سومین قسمت از مقاله 52 صفحه‌ای

نورالدین كیانوری

(9 اردیبهشت 1378)

 

توده‌ای‌ها برای

 انقلاب 57 از

 هیچ جانفشانی

 دریغ نكردند!

 

 
نهال وحدت و یگانگی حزب توده‌ایران
 و فدائیان اكثریت با چه بهائی
 ببار نشست؟

 

 

 

در سال 1360 بالاخره نهالی كه حزب از سال 1350 كاشته بود به بار آمد و سازمان فدائیان خلق آغاز به تصحیح روش‌ها و موضعگیری‌های نادرست خود كرد و گام به گام و با احتیاط كامل در راه نزدیك شدن به سیاست حزب توده‌ایران اقدام نمود. كاری كه به همگرائی كامل دیدگاه‌ها و كاركرد حزب و سازمان پایان یافت.

 

 

آغاز پیوند سازمان فدائیان خلق ایران به حزب توده ‌ایران و انشعاب در چند گروه چریكی

 

         پس از قطعی شدن همگونی سیاست سازمان فدائیان خلق (اكثریت) با حزب توده‌ایران، گروه دیگری مركب از " علی كشتگر" و "هلیل ‌رودی" در آغاز پنهانی و بالاخره علنی تدارك انشعاب از سازمان را دیدند. حرف آنها این بود كه تصمیم رهبری سازمان در زمینه نزدیكی به حزب توده‌ ایران با عجله و بدون مراجعه به همه اعضای سازمان گرفته شده‌است. «علی كشتگر» سابقه‌ای طولانی در سازمان نداشت. تا آنجا كه به ما گفته بودند، او پس از پیروزی انقلاب به سازمان پیوسته و پس از مدتی به عضویت كمیته مركزی سازمان انتخاب شده بود. او، كه از همان آغاز نزدیكی سازمان به حزب با این نزدیكی مخالف بود به كمك یك عضو دیگر كمیته مركزی سازمان بنام "هلیل ‌رودی" گروهی از كادرهای ناراضی را همراه چند تن از اعضای هیات سیاسی سازمان متشكل كرد و یك فراكسیون را تشكیل داد و یك نشریه را نیز علیه سیاست رهبری سازمان ترتیب داد كه علیه آن موضع می ‌گرفت.

         این فعالیت فراكسیونی خیلی زود برای همگان آشكار شد و گروه كشتگر تصمیم گرفت رسما از سازمان جدا شود. پیش از علنی شدن این انشعاب، رهبری سازمان از رهبری حزب خواست كه بعنوان "داور" در جلسه مشتركی از رهبری سازمان و گروه كشتگر شركت كند. در این دیدار 5 ساعته هنگامی كه كشتگر و یارانش دیدند هیچگونه دلیل قانع كننده‌ای ـ در برابر سیاست حزب توده‌‌ایران- ندارند، پذیرفتند كه فعلا از پخش بیانیه انشعاب خودداری كنند تا دوباره با هم جمع شویم و راهی پیدا كنیم. متاسفانه، آنها صادقانه با این دیدار برخورد نكردند، زیرا بیانیه انشعاب را قبلا به شهرستان ‌ها فرستاده بودند و بامداد روز بعد پخش گردید!

         همزمان با این جریان منفی، در دو سازمان "راه‌كارگر" و "رزمندگان" نیز انشعابی رخ داد و انشعاب ‌كنندگان مستقیما به حزب توده‌ایران پیوستند. رهبری این دو سازمان هم تغییرات مثبتی در خط مشی سیاسی خود بوجود آوردند.

         به موازات این جریان، پیوستن دو دختر از اعضای حزب مائوئیستی "رنجبران" به حزب، تا مدتی توجه‌ها را به خود جلب كرد. این دو دختر در نامه دردناكی به حزب توده‌ایران، از اینكه سال ها عمر خود را در این سازمان - با كلمات بسیای موهن از رهبرانش نام برده بودند- تلف كرده‌اند، ابراز تاسف شدید نمودند.

