راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

اقتصاد سیاسی - 25
کارگران
و صنعت ماشینی
در دو نظام
ف. م. جوانشیر

 


فصل ششم – تولید اضافه ارزش نسبی

پ – تمدید روزانه كار
ماشین درعین حال كه نیرومندترین وسیله ترقی بارآوری و پیدایش اضافه ارزش نسبی است، عامل نیرومندی است برای تمدید روزانه كار و ایجاد اضافه ارزش مطلق. ماشین از یك سو اشتهای سرمایه دار را برای تمدید روزانه كار افزایش می دهد و از سوی دیگر امكان چنین تمدیدی را فراهم می آورد.
البته اشتهای سرمایه دار به تمدید روزانه كار دائمی است. اما با پیدایش ماشین این اشتها باز هم بیشتر می شود، زیرا سرمایه دار، سرمایه ای صرف خرید ماشین كرده، كه سرمایه مرده ای است و فقط كارگر می تواند آن را به سرمایه دار بازگرداند. علاقه به بازگردانیدن این سرمایه و درآوردن هرچه زودتر پولی كه بابت ماشین پرداخت شده سرمایه دار را به تمدید روزانه كارگر علاقمندتر می سازد.
ماشین، چه كار بكند و چه كار بكند فرسوده می شود. منتها وقتی كار می كند ارزش از دست رفته به محصول كار منتقل می گردد. اما فرسودگی از بیكاری از سرمایه سرمایه دار كم می شود. به علاوه فرسودگی ماشین تنها عبارت از فرسودگی مادی نیست. ماشین از نظر معنوی هم فرسوده می شود. بدین معنا كه ماشین های نوین با بارآوری بیشتر به بازار می آید و با همان ماشین ها ارزانتر تولید می گردد و در نتیجه از ارزش مبادله ای ماشین كاسته می شود. بسیاری از ماشین ها به علت نوآوری ها و اختراعات نوین، در زمانی كه از نظر مادی فرسوده نیستند، كهنه شده تلقی می شوند و باید جای خود را به ماشین های نوین بدهند. لذا سرمایه دار اصرار دارد كه هر چه زودتر سرمایه ای را كه صرف خرید ماشین كرده به خود باز گرداند.
اینهاست دلایل افزایش اشتهای سرمایه دار به تمدید روزانه كار. البته تنها اشتهای سرمایه دار برای تمدید روزانه كار كافی نیست، باید امكان عینی تمدید نیز موجود باشد. این امكان را ماشین فراهم می آورد. زیرا ماشین تا وقتی نشكسته می تواند شبانه روز و بی وقفه كار كند و چون در مناسبات تولیدی سرمایه داری انسان برماشین حاكم نیست، بلكه ماشین بر انسان حاكم است. كارگر مجبور می شود در ساعت هائی هم كه قبلا زمان طبیعی استراحت بود، نصف شب و بعد از نصف شب به كار مشغول باشد.
دركشور ما قانون كار روزانه كار را رسما 8 ساعت اعلام كرده و در بسیاری از كارخانه های نوبنیاد روزانه كار طولانی تر از این حد قانونی است. در كارخانه كنف رشت كه در سال 1355 (1976) گشایش یافت و قریب 500 كارگر داشت، روزانه كار 10 ساعت بود. مدیر عامل كارخانه در حضور وزرای مسئول دولت می گفت:
"ساعت كار كارخانه روزانه 20 ساعت است كه در دوشیفت انجام می گیرد"(1).
یعنی هرنوبت – شیفت – كار، 10 ساعت.
بسیاری از كارخانه های صنعتی در سه نوبت كار می كنند كه یك نوبت شبانه است. این ساعت كار سلامت جسمی و روحی كارگران را به خطر می اندازد و خانواده كارگر را در وضع دشواری قرار می دهد.

