راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

مقدمات فاجعه
"انقلاب فرهنگی" در چین
"آلن رو" چین شناس کمونیست فرانسوی
ترجمه جعفر پویا
(5)

 

نگرانی های سیاسی سال 1962
در ژانویه 1962 کمیته مرکزی 7 هزار کادر حزبی را در پکن گرد آورد. این عده باید ترازنامه چهار سال "جهش بزرگ به پیش" را بررسی و تدوین می کردند. کار تدوین بطور جمعی و زیر نظر لیوشائوچی انجام می گرفت. کادرهای حزبی ابتدا مسایل را در گروه های کوچک بحث می کردند و سپس نتایج موقتی را که بدان رسیده بودند برای بقیه اعلام می کردند. اکنون و پس از انتشار سخنرانی مرکزی مائو تسه تنگ در مجله پرچم سرخ بتاریخ 30 ژوئن 1978 می توان اساس بحث های آن زمان را بازسازی کرد.

 

رییس جمهور از خود انتقاد می کند
در این گردهمایی بشدت از جهش بزرگ انتقاد شد ولی در همین حال "خط عمومی" را که در زمان به راه انداختن جهش بزرگ مورد نظر بود تائید کرد. بنابراین همه موافق با سیاست تعدیل جهش بزرگ بودند که از یک سال پیش از آن آغاز شده بود. البته میزان انتقادات در برخی جدی تر و در برخی نرم تر بود. به نظر لیوشائوچی 30٪ شکست جهش بزرگ ناشی از بلایای طبیعی بود و 70٪ ناشی از اشتباهات انسانی. تنها لین بیائو و چوئن لای از بیلان جهش بزرگ دفاع کردند. در حالیکه لیو شائوچی خواهان " لغو احکامی" شد که در مورد کادرهایی صادر شده بود که در 1959 با اندیشه های پنگ دهوای - وزیر دفاع سابق - در پلنوم لوشان موافق بودند.
به همین دلیل از سال 1961 به بعد بسیاری خواهان آن شدند که به اندیشه های سیاسی پنگ دهوای بازگشت شود. این خواسته ها در محافل روشنفکری پایتخت مطرح می شد. مثلا نمایشنامه نویس وو هان، معاون شهردار پایتخت، که دوست پنگ ژن بود یک نمایش تاریخی را به روی صحنه برد که بسیار از آن استقبال شد. این نمایش "برکناری های روی" نام داشت و پیام سیاسی آن را همه فهمیدند. قهرمان این نمایش یک کارگزار عالیرتبه سلسله مینگ بود که از دهقانان ناحیه خود دربرابر فرمان های بی خردانه دفاع می کرد. در نتیجه امپراتور تصمیم به برکناری او گرفته بود. همانطور که مائو نوشت: "امپراتور ما هستیم، و های روی هم پنگ دهوای ... موضوع نمایش، برکناری او."
روزنامه "عصر پکن" و یک تعداد دیگر از نشریات پکن در 1962-1961 طنزنامه هایی را منتشر کردند با عنوان "وراجی های یان شان" یا "دهکده سه خانوار". نویسندگان معروفی (از جمله همین وو هان و همچنین دنگ توئو ...) در این نمایشنامه ها "لافزنان" یا "کم حافظه ها" را به ریشخند می گرفتند. مثلا در یکی از این نمایشنامه ها داستانی در مورد دهقانی می خوانیم که یک تخم مرغ یافته بود که شبیه همان داستان سنتی ماست که کسی کاسه ماستی را در آب دریا می زد و می خواست با آن دوغ درست کند. برهمه معلوم بود که اشاره این داستان ها به مائو و و خواب و خیال های او هنگام به راه اندازی "جهش بزرگ به پیش" است.
لیوشائوچی اجازه انتقاد را داد، هرچند که با همه آنها موافق نبود. در اوت 1962، او اثر خود را "چگونه یک کمونیست خوب باشیم؟" برای بار دوم منتشر کرد و برخی اندیشه های خود را در آن غنی کرد. وی با مهارت و ضمن پذیرش ضرورت تحمل دربرابر اندیشه های مخالفی که در حزب مطرح می شود، از کسانی که هیچگاه آرامش را نمی پذیرند و همیشه بدنبال درگیری هستند انتقاد کرد. شائوچی خود را همچون پرچمدار وحدت حزب نشان داد در برابر مائو که مدام در فکر تجزیه کردن حزب است.
سخنرانی که مائو در ژانویه 1962 انجام داد بنوبه خود از همه مبهم تر بود. این سخنرانی هم عمق شکست را نشان می داد و هم تلاش برای حفظ سمتگیری که از سال 1958 تحمیل شده بود. در مورد اول این سخنرانی درواقع نوعی انتقاد از خود بود. هم به این اصطلاح اشاره شد و هم به نخستین انتقاد از خود اشاره شد که در مورد خطاهای جهش بزرگ که در ژوئن 1961 انجام شده بود.
سخنرانی اخیر هنوز در آن زمان منتشر نشده بود اما متن آن در اختیار کادرهای حزب کمونیست چین قرار گرفته بود. مائو پذیرفت که "در مورد نیروهای مولده" اطلاعاتی ندارد و سه نوع توجیه در ضرورت جهش بزرگ ارائه داد :
اول- الگوی شوروی برای چین کارایی نداشت و بنابراین باید جمع می شد.
دوم- چین بدلیل عظمت عقب ماندگی آن باید در پی تسریع حرکت تاریخ می رفت و مائو در اینجا بر ضرورت جستجوی یک راه چینی نوآورانه پافشاری کرد.
بالاخره نکته جدید در صحبت های مائو آن بود که دستگاه اداری چین باید راهی بیابد که از طریق این سمتگیری راه چینی را حفظ کرد. بنظر من در این نکته آخر است که مائو به سوی انقلاب فرهنگی می رود.
من به این سه نکته برخی نوشته های دیگر مائو را هم می افزایم که در سال های 1960-1958 نوشته شده و دیدگاه او را روشن تر می کند. این مسایل را وهو چی شی در کتاب "مائو و ساختمان سوسیالیسم" بررسی کرده است.