 

از دشمنی تا دوستی

         روش انتقادی و دوستانه حزب ما نسبت به سازمان فدائیان خلق، از سال ها پیش، از همان اوائل دهه 50 آغاز گردید. در آن ‌زمان این سازمان از جوانان انقلابی مبارزی كه جهان بینی ماركسیستی را پذیرفته بودند تشكیل می‌ شد، كه در شرایط حاكمیت اختناق سیاسی وحشت آور ساواكی دوران شاه، به اشتباه شیوه مبارزه چریكی را بعنوان یگانه راه براندازی نظام استبدادی حاكم برگزیده بودند. هواداران مشی چریكی سازمان فدائیان خلق،  هم زمان در میان دانشجویان خارج كشور هم زیاد بود. حزب ما در سال‌ های رو به انقلاب، روش انتقادی دوستانه‌ای را نسبت به این سازمان برگزید و مقالات مفصلی كه در مجله دنیا می‌نوشت و در رادیو " پیك ایران" پخش می ‌كرد، می ‌كوشید این نظرات را به گوش چریك ها برساند. از  سوی دیگر، كار حزب در فرستادن آثار لنین و دیگر انتشارات ماركسیستی به صورت جزوه‌های ریز و كوچك شده در سطح وسیع و رسیدن آن ها بدست افراد سازمان فدائیان خلق كه تشنه آن بودند از یكسو و شكست‌های دردناك گروه‌های پیشگام این سازمان در راه پیاده كردن شیوه جنگ چریكی- مائوئیستی «تسخیر شهر‌ها از راه روستاها» در سیاهكل، سازمان فدائیان خلق را به طرف جنگ چریكی در شهرها و بویژه در تهران كشاند. تشكیل ‌خانه‌ های تیمی و ترور كسانی از مرتجعین رژیم شاه شیوه كار این دوران این سازمان و گروه‌های دیگر غیر ماركسیست، مانند سازمان مجاهدین خلق ایران و گروه‌های دیگر مسلمان و برخی گروه‌های مائوئیستی گردید، كه بازده آن حتی خراشی بسیار سطحی هم بر دست و پای رژیم استبدادی وارد نیاورد و تنها شمار روز افزونی از فداكارترین فرزندان انقلابی خلق را از آن ها گرفت.

         در ابتدا، انتقادات حزب توده ‌ایران با سخت ‌ترین واكنش‌ توام با توهین و تهمت‌ های ناروا به حزب در پیوند با عملكرد حزب در سال های 1320 - 1334 و پس از آن در مهاجرت روبرو گردید.

         پس از انقلاب و پس از آغاز فعالیت حزب در سال‌ 1358 و علنی شدن فعالیت سازمان فدائیان خلق و دیگر سازمان ‌ها و گروه‌های كوچك مائوئیستی، رهبری این سازمان تا مدت‌ها حتی حاضر به دیدار و گفتگو با رهبری حزب توده ‌ایران هم نمی ‌شد!

 

انتخاب بنی‌ صدر به ریاست جمهوری

پنجم بهمن ماه 1358، كمی پس از استعفای مهندس بازرگان، بنی ‌صدر با پشتیبانی آشكار رهبر انقلاب و با هزینه سنگین تبلیغاتی، با اكثریت سنگین آرای مردم، به عنوان رئیس جمهوری اسلامی برگزیده شد. رهبری حزب، كه بنی ‌صدر را از دوران طولانی اقامتش در پاریس می ‌شناخت و با افكار، اندیشه‌ها و شخصیت او آشنائی داشت، پس از انتخاب وی به ریاست جمهوری با صراحت كامل اعلام كرد كه ملت ایران مرتكب اشتباه بزرگی شده و چیزی نخواهد گذشت كه به این اشتباه خود پی خواهد برد!

 

تفاوت بنی ‌صدر با مهندس بازرگان و رهبران نهضت آزادی

         بنی ‌صدر و مهندس بازرگان و یارانش در نهضت آزادی در عین حال كه در دشمنی با كمونیسم و اتحاد شوروی و علاقه به جلب دوستی و همكاری با امریكا اشتراك نظر داشتند، ولی در دیگر ویژگی‌ ها و بستگی‌ های زندگی میان بنی ‌صدر و قطب ‌زاده از یك طرف و مهندس بازرگان و یارانش از سوی دیگر تضاد آشتی ناپذیر وجود داشت. بازرگان و یارانش افرادی شریف، میهن پرست، بی‌غل و غش و دور از جاه طلبی بودند.

         بنی ‌صدر پس از تائید انتخابش به ریاست جمهوری در اولین سخنرانی‌اش چنین گفت:  «درست است كه امریكا دشمن ماست، ولی خطری برای ایران ندارد چون خیلی دور است. دشمن خطرناك‌ تر پشت سرحدات شمالی ایستاده‌است!»

«ما باید برویم و جمهوری‌ های مسلمان نشین شوروی را آزاد كنیم و دولت افغانستان را سرنگون سازیم.» (انقلاب اسلامی اوائل دیماه 1359)

         او در سمت فرمانده كل قوا این اظهارات را می‌ كرد و همزمان با او، وزیر خارجه‌اش «قطب زاده» نیز دستور داد 21 نفر از نایب اول‌های سفارت شوروی بدون هیچگونه دلیلی، ظرف یك هفته خاك ایران را ترك كنند و بطور یكطرفه اعلام كرد كه مهمترین ماده پیمان 1921 ایران و شوروی كه شامل تعهدات متقابل ایران و شوروی بود، لغو است!

 

گروگان‌های امریكائی

در اوج تلاش‌های امریكا برای آزادی گروگان‌های امریكائی سفارت امریكا در ایران، كورت والدهایم، دبیركل سابق سازمان ملل با پیشنهادات امریكا به ایران آمد. با ارائه پیشنهادهائی كه او همراه خود آورده بود تلاش‌های قطب زاده و بنی ‌صدر تشدید شد.

آن تلاش‌ها و اقدامات بنی ‌صدر و قطب زاده را در مقایسه با پیشنهادات كورت والدهایم باید مقایسه كرد:

1-                            دولت ایران سیاست ضد كمونیستی و ضد شوروی آشكاری در پیش گیرد و به امریكا اطمینان بدهد كه از راه ایران هیچگونه راهی برای نفوذ كمونیسم به مناطق نفت خیر جنوب وجود نخواهد داشت.

2-                             ایران در كنار سایر نیروهای مخالف دولت افغانستان و در جبهه امریكا، پاكستان، مصر و عربستان سعودی قرار بگیرد.

3-                             ایران همكاری اقتصادی خود را با كشورهای غربی طرح ریزی كند و توسعه دهد و از هرگونه همكاری وسیع اقتصادی با كشورهای سوسیالیستی خود داری كند.

4-                             دولت جمهوری اسلامی با بهره گیری از حركات ماجراجویانه چپ ‌نماها، كه زیر پرچم كمونیسم انجام می ‌شود، حزب توده‌ ایران را سركوب كند.

5-                             گروگان ‌های امریكائی را بطور گام به گام تحویل دهد و با امریكا روابط حسنه برقرار كند.

 

در برابر این اقدامات و تعهدات، امریكا به ایران وعده می ‌دهد:

1-                            انقلاب ایران را به رسمیت بشناسد.

2-                             استقلال سیاسی و اقتصادی ایران را می ‌پذیرد و دیگر مانند دوران شاه در امور داخلی ایران دخالت نخواهد كرد.

3-                             در مورد برگرداندن و محاكمه شاه مقاومتی نخواهد كرد.

 

كمیسیون رسیدگی به جنایات امریكا، از سوی سازمان ملل به ایران آمد و در ظاهر رسیدگی ‌هائی كرد، اما درهمان دوران قطب زاده برای خفه كردن این سروصدا یك كنگره دیگری در مورد افغانستان براه انداخت.

 

توطئه قطب زاده

روز 30 فروردین 1361 صادق قطب زاده مقدمات یك كودتای خطرناك را برای كشتن آیت‌الله خمینی و یك سلسله كشتارهای دیگر و در دست گرفتن قدرت تدارك دید. او  تنها چند ساعت پیش از آغاز این عملیات بازداشت شد. كشف و جلوگیری از اجرای این توطئه ماننده كودتای نوژه، طبس و . . . منحصرا بوسیله حزب توده ‌ایران عملی گردید.

         قطب زاده (بعد از بركناری از سمت وزیر خارجه)، در یكی از خیابان‌های شمال تهران یك دفتر بسیار بزرگ و پر زرق و برق برای خود ترتیب داده بود و عده‌ای از افرادی كه بیشترشان از قشرهای لاابالی تهران بودند در آنجا رفت و آمد می‌ كردند. ضمنا او با شماری از بازاریان پولدار هم روابط نزدیك داشت و احتمالا هزینه دفتر او را آن ها می‌ پرداختند.

یكی از اعضای حزب ما توانسته بود در دفتر قطب زاده رفت و آمد كند. او به ما گزارش داد كه قطب زاده به یاران خود وعده می‌ دهد بزودی در كشور اوضاع عوض خواهد شد!

این عضو حزب در مقام و موقعیتی نبود كه بتواند از قطب زاده اطلاعات دقیق ‌تری درباره نقشه‌ هایش بدست آورد. حزب تصمیم گرفت "سرهنگ كبیری" را كه در میان ضد انقلابیون از اعتبار ویژه‌ای برخوردار بود به قطب زاده نزدیك كند. اعتبار و اعتماد افسران ضد انقلاب دوران شاه كه در كشور باقی مانده ‌بودند به سرهنگ كبیری از اینجا بود كه او در زمان رژیم سرنگون شده شاه معاون فرمانده كل هوانیروز بود و به همین دلیل او را یكی از وفاداران به آن گرایش می‌ شناختند.

         سرهنگ كبیری پس از آغاز فعالیت حزب، پس از پیروزی انقلاب از اولین افسرانی بود، كه با حزب ارتباط گرفت و توانست نقشه‌های كودتائی چندین گروه را خنثی كند. از آن جمله است گروه شاه‌ پرست «نیما». سرهنگ كبیری و حجت‌الاسلام ریشهری كه در آن زمان دادستان نظامی ارتش بود، با یكدیگر در ارتباط بودند. (ریشهری، بعدها و در جریان محاكمه افسران عضو حزب توده ‌ایران برای كبیری حكم اعدام صادر كرد! در حالیكه از گرایش‌های او، از پیش از یورش به حزب اطلاع داشت و با او همكاری می ‌كرد!)

حزب به سرهنگ كبیری ماموریت داد تا مستقیما با «ریشهری» كه در آن زمان دادستان نظامی بود رابطه بگیرد و كارهای خود را با او هماهنگ كند. مقامات سپاه هم كه احتمالا قطب زاده را زیر نظر داشتند كاملا وارد جریان بودند.

قطب زاده نقشه‌ای را كه در پیش داشت به شرح زیر با دوست ما در میان گذاشت: «من در نظر دارم با تدارك دقیق و با كمك دوستانم قدرت را در دست بگیرم و نقشه‌ كارم چنین است: من در شمال خانه محل سكونت "امام" در جماران، در جائی كه كاملا مشرف به خانه امام است و از آنجا حتی امام در موقع گردش روزانه قابل دیدن است، خانه‌ای را اجاره كرده‌ام و به كمك دوستان چند خمپاره انداز و مقدار كافی مهمات به آنجا خواهم برد و در ساعت مقرر خانه امام را با خاك یكسان خواهیم كرد و در همان زمان خانه‌های سایر مسئولین درجه اول را با ساكنینش داغان خواهیم كرد. بلافاصله  خودم به دستگاه رادیو تلویزیون می ‌روم و اعلام می ‌كنم كه حزب توده در صدد كودتا برآمده و امام و دیگر مسئولان را كشته و مردم را دعوت می ‌كنم كه در همه جا دست بكار شوند و توده‌ای‌ها را قتل‌عام كنند. همزمان با این اقدامات اولیه، همه سران حزب توده بازداشت واعدام شده‌اند و به این ترتیب من ناجی جمهوری اسلام شده‌ام.»

قطب زاده از سرهنگ كبیری خواست كه دیگر دوستانش را بدون آنكه تمام نقشه را به آن ها بگوید آماده سازد. در مورد هزینه این اقدامات هم قطب زاده گفت كه فعلا برای مخارج اولیه از صندوق حق امام كه نزد آیت‌الله شریعتمداری است یك میلیون تومان گرفته‌ام و اگر لازم شد بیشتر خواهم گرفت، ولی منبع اصلی بودجه ما در عربستان است و من هم اكنون نماینده‌ام را به آنجا فرستاده‌ام كه پول كافی را بصورت ارز بیاورد.»

پس از اینكه كار تدارك كمی پیشرفت كرد، قطب زاده به دوست ما گفت كه او به افسران ارشدی نیاز دارد كه در درون ارتش نفوذ و اعتبار زیادی داشته باشند و بتوانند در لحظه معین، واحدهای معینی را برای خنثی كردن عمل احتمالی مخالف از سوی واحدهای دیگر ارتش و سپاه وارد عمل كنند. سرهنگ كبیری به ما اطلاع داد، كه در نظر دارد سرهنگ عطاریان را كه مشاور نظامی رئیس جمهور بود و در میان افسران نیروی زمینی نفوذ و اعتبار زیادی داشت برای همكاری دعوت كند. در این وقت، او نمی‌دانست كه عطاریان هم عضو حزب است. ما موافقت كردیم و سرهنگ كبیری هم این پیشنهاد خود را با ریشهری در میان گذاشت و او هم موافقت كرد. پس از چندی دیدیم بهتر است سرهنگ عطاریان و سرهنگ كبیری را با هم آشنا كنیم، زیرا ممكن است بی ‌اطلاعی این دو از اینكه دیگری هم عضو حزب است دشواری ایجاد كند. همینطور كردیم.

         در جریان این تداركات، "ریشهری" مرتبا روند هر روزه كار دارودسته قطب زاده را از طریق رفسنجانی و خامنه‌ای به "امام" اطلاع می ‌داد. همین كه قطب زاده خمپاره اندازها و مهمات را به خانه مشرف به خانه ‌امام برد، رفسنجانی از سوی دیگر مقامات گفت كه دیگر خطر بلافاصله قرار گرفته و نباید صبر كرد و دستور بازداشت قطب زاده داده شد. رابط میان قطب زاده و شریعتمداری روحانی بنام "مناقبی" بود كه از كادرهای بالای انجمن حجتیه بود.

         ما، قبلا چند بار در دیدار با رفسنجانی در باره وابستگی قطب زاده به امریكا صحبت كرده بودیم، اما همیشه پاسخ رفسنجانی چنین بود:

«من می‌ پذیرم كه قطب زاده آدم احمقی است، ولی نمی‌پذیرم كه با امریكا رابطه دارد.»

این در حالی بود كه در همان زمان مقامات شوروی به ما اطلاع داده و از ما خواسته بودند این خبر را به رهبری انقلاب برسانیم: «آقا شاهی، وزیر خارجه پاكستان در یك جلسه فوق‌العاده سری، از توجه خاص رئیس جمهور امریكا و سازمان "سیا" نسبت به "قطب زاده" صحبت كرده ‌است.»

         ما این خبر را به مقامات و از جمله به رفسنجانی رساندیم ولی از سوی همان مقامات این خبر را به قطب زاده داده بودند. این تجربه ما را بر آن داشت كه این بار و درباره توطئه كودتای قطب ‌زاده حزب را مستقیما وارد جریان نكنیم و به همین دلیل سرهنگ كبیری بصورت غیر مستقیم وارد جریان شد.

 

كودتای گروه " نیما "!

         برای به پایان رساندن رشته كودتاهائی كه حزب توانست با كمك سازمان نظامی خود خنثی سازد جریان كشف گروه " نیما" را می ‌آورم كه بعد از دستگیری در نیمه اول تیرماه 1361 محاكمه شدند.

"سلوكی"، یكی از گردانندگان این گروه در دفاع خود در دادگاه چنین گفت:

«من از خودم دفاع نمی ‌كنم، بلكه از سلطنت دفاع می ‌كنم. مساله‌ای كه باعث ناراحتی ما می ‌شد، راحت گردیدن توده‌ای‌ ها در جامعه بود. در مورد حزب توده معتقد بودیم كه چند ساعت قبل از اجرای كودتا باید اعضای حزب توده ترور شوند تا فرصت مناسب از آن ها گرفته شود و نتوانند دست به كاری علیه ما بزنند

"كورش صدری" سر كرده این گروه هم در دادگاه چنین گفت:

«سرهنگ "پورموسی" دو نفر نظامی را به ما معرفی كرد كه یكی از آن ها بنام "سرهنگ افرائی" وابسته نظامی ایران در ایتالیا بود. ضمنا ما تصمیم  گرفتیم با كمك "امیر فروزان" یك نشریه‌ای بنام "توحید" انتشار دهیم كه اگر كارمان به هدف نرسید، كار مطبوعاتی را در زمینه اقتصادی ایران و خلیج فارس مطرح و مسائل را از همین طریق دنبال كنیم. اساسنامه‌ای را درباره نشریه "توحید" تنظیم كردیم و به ارشاد اسلامی فرستادیم. دفتری اجاره كردیم و مشغول فعالیت تبلیغاتی شدیم. یعنی بطور موقت پوستر‌های مختلفی از جمله پوستر امام، حجت‌الاسلام خامنه‌ای و حجت‌الاسلام رفسنجانی و غیره را چاپ و توزیع می‌ كردیم»

         اینها نمونه‌ای بود از تلاش های پیگیر حزب توده ‌ایران برای درهم كوبیدن توطئه‌های دشمنان درونی و بیرونی انقلاب و اكنون نمونه‌ای از عملكرد "دوستداران" و گردانندگان جمهوری اسلامی كه دستكم از خنثی ساختن سه توطئه بزرگ كودتائی "طبس"، "نوژه" و " قطب ‌زاده" و توطئه‌هائی نظیر همین گروه "نیما" آگاهی داشتند در مورد حزب توده ‌ایران:

         در تظاهرات اول ماه مه كارگران یكی از برجسته ترین شعارهای نوشته شده روی پارچه این بود «جماران گلباران، قطب زاده تیرباران». روزنامه جمهوری اسلامی كه آقای خامنه‌ای صاحب امتیاز و آقای هاشمی رفسنجانی از گردانندگان و خط دهندگانش بودند این شعار را اینگونه تغییر داده بود: «جماران گلباران، توده‌ای تیرباران»

         سرهنگ كبیری و سرهنگ عطاریان در میان اولین ده نفری از كاردهای حزب توده ‌ایران بودند كه اعدام شدند!

 

یورش به حزب

در فروردین یا اردیبهشت سال 1361 یك افسر پائین رتبه "سازمان امنیت كشوری" اتحاد شوروی كه در كنسولگری آن كشور در تهران مشغول كار بود و از مدت ها پیش از سوی "اینتلجنت سرویس" انگلستان جلب شده بود، پنهان شد. پس از مدتی، در اوائل زمستان خبر رسید كه او با كمك تركیه از ایران خارج شده و به انگلستان پناهنده شده‌است. بلافاصله از سوی سازمان جاسوسی انگلستان- همان انگلستان كه وسائل ساختن بمب شیمیائی و میكروبی را در اختیار عراق گذاشت- پرونده قطوری به نام او علیه حزب توده ایران سرهم كرده و از راه دولت پاكستان به جمهوری اسلامی رسانید. "عسگراولادی" كه در آن زمان وزیر بازرگانی بود و برای مذاكرات به پاكستان رفته بود، در آنجا دولت پاكستان این پرونده را در اختیار او گذاشت تا به ایران ببرد.

         به این ترتیب، انگلستان و امریكا انتقام خود را از حزب توده ‌ایران كه بسیاری از توطئه‌ هایشان را خنثی كرده بود گرفتند.

         از همه گویاتر مسافرت نماینده "وال‌استریت جورنال" به ایران و " توصیه ‌هایش" به مقاماتی بود كه با آن ها ملاقات كرد. مسلما رهبران جمهوری اسلامی ایران خوب می دانستند كه "وال‌استریت جورنال"، ارگان سیاسی محافل مالی بزرگ امریكا و از سخنگویان سیاست دولت ایالات متحده‌ است. این نماینده به ایران آمد و نقش دوست ایران را بازی كرد و رسانه‌های گروهی ایران هم تفسیرهای این نماینده كینه ‌توزترین دشمنان ایران را چاپ و پخش كردند. جالب اینجاست كه این نماینده، اجازه دیدار با بلندپایه ‌ترین مقامات جمهوری اسلامی را پیدا كرد و با صراحت كامل دو پرسش زیر را مطرح ساخت:

 

1-    چرا حزب توده ‌ایران را تعطیل نمی‌ كنید؟

2-     چرا رابطه با اتحاد شوروی را بالاخره قطع نمی ‌كنید؟

 

او از یكسو، با تمجید از پیشرفت ‌های جمهوری اسلامی هندوانه زیر بغل سیاستمداران كشور گذاشت و از سوی دیگر خواستار تعطیل حزب توده ‌ایران شد. حزبی كه طی این سال ها با تمام نیرو و امكانات خود در خنثی كردن توطئه‌های رنگارنگ امپریالیسم امریكا در ایران نقش موثر و در مواردی تعیین ‌كننده داشته‌ است.

         این نماینده خواستار قطع رابطه با شوروی شد. همان شوروی كه از روز اول انقلاب آمادگی خود را برای كمك به ایران اعلام داشت و از آغاز تجاوز عراق با وجود داشتن «پیمان دوستی و كمك متقابل» با این كشور و تامین كننده همه تسلیحات نظامی، بلافاصله فرستادن سلاح را به آن كشور قطع كرد.

         توصیه این نماینده وال‌استریت جورنال درباره قطع رابطه سیاسی با شوروی دقیقا انجام همان دستوری بود كه "كارتر"، رئیس جمهور امریكا بوسیله "برژینسكی" به وزارت خارجه امریكا داد و درباره آن در جای خود توضیح دادم.

         با این مقدمات، این پرسش مطرح می ‌شود كه تشدید بی ‌سابقه شوروی ستیزی و توده‌ای ستیزی در رسانه‌های گروهی جمهوری اسلامی با توصیه ‌های دوستان ینگه دنیائی پیوند مستقیم نداشت؟

         همانطور كه در بالا نوشتم، دولت انگلستان، درباره غیر قانونی كردن حزب توده ‌ایران نسبت به امریكا دست پیش را گرفت!

         اولین اقدام جمهوری اسلامی در راه سركوب حزب توده ‌ایران، پس از توقیف روزنامه ارگان حزب "نامه مردم" جلوگیری از انتشار جزوه‌های پرسش و پاسخ بود. افشاگری‌ های این جزوه، موضعگیری ‌روشن حزب در زمینه فاجعه آمیز بودن دنبال كردن جنگ به مذاق آنان كه تصور می‌ كردند در ظرف چند هفته كربلا و نجف و بغداد را تصرف كرده و صدام را به زانو در خواهند آورد بهیچ وجه سازگار نبود.

         همانگونه كه حزب توده‌ایران پیش بینی كرد، امریكا یك جنگ فرسایشی 6 ساله را به ایران تحمیل كرد. صدها هزار جوان مبارز و انقلابی و میهن دوست را به خاك و خون كشید، بیش از یكصد و پنجاه میلیارد دلار خسارت به ایران وارد ساخت و بالاخره آیت‌الله خمینی را مجبور ساخت كه جام زهر را بنوشد و قطعنامه 598 شورای امنیت را بپذیرد. دهها هزار معلول، صدها هزار خانواده بی ‌سرپرست و محصول این اشتباه بزرگ تاریخی رهبری جمهوری اسلامی است كه هنوز هم آثار آن پس از 11 سال پاك نشده‌است.

         رهبری جمهوری اسلامی، بلافاصله پس از توصیه نماینده "وال‌استریت جورنال" برای سركوب حزب ‌توده ‌ایران دست به كار شد و دقیقا دو ماه و 18 روز پس از افشاگری تاریخی حزب ما در جزوه پرسش و پاسخ 29 آبان 1361، درباره فاجعه ادامه جنگ و خطراتی كه انقلاب را تهدید می‌كند، در روز 17 بهمن 1361 ضربه اول را برای نابودی حزب وارد آورد.

         تاریخ آینده كه حتما با این واقعیت‌ها آشنا خواهد شد داوری خواهد كرد كه حزب توده ‌ایران به میهن خود خیانت كرده‌است یا آن ها كه ما را به خیانت متهم كرده و می ‌كنند.

 

دستورات رئیس جمهور وقت امریكا

یاد داشت برژینسكی مشاور امنیتی جیمی كارتر رئیس جمهور وقت امریكا به وزارت خارجه- از سوی رئیس جمهور درباره سیاست امریكا درباره ایران.

 این یادداشت دو یا سه ماه پیش از اشغال سفارت امریكا بوسیله دانشجویان پیرو خط امام، یعنی تقریبا در 15 مرداد نوشته شده‌است. یاد داشت چنین است: «بموجب این یادداشت شما مجاز هستید اقداماتی را كه در حیطه شایستگی مسئولیت وزارت امور خارجه است به عمل آورید. در مورد اقداماتی كه برای نفوذ كردن در سیر تحولات ایران مشخص شده‌اند، رئیس جمهور معتقد است كه اقدامات مورد نظر می ‌بایستی با هماهنگی وزارت دفاع و سیا و همچنین سایر ادارات و موسسات، هر كجا كه لازم باشد.

 

 

مقاله در فرمات PDF :