ت – تشدید آهنگ كار
تمدید روزانه كار با آن كه مورد علاقه كار فرماست ، به دلایلی كه در صفحات پیش توضیح دادیم بی دورنماست و سرانجام با محدودیت رو به رو می شود. از اینجاست كه سرمایه داران با استفاده از ویژگی كار بُرد ماشین بر شدت آهنگ كار می افزایند كه عملا همان نتایجی را می دهد كه در تمدید روزانه كار منظور بود.
معمولا در نوشته های محافل عامی گرای بورژوازی تشدید آهنگ كار را با بالارفتن بارآوری كار یكی می گیرند، درحالیكه این دو مفهوم كاملا با هم تفاوت دارند. به جاست ابتدا این تفاوت را توضیح دهیم:
بالابردن بارآوری كار یعنی تولید مقدار بیشتری محصول در هر ساعت از كار لازم اجتماعی.
فرض می كنیم در یك كارگاه دستی نساجی هر كارگر در هر ساعت كار لازم اجتماعی دو متر پارچه می بافد. وقتی این كارگاه دستی به كارخانه بدل شود و ماشین به كار افتد بارآوری كار بالا می رود. به طوری كه هر كارگر در هر ساعت كار لازم اجتماعی به فرض صد متر پارچه می بافد. در این صورت می گوئیم بارآوری كار بالا رفته است زیرا مقدار كار لازم اجتماعی موجود در هر واحد كالا كم شده است. درهر متر پارچه ای كه در كارگاه دستی بافته شده نیم ساعت و یا 1800 ثانیه كار لازم اجتماعی نهفته است و در هر متر پارچه تولیدی در كارخانه مدرن 36 ثانیه. بارآوری كار در اینجا 50 بار بالا رفته است. عواملی كه بارآوری كار را افزایش می دهند عبارتند از:
1- تكامل نیروهای مولده
2- بهبود سازماندهی كار
وقتی ابزار نوین و ماشین كامل تری به كار گرفته می شود ، وقتی تكنولوژی تولید تكامل می یابد و از مواد خام و مصالح بهتر و با محصول دهی بیشتر استفاده می شود، وقتی مهارت فنی كارگر بالا می رود و كار تولید بخردانه تر سازمان می یابد، بارآوری كالا بالا می رود. انسان مولد می تواند در هر ساعت از كار لازم اجتماعی خویش مقدار بیشتری محصول تولید كند. بالابردن بارآوری طبعا مستلزم سرمایه گذاری از طرف سرمایه دار و افزایش نسبی سرمایه ثابت است.
تشدید آهنگ كار عبارت از این است كه كارگر وادار شود با همان وسایل كار قبلی و همان تكنولوژی كهنه، بدون اینكه سرمایه دار سرمایه جدیدی گذاشته باشد سریع تر كاركند. یعنی در هر ساعت كار مقدار بیشتری از نیروی عضلانی و دماغی خود را مصرف نماید.
البته در این صورت نیز درهر ساعت كارمحصول بیشتری تولید می شود. اما از مقدار كار لازم اجتماعی كه در هر واحد كالا نهفته است چیزی كاسته نمی شود. اگر صاحب كارگاه دستی نساجی كارگرانش را وادار كند شدیدتر كار كنند تا در هرساعت به جای دو متر، سه متر پارچه ببافند، اگر چه در ظاهر آن ها برای تولید هر متر 20 دقیقه و یا 1200 ثانیه وقت صرف كرده اند، اما در واقع در هر متر پارچه مانند سابق 1800 ثانیه كار لازم اجتماعی نهفته خواهد بود. چرا؟ زیرا آنان در این یك ساعتی كه شدیدتر كاركرده اند، آنقدر نیروی مغزی و عضلانی صرف نموده اند كه در حالت عادی در یكساعت و نیم صرف می كردند.
بالا بردن شدت كار از نظر نتیجه شبیه تمدید روزانه كار و دراز كردن زمان اضافی است ولی بالابردن بارآوری كار به معنای كاستن از زمان لازم اجتماعی.
كاربرد ماشین چنانكه در آغاز گفتیم بارآوری كالا را بالا می برد و عامل مهم تولید اضافه ارزش نسبی است، اما كاربرد ماشین از سوی دیگر امكان فراهم می كند كه كارگر شدیدتر كار كند و در هرساعتی كه پای ماشین ایستاده بیش از آنچه برای كار عادی اجتماعی ضرور است انرژی مصرف نماید.
تشدید آهنگ كار و تمدید روزانه كار، از آنجا كه از یك نوع اند یكدیگر را نفی می كنند. بدین معنا كه اگر كارگر شدید كار كند نمی تواند مدت طولانی به كار ادامه دهد. اما اگر روزانه كارش كوتاه تر شود، می توان شدیدتر به كارش كشید. از اینجاست كه طبقه سرمایه دار، زمانی كه در برابر تمدید روزانه كار با مقاومت روبرو می شود. بیش از گذشته به تشدید آهنگ كار متوسل می گردد. ویژگی تولید ماشینی و وابستگی كارگر به ماشین نیز زمینه مساعدی برای موفقیت در این امر فراهم می آورد. سرعت چرخش ماشین ها افزایش می یابد و انواع شیوه های پرداخت مزد اختراع می شود.
