راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

فصل پایانی آخرین تحلیل کیانوری از اوضاع کشور
و آینده تحولات، همراه با تزهای 11گانه یک جبهه واحد
کدام جبهه با کدام شعار
پاسخگوی شرایط کنونی است؟

 

سیاست ارتجاع حاكم، با خواست های اكثریت خلق و با خواست های بخش های مهمی از نیروهای درونی و پیرامونی حاكمیت در تضاد است. همین امر زمینه را برای گسترش سریع تر سمتگیری و سیاست ضد ارتجاعی حزب در جامعه هموارتر می‌‌كند.

 

در پایان قسمت دوم آخرین مقاله تحلیلی زنده یاد کیانوری از اوضاع ایران در سال 1373 یک سلسله تزها و پیشنهادها جهت بررسی آنها، با هدف رسیدن به نظری واحد پیرامون ماهیت و نام جبهه ای مشترک از نیروهای خواهان تحولات در جمهوری اسلامی طرح شده بود. این تزها، بصورت پراکنده و صرفا با هدف بحث پیرامون آنها طرح شده و حتی بصورت منظم نیز تدوین نشده بود. ما این تزها، که در واقع فصل پایانی آن مقاله تحلیلی است را بعنوان پایان بخش آن مقاله منتشر می کنیم. البته در همان سال 1373 نیز در راه توده منتشر شده بود. یکبار دیگر توجه خوانندگان را جلب می کنیم که این تحلیل و تزهای جبهه واحد در سال 1373 مطرح شده است. جدا از تغییراتی که گذشت زمان در برخی جنبه های آن تحلیل و تزهای جبهه ایجاد کرده، در کلیت آنها تغییر چندانی وارد نکرده است و کارپایه تحلیلی اوضاع امروز ایران و تزهای جبهه واحد نیز تقریبا از آن چارچوب جدا نیست.

تـــزها:
1- شعار ما برای این دوران، هر چه باشد، محتوای آن می‌تواند تشكیل یك جبهه واحد علیه حاكمیت نیروهای راست و "ارتجاع"، یا در یك كلام "جبهه واحد ضد ارتجاع" باشد. برای این كه در سردرگمی فرو نرویم، باید مفهوم "ارتجاع" را ازهر نظر كاملا روشن كنیم. یعنی باید پایگاه طبقاتی نیروهای تشكیل دهنده و گرایش عمومی سیاسی آن را بدون ابهام مشخص ساخت.
2- از نظر اقتصادی، پایگاه طبقاتی ارتجاع یا راست، عبارتست از بورژوازی بزرگ تجاری و سرمایه داران و بازاریان بزرگ وابسته به قدرت، بورس بازان و دلالان بزرگ ارز و خلاصه همه طفیلی های جامعه.
3- نیروهای سیاسی تشكیل دهنده "ارتجاع" عبارتند از:
گروه بندی رسالت- حجتیه، مجلس خبرگان، اكثریت مجلس، شورای نگهبان، جامعه روحانیت مبارز، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و همه افراد جریاناتی كه به نحوی از انحاء به این گروه بندی ها وابستگی دارند.
4- گرایش عمومی سیاسی ارتجاع عبارتست از تلاش برای انحصار مطلق حاكمیت و حذف هر رقیب و نیروئی كه حاضر به اطاعت بی چون و چرا از او و خواست های او نیست، گسترش سركوب و اختناق، از بین بردن هرگونه نشانه آزادی های سیاسی و اجتماعی و نابود كردن هر نهاد و جریان دمكراتیك یا غیر وابسته به خود.
5- جناح معروف به "چپ" جمهوری اسلامی، علیرغم پاره ای تضادها و تناقضات كه در درون خود دارد، اما بخش عمده و نیروی اصلی آن از یك موضعگیری قاطع ضد امپریالیستی و ضد ارتجاعی پیروی می‌ كند. حمایت و پشتیبانی كامل از این موضعگیری ها وظیفه مسلم ماست. نه تنها خود باید از آنها حمایت كنیم، بلكه باید سایر نیروهای انقلابی را نیز متقاعد كنیم كه به پشتیبانی از این جناح برخیزند.
6- در مورد دولت هاشمی رفسنجانی و همكارانش، سیاست صنعتی سازی سرمایه‌داری آنها در شرایط مشخص كشور ما، یعنی در شرایط ضعف تاریخی بورژوازی صنعتی داخلی، نمی‌تواند در نهایت جز به قدرت گرفتن هر چه بیشتر نیرومندترین بورژوازی كشور، یعنی بورژوازی تجاری و تضعیف بیش از پیش دستآوردها و حقوق زحمتكشان منتهی نشود. با وجود همه اینها و با وجود انتقادات و مخالفت های بسیار جدی و اصولی كه نسبت به روش های اقتصادی داخلی و سیاست خارجی هاشمی رفسنجانی داریم و بیان می كنیم، وی و همكارانش بطور كلی در جبهه ارتجاع مورد نظر ما جای نمی گیرند. بنابراین، هر جا كه آنها در مسیر مبارزه با این جبهه گام بردارند، باید در مقابل تهاجمات ارتجاع مورد حمایت قرار گیرند.
7- در مورد "ولایت فقیه" بعنوان یك نهاد حقوقی و سیاسی، حزب ما موضع مشخص خود را دارد و باید داشته باشد. اما در مورد "ولی فقیه" بعنوان یك شخص، حزب حتی در زمان آیت الله خمینی نیز معتقد بود كه این "ولی فقیه" نیست كه نتیجه مبارزه طبقاتی را تعیین می‌‌كند، بلكه این تناسب نیروهای طبقاتی است كه سرنوشت ولی فقیه را رقم می زند. از آنجائی كه این تناسب امروز به نفع نیروهای وابسته به سرمایه‌داری بزرگ تجاری و ارتجاع به هم خورده است، ولی فقیه تنها در صورتی كه نماینده و سخنگوی این نیروها باشد، می‌تواند در مقام خود باقی بماند. تا زمانی كه این تناسب به قوت خود باقی است، با رفتن این فقیه و آمدن آن فقیه دیگر، هیچ چیز تغییر نخواهد كرد. بنابراین مطرح كردن ولی فقیه بعنوان یك شخص، علاوه بر اینكه گمراه كننده و توهم زاست، ما را از عرصه اصلی مبارزه خارج و دست نیروهای راست گرای حاكم را در ممانعت از نفوذ ماهیت نظرات و اندیشه های حزب در داخل كشور بیشتر باز می‌‌كند. موضعگیری نسبت به ولی فقیه مسئله ایست مشخص كه بر شرایط روز جنبش و نقش مشخصی كه وی در تحكیم حاكمیت نیروهای ارتجاع ایفاء می‌‌كند بستگی دارد و خواهد داشت.
8- در چارچوب تشكیل جبهه واحد ضد ارتجاع و در راستای عقب راندن حاكمیت سرمایه‌داری بزرگ تجاری، ما باید از هر خواستی كه به هر شكل به مواضع ارتجاع حاكم ضربه وارد می آورد، دفاع كنیم.
9- از آنجائی كه منافع بورژوازی بزرگ تجاری و نیروهای راست ارتجاعی با منافع اكثریت مطلق مردم در تضاد قرار دارد، این طبقه در چارچوب هر نوع نظام اجتماعی و هر شكل حكومتی، گرایش به سركوب آزادی های سیاسی و هر شكل از مقاومت مردمی دارد. از این رو هر كس در هر كجا از خواست برقراری آزادی های دمكراتیك پشتیبانی می‌‌كند، خواه و ناخواه در برابر آن قرار می گیرد. به همین دلیل است كه ما باید با تمام قوا ازهر نیروی مدافع گسترش آزادی های دمكراتیك پشتیبانی و با هر نیروی خواستار محدود شدن این آزادیها مبارزه كنیم.
10- ما باید از هر نیروئی كه خواستار بركنار شدن دارو دسته ارتجاع حاكم و ایجاد جامعه ای دمكراتیك است، پشتیبانی كنیم.
11- باید از خواست برقراری آزادی های سیاسی و دمكراتیك، آزادی احزاب، سازمان ها و اجتماعات سیاسی و صنفی، رعایت كامل حقوق زنان و اقلیت های قومی و مذهبی و آزادی كلیه زندانیان سیاسی دفاع كنیم.
سیاست ارتجاع حاكم، با خواست های اكثریت خلق و با خواست های بخش های مهمی از نیروهای درونی و پیرامونی حاكمیت در تضاد است. همین امر زمینه را برای گسترش سریع تر سمتگیری و سیاست ضد ارتجاعی حزب در جامعه هموارتر می‌‌كند. پیش از آنكه همه فرصت ها ازدست برود، جبهه واحد ضد ارتجاع را باید سازمان داد.


راه توده 219 20.04.2009

 


بازگشت