راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

مهندس بازرگان
شاید بختیار می شد
اما حتما مصدق نبود

 

آیا پرداختن به شخصیت مهندس بازرگان و عملکرد او در سال اول جمهوری اسلامی، اقدامی است نا بهنگام و به سود ارتجاع غالب در نظام جمهوری اسلامی؟ و مقاله دقیقی که در شماره گذشته راه توده منتشر شد، مقاله ای بود از سر تفنن؟

پاسخ این سئوالات منفی است، به دلائل زیر:

از مدتی پیش ساز تازه‌ای علیه حزب توده ایران کوک کرده و آن را در ارکستر جنگ سردی که علیه حزب ما همزمان با پایان جنگ دوم و علیه اتحاد شوروی و همه نیروهای انقلابی جهان آغاز شد و همچنان ادامه دارد به صدا در آورده اند. مطابق این ساز جدید، مهندس بازرگان را در قالب دکتر محمد مصدق قرار داده و انقلاب 57 را نیز آن روی سکه جنبش ملی شدن نفت. با این شبیه سازی و متکی به مخالفت چند ماهه و کوتاه مدت حزب ما با کابینه اول دکتر مصدق می خواهند اشتباه را قرینه سازی کرده و بگویند: حزب توده ایران، همان اشتباهی را که درباره مصدق کرد، یکبار دیگر و علیرغم همه تجربه ای که داشت، علیه مهندس بازرگان کرد!

البته در ادامه این استدلال و جا افتادن آن، درحقیقت می خواهند شاهپور بختیار را مصدق ثانی جلوه داده و بگویند که حزب توده ایران و همه نیروهای انقلابی سال 57 در ارزیابی از بختیار و دولت او دچار اشتباه شدند!

این فشرده ترین تعریف از ساز تازه ایست که علیه حزب ما کوک کرده اند و به همین دلیل، راه توده لازم دانست و همچنان لازم میداند که درباره نقش و عملکرد مهندس بازرگان در سال اول انقلاب دقیق تر و بیشتر توضیح بدهد.

اشتباه و یا غفلت ما در باره کابینه اول دکتر مصدق که وزیر کشور آن سپهبد کودتاچی "فضل الله زاهدی" بود، این بود که ترکیب کابینه او را برای چند ماه نتوانستیم از شخصیت خود مصدق جدا کنیم و در نتیجه مجموع دولت مصدق را متمایل به امپریالیسم امریکا اعلام کرد.

برخلاف تصوری که اکنون به آن دامن می زنند، اتفاقا حزب ما با بهره گیری از آن تجربه، در طول مدت کوتاه نخست وزیری مهندس بازرگان، علیرغم مواضع چپ‌روها و چپ نماهائی که مجموع حاکمیت و جمهوری اسلامی و شخص خمینی را ضد انقلاب ارزیابی کرده و بدنبال حکومت سوسیالیستی شوراها بودند، توجه عمده خود را روی آرمان های انقلاب و نیروی انقلابی متمرکز کرد و نه نیروی محافظه‌کار خواهان بازسازی ماشین دولتی دربار شاهنشاهی، که دولت بازرگان بدنبال آن بود و اقلیتی از مجموع حاکمیت محسوب می شد. در حقیقت، بازرگان، شاهپور بختیار با گرایش های ارتجاعی مذهبی بود. بختیاری که با حمایت شاه بر سر کار آمده بود و اگر می ماند و می توانست آب رفته شاه را به جوی بازگرداند، پس از بازگشت شاه و مستحکم شدن دوباره موقعیتش او را به خانه می فرستاد.

تقریبا همین سرنوشت را به گونه ای دیگر بازرگان پیدا کرد. یعنی توسط همان قدرتی که برکشیده شده بود، کنار زده شد. حداقل او توانست به عنوان نماینده مردم تهران راهی مجلس شود که پیدا کردن چنین موقعیتی برای بختبار در حد صفر بود.

بنابراین، انگیزه ما برای پرداختن به عملکرد و شخصیت مهندس بازرگان، باز می‌گردد به ترفند تازه ای که برای جنگ تبلیغاتی آینده تدارک آن را می بینند و چه بهتر که از همین ابتدا این طشت را از بام به زمین اندازیم و بخش اندکی از واقعیت مربوط به ماهیت بازرگان و دولت او را مطرح کنیم.

ما تصور می کنیم، حتی نیروهای ملی مذهبی و بویژه نهضت آزادی ایران نیز امروز میدانند که مهندس بازرگان با خام خیالی ها و اندیشه های خشک مذهبی‌اش چه اشتباهاتی را در دوران کوتاه نخست وزیری اش مرتکب شد و نتوانست موقعیت خویش و توازن نیروها و همچنین توازن قدرت را درک کند. او حتی نتوانست تفاوت‌های مذهبی میان آیت الله خمینی و روحانیون مرتجع کمین کرده در حوزه‌‌های علمیه را در یابد، به همان نسبت که نتوانست نیروی جوانی انقلابی را وارد دولت خود کند و چنان در انحصار طلبی غرق شد که حتی ملیون را هم تاب نمی آورد.

شاید مهندس بازرگان را بتوان با بختیار مقایسه کرد، اما این قطعی است که او را نمی‌توان با مصدق برابر دانست.

 

 

 

                                راه توده  340        23  آبان ماه  1390

 

بازگشت