"ماشین در دست سرمایه دار مبدل به وسیله عینی می شود كه به طور مستقیم به منظور كاردوشی بیشتر در زمان واحد مورد استفاده قرار می گیرد(2)".
"درنتیجه در همان روزانه كار 9 - 10 ساعته، از كارگر سه برابر بیشتر كار می كشند، با بی رحمی تمام آخرین رمق او را می گیرند، با سرعت سه برابر هر قطره از انرژی عصبی و عضلانی برده مزدور را می مكند. زودتر می میرد؟ پشت در عده زیادی منتظرند"(3).
تشدید آهنگ كار یكی از عوامل مهم افزایش حوادث ناشی از كار و گسترش بیماری های شغلی است. تعداد كارگرانی كه براثر بهره كشی حیوانی و حوادث ناشی از خستگی جان خود را از دست می دهند در بسیاری از كشورهای سرمایه داری به مراتب بیشتر از تلفاتی است كه این كشورها در جنگ ها داده اند. انگلستان در جنگ دوم جهانی 566 هزار نفر در جبهه جنگ تلفات داد. اما تعداد قربانیان حوادث كار (مرده زخمی) در همین مدت از یك میلیون و نیم بیشتر بود. ایالات متحده آمریكا در جنگ دوم جهانی 700 هزار نفر تلفات داد در حالی كه قربانیان سالانه تولید در این كشور سه بار بیش از آن است.
در كشور ما مقامات دولتی به طور جدی این مسئله را دنبال نمی كنند كه شدت كار و عدم توجه به سلامت كارگران چه عواقبی به بار می آورد. آماری در دست نیست. آیین نامه ای كه برای "حفاظت و بهداشت عمومی كارگاه ها" تنظیم شده تنها كارگاه های را كه مشمول قانون كارند در بر می گیرد و تازه در آنجا هم اجرا نمی شود. رئیس بررسی های نیروی انسانی كشور اعتراف می كند كه: "آمار دقیقی از سوانح ناشی از كار در دست نیست. فقط نشانه هایی از آن وجود دارد. به طور مثال تعداد بیمه شدگان سانحه زده در سال 1347 بالغ بر 18 هزار نفر بوده و در سال 1352 از 28 هزار نفر تجاوز كرده است. به علت پیشرفت تكنولوژی و ورود افزارهای سریع خودكار در صنعت شدت و حدت سوانح روبه ازدیادات. صنایع فلزی بیشترین رقم را در برگرفته است (حدود 27 یا 28 درصد كل سوانح)"(4).
اگر در نظر بگیریم كه در سال 1352 تعداد كل بیمه شدگان 900 هزار نفر اعلام شده (كه بسیار بیش از واقع است) معلوم می شود كه لااقل 3 درصد بیمه شدگان در این سال دچار سانحه شده اند. ولی می دانیم كه اكثریت كارگران بویژه كارگان ساختمانی و حمل و نقل بیمه نیستند و درست در میان آن ها است كه سانحه زدگی بسیار زیاد است. از اینجا می توان تصوری از تعداد عظیم قربانیان كار در ایران به دست آورد. یك آمار ناقص حاكی است كه در كشور ما دو میلیون و چهار صد هزار نفر معلول زندگی می كنند كه با رشد صنعت در حال افزایش است(5).
وقتی آهنگ كار شدید می شود و خستگی و بی خوابی بر كارگر غلبه می كند عوامل ناشی از كار به طور تصاعدی بالا می رود.
"چند ثانیه دیگر پرس پایین می آید، دست كار فقط یك لحظه با آن فاصله دارد. اگر دستش را دیر بدزدد، اگر ماشین دستش را قطع كند چه می شود، شب هنگام با كدام دست نان به خانه ببرد، با كدام دست بچه ها را بغل كند؟
"به یك كارگاه چوب بری می رویم. فضای كارگاه انباشته از خاك اره است. چند دقیقه ماندن در این محیط ناراحتی شدیدتری ایجاد می كند. دست یكی از كارگران به نام مسلم رضایی به طرز دلخراشی با اره بریده شده است.
كارفرما عقیده دارد كه خاك اره برای سلامت انسان مضرنیست!! برای ایجاد وسایل ایمنی سرمایه لازم است، سرمایه به حد كافی نداریم"(6).
این جملات كه از گزارش خبرنگار روزنامه كیهان برداشته شده، فقط گوشه بسیار كوچكی از یك حقیقت بی نهایت تلخ را بیان می كند.

