راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایه داری
دو مشخصه
سرمایه داری قدیم و جدید
نوشته لنین- ترجمه محمد پورهرمزان
(7)

 

4- صدور سرمایــه
صفت مشخصه سرمایه داری سابق که در آن رقابت آزاد تسلط کامل داشت، صدور کالا بود. صفت مشخصه سرمایه داری جدید که در آن انحصارها تسلط دارند، صدور سرمایه است.
سرمایه داری عبارتست از تولید کالایی در مرحله بالایی از رشد این تولید که در آن دیگر توان کار(نیروی کار.م.) نیز به کالا تبدیل می شود. گسترش مبادله کالا، هم درون کشور و هم خاصه در عرصه بین المللی، خصیصه مشخصه و ممیزه سرمایه داریست. رشد ناموزون و جهش وار موسسات مختلف، صنایع مختلف و کشورهای مختلف در نظام سرمایه داری اجتناب ناپذیرست. انگلستان پیش از کشورهای دیگر به کشور سرمایه داری بدل گردید و در نیمه قرن نوزدهم با گام نهادن در راه بارزگانی آزاد مدعی ایفای نقش"کارگاه سراسر جهان" و تحویل فرآورده های صنعتی به همه کشورها شد و این کشورها نیز در عوض این فرآورده ها میبایست مواد خام برایش تامین کنند. ولی این موقعیت انحصاری انگلیس در طول ربع آخر قرن نوزدهم متزلزل شد، زیرا یک سلسله از کشورهای دیگر که در زیر چتر"حمایت" گمرکی بدفاع از خود برخاسته بودند، بنوبه خود کشورهای سرمایه داری مستقل از کار درآمدند. در آستان قرن بیستم ما پیدایش گونه دیگری از انحصارات را مشاهده می کنیم: اولا گروهبندی های انحصاری سرمایه داران را در همه کشورهای سرمایه داری پیشرفته و ثانیا موقعیت انحصاری معدودی از غنی ترین کشورها را که انباشت سرمایه در آنها به میزان عظیم رسیده بود. در کشورهای پیشرفته مقادیر عظیمی "مازاد سرمایه" پدید آمد.
اگر نظام سرمایه داری میتوانست کشاورزی را که اکنون همه جا بطور فاحشی از صنعت واپس مانده است، گسترش دهد و سطح زندگی توده های مردم را که با وجود پیشرفت سرگیجه آور تکنیک، همه جا نیمه گرسنه و فقیر باقی مانده اند، بالا ببرد، در آنصورت البته از مازاد سرمایه سخنی هم نمی توانست در میان باشد. و چنین "برهانی" را منتقدین بورژوایی سرمایه داری چپ و راست به میان می کشند. ولی در آنصورت سرمایه داری هم، دیگر سرمایه داری نبود، زیرا هم ناموزونی رشد و هم گذران نیمه گرسنه توده ها، جزو شرایط و مقدمات اصلی و ناگزیر این شیوه تولید است. تا سرمایه داری سرمایه داریست، مازاد سرمایه برای بالا بردن سطح زندگی توده های مردم کشور بکار نخواهد رفت (زیرا این امر موجب کاهش سود سرمایه داران خواهد شد)، بلکه برای بالا بردن سود از طریق صدور سرمایه به خارجه یعنی به کشورهای واپس مانده، بکار خواهد رفت. سطح سود در این کشورهای واپس مانده معمولا بالاست، زیرا سرمایه این کشورها کم، بهای زمین بالنسبه نازل، دستمزد ناچیز و مواد خام ارزانست. عاملی که صدور سرمایه را ممکن می سازد آنستکه یک سلسله از کشورهای واپس مانده اکنون به مدار سرمایه داری جهانی کشانده شده، خطوط اصلی راه آهن در آنها احداث یا ساختمان آن آغاز شده و شرایط مقدماتی برای گسترش صنایع فراهم آمده است وغیره و غیره. عاملی که صدور سرمایه را ضرور می سازد آنستکه سرمایه داری در معدودی از کشورها"از مرز پختگی فراتر رفته است" و برای سرمایه گذاری"سود آور" (در محیط عقب ماندگی کشاورزی و فقر توده ها) عرصه کافی وجود ندارد.
ارقام تقریبی مربوط به میزان سرمایه گذاری های سه کشور عمده در خارجه بدین شرح است(1):
• سرمایه گذاری در خارجه
• ( به میلیارد فرانــــک)
• سال         انگلستان     فرانسه     آلمان
• 1866      3،6           ـــــ         ـــ
• 1872      15      (1869)10     ــــ
• 1882      22      (1880)15      ؟
• 1893      42      (1890)20     ؟
• 1902      62       37-27        12،5   
• 1914   100-75     60             44
• از اینجا دیده می شود که افزایش صدور سرمایه فقط در آغاز قرن بیستم به میزان عظیم رسیده است. در آستان جنگ میزان سرمایه گذاری سه کشور عمده در خارجه به 175 تا 200 میلیارد فرانک رسید. درآمد حاصله از این محل حتی با نرخ معتدل 5 درصد، باید در سال به 8 تا 10 میلیارد فرانک بالغ شود. واین بنیاد محکمی است برای ستمگری به شیوه سرمایه داری در گروه ناچیزی از غنی ترین کشورها!
• و اما بدین سئوال که تقسیم سرمایه گذاری در خارجه میان کشورهای مختلف چگونه انجام می گیرد و محل این سرمایه گذاری ها کجاست، فقط میتوان یک پاسخ تقریبی داد که بهر تقدیر می تواند برخی از مناسبات و روابط عمومی امپریالیسم معاصر را روشن سازد:
• چگونگی تقسیم سرمایه های خارجی بر حسب قاره های جهان (این ارقام تقریبی و مربوط به حدود سال 1910 است) (به میلیارد فرانک)
• انگلیس فرانسه آلمان جمع
• اروپا 4 23 18 73 4 10 51
• آمریکا
• آسیا ، افریقا و استرالیا 29 8 7 44 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
• جمــــع 70 35 35 140
• ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
• اقتصاد جهانی، برلن، سال 1912، جلد 1، ص 150، ژرژپیش: مقاله "سرمایه گذاری بریتانیای کبیر" و غیره در "مجله انجمن پادشاهی آمار"، جلد 74، جرج دیوریچ: "توسعه طلبی بانکهای آلمانی درخارجه و رابطه آن با رشد اقتصادی آلمان"، پاریس، سال 1909، ص 84.
در سرمایه گذاری های خارجی انگلیس مستعمرات آن که نه تنها در آسیا وغیره، بلکه در قاره آمریکا نیز بسیار پهناورست(مثلا کانادا)، جای اول دارد. میزان عظیم صدور سرمایه این کشور بیش از همه با وسعت عظیم مستعمرات ارتباط دارد که درباره اهمیت آنها برای امپریالیسم در صفحات بعد صحبت خواهیم کرد. در فرانسه وضع بر منوال دیگریست. سرمایه خارجی آن بطور عمده در اروپا و پیش از همه در روسیه (دست کم 10 میلیارد فرانک)است، ضمنا این سرمایه ها بطور عمده استقراضی یعنی وام های دولتی است، نه سرمایه ای که درموسسات صنعتی بکار میرود. امپریالیسم فرانسه را برخلاف امپریالیسم استعماری انگلیس می توان امپریالیسم ربا خوار نامید. در آلمان گونه سومی مشاهده میشود: مستعمرات آن زیاد نیست و سرمایه گذاری خارجی آن بطور کاملا موزون میان اروپا و آمریکا تقسیم می شود.
صدور سرمایه به کشورهای آماج آن، در رشد سرمایه داری این کشورها تاثیر می بخشد و سرعت این رشد را بسی افزایش می دهد. بدین جهت اگر هم صدور سرمایه، مختصر وقفه ای در رشد کشورهای صادر کننده سرمایه پدید آورد، در عوض مجموع سرمایه داری را در سراسر جهان گسترش خواهد داد و رشد آنرا بر پایه عمیقتری استوار خواهد ساخت.
کشورهای صادر کننده سرمایه تقریبا همیشه امکان دارند "امتیازهای" معینی بدست آورند که خصلت آنها روشنگر خصیصه دوران سرمایه مالی و انحصارهاست. مثلا مجله "بانک" چاپ برلن در اکتبر سال 1913 چنین می نویسد:
در بازار بین المللی سرمایه از چندی پیش یک کمدی بازی می شود که زیبنده خامه آریستوفان* است. گروه بزرگی از کشورهای خارجی- از اسپانیا گرفته تا بالکان، از روسیه گرفته تا آرژانتین و برزیل و چین، آشکار ونهان از بازارهای بزرگ پول، وام می خواهند و گاه روی آن سخت اصرار می ورزند. ضمنا بازارهای پول اکنون وضع چندان درخشانی ندارند و دورنمای سیاسی هم دلپذیر نیست. ولی هیچیک از بازارهای پول، جرات نمی کند از دادن وام امتناع ورزد، زیرا می ترسد که همسایه بر او پیشی گیرد و با دادن وام موافقت کند و آنگاه درازاء این خدمت انجام خدمات معینی را برای خود تامین می کند. در این قبیل معاملات بین المللی تقریبا همیشه چیزکی نصیب وام دهنده می شود که از آنجمله است: مزایای سیاسی هنگام بستن قراردادهای بازرگانی، ساختمان بندر، امتیازهای پرسود یاگرفتن سفارش توپ(2).
سرمایه مالی دوران انحصارها را پدید آورد. انحصارها هم مبانی انحصارگری را همه جا با خود همراه میبرند: استفاده از "ارتباط ها" برای معاملات سودمند جایگزین رقابت در بازارهای درباز می شود. معمولتر از هر چیز این استکه واگذاری وام را مشروط به صرف آن برای خرید فرآورده های کشور وام دهنده، خاصه خرید تسلیحات و کشتی وغیره، می کنند. فرانسه طی سالهای دو دهه اخیر (1890-1910)، این شیوه راخیلی زیاد بکار میبرد. صدور سرمایه به خارجه به وسیله ای برای تشویق صدور کالا به خارجه تبدیل شده است. ضمنا معاملات خارجی میان موسسات بخصوص بزرگ در چنین اوضاع واحوالی خصلتی کسب می کند که به گفته"ملایم " شیلدر، خصلت آن "رشوه را متبادر به ذهن می سازد"(3). کروپ در آلمان، شنیدر در فرانسه، آمرمسترونگ در انگلستان نمونه های موسساتی هستند که با بانکهای غول آسا و با دولتها پیوند محکم دارند و "گریززدن" از آنها بهنگام عقد قرارداد وام، آسان نیست.
فرانسه هنگام دادن وام به روسیه، در قرارداد بازرگانی 16 سپتامبر1905، این کشور را "زیر فشار گذاشت" و از این راه تا سال 1917 امتیازات معینی برای خود تامین کرد. در قرارداد بازرگانی 19 اوت سال 1911 با ژاپن نیز وضع بر همین منوال بود. جنگ گمرکی اتریش باصربستان که با یک وقفه هفت ماهه از سال 1906 تا سال 1911 طول کشید، علتش تا حدودی رقابت میان اتریش وفرانسه بر سر فروش لوازم جنگی به صربستان بود. پل دشانل(Paul Deschanel) در ژانویه سال 1912 در مجلس نمایندگان گفت شرکت های فرانسوی در طول سالهای 1908-1911 معادل 45 میلیون فرانک لوازم جنگی به صربستان ارسال داشتند.
در گزارش کنسول ارتریش- هنگری در سائوپائولو(Sao-Paulo)
(برزیل) گفته می شود: ساختمان راه های آهن برزیل بطور عمده با سرمایه های فرانسوی، بلژیکی، انگلیسی و آلمانی انجام می گیرد. این کشورها واگذاری اعتبارات مالی برای راهسازی را، مشروط بدان می کنند که مصالح ساختمانی راه های آهن از آنها خریداری شود".
بدینسان سرمایه مالی میتوان گفت به مفهوم واقعی کلمه در همه کشورهای جهان دام می گستراند. ضمنا بانکهایی که در مستعمرات تاسیس می شوند و نیز شعب این بانکها دراین جریان نقش بزرگ بازی می کنند. امپریالیستهای آلمان بر کشورهای استعمارگر" قدیمی" که وضع خود را از این لحاظ بسیار "موفقیت آمیز" تامین کرده اند، رشک میبرند:در سال 1904 انگلیس 50 بانک مستعمراتی با 2279شعبه (و در سال 1910 – 72 بانک مستعمراتی با 5449 شعبه) و فرانسه 20 بانک مستعمراتی با 136 شعبه و هلند 16 با 68 شعبه، ولی آلمان"فقط و فقط" 13 بانک مستعمراتی با 70 شعبه داشت(4). سرمایه داران آمریکایی نیز بنوبه، خود بر سرمایه داران انگلیسی و آلمانی رشک می برند. در سال 1915 آنها شکایت داشتندکه : "5 بانک آلمانی در آمریکای جنوبی 40 شعبه و 5 بانک انگلیسی 70 شعبه دارند...... انگلیس و آلمان طی 25 سال اخیر در آرژانتین و برزیل واروگوئه نزدیک به 4 میلیارد دلار سرمایه گذاری کرده اند و در نتیجه این امر از 46 در صد مجموع بازرگانی این سه کشور برخور دارند(5).
کشورهای صادر کننده سرمایه، جهان را به مفهوم مجازی کلمه میان خود تقسیم کرده اند. ولی سرمایه ملی به مفهوم واقعی نیز کار را به تقسیم جهان کشانده است.

آریستوفان- درام نویس یونان باستان که "پدر کمدی" بشمار می رود. (سال تولد در حدود 446- سال وفات 385 پیش از میلاد).م.

هوبسن:"امپریالیسم"، سال 1902، ص 58، ریسر: همان کتاب، ص 395 و 404، پ.آرندت: آرشیواقتصاد جهانی، جلد7، سال 1916، ص 35، نیمارک"همان بولتن، هیلفردینگ: "سرمایه مالی"، ص 492، للویدجرج، سخنرانی درمجلس عوام، 4 مه 1915، بنقل از روزنامه "دیلی تلگراف"، 5 مه 1915، و.هارمس:"مسائل اقتصاد"، ینا، سال 1912، ص 235 و سفحات دیگر، دکتر زیگموندشیلدر: "گرایشهای رشد اقتصاد جهانی"، برلن، سال 1912، جلد1، ص 150، ژرژپیش: مقاله"سرمایه گذاری بریتانیای کبیر" وغیره در "مجله انجمن پادشاهی آمار"، جلد 74، جرج دیوریچ: "توسعه طلبی بانک های آلمانی در خارجه و رابطه آن با رشد اقتصادی آلمان"، پاریس، سال 1909، ص 84.
(2) مجله " بانک"، سال 1913، شماهر 2، ص 1204-1025.
(3) شیلدر. همان کتاب، ص 346، 350، 371.
(4) ریسر: همان کتاب، ص 375،چاپ چهارم و دیوریچ همان کتاب، ص 283.
(5) سالنامه های آکادمی علوم سیاسی و اجتماعی آمریکا، جلد 59، ماه مه سال 1915، ص 301. همین جا در صفحه 331 می خوانیم که پیش (Paish) آمار شناس مشهور، در آخرین شماره مجله مالی " Statist" ، مجموع سرمایه صادر شده توسط انگلیس، آلمان، فرانسه، بلژیک وهلند را 40 میلیارد دلار یعنی 200 میلیارد فرانک تخمین زده است.


راه توده 189 11.08.2008

 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت