راه توده                                                                                                                                                         بازگشت

 

 

او را بازی خواهند داد

خطرات ملی احمدی نژاد

در دیدارهای مهم سیاسی

  

آنچه را می خوانید، بخش دیگری است از بررسی و آنالیز شخصیت احمدی نژاد، که قسمت اول آن را در شماره گذشته خواندید. این بررسی را یکی از روانپزشکان برجسته داخل کشور انجام داده و برای انتشار در اختیار ما قرار داده است.

 

در درجه نخست ناگزیر از توضیح این نكته هستم كه اظهار نظر روانپزشكی در مورد كسانی كه خود یا خانواده وی به شما مراجعه نكرده اند، مغایر با اخلاق پزشكی است. اما بدلیل موقعیت اقای احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور كشور و تبعاتی كه سخنان و اقدامات ایشان برای كل كشور و مردم ما خواهد داشت ناگزیرم نظر خود را در مورد ایشان علنی بگویم. ضمن اینكه با توجه به پخش جهانی فیلم اخیر دیدار وی با آیت الله جوادی آملی بدون تردید كارشناسان و روانپزشكان دیگر كشورها كه در یافتن ضعف ها و اختلالات شخصیتی روسای دیگر كشورها تخصص دارند و از آن بهره گیری می كنند، یقینا این فیلم را تحلیل خواهند كرد و نتایج لازم را از جمله احتمالا به منظور تحریك كردن اقای احمدی نژاد به بیان سخنان مطابق میل و اهداف خود در دیدارهای سیاسی استفاده خواهند كرد. 

 آنچه من در مورد بیماری اقای احمدی نژاد گفتم براساس شنیده ها و پیش از مشاهده فیلم این ملاقات بود. تا آنجا كه جسته و گریخته اطلاع یافته ام آن سخنان واكنش نسبتا گسترده ای میان دوستان و همكاران داشت، ضمن اینكه فشرده بودن آن نیز بحث ها و ابهاماتی را بوجود آورده بود. 

در تحلیل اولیه از این فیلم می توانم بگویم كه در درجه نخست اقای احمدی نژاد سخنان خود را در شرایطی "ایدال" بیان كردند. یعنی تقریبا به همان شكلی كه در مصاحبه های روانپزشكی انجام می شود كه بیمار خود چند دقیقه ای بدون مانع صحبت می كنند. واكنش های اقای جوادی آملی امكان بروز اقای احمدی نژاد را بخوبی فراهم كرد.

نكته دیگر در فیلم آنچیزی است كه اصطلاحا به آن " non verbal communication" می‌گویند یعنی آنچه نه از سخنان بیمار، بلكه از ناگفته های او می توان استنباط كرد. مانند حركات فرد، نگاه او، لحن صحبت، آهنگ صدا و تداوم فكری و موضوعی و غیره. قبلا هم گفتم تشخیص روانپزشكی كاری ساده نیست و مثل این است كه بخواهید با مشاهده وسط فیلم، اول و آخر آن را درك كنید. به همین دلیل به اطلاعات دیگری مثل روش و منش زندگی بیمار، چگونگی تحول شخصیتی وی، استمرار اندیشه ها، هدفمند بودن فعالیت های وی و اطلاعات دیگری از این دست نیاز است. 

آنچه در فیلم مشهود است همان هذیان گراندیوزیتی یا بزرگ منشی است كه به آن اشاره كردم. ایشان تقریبا خودبخود شروع به توضیحاتی راجع به سفر هیئت ایرانی به سازمان ملل می كند. ولی بتدریج محوریت ایشان برجسته تر می شود و در پایان بصورت مطلق در می آید. جالب اینكه ایشان مدعی می شود كه "كسی" به او گفته كه هاله ای نورانی او را فرا گرفته. فردی كه هویت او از هر نظر مجهول می ماند یعنی ما نمیدانیم این فرد جزو شركت كنندگان غیرایرانی حاضر در سالن است یا جزو هیئت ایرانی یا بفرض دبیركل سازمان ملل. این روشی است كه اغلب بیماران مبتلا به جنون عظمت طلبی با هوش متوسط از آن استفاده می كنند كه به آن پروژكشن، یا همان فراافكنی می گویند. یعنی بیمار هذیان خود را از زبان دیگری بیان می كند و به دیگری نسبت می دهد. به همین دلیل برخلاف آقای ابطحی معتقدم كه این "فرد دیگر" جز درون آقای احمدی نژاد وجود ندارد.

از نحوه برخورد آیت الله جوادی آملی بیشتر احساس می شود كه سخنان آقای احمدی نژاد را نوعی عوامفریبی احساس می كنند. در حالیكه بنظر من ایشان صداقت كامل در بیان حرف های خود دارد بدین معنا كه به درستی آن اعتقاد دارد. این را با توجه به حركات ایشان هنگام گفتگو و نیز هیجانی كه بر ایشان غالب است می توان درك كرد.

برخی صحبتهای قبلی من را چنین تعبیر كرده اند كه خود بزرگ بینی خود یك بیماری است. در حالی كه خودبزرگ بینی یك نشانه است و در مواردی اعم از بیماری و یا مقوله دیگری چون اختلالات شخصیت مورد بحث قرار می گیرد. البته مفهوم "شخصیت" در روانپزشكی با مفهوم عرفی و عامه شخصیت متفاوت است. برای ما شخصیت در واقع مراحل و چگونگی "شدن" یك فرد است یعنی تمام دوران تكوین كنش ها و واكنش های فرد، چگونگی و سیر تفكراو، چگونگی پاسخگویی او به سوالات مطرح شده چه در عرصه فردی و چه در عرصه اجتماعی و ...

مثلا در مفهوم خودبزرگ بینی بعنوان اختلال شخصیت ما با افرادی هم سر و كار داریم كه در اصطلاح علمی تحت عنوان narcisstic personality disorder دسته بندی می شوند كه می توان آن را شخصیت خودمحور یا خودخواه ترجمه كرد. اینان از نظر اكادمیك كاملا تشریح شده اند. یعنی افرادی هستند با توانایی ها و خصوصیات قابل قبول و در مواردی حتی برجسته ولی اختلال آنها درواقع بدلیل احساس غیرواقعی است كه از میزان اهمیت خود دارند. اینان افرادی هستند بسیار حساس نسبت به انتقاد و با توانایی اندك در درك دیگران. بیشتر به ظاهر مسایل توجه دارند كه معمولا برایشان بسیار مهمتر از ماهیت آن است. افرادی هستند بسیار نیازمند تشویق و تحسین دیگران هرچند بنوبه خود توانایی درك مشكلات و احساسات دیگران را ندارند و برای آنان چندان ارزشی قایل نیستند. از این زمره هستند كسانی همچون اقای صدام حسین كه به تعبیر زیبای دكتر شیرزاد دهان گشادش كشورش را بر باد داد. صدام حسین هم دچار خودبزرگ بینی است ولی بیمار نیست. مشابه او و اینگونه شخصیت های دارای اختلال در همه جوامع یافت می شود ولی در كشورهای جهان سوم این امكان وجود دارد كه افرادی با اینگونه اختلالات در بالاترین مراحل تصمیم گیری ملی حضور و قدرت مطلق پیدا كنند و جامعه خود را به فاجعه بكشانند.

نمونه دیگر مثلا سرهنگ قذافی است كه روزی مدعی رهبری كشورهای غیر متعهد بود و بعد كشورهای عربی و سپس اسلامی و پس از آن رهبر معنوی افریقا شد و اكنون متحد امریكا و انگلیس و اسراییل. ضمن اینكه در تمام این مراحل برای دیگران تعیین تكلیف می كند درواقع همانطور كه اشاره كردم یكی از زمینه های كاری روانپزشكان كشورهای غرب همین چگونگی استفاده از اختلالات شخصیتی در رهبران كشورهای عقب مانده است. اگر فرصتی باشد می توان تمام این مسایل را بطور عینی در مورد بسیاری از حوادث تاریخ معاصر مورد بحث قرار داد. حوادثی چون جنگ شش روزه اعراب و اسراییل ، جنگ ایران و عراق یا كنش و واكنش‌های برخی از رهبران سیاسی در ابتدای انقلاب ایران و یا در دوران اخیر كه نقش همیشه فاجعه بار اختلالات شخصیت در تاریخ این كشورها را نشان می دهد.

اما در بازگشت به توضیحات قبلی همانطور كه گفتم ما در كنار خودبزرگ بینی كه بصورت اختلال شخصیت بروز می كند یك خودبزرگ بینی پسیكوتیك یا روانپریش نیز داریم كه از یك جهت اصلی با خودبزرگ بینی افراد مسئول و غیربیمار متفاوت است و آن همان واقع ازمایی یا ریالیتی تستینگ است. مضمون هذیان بزرگ منشی در میان بیماران اصولا در مورد اموری غیرواقعی، غیرملموس و غیرمنطقی است. مثلا بیماری داشتم كه مدعی بود بزرگترین اهنگساز دنیاست. اهالی محل و خانواده اش دیگر از دست او به تنگ آمده بودند. زیرا تقریبا تمام شبانه روز مثلا در حال آهنگسازی بود. در حالی كه یك موسیقی شناس با دیدن نت های ایشان به من گفت این آقا حتی الفبای موسیقی را نمی داند. بیمار ضمنا معتقد بود كه در حق او اجحاف شده و با آنكه دارای طرح هایی است كه تمام مشكلات كشور، بیكاری و ... را حل خواهد كرد بجای توجه به این طرح ها او را بستری كرده اند. در طول مدت بستری می خواست مشكلات دیگر بیماران را حل كند. یعنی بنوعی در نقش روانپزشك دیگران هم ظاهر می شد. چنان كه می بینید مضمون این هذیان بزرگ منشی از نظر واقع آزمایی با خودبزرگ بینی های معمول تفاوتی آشكار دارد. پس از حدود دو ماه كه موفق شدیم به اصطلاح ایشان را بر روی زمین بیاوریم خود نسبت به سخنان و هذیان های گذشته خود احساس شرمندگی می كرد. هر چند بیماران در عودهای بعدی هذیان‌هایی كمابیش مشابه را تكرار خواهند كرد. در نتیجه تفاوت دیگر همین است كه بستری شدن و درمان‌های دارویی می تواند ولو بصورت موقت افكار بیماران را تغییر دهد در حالی كه برای مثال امكان این وجود ندارد كه با درمان دارویی شخصیت صدام حسین را عوض كرد.

برخی اظهار نظرهای آقای احمدی نژاد را عوامفریبی تعبیر می كنند كه بنظر من صحیح نیست. برای مثال ممكن است صدام حسین در جمع مردم تكریت عوامفریبانه از وجود رسالتی آسمانی برای خود سخن بگوید لیكن بسیار بعید است كه مثلا در حضور آیت‌الله خویی از وجود هاله نورانی در اطراف خود سخن گوید. یعنی برخلاف بیماران، افراد دارای اختلال شخصیت تحت تاثیر عقل موقعیت سنج خود از هذیان گویی اجتناب می كنند. منظورم این است كه سخنان آقای احمدی نژاد را در حضور آیت الله جوادی آملی نمی توان عوامفریبی دانست زیرا این سخنان نه دربرابر جمع كه در جمع محدود خواص بیان می شود. در اینجا در واقع این هذیان است كه بر عقل موقعیت سنج غلبه كرده است.

هذیان بزرگ منشی البته به اشكال مختلفی می تواند بروز كند. مثلا فردی كه نقاش ساختمان است تصور می كند می تواند هر روز صدخانه را رنگ بزند یا نویسنده ای تصور می كند می‌تواند هر روز دو كتاب بنویسد یا جوانی كه بدون دانستن الفبای موسیقی مدعی میشود بزرگترین اهنگساز دنیاست. در عرصه های مذهبی هم چنان كه قبلا گفتم ما همیشه و بدون استثنا در بیمارستان های روانی ایران بیمارانی داریم كه خود را امام زمان میدانند. به همین دلیل من روی مسئله ظهور كسانی كه در مقاطع مختلف تاریخی ادعای امام زمانی یا نوعی مهدیگری داشته اند مطالعاتی كرده ام كه اكنون جای بیان آن نیست ولی مثلا در كشورهای مسیحی غالبا این شخصیت مسیح است كه نقش اول را در هذیان بزرگ منشی با محتوای مذهبی دارد. در اینگونه بیماران بنظر می آید كه نوعی از توهمات شنوایی یعنی شنیدن نداهای درونی و یا احساسات درونی خاص وجود دارد. به همین دلیل در عمل و در نزد روانپزشكان اكادمیك جهان مقوله بیماری های اسكیزوافكتیو مدتی است بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. یعنی هنگامی كه مضمون هذیان به امور ماورالطبیعه معطوف می‌شود احتمال وجود توهمات حسی بیشتر مطرح می‌شود. این احتمال نیز وجود دارد كه جنون در زمینه نوع دیگری از اختلالات شخصیت كه بعدا اگر فرصتی باشد به آن می پردازم خودنمایی كند. لیكن همچنان كه گفتم در مورد آقای احمدی نژاد مورد كاملا مشهودی از وجود توهمات شنوایی حد اقل در طول گفتگو وجود ندارد. در هر حال تصور نمیكنم كه موضوعات روانپزشكی بالینی بطور خاص مورد علاقه خوانندگان باشد و به همین دلیل وارد مقولات پیچیده كه امكان توضیح ساده تر آن در این فرصت فراهم نیست نمی شوم.

بنا به مجموعه این دلایل بسیاری از اعمال و نیز سخنان اقای احمدی نژاد را باید در چارچوب بیماری ایشان مورد ارزیابی قرار داد. برای مثال سخنان وی پیش از انتخابات در مورد دسترسی به شماره تلفن همه مخالفان خود؛ یا خبر تصویب صد مصوبه در یك جلسه هیئت دولت؛ یا بررسی مشكلات یك استان در طول یك بعداز ظهر و یا ادعای اینكه دیگر كشورها برای حل مشكلاتشان با ایشان تماس می گیرند و ... من همه را جلوه هایی از بیماری ایشان می دانم و نه عوامفریبی. در مورد رفتار ایشان و هدفمند نبودن آن كافیست به مباحثی مثل بازدیده سرزده از وزارتخانه ها اشاره كنم. البته بازدید سرزده از مدارس و یا پادگان ها همیشه وجود داشته زیرا در این موارد هدف مثلا ارزیابی دیكته كودكان دبستانی یا نظم و ترتیب در یك پادگان است. یعنی اموری كه با سهولت نسبی در طی یك بازدید سرزده قابل حصول است. لیكن من هنوز نتوانسته‌ام بفهمم كه در بازدید سرزده از یك وزارتخانه چه چیز را می توان فهمید. شاید حضور یا عدم حضور وزیر و كارمندان. این ضمنا نشان دهنده همان جنون عظمت است كه در این بیماران دیده می شود. یعنی كودك پنداشتن وزیران، همچنان كه فعالیت بسیار ولی بی هدف نیز از دیگر علایم این بیماریست. 

 

تاكید براینكه آقای احمدی نژاد صداقت دارد، صرفا برای رد ادعای عوامفریب بودن ایشان است. منظورم غیرمسئول بودن ایشان از نظر حقوقی است. درواقع درصورت وجود یك دادگاه و در خواست نظریه روانپزشكی، از نظر من ایشان مسئول حرفها و یا اقدامات خود شناخته نخواهند شد، زیرا مبتلایان به اینگونه بیماری ها از نظر قانونی و حتی فقه اسلامی غیررشید محسوب می‌شوند. برای مثال، تمام بذل و بخشش های ایشان در طول مدت تصدی شهرداری تهران قابل برگشت محسوب می شود. در واقع خطای عمده متوجه كسانی است كه از بیماری ایشان نهایت سواستفاده را كرده اند و می كنند. این نوع بذل و بخشش ها نیز از جمله نشانه های كاملا شناخته شده بیماری های روانی با علایم خلق و خویی یا بعبارتی جنون است چه بیماری دو قطبی كلاسیك و یا بیماری اسكیزوافكتیو. به همین دلیل اصولا دادگاه اجازه تصرف در اموال را به اینگونه بیماران نمی دهد. طنز تلخ تاریخی اینكه برخی از فقها ایشان را در دخل و تصرف یك كشور رشید تشخیص داده اند.( بخش اول این آنالیز را از اینجا می توانید بخوانید)

 

 

 

 

 

  فرمات PDF :                                                                                                                        بازگشت