ث – تضادهای كاربرد سرمایه داری ماشین، بیرون ریختن كارگران از كار
یكی از عواقب مهم كاربرد سرمایه داری ماشین، بیرون ریختن تعداد كثیری از كارگران است. ماشین كه جای انسان را می گیرد، وقتی در درون مناسبات تولیدی سرمایه داری به كار گرفته می شود، به جای اینكه پشتیبان انسان بوده، به رفاه او كمك كند بر علیه انسان زحمتكش بر می گردد. با به كار افتادن ماشین هزاران انسان زحمتكش كارخود را از دست می دهند و "زائد" می شوند. جلب وسیع زنان و كودكان به بازار كار، تمدید روزانه كار و تشدید آهنگ كار نیز این روند دردناك را تشدید می كند.
به طور مثال می توان از صنایع نفت ایران در حوزه كنسرسیوم بین المللی نفت سخن گفت. در سال 1950 – سال قبل از ملی شدن صنایع نفت در منطقه امتیاز شركت نفت انگلیس 42614 نفر كارگر روزمزد كارمی كردند. بیست سال بعد تعداد كارگران امور صنعتی به كمتر از 11 هزار نفر كاهش یافت. یعنی تقریبا به یك چهارم رسید، درحالی كه تولید نفت از سی میلیون تن در سال 1950 به 173 میلیون تن شش برابر سال 1950 رسیده بود موافق آمار رسمی كه شركت های عامل نفت كنسرسیوم منتشر كرده اند، تنها در 5 ساله 1966 تا 1970 از عملیات مناطق نفت خیز قریب چهارهزار نفر كارگر ایرانی و از عملیات پالایشگاه آبادان قریب 6 هزار كارگر (جمعا" ده هزار نفر) را اخراج كرده اند. درحالی كه در همین مدت تولید نفت خام دو برابر شده است(7).
مدیران كنسرسیوم هنوز این تقلیل را كافی نمی دانند و معتقدند كه :
"هنوز به تقلیل تعداد بشتری از كاركنان نیاز است تا بتوان به سازمانی با تعداد مناسب كاركنان دست یافت" آنان مدعیند كه "اخراج كارگران داوطلبانه! است" "ولی كارگران استقبال زیادی از آن نمی كنند!!(8)"
كارگرانی كه در یك رشته صنعت كارخود را از دست داده اند، اگر بتوانند در رشته های دیگر صنعت كاری برای خود پیدا می كنند. اما این امر ساده نیست. كارگر اخراج شده مهارت خود را از دست می دهد و برای استخدام مجدد به مهارت جدید نیاز دارد. به علاوه كارگران نمی توانند به آسانی از كاری به كار دیگر، از شهری به شهر دیگر منتقل شوند. بیرون ریختن كارگران از یك رشته با یك كارخانه و جذب آن در رشته دیگر، یا كارخانه دیگر روندی است پر از تضاد، بحرانی و دشوار كه سنگینی آن قبل از همه به دوش طبقه كارگر می افتد.
استفاده از ماشین در صنایع در طول زمان سبب می شود كه بر تعداد مطلق كارگران شاغل درصنایع افزوده شود. اما تعداد نسبی آنان- یعنی نسبت سرمایه متغیر به سرمایه ثابت كاهش می یابد. دراینجا تضاد كاربرد سرمایه داری ماشین نهفته است. چنانچه می دانیم موسسه سرمایه داری تنها برای تولید اضافه ارزش و تصاحب آن توسط سرمایه دار پدید می آید. اضافه ارزش نیز تنها از كارزنده انسانی زاده است. پس سرمایه دار باید علاقمند باشد