راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

شناسنامه سیاسی
آقای کاتوزیان
از زبان خودش

 

در شماره گذشته راه توده مقاله روشنگری به قلم "م. اسکندری" درباره آقای ناصر کاتوزیان و اظهارنظرهای اخیر ایشان در مورد حزب توده ایران نشر یافت. دراین فاصله طی پیام های متعددی از ما خواسته شده بود تا اگر اطلاعاتی از سوابق سیاسی آقای کاتوزیان داریم آن را منتشر کنیم تا در پیوند با مقاله آقای "م. اسکندری" اطلاعات همگانی را کامل کند.

ما ابتدا از زبان خود آقای کاتوزیان در مصاحبه‌‌ای که اخیرا با روزنامه اطلاعات داشته و در شرایطی که هیچ امکانی برای حضور حزب توده ایران در رسانه های جمهوری اسلامی نیست از سوابق ملی و انقلابی خود در مبارزه با حزب توده ايران داد سخن داده بود نوشتیم. و آشنائی بیشتر با آقای کاتوزیان را از همینجا شروع می کنیم. البته صداقت ایشان را باید ستود چون لاف و گزاف بی مورد نزده و پذیرفته بود که مبارزه ایشان در دوران نهضت ملی شدن نفت با حزب توده ایران بوده است نه با رژیم پهلوی.

البته تصور نمی‌کنیم سوابق آقای کاتوزیان در مبارزه با حزب توده ايران هرقدر هم درخشان باشد٬ بتواند از شاه و  تیمور بختیار و شکنجه گران ساواک پیش برود، مگر آنکه آقای کاتوزیان مدارک قاطعی ارائه دهد تا بتوان این مدال افتخار را از ساواک گرفت و به ایشان اعطا کرد.

به هر حال آقای کاتوزیان، بقول خودش پس از مبارزات بزرگی که با حزب توده ايران کرد و بویژه پس از کودتای 28 مرداد٬ یعنی زمانی که توده ای‌ها در زندان و تبعید و صف اعدام بودند ایشان به زندگی عادی و مرفه خود بازگشت و بتدریج استاد دانشگاه شد تا زمان انقلاب. توده ای‌ها دیگر یا در زندان بودند و یا در تبعید و نمی‌شد با آنها مبارزه کرد و از این طریق سابقه "انقلابی" برای خود ایجاد کرد.

در جریان انقلاب آقای کاتوزیان دستی در تدوین پیش نویس قانون اساسی برعهده گرفت که به گفته وی بعدا در نخست وزیری، 20 ماده مهم آن برخلاف روح قانون اولیه تغییر کرد که ایشان نگفته کدام ماده‌ها و در چه جهتی یا اگر در جایی بیان کرده ما اطلاع نداریم.

چندی بعد زمانی که دکتر علی اصغر حاج سید جوادی یک جریان سیاسی و در واقع یک نشریه بنام "جنبش" را منتشر کرد، آقای کاتوزیان هم به ایشان پیوست و شد "جنبشی".

در شرایطی که دیکتاتوری شاهنشاهی تازه پایان یافته بود و بهار آزادی‌ آغاز شده بود و احزاب و گروه‌ها بتدریج فعالیت سیاسی خود را شروع می‌کردند و هنوز دو ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که نشریه جنبش "صدای پای فاشیسم" را شنید. این شنیدن صدای پای فاشیسم البته به معنای مبارزه با "فاشیسم" نبود، بلکه اعلام آن بود، زیرا بقیه اش به ایشان و جنبش مربوط نبود!

چند سال بعد، دوباره توده ای‌ها برگشتند به همان جای سابقشان، یعنی زندان و تبعید و آقای کاتوزیان هم به همان کار سابقش، یعنی استادی دانشگاه و زندگی اش را گذراند.

این خلاصه‌‌ای است از کارنامه آقای ناصر کاتوزیان و نگارنده مدعی نیست که وی بدتر از دیگرانی بوده که افتخارشان مبارزه با حزب توده ايران است. او هم یکی از این خیل عظیم بوده و شاید با آلودگی‌های کمتر و سلامت بیشتر. دلیلی برای‌‌تردید در میهن دوستی وی نیز نداریم.

مسئله این است که این افراد را باید در همان حد و حدودی که هستند شناخت و بها داد و شیفته میدانداری های آنها درجمهوری اسلامی و مرعوب پیشوند"استاد" آنها در روزنامه ها و وبسایت ها و وبلاگ ها نشد. آقای کاتوزیان مانند بسیاری دیگر یک مبارز جدی نبوده٬ ولی با رژیم‌های مختلف هم همکاری نکرده و خود را نفروخته است. سوابق مبارزاتی که برای خود می‌سازد ارزشی ندارد و اصولا ضرورت و نیازی به آن نیست. ولی چه می‌توان کرد؟ این هم جزیی از روانشناسی افراد و نیازهای درونی آنان و بازتاب موقعیت قشرهای اجتماعی است که در خیال خود آنچه را در عمل نبوده اند می‌سازند و پرورش می‌دهند. سخنان وی را در اینگونه مسایل نباید جدی گرفت، گرچه از محفوظات و دانش ایشان می‌توان و باید در یک ایران دموکراتیک بهره مند شد.

 

 

 

                                راه توده  320        30 خرداد ماه  1390

 

بازگشت