راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

اقتصاد سیاسی - 41
نوسان قیمت ها
تابع اضافه ارزش اند
ف. م. جوانشیر
 

فصل دوازدهم – اشكال گوناگون سرمایه و توزیع سود میان آن ها

 دگرسانی های سرمایه را در روند دورپیمایی آن كه موضوع فصل نهم بود، یكبار دیگر از نظر می گذرانیم. در آنجا دیدیم كه سرمایه، برای اینكه بتواند با بهره كشی از كارگر اضافه ارزش تولید كرده و آن را تصاحب كند، باید به طور مداوم دگرسان شود، چهره های گوناگون به خود گیرد، از حالت پولی به حالت بارآور، از حالت بارآور به حالت كالایی تغییر چهره دهد و از این تصاحب باز هم به حالت پولی برگردد. تنها در این دورپیمایی است كه تولید و تصاحب اضافه ارزش مقدور می شود و تنها به صورت تكرار مداوم و منظم این دگرسانی ها و تغییر چهره هاست كه تولید سرمایه داری جریان می یابد.
دگرسانی و تغییر چهره مداوم سرمایه واگذار منظم و الزامی آن از سه حالت یاد شده، زمینه تقسیم سرمایه را به گروه ها و اشكال سه گانه فراهم می آورد. هر یك از چهره سرمایه، استقلال نسبی كسب كرده نقش معینی در دورپیمائی سرمایه به عهده می گیرد. سرمایه واحد، به سرمایه پولی، صنعتی و بازرگانی تقسیم می شود.
به تصویر دورپیمایی سرمایه كه در صفحات پیش داشتیم یكبار دیگر توجه كنید:
چنانكه در تصویر می بینیم، دورپیمایی سرمایه زمینه كاملا" مساعدی فراهم می آورد كه سه مرحله ای كه سرمایه از آن می گذرد، استقلال نسبی كسب كنند: سرمایه پولی به صورت سرمایه مستقلی كه صاحب جداگانه ای دارد در بازار حاضر شود و سپس به صورت قرض یا اعتبار در اختیار سرمایه دار صاحب كارخانه قرار گیرد و از این طریق دگرسان شده به لباس سرمایه بارآور در آید. سرمایه بارآور نیز آنگاه كه وظیفه خود را به پایان رسانیده و كالایی تولید كرد می تواند به جای این كه خود رأسا" در بازار حاضر شده و فروش آن را به عهده گیرد، این وظیفه را به دوش بازرگان بگذارد و به این ترتیب سرمایه واحدی كه می بایست یك دورپیمائی انجام دهد به سه بخش تقسیم شود:


1- سرمایه پولی كه صاحب جداگانه ای دارد (بانكداران و صاحبان سهام و سپرده ها)
2- سرمایه بارآور كه صاحب جداگانه ای دارد (صاحبان صنایع)
3- سرمایه كالایی كه بازرگانان صاحب آنند.
 

امكانی كه از ویژگی دورپیمایی سرمایه برای تقسیم آن به سه بخش پولی، بازرگانی و صنعتی فراهم می آید در زندگی به واقعیت می پیوندند و سرمایه اجتماعی واقعا" نیز به سه بخش تقسیم شده و در هر جامعه سرمایه داری سرمایه اجتماعی درسه شكل پولی، بازرگانی و صنعتی تظاهر می كند. این سه شكل به طور نسبی از هم جدا بوده و استقلال می یابند. ولی باید دانست كه این سه شكل سرمایه یكباره و پس از پیدایش سرمایه داری پدید نیامده اند، بلكه محصول جریان تكاملی بسیار طولانی اند. بازرگانی قرن ها پیش از پیدایش سرمایه داری پدید آمد و تكامل یافت. به طوری كه در آغاز پیدایش سرمایه داری شبكه بالنسبه وسیع و تكامل یافته بازرگانی وجود داشت و از آنجا كه دورپیمایی سرمایه امكان جدایی نسبی بازرگانی از صنعت را فراهم می آورد، سرمایه داری توانست این شبكه وسیع بازرگانی را به خدمت گیرد. همچنین است سرمایه پولی، كه به صورت سرمایه ربایی از قرن ها پیش پدید آمد و گسترش یافت.
توجه به این جریان تكاملی از دو نظر اهمیت دارد:
1- روند واقعی و مشخص پیدایش و تكامل سرمایه داری را در نظر ما دقیق تر مجسم می كند.
2- به ما امكان می دهد كه تفاوت ماهوی سرمایه بازرگانی و سرمایه پولی پیش از سرمایه داری را با سرمایه بازرگانی و سرمایه پولی سرمایه داری به درستی دریابیم.

1- سرمایه بارگانی و سرچشمه سود آن
چنانكه یاد كردیم بازرگانی قرن ها پیش از سرمایه داری پدید آمد. البته در دوران های بردگی و فئودالی اقتصاد جامعه به طور عمده اقتصاد طبیعی بود و لذا بازرگانی و به ویژه بازرگانی داخلی میدان وسیعی نداشت. با این حال زمینه برای بازرگانی خالی نبود، چرا كه در این دوران ها تولید كالایی ساده در كنار شیوه اصلی تولید وجود داشت و تكامل می یافت و به همراه آن خرید و فروش كالا رشد می كرد و طبعا" امر بازرگانی نیز گسترش می یافت. به خصوص حمل و نقل كالاها از محلی به محلی و از كشوری به كشوری زمینه بسیار مساعدی داشت، چرا كه انواع معینی از كالاها تنها در محل ها و كشورهای معینی تولید می شد(1).
بازرگانی پیش از سرمایه داری در روند تكاملی خوی شبكه بالنسبه وسیع، از جمله شبكه وسیع بازرگانی خارجی بوجود آورد. این شبكه بازرگانی در عین حال كه خود محصول رشد تولید كالایی و فروپاشیدن اقتصاد بسته فئودالی بود، به نوبه خویش در شكستن دیوارهای اقتصاد طبیعی و گسترش تولید كالایی نقش مهمی ایفا كرد و خود زمینه شد برای پیدایش و تكامل سرمایه داری.
هم روند با پیدایش و تكامل سرمایه داری، امر بازرگانی نیز تغییر ماهیت داد. بدین معنا كه اولا": شبكه موجود بازرگانی قبل از سرمایه داری به خدمت سرمایه داری در آمد و سرمایه بازرگانی موجود در سرمایه اجتماعی ادغام شد. بازرگانان به فروش و ساماندهی كالایی پرداختند كه در موسسات سرمایه داری تولید می شد و این تغییر چنانكه خواهیم دید ماهوی است.
ثانیا": سرمایه داری شبكه بازرگانی را در داخل و خارج چنان وسعت داد كه به هیچ وجه قابل قیاس با بازرگانی پیش از سرمایه داری نیست.
این واقعیت كه بازرگانی قرن ها قبل از سرمایه داری وجود داشته و نقش نوین آن در مرحله سرمایه داری به حد كافی آشكار نیست و این امر كه بازرگان به طور مستقیم با كارگر مولد سروكار نداشته كالای حاضر و آماده را خرید و فروش می كند، تصور نادرستی درباره نقش سرمایه بازرگانی و سرچشمه سود آن در مرحله سرمایه داری بوجود می اورد. و چنین می نماید كه گویا بازرگانان در بهره كشی از طبقه كارگر نقشی ایفا نكرده به كار بارآور و مولدی مشغول اند كه گویا خود ارزش فزا است. از آنجا كه پرده برداشتن از دگرسانی چهره سرمایه و آشكار كردن ماهیت بهره كشی سرمایه داری در همه اشكال آن هم از نظر درك مكانیسم شیوه تولید سرمایه داری و هم ازنظر درك جوانب گوناگون مبارزه طبقه كارگر اهمیت فراوان دارد لازم است كه این موضوع به دقت شكافته شود.
بازرگانی سرمایه داری با بازرگانی قبل از سرمایه داری تفاوت ماهوی دارد. این تفاوت در اینجاست كه سرمایه بازرگانان پیش از سرمایه داری بخشی از كل سرمایه اجتماعی نبود – زیرا اصولا" سرمایه اجتماعی، كه در تولید به كار افتاده باشد وجود نداشت – بلكه مستقل از تولید بود. بازرگانان پیش از سرمایه داری با كالاهای تولید شده توسط پیشه وران خرده كالایی و یا موسسات فئودالی و برده داری سروكار داشتند. سودی كه به این بازرگانان تعلق می گرفت بخشی بود از درآمد برده برداران و بهره مالكانه ای كه فئودال ها دریافت می كردند و یا بخشی بود از حاصل زحمت پیشه وران تولیدكننده كالا.
در بازرگانی سرمایه داری، سرمایه بازرگانی در سرمایه كل اجتماعی ادغام می شود. این سرمایه دیگر مستقل از تولید نیست. جزیی است از سرمایه صنعتی كه از آن به طور نسبی جدا شده و وظیفه معینی را به عهده گرفته است. این وظیفه عبارتست از سامان دهی (رالیزاسیون) اضافه ارزش موجود در كالای سرمایه داری. اگر سرمایه بازرگانی این وظیفه را به انجام نرساند مدار دورپیمایی سرمایه بسته نمی شود. سرمایه بازرگانی در مقابل انجام این وظیفه سهمی از اضافه ارزشی را كه سرمای اجتماعی تولید كرده تصاحب می كند بنابر این سرچشمه سود سرمایه بازرگانی سرمایه داری، اضافه ارزش تولید شده توسط طبقه كارگر است.
موضوع را از نزدیك بررسی می كنیم: به مدار دورپیمایی سرمایه نگاه كنید. وقتی كه كالا به طور كامل حاضر و آماده شده و در یك قدمی مصرف كننده قرار گرفت تازه گردش سرمایه داری كالا آغاز می شود كه عبارت از فروش آن به مشتری است. به طوری كه اضافه ارزش موجود در كالا نقد شود. اگر هدف از تولید و توزیع تامین نیاز مصرف كننده بود، در این صورت گردش محصولات عبارت می شد از توزیع نیازمندی ها – یعنی ارزش های مصرف: مردم كفش لازم دارند، این كفش دراختیار آن ها قرار می گرفت. اما گردش سرمایه داری گردش ارزش های مصرف نیست، بلكه گردش ارزش هاست. یعنی گردش كالاهایی است كه حاوی اضافه ارزشند. هدف كارخانه داری كه كفش تولید كرده و بازرگانی كه این كفش را درمعرض فروش گذاشته تامین نیازمندی مردم نیست. ارزش مصرف كفش برای هر دوی آن ها وسیله ایست برای كسب اضافه ارزش و یا به سخن دیگر، سود و لذا وظیفه بازرگان سرمایه دار برخلاف آنچه اقتصاد عامی گرای سرمایه داری مدعی است. تامین نیازمندی های مردم و "توزیع" محصولات میان مردم نیست بلكه سامان دهی اضافه ارزش است. بازرگان دنبال كسانی كه نیازمند مصرف محصول هستند نیست. دنبال مشتری است، یعنی مصرف كننده ای كه قادر به پرداخت باشد و بتواند كالا را به چنان قیمتی بخرد كه اضافه ارزش موجود در آن نقد شود. سرمایه صنعتی اضافه ارزش تولید می كند. سرمایه بازرگانی آن را به سامان رسانیده به پول نقد بدل می كند. و از آنجا كه فروش كالاها و نقد كردن اضافه ارزش به تناسب رشد سرمایه داری دشوارتر می شود امر فروش كالاها خود به صورت یك "هنر" تمام و كمال در می آید و بازرگانان با سابقه طولانی كه در این كارند بهتر از صاحبان صنعت از عهده آن بر می آیند. لذا سرمایه صنعتی به سود خود می داند كه این "هنر" را از خود جدا كند و شبكه مستقلی – مستقل از پروسه اختصاصی تولید – به وجود آورد كه تنها وظیفه اش آب كردن و نقدكردن اضافه ارزش باشد. این شبكه همان شبكه بازرگانی سرمایه داری است.
سرمایه بارآور صنعتی كه وظیفه آب كردن و نقدكردن اضافه ارزش سامان دهی اضافه ارزش را به عهده سرمایه بازرگانی گذاشته چاره ای ندارد جز این كه سهم متناسبی از اضافه ارزش تولید شده را به این سرمایه واگذارد.
فرض می كنیم كه كل سرمایه ای كه در رشته تولید به كار افتاده 900 واحد باشد كه به نسبت 720 و 180 بین سرمایه ثابت و متغیر تقسیم شده است. اگر نرخ اضافه ارزش (بهره كشی از كارگران) 100% باشد، نرخ متوسط سود سرمایه عبارت خواهد بود از:


1080 = 180+180+720

20% =  100 * (720+180 / 180) = نرخ متوسط سود
 


حال اگر ساماندهی كالاها به عهده سرمایه بازرگانی گذاشته شود، باید این سرمایه را نیز به كل سرمایه اجتماعی افزود. و اگر سرمایه بازرگانی 100 واحد فرض شود، كل سرمایه اجتماعی به جای 900 برابر 1000 = 100+900 خواهد بود. ولی اضافه ارزش تولید شده همان 180 واحد باقی خواهد ماند و لذا نرخ متوسط سود عبارت خواهد بود از:


18% = 100 * (100 / 180) = نرخ متوسط سود
 

بنابراین در این حالت، نرخ متوسط سود 2% پایین تر است. سرمایه صنعتی قسمتی از سود خود را به سرمایه بازرگانی داده و در عوض از خدمت آن برخوردار شده است. در مثال ما، در حالت اول كه درصد سود 20 بود حجم سود سرمایه صنعتی 180 واحد می شد. اما در حالت دوم كه نرخ متوسط سود 18 است، حجم سود سرمایه صنعتی 162 می شود.
یعنی سرمایه صنعتی از 18 واحد سود خود چشم پوشیده و آن را به سرمایه بازرگانی واگذار كرده است. در عمل این كار بدین صورت انجام می گیرد كه سرمایه صنعتی كالای تولید شده را چند درصد ارزان تر از بهای فروش در اختیار بازرگان می گذارد. فایده متقابل كه سرمایه صنعتی می برد عبارت است از خدمت سرمایه بازرگانی برای تسریع گردش كالاها. هر چه سرمایه داری بیشتر رشد می كند گردش كالاها دشوارتر می شود و لذا خدمت سرمایه بازرگانی كه تسریع گردش كالاهاست برای سرمایه صنعتی بیش از پیش كسب اهمیت می كند.
در اینجا باید به یك شگرد اقتصاددانان، عامی گرای بورژوائی اشاره كنیم و آن اینكه به قول این اقتصاددانان، بازرگانان خود به كار تولید مشغولند: آن ها كالاها را حمل می كنند، در سردخانه ها و انبارها نگاه می دارند تا سالم به دست مصرف كننده برسد. بنابراین گردش كالا خود بخشی از تولید بوده و ارزش افزاست. این شگرد تبلیغاتی از اینجا به دست می آید كه گردش سرمایه داری كالاها را با امر توزیع محصولات به هم می آمیزد، در حالی كه این دو از هم جداست.
توضیح اینكه امر تولید در دروازه كارخانه پایان نمی پذیرد. تولید به معنای وسیع كلمه طبعا" توزیع كالاها، یعنی حمل و نقل و انبارداری معقول، حفظ سلامت كالاها تا رسیدن آن به دست مصرف كننده را در بر می گیرد، اما وقتی نیز هم زمان با امر بازرگانی انجام می گیرد. از بازرگانی سرمایه داری و گردش سرمایه داری كالاها جداست . طبیعی است كه امر تولید گندم در سرخرمن تمام نمی شود. آن را باید به انبار و آسیاب و سپس به كارخانه نان پزی رسانید و نان را باید در اختیار مصرف كننده گذاشت ولی گردش سرمایه داری كالاها به معنای اخص كلمه چنانكه گفتیم تازه پس از این مرحله است كه آغاز می شود. زمانی آغاز می شود كه بازرگان می كوشد تا نان را به كسانی بدهد و آن چنان به فروش رساند كه ارزش اضافی موجود در آن نقد شود. بدین منظور چه بسا آرد و گندم را ماه ها بدون ضرورت در انبار نگاه دارد و یا كالای دیگر را از شهری به شهری حمل كند تا گرانتر بفروشد.
گردش سرمایه داری كالاها عبارتست از تلاش برای ساماندهی اضافه ارزش. و بنابراین ارزش آفرین نیست و سرمایه بازرگانی نیز جایی كه مشغول انجام این وظیفه است ارزش نمی آفریند.
سودی كه نصیب آن می شود بخشی است از اضافه ارزش تولید شده در رشته تولید.


راه توده 211 02.02.2009
 

 

بازگشت