كه تعداد هرچه بیشتری كارگر استخدام كند و هرچه ممكن است سرمایه متغیر خود را نسبت به بخش ثابت بالاتر نگاهدارد. اما كاربرد ماشین نتیجه عكس می دهد. سرمایه دار به خاطر رقابت و در تلاش برای كسب اضافه ارزش فوق العاده را كه بارآورتر است به كار می گیرد و بر اثر آن از تعداد كارگرانش نسبت به سرمایه ثابت می كاهد او كه هدفش به دست آوردن هرچه بیشتر حجم اضافه ارزش است می كوشد تا نرخ اضافه ارزش را بالا برد و از طریق كاربرد ماشین به این نتیجه می رسد. اما بر اثر كاربرد ماشین عامل دوم ایجاد كننده حجم اضافه ارزش یعنی تعداد كارگر، كاهش می یابد. در فرمول حجم اضافه ارزش داشتیم:
M= K.m’.n
یك عامل، یعنی m’ كه نرخ اضافه ارزش است زیاد می شود و عامل دیگر، یعنی n كه تعداد كارگر است كم می شود. به عبارت دیگر كاربرد سرمایه داری ماشین به مثابه وسیله رسیدن به هدف كه افزایش حجم اضافه ارزش است با خود این هدف در تضاد می افتد.
سرمایه دار وقتی از ماشین استفاده می كند كه بهایی كه بابت ماشین پرداخته كمتر از دستمزدی باشد كه می بایست به كارگران می داد تا كارهمان ماشین را انجام دهند. لذا هر قدر در كشوری سطح دستمزدها پایین تر باشد، سرمایه دار كمتر به فكر استفاده از ماشین می افتد و در رشته هایی كه سطح دستمزد پایین است، كمتر ماشین راه می یابد. ( مثلا دركشاورزی و یا به طوركلی در كشورهای فقیر در همه رشته ها) چه بسا اتفاق می افتد كه ماشینی در كشوری اختراع می شود، ولی در كشور دیگری به كار می افتد و یا اختراع معینی سال ها و سال ها در گاوصندوق ها می ماند و مورد استفاده قرارنمی گیرد.
"به این دلیل كاربرد سرمایه داری ماشین توام با تضادها ومحدودیت ها است از یك سو بورژوازی طی دوران كمتر از صد سال تسلط طبقاتی خویش، از مجموع تمام نسل های پیشین نیروهای مولده ای با كمیت و عظمت بیشتر پدید آورده است"(9).
و هنوز پدید می آورد، و از سوی دیگر نمی تواند از همه امكاناتی كه به وجود آورده است برای تكامل باز هم سریع تر استفاده كند.

 

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

(1) نقل از روزنامه كیهان، 26 مهرماه 1355 (18 اكتبر 1976)
(2) كاپیتال. جلد اول. ترجمه فارسی. صفحه 382 (تكیه از ماست)
(3)لنین. مجموعه آثار. چاپ چهارم ، روسی. جلد 18. صفحه 556
(4) سخنرانی احسان ثراقی در نهمین كنفرانس كار. نقل از روزنامه رستاخیز 26 اردیبهشت 2536 (1356)
(5) كیهان، 13 مهرماه 1354
(6) كیهان، 7 شهریور 1353
(7) بررسی. عملیات شركتهای عامل نفت ایران 1970، نشریه ویژه شركتهای عامل نفت. ص 50
(8) همان نشریه. ص 21
(9) مانیفست حزب كموبنست، ترجمه فارسی (م. پ. هرمزان) از انتشارات حزب توده ایران. ص 71-72
 



راه توده 194 15.09.2008
 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت