راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

اقتصاد سیاسی - 53
کشف اجباری
درآمد ملی
در سرمایه داری
ف. م. جوانشیر

 

 

فصل چهاردهم – درآمد ملی، تولید، توزیع و تجدید توزیع آن


1- طر ح مسئله: در جامعه سرمایه داری مجموعا چقدر محصول و به چه ارزش تولید می شود؟ تركیب محصول كل اجتماعی از نظر شكل مادی و ارزش مصرف چگونه است، یعنی چه مقدار آن وسائل تولید و چه مقدار آن وسائل مصرف است؟ در این محصول كل اجتماعی – و یا محصول ملی – چه مقدار ارزش نوین – و یا درآمد ملی وجود دارد؟ این ارزش نوین را چه كسانی تولید می كنند؟ ارزش نوین چگونه و به چه نسبتی میان طبقات و قشرهای اجتماع توزیع می شود؟
هیچیك از این پرسش ها اندیشه تك سرمایه دار را به خود مشغول نمی دارد. تك سرمایه دار تنها به فكر موسسه خصوصی خویش است و غمی جز این ندارد كه با هر وسیله ممكن بر حجم سود خود بیافزاید.
نه فقط تك سرمایه دار، بلكه مجموع جامعه سرمایه داری نیز تا گذشته نزدیك در این باره كمتر می اندیشید و با آنكه برخی اقتصاددانان بورژوائی قبل از ماركس درباره درآمدهای گروه های اجتماعی و منابع آن ها بررسی های ناقصی انجام داده بودند، در كشورهای سرمایه داری تا چند ده سال پیش هنوز ارقام و آماری كه حركت سرمایه اجتماعی را در مجموع خویش منعكس كرده و روند تولید محصول كل اجتماعی و توزیع آن را بررسی كند وجود نداشت.
در ایالات متحده آمریكا تا آغاز دهه 30 قرن بیستم آمار درآمد ملی جمع آوری نمی شد. این كشور زمانی وارد بحران بزرگ 1929-1933 شد كه در آن بررسی كلی تولید اجتماعی وجود نداشت و وضع اقتصاد كشور "هر ماه با حدس" تعیین می گردد.
اما اینك در اقتصاد سیاسی بورژوائی، موضوع محصول ملی و درآمد ملی به یكی از مسائل اساسی بدل شده است. علت آن دوتاست: یكی این كه تنظیم و ارشاد دولتی – انحصاری اقتصاد كشور داشتن آمارها و ارقام اقتصادی در مقیاس كل كشور را ایجاب می كند. دولت مدافع انحصارات باید به نمایندگی از جانب آنان گردش سرمایه اجتماعی را در مجموع زیر نظر بگیرد تا بتواند باز تولید اجتماعی را حتی المقدور هدایت كند. دیگر اینكه نبرد طبقاتی كه در زمان ما اوج گرفته موضوع تولید اجتماعی را در مجموع خویش و طرز توزیع درآمد ملی را میان طبقات گوناگون در مركز توجه قرار داده و دیگر نمی توان این موضوع را مسكوت گذاشت.
این دو علت با هم در تناقض اند. بدین معنا كه زیر نظر گرفتن گردش سرمایه اجتماعی و هدایت آن داشتن آمارهای دقیق و تصور روشن را از وضع اقتصاد كل كشور و درآمد طبقات مختلف ایجاب می كند. در حالی كه بررسی تولید كل اجتماعی از نظر چگونگی توزیع درآمد اجتماعی میان طبقات گوناگون آشكارا جنبه طبقاتی دارد و دولت نماینده سرمایه داری تمایلی احساس نمی كند كه تصویر واقعی فاصله طبقاتی را میان سرمایه داران و كارگران و واقعیت تلف شدن بخش مهمی از حاصل زحمت توده مردم را در امور غیرتولیدی در معرض دید عموم بگذارد.
از اینجاست كه اقتصاد سیاسی بورژوائی از زمانی كه به بررسی محصول كل اجتماعی و درآمد ملی پرداخته روش پر از نوسان و متضادی را در پیش گرفته است، از یكسو مجبور است كه هر چند گاه تصویر بالنسبه درستی از وضع عمومی اقتصاد كشور، محصول كل اجتماعی و درآمد ملی و چگونگی توزیع آن بدست بدهد – كه بدون آن هدایت و ارشاد دولتی – انحصاری مقدور نیست – از سوی دیگر بازی غرض ورزانه با ارقام تولیدملی، درآمد ملی، درآمد سرانه و غیره را برای روپوشی واقعیت غارتگری سرمایه داری در داخل هر كشور و عرض اندام در عرصه بین المللی سودمند می شمارد. و لذا بررسی واقعی و علمی این مفاهیم چه در نبرد طبقاتی هر كشور جداگانه و چه در نبرد جهانی سرمایه داری و سوسیالیسم و مسابقه میان دو سیستم اجتماعی اهمیت روز افزونی كسب می كند.

2- تولیدمحصول كل اجتماعی و درآمد ملی
مهمترین مسئله ای كه باید در موضوع مورد بحث حل كرد، این است كه درآمد ملی چیست و آن را چه كسانی تولید می كنند؟
درآمد ملی عبارتست از ارزش نوینی كه در عرصه تولید مادی اجتماعی در مدت یكسال تولید شده است.
چنان كه در آغاز بررسی شیوه تولید سرمایه داری گفتیم، تنها كار زنده انسان مولد ارزش آفرین است و خصوصیت نیروی كار انسان در این است كه می تواند ارزشی بیش از ارزش خود بوجود آورد. زمانی كه جامعه سرمایه داری را در مجموع خویش در نظر می گیریم در این جامعه در عرض یكسال مقدار معینی كالا تولید می شود كه ارزش واحد هر كالا از دو قسمت تشكیل شده: یكی آن قسمت از ارزش سرمایه است كه به این كالا منتقل شده و دیگری ارزش نوینی كه كارگر هنگام تولید كالا بر آن افزوده است. در فرمول كالای تولید شده در یك موسسه سرمایه داری داشتیم T = C+V+m كه در آن:
T ارزش محصول، C بخشی از سرمایه ثابت كه برای تولید آن محصول بكار رفته و V+m ارزش نوینی كه كارگر به این كالا افزوده است، می باشد.
اگر همه كالاهائی را كه در یك جامعه سرمایه داری در مدت یكسال تولید شده در نظر بگیریم مجموعه ارزش كل آن یعنی C+V+m عبارتست از محصول كل اجتماعی و مجموعه ارزش نوینی كه در آن ها تجسم یافته، یعنی مجموعه V+m عبارتست از درآمد ملی.
محصول كل اجتماعی و درآمد ملی را نباید تنها از جنبه ارزشی آن ها درنظر گرفت، بلكه چنانكه در بخش باز تولید سرمایه اجتماعی گفتیم گردش سرمایه اجتماعی ایجاب می كند كه محصول كل اجتماعی و ارزش نوینی كه هر ساله در جامعه تولید می شود شكل مادی معینی نیز داشته و بطور متناسبی از وسایل گوناگون تولید و مصرف كه جامعه بدان نیاز دارد تشكیل شود وگرنه باز تولید اجتماعی با دشواری روبرو خواهد شد.
درآمد ملی را فقط طبقه كارگر تنها طبقه مولد جامعه خالص سرمایه داری است تولید می كند (1) دو طبقه دیگر جامعه سرمایه داری، یعنی قشرهای مختلف سرمایه داران و زمینداران و خیل عظیم خدمتگذاران آن ها كمترین نقشی در تولید درآمد ملی ندارند.
اقتصاد سیاسی عامی گرای بورژوائی بحث پیرامون درآمد ملی را غرض ورزانه تحریف می كند و چنین می نمایاند كه گویا "درآمد ملی نامی است به مسامحه به ارزش پولی مجموع كالاها و خدماتی كه اقتصاد یك جامعه در طول یكسال تولید می كند، می دهیم (2)".
در این تعریف كه كالاها و "خدمات" را در كنار هم گذاشته و برای خدمات نیز وسیع ترین معنا را قائل شده است تفاوت ماهوی میان كار مولد و غیرمولد از میان برداشته می شود. در "خدمات" هم آن بخشی از بازرگانی و حمل و نقل و ارتباطات كه واقعا" رشته مولد است وارد می شود و هم خدمات دولتی و شخصی كه طبقه سرمایه دار در اختیار دارد. مثلا مأمور سازمان امنیت كه زندانیان سیاسی را شكنجه می دهد در مقابل "كار" خویش درآمدی دارد و یا ندیمه مخصوص فلان بانوی اشرافی و پیشخدمت فلان سرمایه دار كه بند كفش آقا را می بندد درآمدی دارد و این درآمد در مقابل "خدمتی" است كه انجام داده اند. به نظر اقتصاد سیاسی سرمایه داری خدمات نیز تولید كننده بخشی از درآمد ملی به حساب می آید، در حالی كه در واقع چنین نیست.
در مواردی كه یاد كردیم غیرمولد بودن "كار" و خدمتی كه انجام گرفته آشكار است و هر عقل سلیمی درك می كند كه از این نوع "كارها" ارزش نوین ایجاد نمی شود و درآمدی كه به عرضه كنندگان این نوع خدمات پرداخت می شود از نظر جامعه درآمد نیست. هزینه است، هزینه ای كه از درآمد كار مولد انسان های زحمتكش پرداخت شده است.
غیرمولد بودن بسیاری از "خدمات" دیگر شاید تا به این حد آشكار نباشد: اما با كمی دقت می توان دریافت كه خدماتی كه در جامعه سرمایه داری به طبقات طفیلی عرضه می شود و دستگاه عظیم دولتی بوروكراتیك با ارزش و پلیس میلیونی آن كه حافظ سرمایه داری است تولید كننده درآمد ملی نیست. وارد كردن درآمد این قشر از "خادمین" جزء در درآمد ملی، وارونه كردن حقیقت و جا زدن هزینه به جای درآمد است.
علاوه بر این "خدمات" غیرضرور و زیانبخش برخی از رشته های فعالیت انسانی وجود دارد كه واقعا لازم و برای جامعه ضروری است ولی مولد نیست یعنی ارزش نوین نمی آفریند. دقت بسیار لازم است تا اولا كار مولد از كار غیرمولد جدا شود و ثانیا از میان كارهای غیرمولد نیز خدمات ضرور و سودمند، از خدمات بی ثمر و زیانبخش از هم تمیز داده شود و این مطلب تاكید شود كه درآمد ملی، یعنی ارزش نوین، تنها و تنها از كارمولد پدید می آید.
برای محاسبه درآمد ملی در كشورهای سرمایه داری دو روش بكار می برند: یكی روش جمع بست درآمدها و دیگری روش جمع بست هزینه های نهائی، البته در اقتصاد غیرمتمركز و پراكنده سرمایه داری كه هر موسسه ای در مالكیت خصوصی سرمایه دار معینی است بدست آوردن ارقام و آمار دقیق از ارزش نوینی كه تولید شده نه مقدور است و نه مطلوب سرمایه داران. لازمه چنین آمارگیری دقیقی قبل از همه پذیریش این حقیق علمی است كه تنها كار مولد ارزش آفرین است و لذا سرمایه داران و زمینداران و خیل خدمه آنان طفیل جامعه اند. به این دلیل آمارگیری و روش های تعیین درآمد ملی و توزیع آن در كشورهای سرمایه داری دقیق نیست. با این حال هر دو روش كه اقتصاددانان بورژوائی پیشنهاد می كنند اگر با وجدان علمی نسبی بكار برده شود بالاخره تصوری از درآمد ملی بدست می دهد.
علاوه بر در هم آمیختن كار مولد و غیرمولد و برداشتن مرز میان آن ها، هر دو روش تعیین درآمد ملی از طریق جمع درآمدها و یا جمع هزینه های نهائی این عیب را دارد كه برخی ارقام را یك و یا چندین بار در حساب وارد می كنند، اقتصاددانان بورژوائی خود، آن را "محاسبه مضاعف" می نامند. مثلا" در موقع محاسبه از طریق جمع بست درآمدها، دستمزد كارگر و حقوق كارمندان و درآمد آرایشگر و غیره و غیره با هم جمع می شود در حالی كه حقوق كارمند از محل مالیاتی پرداخت شده كه كارگر پرداخته و یا درآمد آرایشگر از محل حقوق كارمندان است. به این ترتیب یك مبغل چند بار به حساب آمده است. نظیر همین است وقتی كه روش جمع بست هزینه ها بكار می رود. آنچه در یك موسسه هزینه است در موسسه دیگر درآمد به حساب می آید. و لذا همواره ممكن است هزینه یك كالا یا خدمت چند بار به حساب آید.
البته از طرف موسسات اقتصادی سرمایه داری كه به هر صورت به داشتن تصور كم و بیش درستی از اوضاع اقتصادی كشور علاقمندند كوشش هائی برای رفع این اشكال ها و اجتناب از "محاسبه مضاعف" انجام می شود. ولی این كوشش ها به حد كافی ثمربخش نیست. چرا كه اولا سرمایه داران به هر صورت در مسئله تعیین واقعی درآمد ملی كه خواه نا خواه كار را به كشف منابع درآمدها می كشاند – حساسیت ویژه دارند و ثانیا تكلیف درآمدها و هزینه های دولتی حتی برای خود موسسات سرمایه داری معلوم نیست و میان اقتصاددانان سرمایه داری درباره طرز وارد كردن آن ها در حساب درآمد ملی اختلاف كلی وجود دارد. و از آنجا كه درآمدها و هزینه های دولتی در كشورهای سرمایه داری بسیار عظیم و روزافزون است یك اختلاف كوچك در این باره، سبب اختلاف بزرگ در محاسبه می شود.
گرایش عمومی موسسات سرمایه داری در تعیین درآمد ملی، شلوغ كردن محاسبات – به قصد پنهان كردن درآمدها – و بزرگ جلوه دادن درآمد ملی و عادلانه جلوه دادن طرز توزیع آنست.


راه توده 223 18.05.2009
 

 

(1) درجوامع در حال گذار و حتی در پیشرفته ترین جوامع امروزین سرمایه داری هنوز علاوه بر طبقه كارگر قشرهای زحمتكش دیگری نظیر دهقانان و تولیدكنندگان زحمتكش وجود دارند كه كارآنها ارزش آفرین است. ما این موضوع را در صفحات بعد در نمونه ایران بیان خواهیم داشت.
(2) اقتصاد نوشته پل سامئئلسن – ترجمه فارسی ص 354 این تعریف ویژه این كتاب نیست. بلكه تعریف عامی است كه اقتصاد سیاسی معاصر سرمایه داری از درآمد ملی می داند و درآمد ملی همه كشورهای سرمایه داری از روی آن محاسبه می شود.

 

بازگشت