “ منتشر كرد:

.... مرگ دكتر ارانی از آن مصیبت‌هایی است كه كلیه كسانی كه در زندان بوده و اسم او را شنیده و یا یك بار او را در سلول های مرطوب كریدر سه و چهار زندان موقت(زندان آگاهی واقع در شهربانی تهران که بعدها در زمان شاه تبدیل به کمیته مشترک ضد خرابکاری شد و در جمهوری اسلامی ابتدا به زندان توحید و سپس زندان 3 هزار نام گذاری شد و بزرگترین فجایع انسانی زیر هر سه نام در آن انجام شد. در یورش به حزب توده ایران، رهبران حزب درهمین زندان زیر مرگبارترین شکنجه ها رفتند و سپس نیمه جان به زندان اوین منتقل شده و تحویل اسدالله لاجوردی و تیم بازجویان گفتگوگرش شامل ازغدی، سعید امامی و حسین شریعتمداری شدند. راه توده) دیده بودند هرگز فراموش نخواهند كرد... روز چهاردهم بهمن 1318 نعش دكتر ارانی را به غسالخانه بردند. یكی از دوستان نزدیك دكتر ارانی، طبیبی كه با او از بچگی در فرنگستان معاشر و رفیق بود، نعش او را معاینه كرد و علایم مسمومیت را در جسد او تشخیص داد. مادر پیر دكتر ارانی، زن دلیری كه با خون دل وسایل تحصیل پسرش را فراهم كرده، روز چهاردهم بهمن 1318 لاشه پسر خود را نشناخت. بیچاره زبان گرفته بود كه این پسر من نیست. این طور او را زجر داده و از شكل انداخته بودند. همین مادر چندین مرتبه دامن پزشك معالج دكتر ارانی را گرفته و از او خواسته بود كه پسرش را نجات دهد و به او اجازه دهد دوا و غذا برای پسرش بفرستد. دكتر زندان در جواب گفته بود كه این كار میسر نیست. برای آنكه به من دستور  داده‌اند كه او را معالجه نكنم...

 دكتر ارانی در امامزاده عبدالله به خاک سپرده شده است.

 

 

 

 

  فرمات PDF :                                                                                                                        بازگشت