انتقاد مائو از استالین
مائو الگوی شوروی را بشدت نقد می کند. در نوامبر 1958 مائو در تفسیر کتاب "مسایل اقتصادی سوسیالیسم" اثر استالین چنین می نویسد :"استالین تنها بر روی تکنولوژی و کادرهای فنی تکیه می کند. او جز تکنیک و کادر چیزی دیگر نمی خواهد. استالین سیاست و توده ها را فراموش می کند. در اینجا نیز او بر روی یک پا حرکت می کند."
از نظرگاهی دیگر یعنی از نظر عدم توازن در اقتصاد به زیان کشاورزی و به سود صنایع سنگین نیز استالین روی یک پا قرار گرفته است. مائو بر تجزیه و تحلیل خود پافشاری می کند :" استالین فقط از مناسبات تولید سخن می گوید. او از روبنا و رابطه میان آن با پایه اقتصادی سخنی نمی گوید ... او تنها از اقتصاد حرف می زند، ولی به مسئله سیاست نمی پردازد."
مائو این انتقادات را در سال 1962 تکرار می کند و با محکوم کردن ریویزیونیسم شوروی به آن لحنی بسیار نمایشی تر می دهد: به گسست میان دو کشور چیزی باقی نمانده است.
اما واقعیت آن است که تا همین امروز نیز در پکن آشکارا بر سر درستی انتقادات مائو بحث است و به یکجانبه بودن آنها اشاره می شود. مثلا خو موکیائو اقتصاددان چینی در فصلی از کتاب "بررسی مسایل اقتصاد سوسیالیستی در چین" می نویسد :"مناسبات تولید سوسیالیستی ما باید با سطح نیروهای مولده هماهنگ باشد؛ همانگونه که با نظام مدیریت اقتصادی. این نظام در اتحاد شوروی نیز در ابتدای دهه 1950 نقایصی داشت. ما وقتی آن را کپی کردیم و در چین بکار بستیم با مشکلات بیشتری هم روبرو شدیم. ما باید این نظام را تحول می دادیم و آنچه مثبت بود نگاه می داشتیم و آنچه منفی بود بدور می ریختیم. منطقی نبود که آن را یکجا پذیرفت یا یکجا نفی کرد." خلاصه آنکه پذیرفتن این مدل و بکار بستن کورکورانه آن در 1950 یک اشتباه بود، و نفی و دور انداختن خشن آن در 1958 بدون آنکه چیز دیگری جانشین شده باشد اشتباه دوم. : این اشتباه دوم در واقع به معنای دور ریختن ده سال دستاوردهای سوسیالیستی بود...
ولی خود "راه چینی" نیز که مائو از آن سخن می گوید کمابیش مبهم است. ما تنها می دانیم که این راه چه چیز نیست و در پیش گرفتن آن چه منافعی خواهد داشت. مثلا مائو معتقد بود نظریه لنین در مورد اینکه "هر قدر یک کشور عقب مانده تر باشد گذار آن از سوسیالیسم به سرمایه‌داری دشوارتر است" اشتباه است. ما در این مورد همان نظریه مائو در مورد "صفحه سفید" را داریم که گویا کشور عقب مانده تر صفحه سفیدی است که روی آن راحت تر می شود نوشت. ولی آیا ضعف روشن "جهش بزرگ به پیش" همان کم بها دادن به اهمیت نیروهای مولده نبود؟

راه توده 214 23.02.2009


                                                                                                                                                                    بازگشت