راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

شطرنج جهانی در دوران اوباما
"اروآسیا"
جنگ سوم جهانی
از اینجا آغاز می شود؟
روزنامه چپگرای «یونگه ولت» آلمان
ترجمه و تدوین: عسگر داوودی
(5)

در 5 سال گذشته دلار آمریکا قدرت خود به عنوان یک ارزش بی رقیب را از دست داده است و بحران در سیستم بانکی آمریکا تاثیر منفی خود را در هزینه های تسلیحاتی آمریکا نشان می دهد. حتی تعداد قابل توجهی از هزینه های نظامی آمریکا در سطح بین المللی به مدتی طولانی دیگر قابل تامین نخواهند بود.
ارزیابی سیاستمداران آمریکا به این نتیجه منتهی می شود که آمریکا در آینده مجبور است برای حفظ نفوذ بین المللی خود بویژه در«اروآسیا» فرمانروائی خود را با چین، روسیه و اروپا تقسیم کند، همچنین در آمریکا این نگرانی وجود دارد که همکاری کشورهای هند، روسیه، چین و برزیل تحت نام «گروه بریک» بتواند باعث پیدایش یک قطب بندی اقتصادی شده و زمینه ساز تحولاتی درساختار ناتو شود.
با توجه به زمینه شکل گیری های سیاسی جدید در آمریکا، همچنین این ارزیابی وجود دارد که بی شک در قرن 21 امریکا نخواهد توانست نفوذ گسترده خود را در سطح بین الملل حفظ کند.
با توجه به اهداف سیاسی دراز مدت و اصرار بر سیاست جهانی سازی آمریکا، امکان بروز یک پروسه بین المللی مابین قدرت های تقریبا هم وزن بین المللی وجود دارد. پروسه ای که با تصورات و اهداف طولانی مدت آمریکا همخوانی نداشته وغرب را در حمایت از دیکتاتورها، غارت منابع طبیعی و نیروی کار ارزان، عدم پرداخت طلبکاری های مالی امپریالیستی به چالش کشیده و حتی با دعاوی حقوقی تهدید کند.

