بازگشت

 

انقلاب اکتبر

را ترور کردند

پروفسور  آ . و . ورونتسف

ترجمه و تلخیص: ک. رحمانی

  

 تاریخ روسیه- تنها گذشته پر افتخار ما نیست، چنانچه دقیق گفته شود، فراتر از گذشته پر افتخار ما است. این امر منبع مثبت بی پایانی است که بدون آن نمی توان خود آگاهی ملی - میهن دوستانه را شکل داد. معلول بسیاری از مسائل دراین رابطه منجمله درآن است که تاریخ جنبش انقلابی موضوع حملات و جعل خصمانه از سوی مخالفین سیاسی آن بوده و بجا مانده است. درسرمایه داری نوین روسیه معاصر، پروسه تجدید ارزیابی ها و تجدید نظر در رویداد های و پدیده های برجسته تاریخی  بطور چشمگیر شدید تر شده است.

تغییرات و دگرگونی های قاطع انقلابی که روند اصلی تکامل، نه تنها روسیه بلکه همه جهان را تعیین کردند، بمثابه کار وعمل رادیکال های سیاسی غیر مسئول؛ اکتبر و جنگ میهنی - بمثابه پیروزی قساوت و ترور لجام گسیخته؛ حزب بلشویک ها - بمثابه شمشیر زنانی که خشونت و ترور را به ابزار عمده مبارزه سیاسی تبدیل کرده اند, تعبیر می شوند. بطور هدفمند وبا بی شرمی خاصی همه آنچه که بنام و فعالیت و. ای . لنین مربوط است را تحریف می کنند, از جمله با موضع لنین نسبت به ترور. همه اینها نشانگر ادامه جنگ تمام عیار اطلاعاتی است. میراث انقلابی ما جزء تاریخ پر افتخار ما است. این میراث بیشتر از سابق نیاز به دفاع دارد. نمیتوان تحمل کرد و گذاشت که این میراث کاملا به صورت سوداگری و کارزاری برای غارتگرانی که هم در رسانه های گروهی و هم در دیگر ارتباطات رسانه ای لانه کرده اند درآید. مسئله ترور و تروریسم تا اندازه ای جای مهمی را درمیراث ایدئولوژیکی و. ای .لنین دارد. لنین در سی وسه جلد از پنجاه وپنچ جلد مجموعه کامل آثارخود به مسئله ترور می پردازد.

لنین درتعبیر خود از ترور، بدون شک به تئوری مارکسیستی نقش اعمال زور درتاریخ متکی بوده است. براساس این تئوری اعمال زور فاکتور اصلی دینامیک اجتماعی نیست, با این حال نقش اساسی در تکامل اجتماعی- تاریخی , بویژه دردوران انقلابات اجتماعی بازی می کند. کارل مارکس همچون قاعده ای قابل قبول می گوید که : اعمال زور قابله هرگونه جامعه کهنه ای است که آبستن نو است. این اعمال زور همواره با بکارگیری این یا آن طبقه نسبت به طبقه  و گروه اجتماعی دیگر با اشکال متنوع آن  تا تاثیر اقدامات مسلحانه همراه است . ترور یکی از امکان ها ست , اما نه شکل حتمی چنین اعمال زوری .

اشکال و ابزار مبارزات قابل کاربرد طبقه کارگر کاملا بستگی به این دارند که چگونه تحول خواهند یافت. برخورد های حاد اجتماعی  که بروز می کنند هربار که مسئله بنیادین انقلاب  _ درباره حاکمیت, می خواهد حل شود.

اعمال زور ازجانب طبقه حاکم فرارویی ترور ضدانقلابی را در پی دارد که به درهم کوبیدن طبقه کارگر و متحدین او سمتگیری شده است؛ طبقه کارگر محروم از انتخاب, ناچار است که به ترور ضد انقلابی پاسخ دهد. گذار مسالمت آمیز حاکمیت به دست طبقه کارگر, زمانیکه ترور درهرنوع آن بصورت زاید درآید, مناسبترین  بدیل است , هرچند که آن بعید باشد. دراین دوران جنبش کارگری تجربه کمون پاریس را با تاسیس نه تنها نوع جدید حاکمیت , بلکه با اشتباهات آموزنده خود داشت. شاید اجتناب ناپذیر ترین آنها- سخاوتمندی و باوجدان بودن کمونار ها باشد « که نمی خواستند به گفته مارکس , جنگ داخلی را شروع کنند» . لنین درسخنرانی خود برای جامعه مهاجرین سیاسی روس درشهر ژنو (  ماه مارس سال1905  ) شمار قربانیان کمون از ترور ضد انقلابی ورسای , برگرفته از کتاب تاریخ نگار فرانسوی لیساگاررا  چنین ارائه می کند: بیست هزار کشته در خیابان ها , سه هزار نفر درزندان ها ازبین رفتند ؛ سیزده هزار و هفتصد نفر توسط دادگاههای نظامی محکوم به مرگ شدند ( از آنها هشتاد نفر زن و شصد کودک بودند ) . درس های برآمده ازتاریخ سقوط کمون چنین است : « بورژوازی تن به همه چیز می دهد ». لنین تاکید می کند که : « به همه چیز » .  وادامه می دهد : « امروز لیبرال ها , رادیکال ها , جمهوری خواهان , فردا خیانت ها و تیر باران ها. سازمان دهی مستقل پرولتاریا – مبارزه طبقاتی _ جنگ داخلی. ما همه در جنبش کنونی برشانه

های  کمون ها قرار داریم ». در آغاز قرن بیستم هم زمان با تشدید تضاد ها سرمایه داری در روسیه بسرعت درحال گسترش بود و به همراه شدت گرفتن مبارزه طبقاتی و نزدیک شدن انقلاب , مسئله ترور کاراکتر اصولی را کسب کرد . ماهیت ترور  به نکات زیر کشیده شد :

تا چه حد کاربرد ترور درشرایط رویارویی با حکومت استبدای معقولانه است ؟ حزب سوسیالیست های انقلابی ( اس ارها ) , که درسال 1901 تشکیل شد , به موضوع تعیین شده پاسخ مثبت داد. به بهانه اینکه درروسیه استبداد و بیدادگری پلیسی مسلط است و کوچکترین بروز اعتراض اجتماعی با سنگدلی تمام سرکوب می شود , اس ارها به اصطلاح به ترور انفرادی مسلح شدند , که بنابر ارزیابی لنین حکم سیستم قتل های سیاسی تن بتن را داشت. آنطوریکه  آنها امید داشتند , تنها بوسیله ترور « تهییج کننده » ممکن بود درتوده ها توجه و علاقه به سیاست و واداشتن آنان به اقدامات فعال را برانگیخت.

در محافل لیبرال - بورژوازی و افراطی موعظه و تاکتیک ترور انفرادی , اگرچه با شعف مواجه نشد, اما با حس پشتیبانی کامل روبرو شد. لنین بطورقاطع ترور انفرادی را بمثابه ابزار و شیوه مبارزه سیاسی رد کرد و مبارزه پیگیرانه ای را با اس ارها آغاز کرد. مبارزه ای که طی سال های بسیاری ادامه داشت. منجمله نشان داده شد که در این حزب پایه ها و  مبنای جدی در ساختار طبقاتی جامعه روسیه وجود ندارد و تنها زیر بنای اجتماعی آنرا برخی از اقشار خرده بورژوازی روشنفکران تشکیل می داد. درجامعه شناسی مرسوم است که چنین گروه های اجتماعی را اقشار حاشیه ای می نامند. این اقشار درعلم جامعه شناختی بعنوان قشر ی که موقعیت اجتماعی آن نامعلوم  و متزلزل است و گرایش به افراط دارد, شناخته می شود. در مقاطع تند تاریخ و در جوامع نوع انتقالی فعالیت شدید گروه های حاشیه ای مهمترین منبع افراطی گری سیاسی را تشکیل می دهد. همانا چنین وضعی در روسیه آغاز قرن بیستم مشاهده شد. لنین ضمن یادآوری اینکه دربین انقلابیون
« تروریست های دوآتشه » و « بمب گذاران بی پروا » وجود دارد, بطور قطعی گرایش به ترور را بمثابه مظهر سوسیال_ رولوسیوناریسم و ماجراجویی انقلابی ارزیابی کرد. ترور انفرادی نه تنها نا معقول بود , بلکه به جنبش انقلابی زیان می رساند.

ترور انفرادی نخست فعال ترین و جدی ترین انقلابیون را از کار مبرم و موکدا سازمانی و تبلیغی ضرور دربین توده های وسیع کارگران و مردم ساده شهری منحرف می ساخت ؛ سپس ارتباط بین سازمان های انقلابی و آن توده های پراکنده ناراضی , معترض و آماده برای مبارزه که هنوز ضعیف و مخصوصا پراکنده هستند, ازبین می برد و سوم در میان خود انقلابیون و دربین مردم بطور کلی تصور بسیار نادرست درباره وظایف و شیوه های مبارزه با استبداد را شکل می داد. ترور انفرادی خود صرف نظر از قتل های پرسروصدای امید الهام کنندگان آنرا برآورد نکرد و روی هم رفته تنها بصورت وقایع تاریخی فراموش نشدنی بجا ماند.

بنیاد گذار بلشویسم مسئله اهمیت استراتژیکی را دراین دید که انرژی آگاهانه انقلابیون را با محیط جنبش فزاینده توده ای  طبقات انقلابی با هم پیوند دهد. بدون چنین اتحاد وپیوندی محاسبات روی پیروزی ها تبدیل به توهم , سراب  و آرزوی انجام نشدنی  می شد. شیوه های مبارزه تا آنجا که به فرم مربوط می شود, مسئله ای است تاکتیکی. درکنارتصمیم آن ضروری است درنظر گرفتن اینکه مارکسیسم نخست, جنبش رهایی بخش پرولتاریا را با یک نوع شکل  معین مبارزه ارتباط نمی دهد, دوما, « بررسی قطعا تاریخی » مسائل درباره صلاح بودن یامصلحت نبودن کاربرد شیوه ها واشکال مبارزه را ایجاب می کند. دربین سوسیال دمکرات های روس نظراتی درباره ترور بمثابه روش مبارزه شکل گرفته بود که لنین در مقاله « ازچه شروع می شود ؟ » آنرا بشرح زیر تشریح کرد:

« بطوراصولی ما هرگز از ترور خوداری نکردیم ونمی توانیم بکنیم . این امر یکی از عملیات نظامی است که ممکن است درلحظه معین نبرد در وضع معین نیروها و در شرایط مشخص کاملا مناسب وحتی ضروری باشد » . .. « ترور هرگز نمی تواند بصورت یک  عملیات معمولی نظامی  بدل شود, دربهترین حالت ترور تنها بمثابه یکی از شیوه های یورش قاطع  مناسب است.» . لنین با واکنشی برق آسا و با دقت ریاضی آغاز انقلاب درروسیه ( حوادث یکشنبه نهم ژانویه سال 1905 ) را بدرستی ارزیابی کرد. حوادثی که بیش از هزاران کشته و زخمی بجا گذاشت و لنین آنرا ترور دولتی گسترده نامید و درس خونین و بی رحمانه جنگ داخلی بود. درسال 1905 , عواقب واقعی کشتارخونین آشکارا برخلاف انتظار ازآب درآمد. روسیه وارد مرحله حرکت های انقلابی شد. تزاریسم درمبارزه با این حرکت ها هم تاکتیک گذشت های سیاسی و اقتصادی و هم همه ابزار مناسب اعمال زور را بکاربرد. ترور ضد انقلابی , یکی از این ابزارها بود. تنها از سال 1907 تا 1909 , در دادگاه های تزاری بیش از بیست هزار تن محکوم شدند, منجمله بیش از پنچ هزار نفر را محکوم به اعدام کردند. شمارکسانی که مورد تضییقات قرارگرفتند, طبق آمار پژوهشگرحزب کادت, و . پ . اوبینسکی شامل یک و نیم میلیون نفر بود. دستگاه سرکوبگر استبداد بشکل کامل خود عمل کرد, اما نتوانست از اعتلاء نوین انقلابی جلوگیری کند و سلطنت پوسیده رمانف را از ورشکستگی نجات دهد. انقلاب فوریه سال 1917 رژیم منفور تزاری را برانداخت. درجریان تقریبا چهارماه روسیه بمانند کشوری آزاد به گفته لنین « با مبارزه علنی احزاب بطور آزاد ایجاد شده و توافق آزاد بین آنها , اداره شد.» . در شرایطی که بورژوازی و دولت او نتوانست و نمی توانست برتوده ها اعمال زور کند, زمانیکه توده های سربازان و کارگران آزادانه اراده خود را بیان می کردند و آزادانه همه حکومت را انتخاب و برکنار می کردند -درچنین لحظه ای - لنین تاکید می کرد- هرگونه اندیشه درباره جنگ داخلی ساده لوحانه, نامعقول و باورنکردنی است, - درچنین لحظه ای تابع کردن اراده اکثریت و انتقاد آزاد این اراده توسط اقلیت ناراضی ضروری است.  ما اضافه می کنیم که در آن لحظه اندیشه درباره ترور  بسیار ساده لوحانه , نامعقول و باورنکردنی می بود. با توجه به ویژگی های اوضاع , بلشویکها به ریاست لنین , ضمن درنظرگرفتن تکامل مسالمت آمیز انقلاب و چشم اندازهای فرارویی ان به انقلاب سوسیالیستی فعالیت می کردند. ولی نه بورژوازی و نه حامیان آن اشراف زاده ها - مالکین و سران محافل نظامی جنگ طلب , چنین چشم اندازی را آشکارا نداشتند. دولت موقت بورژوازی منتظراوضاع مساعد وتغییر تناسب نیروها بین شیوه مسالمت آمیز انقلاب و شیوه سرکوب آن بود. تا اینکه وقایع 3­- 4  ژوییه در پتروگراد برای ضربت قاطع به انقلاب روی داد. دراین روزها تظاهرات ضددولتی نیرومندی صورت گرفت که درجریان آن بدست عوامل مخفی و توطئه گر و حمله قزاق ها 54 نفر به هلاکت رسید و 650 نفر زخمی شد. به بهانه تظاهرات کارگران , سربازان و ملوانان که تظاهراتی مسالمت آمیز بود, حکومت بورژوازی به میانجیگری منشویکها و اس ارها به اقدامات آشکار ضد انقلابی دست یازید. بدنبال سرکوب این تظاهرات ,  کارگران و سربازان شرکت کننده خلع سلاح و بازداشت شدند و روزنامه های بلشویکها « پروادا » و « اکوپنایا پراودا » تارومار وبسته شدند. فعالیت متمرکز برای تعقیب و پیگرد بلشویکها و رهبران آن و بنا به گفته لنین , اتهام و افتراء کراهت انگیز جاسوس آلمانی و گرفتن پول از آلمانی ها و اتهام سازماندهی توطئه های مسلحانه و خیانت به مملکت آغازشد . دراصل درآن زمان کار نوع جدید ترور  اطلاعاتی_ روانی که در روزگار ما بصورت کاراکتر دولتی درآمده است, آغاز شد.

نه، لنین اشتباه نکرد، زمانی که تاکید کرد: « ... بورژوازی به میهن خیانت می کند و به همه جنایت ها تن در می دهد وتنها از حاکمیت خود برمردم و درآمد های خود دفاع می کند » . شورش مسلحانه 25 اکتبر ( 7 نوامبر ) سال 1917 در پتروگراد , آغاز انقلاب سوسیالیستی اکتبر، با تلفات کم , تقریبا بدون خون ریزی انجام شد. ( روی هم رفته 6 کشته و 50 زخمی). اما درحکومت بورژوازی درانقلاب فوریه تنها در پایتخت 179 کشته و بیش از 1200 زخمی برجای گذاشت.

بدون کوچکترین مبالغه ای می توان ادعا کرد که : انقلاب اکتبر، بسیار عمیق تر از انقلاب فرانسه سال 1789 یا  انقلاب فوریه در روسیه است. درانقلاب اکتبر سخنی از ترور نبود. حکومت نوین شوروی به رهبری بلشویک ها بریاست لنین، قاطعانه عمل کرد, اما ازخود مدارا و آمادگی به سازش را نشان داد. دررهبری بلشویکها تردیدی بوجود نیامد که ترور اسحله بی نهایت مهیب و خطرناکی است. برای آنکه می توانست بدون ملاحظه پیامد هایی را به جریان بیندازد. بورژوازی ضمن مقابله در برابر برقراری حکومت کارگران و دهقانان , وارد کوره راه جنگ داخلی شد. جاییکه جنگ است , آنجا نیز مردم به هلاکت می رسند. درباره ابعاد ضایعات می توان از روی آمار نسبی که روزنامه نگار آمریکایی ارائه می دهد, داوری کرد.آ . ر . ویلیامز شاهد رویدادها است. وی می نویسد , طی چهارماهی را که شوراها نیاز داشتند تا حکومت خود را برقرار کنند, از طرفین کمتراز یک نفر در سه هزار نفر به هلاکت رسید.

در سالهای جنگ داخلی درهمان ایالات متحده آمریکا طی لغو نظام بردگی ( 1865 _ 1861 ) بسیار بیشتربه هلاکت رسیدند: یک کشته درهر سیصد نفر. تاریخ چیز های بسیاری می آموزد, اما ما ازتاریخ بد می آموزیم. جنگ صلیبی کشورهای آنتانت, ایالات متحده آمریکا و دیگر دولتها به بهانه نیست ونابود شدن « پرنسیپ دمکراسی , آزادی وبرابری » توسط  بلشویکها انجام گرفت. تحت چنین « لوایی » « ضدانقلاب دمکراتیک » بورژوازی داخلی روسیه وارد عمل و ترور ضد انقلابی آغاز شد. هیچ یک از کسانی که به وحشت « ترورسرخ» شاخ و برگ داده اند, نه درگذشته و نه اکنون به اینکه همانا کشورهای امپریالیستی علت العلل و منبع اصلی ترور بودند و مسئولیت وحشتناک بودن آن را سران حاکم این کشور ها دارند,  سخن نگفته و نمی گویند. درعمل همه روسیه براثر این دخالت تبدیل به منطقه ترور ضد انقلابی شد. در سیبری جاییکه دیکتاتوری نظامی کولچاک برقراربود, رژیم ترور دسته جمعی حکمفرما شد. قساوت این رژیم کوی سبقت را ازحکومت تزاری ربوده بود. شماربازداشت شدگان پاییز سال 1918 به 75 هزار نفررسید. هزاران خانه سوزانده شدند و  دهها هزار اموال و دارایی دهقانان به تاراج رفت. تنها در ولایت یکاترین بورگسکوی حدود 25 هزارنفر تیر باران شدند. ضد بلشویکها هزاران نفر را قتل عام کردند. شورشیان قصد انجام کودتای دولتی را داشتند. ترور سرخ دربرابر چنین ترورهای ضدانقلابی آغاز شد. تاریخ مدت ها است روشن ساخته که تروتسکی کوشش می کرد بخاطر تضییقات بی اساسی که خود در دوران صدارت شورای نظامی - انقلابی و کمیسر ملی بدان متوسل شد ازخود سلب مسئولیت کند. درباره لنین , انقلاب و ترور بسیار نوشته و گفته شده است. مخالفین و ناسزاگویان به ولادیمیر ایلیچ در جریان دهها سال جنگ تبلیغاتی تکنولوژی جعل را که ماهیت آن درمسئله ترورصرفا به ترورانقلابی نه به ترورضد انقلابی خلاصه می شد, بکار انداختند.

اما خطر ترور رسما  اطلاعاتی - روانی کنونی کمترنیست و آن اعمال زور بر حافظه تاریخی خلق ما است. این ترور، دفرمه کردن شعور توده ای ضمن تحمیل دروغ ها یا به ابتذال کشاندن گذشته شوروی است. ترور دیگر ترور اجتماعی است. این ترور ازآغاز سال های دهه 90 , زمانی که درروسیه کودتای ضد انقلابی رخ داد, ادامه دارد. ترور اجتماعی _ نتیجه رفرمی است که انجام گرفت و بیش از یک سوم هم میهنان ما  قربانی آن شدند.

 

 

 

  فرمات PDF :                                                                                                        بازگشت