راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 

اولین پرسش و پاسخ نورالدین کیانوری - 1358
نگاه سال 58 حزب توده ایران
به دو سازمان
مجاهدین خلق و فدائیان خلق

 

بازانتشار پرسش و پاسخ های دبیراول وقت حزب توده ایران "نورالدین کیانوری" با نظمی که تدارک دیده بودیم آغاز نشد. رویدادهای امروز ایران، برخی ضرورت ها را به ما تحمیل می کند. از جمله همین بی نظمی در آغاز انتشار پرسش و پاسخ ها، که ناچار شدیم همزمان با آغاز بحث پیرامون قانون اساسی و خطر ارتجاع مذهبی به یکباره نمونه هائی از پرسش و پاسخ های نیمه اول سال 1361 را انتخاب کنیم. باحتمال بسیار، متاثر از رویدادهای روز ایران، باز هم نخواهیم توانست نظمی را که برای انتشار پرسش و پاسخ های از شماره اول آنها در نظر گرفته ایم مراعات کنیم، اما تا آنجا که ممکن باشد این نظم را رعایت خواهیم کرد.

آنچه را دراین شماره می خوانید، برگرفته شده از اولین پرسش و پاسخ زنده یاد کیانوری در دفتر مرکزی – دبیرخانه- حزب توده ایران در خیابان 16 آذر تهران است. این پرسش و پاسخ بر محور دو پرسش اساسی متمرکز بود. نخست پاسخ به آنها که حزب توده ایران را دنباله روی آیت الله خمینی تبلیغ می کردند و دوم، دلیل مخالفت حزب ما با سیاست های ماجراجویانه گروه ها و سازمان های چپ رو ابتدای پیروزی انقلاب و تاسیس جمهوری اسلامی. پاسخ های ارائه شده نشان میدهد که حزب ما درابتدای پیروزی انقلاب روی دو سازمان سیاسی و مبارزه دوران شاه حساب ویژه داشت. مجاهدین خلق و چریک  های فدائی خلق. سازمان مجاهدین در سالهای 58 و 59 سیاستی مشابه سیاست حزب توده ایران در برابر جمهوری اسلامی داشت و منتقد جدی ماجراجوئی هائی بود که گروه های چپ غیر مذهبی مرتکب می شدند. حتی در این زمینه منتقد سازمان چریک های فدائی خلق نیز بود. درحوادث ماجراجویانه گنبد، کردستان، خوزستان و حتی نقش آفرینی حزب خلق مسلمان طرفدار آیت الله شریعتمداری که سه روز توانستند شهر تبریز و رادیو تلویزیون تبریز را دراختیار بگیرند نیز فاصله گرفت. در همین دوران رهبری وقت حزب توده ایران تلاش بسیار کرد تا سازمان چریک های فدائی خلق را از ادامه سیاست های ماجراجویانه بازدارد و سرانجام نیز توانست بخش اکثریت آن را از بخش اقلیت ماجراجو جدا کند و سیاست وحدت سازمانی با آن را تنظیم کند. وحدتی که با یورش به حزب توده ایران ناکام ماند و در مهاجرت و متاثر از آنچه در دهه 60 بر همه سازمان های سیاسی و از حمله سازمان فدائیان اکثریت و حزب توده ایران رفت، روند این وحدت نه تنها متوقف شد، بلکه مسیر عکس آن طی شد.

اولین جزوه پرسش و پاسخ با این مقدمه آغاز می شود:

 

«پرسش ها و پاسخ هایی که می خوانید، در جلسات آزاد هفتگی در محل دبیرخانه حزب توده ایران(واقع در خیابان 16 آذر تهران) مطرح شده و رفیق نورالدین کیانوری، دبیر اول کمیته مرکزی حزب توده ایران، فی المجلس به آنها پاسخ داده است. متن این سوال و جواب ها عینا از روی نوار پیاده شده است.»

و سپس اینگونه ادامه می یابد:

 

پرسش: نحوه برخورد حزب توده ایران به جریانات سیاسی موجود در ایران چگونه است؟

 

- ما از همه آن افراد و جریانات سیاسی که نظر و عمل آنها منطبق است با برنامه ای که ما مستقلا و بر پایه برداشت علمی از اوضاع ایران برای حزب انتخاب کرده ایم، پشتیبانی می کنیم. برنامه ای که ما پیشنهاد کرده ایم، چه برنامه 13 شهریور، چه برنامه پیشنهادی پلنوم شانزدهم و چه برنامه ای که بعد از پلنوم برای کار حزب مطرح کرده ایم، از برنامه هیچ حزب دیگری اقتباس نشده است.

این سیاست حزب ماست و ما از آن پیروی می کنیم.

ما معتقدیم که در رابطه با این سیاست، غیر از حزب توده ایران، قاطع ترین موضع را طرفداران راستین نظریات آیت اله خمینی در مبارزه علیه امپریالیسم، در مبارزه علیه رژیم ارتجاعی شاه، در مبارزه برای  حقوق اکثریت مردم زحمتکش و در مبارزه برای آزادی های دموکراتیک، اتخاذ کرده اند. به این ترتیب ما معتقدیم که در شرایط کنونی این نیروها در عمل نزدیکترین متحدین حزب توده ایران هستند. در میان این سازمان ها، سازمان مجاهدین خلق و گروه های نزدیک به آن در یک سو و حزب جمهوری اسلامی از سوی دیگر قرار گرفته اند.

به نظر حزب، هویت سیاسی و اجتماعی گروه اول نظیر سازمان مجاهدین خلق و گروه ها و سازمان های نزدیک به آن مشخص است و صرفنظر از این یا آن موضعگیری و یا برخورد سیاسی می توان به طور کلی آنها را در جبهه مشخص ضد امپریالیستی با سمت گیری قاطعانه علیه امپریالیسم آمریکا- صیهونیسم، جبهه مشخص علیه بازماندگان رژیم سرنگون شده، جبهه مشخص برای به دست آوردن و تامین آزادی های دموکراتیک و بالاخره جبهه مشخص در جهت دفاع از منافع و خواست های خلق های زحمتکش و ستمکش ایران با ماهیت روشن و بدون ابهام اسلامی قرار داد.

 

در باره حزب جمهوری اسلامی وضع طور دیگری است. هویت سیاسی و اجتماعی حزب جمهوری اسلامی را تنها در این می توان دید که ادعا می کند از مواضع امام خمینی پیروی می نماید. ولی بررسی ترکیب رهبری و سیاست این حزب نشان می دهد که در آن هنوز یک پارچگی سیاسی- ایدئولوژیک- اجتماعی به وجود نیامده و بیشتر در صدد جمع کردن هر چه بیشتر هوادار است. به همین جهت هم در بسیاری از موارد در سیاست این حزب نسبت به همه مسائل اجتماعی- اقتصادی- امنیتی. سیاست داخلی، سیاست خارجی، حقوق مردم، سمتگیری هایی که با محتوی اصیل انقلاب ایران در تناقض جدی قرار می گیرد، حکمفرماست.

در دو سوی این سازمان ها، نیروهای فعال سیاسی در سازمان ها و گروه های بی شماری در راست و چپ گرد آمده اند که بخشی از آنها به شکلی از اشکال خود را هوادار راه امام خمینی و بخش دیگری در مواضع مخالف آن و یا مواضعی که کم و بیش مخالف آنست قرار می گیرند.

اینها هستند گروه های راست گرایان افراطی و چپ گراها، چپ گراهای افراطی و چپ نمایان. از جهت سازمانی، این نیروها به طور عمده در چند سازمان متشکل هستند.

 

سازمان ها و گروه ها و نیروهای چپ و آنهایی که اسم خودشان را چپ می گذارند، طیف رنگینی را تشکیل می دهند. در این طیف از یک سو مبارزان راستین انقلابی که صرفنظر از اشتباهاتشان، صمیمانه خواستار تغییرات بنیادی انقلابی در جامعه ایران هست، مانند سازمان چریک های فدایی خلق جای گرفته اند.

 از سوی دیگر بازماندگان رژیم سرنگون شده و گروه های به تمام معنی وابسته به امپریالیسم قرار دارند. در میان این دو، گروه های بی شمار چپ گرایان و چپ نمایان و مدعیان آزادی و دموکراسی، گروه هایی که افرادشان فریب نظریات انحرافی را خورده اند، مانند مائوئیست ها، و یا گروه هایی که اینک مائوئیسم را در حرف نفی می کنند ولی در عمل همان جهت گیری نادرست را ادامه می دهند؛ و هر روز هم گروه های تازه ای از این قماش مانند قارچ از زمین می رویند قرار گرفته اند. با کمال تاسف، با وجود عدم تجانس، این نیروها در بعضی از مسائل در یک جبهه قرار می گیرند- که ما آن را به نام "جبهه ضد انقلاب" می خوانیم- ولی ارزیابی ما نسبت به خود این گروه ها به کلی متفاوت است.

ارزیابی ما نسبت به نیروهای سمت راست این طیف مشخص است. ما آنها را عوامل امپریالیسم می دانیم. در مورد نیروهای بینابینی این طیف، معتقدیم که آنها نیروهای گمراهی هستند، ولی از لحاظ طبقاتی این موضع را دارند. در مورد سازمان "چریک های فدایی خلق" نظر ما اینست که در این سازمان به طور عمده عناصر صدیق انقلابی گرد آمده اند که از لحاظ سیاسی بسیار کم تجربه اند. ولی با کمال تاسف باید بگوئیم که تنها صداقت انقلابی کافی نیست که با آن یک سازمان بتواند در جریان فوق العاده بغرنج سیاسی راه درست را از نادرست تشخیص دهد و نقطه ضعف عمده و اساسی سازمان چریک های فدایی خلق هم در همین است که همواره، از همان آغاز پدید شدن جنبش چریکی، با برداشت و ارزیابی نادرست از نیروها تقریبا همیشه در عمده ترین لحظات مبارزه شیوه های نادرست را انتخاب کرده و از این راه نیروی موثری از جبهه انقلابیون را به هدر داده است.

متاسفانه این ارزیابی بیش از حد بالا و یک طرفه از خود، و تحقیر و تخطئه بیش از اندازه تجربه دیگران، یک بار در سال های رشد جنبش انقلابی ایران این سازمان را به انزوا کشانید و آن طور که امروز دیده می شود، اگر این شیوه برخورد ادامه پیدا کند، باز هم در دوران آینده تحولات اجتماعی به همان نتیجه خواهد انجامید.

اینست ارزیابی ما در باره اجزاء طیف ناهمگونی که نیروهای فعال سیاسی کنونی ما را در بر می گیرد. کوشش سیاسی ما هم عبارت از این است که در درجه اول، در گروه نیروهای باصطلاح چپ، بخش های مختلف این طیف ناهمگون را از همدیگر- و در درجه اول "چریک های فدایی خلق" را- از این معجون نامیمون جدا کنیم. و برای اینکه زبان مشترکی با آنها پیدا کنیم، به کوشیم تا آنها را از ادامه این تاکتیک اشتباه آمیزی که در پیش گرفته اند، باز داریم. تا نتیجه عملشان کمک موثر و مثبت به جریان واقعی انقلابی باشد. ما در این راه از هیچ اقدامی هم خودداری نمی کنیم و از هر راهی که پیدا شود سعی می کنیم که برخورد سیاسی سازنده ای با گروه "چریک های فدائی خلق" بوجود آوریم، امیدوار هم هستیم، زیرا تا آنجا که ما اطلاع داریم نطفه های سالم فکری در درون چریک ها در حال رشد است. این نطفه ها ممکن است که هنوز در رابطه با مسائل داخلی به اندازه کافی نضج نگرفته باشد ولی لااقل در مسائل جهانی پیشرفت محسوسی را در آن می بینیم و با خشنودی و علاقه بسیار آن را دنبال می کنیم. البته امید ما به تنهایی نمی تواند مسئله را حل کند، بلکه عمل مبارزان فدایی هم ضروری است. ولی متاسفانه اینک اشتباهات تاکتیکی آنها آنقدر نگرانی آورد است که ما مجبوریم به آنها اعلام خطر کنیم و بگوئیم که اگر این روش دنبال شود می تواند حوادث بسیار ناگواری پیش آورد که بدون تردید مسئولیت بسیار سنگین آن به عهده مرتکب شوندگان این اشتباهات است. ما اطلاع دقیق داریم که امپریالیسم، ارتجاع و راست ها هم اکنون با تمام قوا دارند از این اشتباهات بدترین استفاده را می کنند. و متاسفانه تا به حال کوشش ما به نتیجه قطعی مثبتی نرسیده است.

- نظر حزب توده ایران در مورد خطر برگشت ضد انقلاب، کودتایی از عوامل امپریالیسم، ارتجاع، ارتش و غیره چیست؟

 

ما با اطلاعات و ارزیابی هایی که از روند جامعه و امکانات داریم، زیاد دستپاچه نیستیم. و عقیده نداریم که الان فاشیسم پشت در قرار گرفته و ارتجاع دارد می آید و قدرت می گیرد. شاید هم اشتباه می کنیم؛ تاریخ روشن خواهد کرد که ما اشتباه می کنیم یا نه.

اطلاع ما نشان نمی دهد که چنین خطری پشت در باشد و به این جهت ارزیابی ما از حوادث چنین نیست که مطابق پیشنهاد بعضی از مبارزان فکر کنیم که همین حالا بایستی برای مقاومت مسلحانه یا مبارزه مسلحانه آماده شد. یا به دهات رفت و پایگاه های سرخ برای حمله به شهرها و محاصره شهرها تشکیل داد.

ما معتقدیم که الان بغرنجی هایی در شرایط هست؛ ارتجاع شروع به استفاده از تناقضات موجود در جامعه ما کرده است. امپریالیسم با تمام قوا دارد کوشش می کند، ولی هنوز امکانات عظیمی در اختیار نیروهای انقلابی هست که با استفاده درست از آنها نه فقط می توانند به امپریالیسم و ارتجاع و ضد انقلاب لجام بزنند، بلکه می توانند انقلاب را با سرعتی قابل توجه بیش از پیش به جلو ببرند.

درست است که در دو سه هفته اخیر بعضی از تظاهرات ضد انقلابی تشدید شده است، ولی علت آن این است که اقدامات انقلابی هم تشدید شده است. در دوران اخیر به سرمایه داری بزرگ وابسته به امپریالیسم، و حتی به سرمایه داری بزرگ داخلی ایران، ضربات جدی وارد آمده است. و اینها پیروزی های بزرگ انقلاب است. یعنی یک طرف نگاه نکنید که شلوغی زیاد شده، تحریک می کنند، کتابخانه ها را می سوزانند، آتش می زنند... ما نباید نگاه کنیم که اینجا فقط قدرت نیروهای ارتجاعی است که دارد بالا می گیرد. نمونه های تمام تاریخ و انقلاب ها، نشان می دهد که در مواردی این گونه کارها از نومیدی ارتجاع است که به عملیات سفیهانه، تحریک آمیز و جنایت کارانه دست می زند. جهت دیگر مسئله را هم باید نگاه کنیم. به عقیده ما در هفته های اخیر، انقلاب ایران به موفقیت های بزرگی نائل شده است. از لحاظ اقتصادی محکم شده، زیرا توانسته است بسیاری از پایگاه های دشمن را از دستش در آورد. البته این اقدامات مبنای آن اقداماتی نیست که نیروی انقلابی کارگری در صورت به دست گرفتن قدرت انجام می دهد، ولی اقدامات بنیادی قابل توجهی است که کم بها دادن به آن اشتباه بزرگی است. به این ترتیب است که ما دو جهت مسئله را نگاه می کنیم.

ملی کردن بانک ها، ملی کردن بیمه ها، ملی کردن قسمت قابل توجهی از صنایع، اقداماتی در مورد زمین، اقداماتی که در عرصه مسایل ارضی و دهقانی در دست تدارک است و یک سلسله اقدامات دیگر. البته این اقدامات در آن چارچوب که اگر حزب توده ایران در راس قدرت و یا در حکومت ائتلافی بود، پیشنهاد می کرد و راه حل های قاطع تری معین می ساخت، نیست. ولی به خودی خود دارای محتوی انقلابی قابل توجهی است که به هیچ وجه نباید به آن کم بها بدهیم.... اینها خود مبنای تشدید مبارزه از طرف ارتجاع، از طرف ضد انقلاب است. برای اینکه حالا می خواهد هرچه بیشتر تشنج ایجاد کند تا این حرکت را که تحت فشار خواست های عمومی خلق، تحت فشار ضرورت های اقتصادی جامعه ما، که عامل عینی و قانونمندانه ای است و عمیق تر و عمیق تر می شود، ترمز کند.

امپریالیسم با متوجه کردن نیروها به مسائل فرعی درجه دوم، و در همه جهات، دارد عمل می کند. کردستان، خوزستان، بلوچستان و ترکمن صحرا مسئله ملی را که برای آنها مسئله اصلی درجه اول است حاد می کند، و تازه در خود آنجا هم بخش هایی را که همه طرفدار خودمختاری هستند، به جان هم می اندازد. بعد مسئله ترک و کرد را با حوادث نقده به وجود می آورد که در تمام تاریخ ایران یک حادثه تازه است. آذربایجانی ها و کردها همیشه برای پایان دادن به محرومیت های ملی در جبهه مشترک قرار داشته اند. حالا امپریالیسم توانسته با تحریکات خود و با نامهای خیلی خیلی چپ انقلابی، جبهه جدیدی برای اختلاف ایجاد کند. در جاهای دیگر هم به همین صورت است، لوله نفت منفجر می شود، در اصفهان کنورتور منفجر می شود و آتش سوزی ایجاد می کند. ما تصور نمی کنیم که تمام این حوادث حادثه آفرینی امپریالیسم است که با دست های ناآگاه افراد مختلف راست گرا و چپ گرا، و یا عمال خودش که در این سازمان ها دارد و ساخته و جای داده است، انجام می گیرد.

به نظر ما نیروهای آگاه اجتماعی باید فوق العاده خونسرد با این حوادث برخورد کنند و ایجاد دستپاچگی نکنند.

امروز حلقه اساسی برای ایران عبارت است از حفظ پیروزی هایی که انقلاب بدست آورده است. اکنون مسئله اساسی عبارتست از تصویب هرچه سریعتر یک قانون اساسی مترقی، تغییر دولت بر پایه موازین قانون اساسی، تحکیم قوانینی که به تصویب رسیده، اجرای این قوانین، بازسازی اقتصادی ایران برای اینکه امپریالیسم نتواند از نارضایی خلق ها سوء استفاده کند. اینها مسائل عمده جامعه ماست.

ولی می بینیم که بسیاری از احزاب و گروه ها فقط به مسائل کاملا فرعی و درجه دوم می پردازند و خودشان را با این مسائل دلخوش می کنند. وقتی هم که به آنها گفته می شود که: "رفقا! این مسائل در درجه دوم اهمیت است"، متاسفانه کاری جز فحاشی انجام نمی دهند.

ما با این فحاشی ها هم خونسردانه برخورد می کنیم و راه خودمان را دنبال خواهیم کرد. نه این فحش ها، و نه این تهدیدها، هیچ کدام ما را از راهی که تا به حال داشته ایم باز نگردانده و از این به بعد هم باز نخواهد گرداند. این راهی است که ما به آن معتقد هستیم و معتقدیم که درست ترین راه ممکن در این شرایط را انتخاب کرده ایم.

 

 

-آیا حزب توده ایران دنباله روست؟

 

به ما می گویند که حزب توده ایران سیاست مستقلی ندارد، و در واقع دنباله روی روحانیت و امام خمینی است.

کدام حزب کمونیستی می تواند در جامعه ای که 95 تا 97 در صد مردم آن تمایلات مذهبی و اغلب تمایلات عمیق مذهبی دارند، تصور کند که بدون این نیروی عظیم می تواند انقلاب اجتماعی انجام دهد؟ مگر می توان انقلاب را با هلیکوپتر و یا هواپیما به جایی وارد کرد. انقلاب کالا نیست که مثلا از کارخانه زیمنس بتوان آن را وارد کرد. انقلاب اجتماعی را خلق باید انجام دهد یعنی دهقانان، کارگران، پیشه وران و روشنفکران. اکثریت مطلق این طبقات و اقشار مذهبی هستند. ما تنها می توانیم خوشحال باشیم از اینکه تأثیر تحولات تاریخی جهان، در ایران کار را به جایی رسانده است که قشرهای وسیعی از نیروهای غیر مارکسیست، نیروهای طبقاتی مردم زحمتکش، با تجربه شخصی خودشان به صحت شعارهایی که ما با تحلیلی دیگر به آن رسیده ایم، دست یافته اند و برای رسیدن به آن هدفها آماده مبارزه اند. اینست مفهوم "جبهه متحد خلق"

حزب توده ایران اینها را پیش بینی کرده و دنبال هیچ گروه و دسته ای راه نیافتاده است. اگر ما علیه طرفداران قانون اساسی که به نفع بختیار تظاهرات می کردند، موضع گرفتیم، و اگر در برابر تظاهراتی که به نام "دفاع از آزادی های دموکراتیک" به راه می اندازند و مثلا پرچم سرخ بالا می برند، موضع می گیریم. شما می دانید که اکثریت ساواکی ها، یکباره زیر آب رفتند و از جاهای دیگر و با اسم و رسم دیگر سر بیرون می آورند، یکی عضو کمیته انقلاب، یکی طرفدار خمینی و یکی هم طرفدار نیروهای چپ می شود. البته طرفدار حزب توده ایران نمی شوند، چون صرف ندارد.

 

 

راه توده 273    7 تیرماه 1389
 

بازگشت