آغاز مرحله دوره ما قبل از جنگ
شاید ما در مرحله آغازین برنامه برژینسکی، یعنی مرحله آغازین تسلط امریکا بر منطقه « اروآسیا» هستیم، البته این تسلط فقط مورد نظر شخص برژنیسکی نبوده، بلکه تعداد زیادی از دست اندر کاران امور سیاسی در آمریکا از آن حمایت می کنند. تصور ادامه مشروعیت برنامه های نظامی دولت بوش در بین سیاستمدادان آمریکا چنان وجود دارد که حتی برژینسکی در کتاب خود«شانس دوم» بر همکاری حتمی آمریکا و اروپا بارها تاکید می کند.
بنابراین و با توجه به حضور نسبی آمریکا در منطقه «اروآسیا» و اینکه آمریکا در آغاز راه مرحله تسلط بر «اروآسیا» می باشد، دلائل و نشانه های موجود این ذهنیت را دیکته می کند که سیاستمداران جدید کاخ سفید برنامه آغاز شده و راه نیمه پیموده شده را ادامه دهند، ذهنیتی که خود را به گونه ای تحمیل می کند تا آن ها به این باور برسند که روش نفوذ بر «اروآسیا» نه فقط سیاسی و اقتصادی بلکه فقط نظامی است.
سوال این است: چه اتفاقی می تواند روی دهد، زمانی که سیاستمداران آمریکائی و اروپائی بدون توجه به توازن قوای موجود در منطقه ی«ارو اسیا» به ادامه نفوذ و تسلط خود درمنطقه تاکید داشته باشند؟
در چنین وضعیتی جز بروز یک جنگ سرد و یا جنگ گرم امکان دیگری قابل تصور نیست.
در شرایطی که «جنگ سرد جدید» با عدم تعادل مواجه شود و یا یکی از طرفین در ترساندن رقیب نا موفق باشد، خطر«جنگ گرم» معنی پیدا می کند. یک اشتباه امنیتی در استقرار و حفاظت سیستم های موشکی موجود و در دست اقدام که حتی با یک شلیک بی هدف توام باشد و یا در شرایط بروز یک بحران بزرگ کمبود و گرانی انرژی سوختی، با توجه به وجود منابع غنی انرژی نفتی در «ارو آسیا»، چنین جنگی می تواند مانند یک جرقه در منطقه خاور نزدیک و آسیای مرکزی آتشی را مشتعل کند که در آن صورت حضور کلیه قدرت های بین المللی درآن اجتناب ناپذیرخواهد بود.
اگر رقابت موجود مابین کشورهائی چون ایران، عراق، پاکستان، افغانستان و یا کشوری های جدا شده از شوروی سابق از کنترل خارج شود، بروز جنگی در وهله اول منطقه ای، همانند جنگ های قرن گذشته در آسیا و بخش اروپائی بالکان تعداد بیشماری قربانی برجای خواهد گذاشت.
در شرایط فعلی بازیگران اصلی صحنه سیاست منطقه آمریکا، اتحادیه اروپا، روسیه، چین، ترکیه، هند، ایران و پاکستان می باشند، در مجموع منطقه «اروآسیا ـ بالکان» با صد ها میلیون انسان ساکن آن می تواند درآتش چنین جنگ مهیبی به خاکستر مبدل شود.
«نایل فرگوسون» تاریخ شناس آمریکائی در این رابطه استدلال می کند که جنگی که از طریق«اروآسیا ـ بالکان»می تواند مشتعل شود، می تواند به یک جنگ جهانی سوم نیز منتهی شود.«فرگوسون» درپیش بینی خود به این نتیجه می رسد که تعداد قربانیان یک چنین جنگ جهانی می تواند به مراتب بیشتر از تعداد قربانیان جنگ جهانی دوم باشد.
انتشار مطلب «نایل فرگوسون» تاریخ شناس آمریکائی در مجله«مباحث سیاست خارجی» نشان می دهد که یکی ازمعروف ترین متفکرین سیاست خارجی فعال در« اتاق فکر» آمریکا بروز یک جنگ داخلی را درمنطقه«اروآسیا ـ بالکان» محتمل ارزیابی می کند.
در صورت بروز چنین جنگی امکان تشکیل اتحاد عملی مشابه عملکرد ناتو در سال 1999 که پس از حمله به یوگسلاوی تحت نام سازمان های صلح جهت تعیین مرز های جدید تشکیل شد، در منطقه «اروآسیا» وجهت تعیین مرزهای جدید بعد از بروز جنگ عملا منتفی است، اما چنین اتحاد عملی در رابطه با حمله و تسلط نظامی بر مناطق نفتی منطقه ممکن است.
چنین اتحاد عملی، تحت پوشش سازمان های صلح کذائی، در یک وضعیت در هم ریخته حاصل از یک جنگ بزرگ منطقه ای برنده اصلی جنگ خواهد بود. تسلط نظامی ـ سیاسی بر یک چنین منطقه ی بزرگ و سرشار از انرژی نفتی، چنان اهرم قدرت ژئوپولیتیکی نیرومندی را فراهم می کند که دارنده چنین قدرتی یک هژمونی قرن بیست و یکمی محسوب خواهد شد.

اروپا تخته پرش آمریکا وامکانی که می تواند به آتش دامن بزند
تصمیمات اساسی مهم تاریخ ساز بین المللی در قرن بیست و یکم را سیاست های آمریکا و روسیه تعیین خواهد کرد. شرایط عینی موجود تصمیمات اصلی آینده را براین دو کشور تحمیل می کند. فاکت های موجود که سیاست آمریکا جهت تسلط بر منطقه «اروآسیا» نشان می دهد که تصمیمات در دست اقدام و آینده امریکا غیراز اعمال قدرت نظامی نخواهد بود. ادامه این «بازی بزرگ بین المللی» که درغرب با اصطلاح "Great game" از آن یاد می شود، منوط بر ارتقاء پاره ای از برنامه های جانبی است که ارتباط کامل و همه جانبه اروپا یکی از آن ها می باشد.
سیاست ژئوپلیتیکی برژنیسکی برای قرن بیست و یکم همکاری همه جانبه آمریکا با اروپا را تکلیف می کند. بدون ارتقاء سیاست دیکته شده ی آمریکا به «اتحادیه اروپا» جهت نفوذ و پیشروی توسط «ناتو» در شرق اروپا که پل ارتباطی به «منطقه اروآسیا» را هموار می کند، موفقیت برای تسلط بر«اروآسیا» ناموفق خواهد بود.
به همین دلیل نیز اروپا برای امریکا یک امکان غیر قابل چشم پوشی است، اما در عین حال اروپا در بعضی از علایق سیاسی با آمریکا تفاوت نظر دارد. بعضی از سیاست های ژئوپلیتیکی اروپا می تواند همزمان با سمتگیری های غربی اش، با علایق همکاران «اروآسیائی» اش منطبق باشد.
یکی از همکاری های قابل توجه «اتحادیه اروپا» در عدم مخالفت با سیاست استقرار سیستم به اصطلاح باز دارنده موشکی امریکا در جمهوری های لهستان و چک این سوال را مطرح می کند که اساسا چه اجباری و ضرورتی «اتحادیه اروپا» را به سکوت وادار می کند؟
با وجود اینکه بعضی ازنظریات برژینسکی با واقعیت منطبق نیست، اما تحلیل های او قوی و مجاب کننده می باشند. ترسیم منطقه «اروآسیا» به عنوان مرکز اصلی میز شطرنج در نظر اول یک ایده کاملا مجاب کننده جلوه می کند، در عین حال که این تحلیل ها محتوی بسیار مخربی دارند.
در قرن بیست و یکم زندگی در روی کره زمین با وجود تفاوت های مختلف، یک مجموعه کوچک وظریف شده است. بازی ژئوپلیتیکی تحمیلی که منطق بازی شطرنج بین قاره ها را اعمال می کند، سیاستی غیرمنصفانه وغیر عادلانه است.
در گیری ژئوپلیتیکی بین المللی درست بر عکس پیشرفت تمدن بشری موجود و آینده عمل می کند، مهم تر از این سوال که در آینده کدام یک از قدرت های موجود بین المللی مثلا آمریکا، اروپا و یا چین ممکن است دارای برتری و نفوذ بیشتری باشند، این مسئله مهم مطرح است که اساسا سرنوشت بشریت به کدام سمت و سو کشانده خواهد شد؟
در دوره ریاست جمهوری «جرج.دبیلو.بوش» سیاست تاسیس زندان گوانتانامو و سیاست استقرار«خط سبز» در عراق اعمال شد، اکنون این سوال مطرح است که «باراک اوباما» چه شیوه ای را در رابطه با سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا اتخاذ خواهد کرد؟ آیا او قادر است سیاست های غلط آمریکا را به سمت یک سیاست متمدنانه سوق دهد؟ البته نباید فراموش کرد که برژینسکی مشاور چه کسانی است. ادامه برنامه های ژئوپلیتیکی مورد نظر برژینسکی منوط برهمکاری نزدیک اروپا با آمریکا است، اروپائی که درآغاز حمله آمریکا به عراق بدلیل عدم همکاری کامل در این حمله به طعنه لقب«اروپا کهنه» را از آمریکا دریافت کرد، ضروری است تا با همکاری همه جانبه رقبای آمریکا در آسیا و اروپا کوشش شود که اروپا از این همکاری با آمریکا چشم پوشی کند.
پایان


راه توده 207 22.12.2008



 


 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت