راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

اقتصاد سیاسی - 56
غارت در آمد ملی
و سهم ناچیز ملت
ف. م. جوانشیر

 

فصل چهاردهم – درآمد ملی، تولید، توزیع و تجدید توزیع آن


پ – توزیع و تجدید توزیع درآمد ملی در ایران
ویژگی هائی كه در تولید درآمد ملی ایران وجود دارد، توزیع و تجدید توزیع آن را نیز معین می كند. ابتدا غارتگران امپریالیست سهم خود را از درآمد ملی بر می دارند و سپس نوبت توزیع آن بین طبقات و گروه های اجتماعی ایران می رسد كه به علت وجود فاصله عظیم طبقاتی، بی نهایت ناموزون و نابهنجار است. طبقه كارگر و توده های ستمكش غیر پرولتری، كه تولیدكننده عمده درآمد ملی و صاحب واقعی درآمد نفتند، كمترین سهم را از درآمد ملی می برند و سرمایه داران و زمینداران بزرگ و قشر فوقانی دستگاه دولتی بیشترین سهم را.
موافق آمارهای دولتی در سال 1350 به كارگران دائمی در همه رشته ها (از صنایع و معادن گرفته تا كشاورزی) جمعا كمتر از 50 میلیارد ریال دستمزد پرداخت شده است. در قیاس با ارقام درآمد ملی كه مقامات دولتی می دهند سهم كارگران ایران كمتر از 6% درآمد ملی است (در اینجا كارگران فصلی و غیردائمی و كاركنان فامیلی به حساب نیامده اند) و اگر مبنا را برمحاسبه ای بگذاریم كه ما یادكردیم كارگران ایران كمتر از 5/2% درآمد ملی را قبل از غارت آن توسط امپریالیست ها بدست آورده اند.

برخی ارقام این موضوع را روشن تر می كند:
در سال 1350 جمعا" 209 هزار كارگر كشاورزی دائمی وجود داشته كه دستمزد كارگران زن و كودك بسته به استان محل كار روزانه 28 تا 54 ریال (متوسط 48 ریال) بوده و كارگران مرد روزانه از 57 تا 108 ریال (متوسط 89 ریال) دستمزد گرفته اند.
در همان سال 5/1 میلیون نفر كه در صنایع ایران، در شهر و روستا. كار می كرده اند جمعا 25 میلیارد ریال دستمزد سالانه گرفته اند (متوسط روزانه 48 ریال) كارگران صنایع بزرگ كه 216 هزار نفر بودند سالانه جمعا" 7/13 میلیارد ریال دستمزد گرفته اند (روزانه كمتر از 140 ریال).
چنین است وضع كارگران. اما در مورد موسسات تولیدی و بازرگانی. در آنجا نیز باید متوجه قشربندی شدیدی بود كه وجود دارد. چنان كه گفتیم از 198 هزار كارگاه صنعتی فقط حدود 6000 كارگاه بیش از ده كارگر داشته و بزرگ به حساب آمده اند كه از نظر تعداد 3% كارگاه های را تشكیل می دهند. اما همین 3% ، 103 میلیارد از 138 میلیارد ارزش افزوده صنایع را به خود اختصاص داده یعنی 80% آنرا تصاحب كرده است. 97% بقیه فقط 30% ارزش را دریافت داشته اند. تازه در میان كارگاه های بزرگ نیز میان كارگاه های 10 كارگری با كارگاه ها و كارخانه هائی كه بیش از هزار كارگر دارند تفاوت از زمین تا آسمان است.
وقتی از توزیع درآمد میان اشكال گوناگون سرمایه سخن می گفتیم بهره پول بهره زمین و سود كارفرمائی را از هم جدا كردیم. در یكی از آمارگیری های دولتی منظره جالبی از این توزیع داده شده است كه در زیر می آوریم. موافق این آمار صنایع بزرگ ایران ارزش افزوده دریافتی را به شرح زیر تقسیم كرده اند:
 

 

میلیارد ریال

درصد نسبت به كل

دستمزد كارگران

7/13

3/13

حقوق كارمندان

3/4

3/4

بهره پول

6/4

4/4

بهره زمین و اجاره ساختمان

0/1

0/1

سود سرمای و استهلاك

0/79

0/77

جمع

103

100

 


چنانكه می بینید سهم سرمایه داران و زمین داران 4/82 درصد است و سهم كارگران 3/13 (البته از سهم سرمایه داران استهلاك سرمایه ثابت را باید كم كرد كه متاسفانه رقم آن داده نشده است).
قشربندی روشن و پایگان قدرت اقتصادی را در شبكه بازرگانی داخلی نیز می تواند دید. در سال 1350 كه سال مورد بحث ماست. در شهر و روستا 240 هزار بازرگان و دكان دار مشغول به كار بودند كه شبكه وسیع بازرگانی راتشكیل می دهند. از این عده 18 هزار نفر 5/7% عمده فروش و 222 هزار نفر خرده فروشند. در شبكه بازرگانی قریب 100 هزار كارگر و كارمند كار میكردند. سهمی از درآمد ملی كه در سال 1350 به بازرگانی داخلی رسیده بشرح زیر میان آنان تقسیم شده است:
 

 

تعداد به هزار

درآمد به میلیارد ریال

درصد

عمده فروش ها

18

37

4/49

حزئی فروش ها

222

32

6/42

كارگران و كاركنان مزدور

100

6

0/8


چنانكه می بینیم معدودی عمده فروش بخش اعظم درآمد را به خود اختصاص می دهند و جزئی فروشان عملا" كارمندان و فروشندگان آن ها هستند. هر چه این جزئی فروشان بیشتر به مردم اجحاف كنند و با گران فروشی و كم فروشی و نظایر آن بخواهند به درآمد خود بیفزایند و هر چه بیشتر به كارگران و شاگردان و پادوهای خود فشار آورده و آن ها را استثمار كنند. سرانجام باید تحویل عمده فروشان بدهند، كه آنان نیز به نوبه خود اسیر انحصارات امپریالیستی و بزرگترین سرمایه دارانند (البته عده ای از همین سرمایه داران دلال جزو همین عمده فروشان آمده اند).
در ده ایران نیز قشربندی و تجزیه طبقاتی شدیدی وجود دارد كه ما درباره آن قبلا" سخن گفتیم.

ت – نقش بودجه دولتی ایران در توزیع و تجدید توزیع درآمد ملی
بودجه دولتی ایران نه تنها در تجدید توزیع درآمد ملی بلكه در نخستین توزیع آن نیز نقش مهمی دارد، چرا كه درآمد نفت مستقیما" وارد بودجه دولتی می شود و از این طریق میان طبقات مختلف اجتماعی تقسیم می شود و بخشی از آن نیز باز به صندوق انحصارات امپریالیستی می ریزد.
درآمد بودجه دولتی ایران تقریبا به طور انحصاری از درآمد نفت و مالیات های غیرمستقیم تشكیل می شود. مالیات مستقیم هم كه مبلغ بسیار كوچكی است در واقع عبارتست از مالیات بر حقوق كارمندان و دستمزد كارگران و یا مالیاتی كه از شركت های دولتی اخذ می شود (محاسبه مضاعف در بخش درآمد و به اصطلاح از این جیب به آن جیب است).
اما هزینه بودجه تقریبا به طور انحصاری در خدمت محافل امپریالیستی و طبقات ارتجاعی جامعه قرار دارد. بخش مهمی از این بودجه به مصرف امور نظامی و خرید تسلیحات و پرداخت حقوق های كلان به كارشناسان نظامی می رسد و این بدان معناست كه در تجدید تقسیم درآمد ملی ایران انحصارات امپریالیستی موفق می شوند با كمك بودجه دولتی سهم تازه ای از درآمد نفتی را كه به ایران داده اند پس بگیرند و درعین حال ارتشی داشته باشند كه حافظ منافع آن ها و متحدیشان در كشور ما و منطقه است.
بخش مهمی از بودجه به مصرف سایر دستگاه های دولتی و به اصطلاح انتظامی می رسد كه حافظ وضع موجود و از جمله طرز تولید و توزیع درآمد ملی است.
در سال های اخیر كه شیوه تولید سرمایه داری از بالا و با تكیه به قدرت دولتی تازانده می شود بخشی از درآمد دولتی نیز برای زیرسازی اقتصادی به مصرف می رسد كه در نهایت امر در خدمت سرمایه داران و زمینداران است.
اگر از سهم بسیار كوچكی از هزینه های آموزشی كه نصیب كودكان كارگران و دهقانان می شود بگذریم طبقات زحمتكش جامعه از بودجه دولتی هیچگونه سهمی نمی برند، اگر چه درآمد بودجه از جیب آن هاست (هم مالیات های غیرمستقیم را به طور عمده این طبقات می پردازند و هم درآمد نفت مال مردم ایران یعنی به طور عمده از آن این طبقات است)

ث – نبرد ضد امپریالیستی و نبرد طبقاتی
چنانكه از تولید و توزیع درآمد ملی ایران می بینیم سهم عمده از درآمد ملی ایران را انحصارات امپریالیستی غارت می كنند. بزرگترین سرمایه داران و زمین داران وابسته به امپریالیسم در این غارت متحد و عامل آن ها هستند و لذا در نبرد ضد امپریالیستی و برای تامین استقلال كشور اكثریت قاطع جامعه ایران در برابر امپریالیسم و متحدین داخلی آن قرار می گیرد. در این نبرد كارگران و توده های زحمتكش شهر و ده نیروی عمده اند اما بخشی از سرمایه داران شهر و ده نیز در این نبرد شركت می كنند. تشكیل جبهه واحد این نیروها پایه عینی دارد.
آنچه پس از غارت امپریالیستی از درآمد ملی ایران باقی می ماند، چنانكه دیدیم به نسبت نابرابر میان طبقات و قشرهای اجتماعی تقسیم می شود. و لذا در جامعه ایران ضمن اتحاد درنبرد ضدامپریالیستی، نبرد طبقاتی شدیدی در درون جبهه واحد احتمالی وجود دارد. در این نبرد طبقه كارگر می تواند و باید قشرهای وسیع دهقانان و پیشه وران و روشنفكران مترقی را بدور خود گردآورد. ولی هرگز نباید فراموش كرد كه میان همین نزدیكترین متحدین پرولتاریا نیز كه مالك جزء كوچكی از وسائل تولیدند، كشش به سوی سرمایه داری وجود دارد. این مالكیت كوچك از یكسو وبال گردن آن ها و از سوی دیگر سبب تزلزل آنهاست. تنها سازماندهی انقلابی پرولتاریای آگاه می تواند بر این تزلزل فائق آید.


راه توده 226 08.06.2009


 

بازگشت