راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

گاری شکسته کودتا
در گِل و خون
گیر کرده است

 

تقابل علی خامنه‌ای و احمدی نژاد جنبه های مضحک زیادی دارد. از جمله این که خامنه ای با این توجیه که احمدی نژاد ضد امریکایی است کودتا کرد. اکنون همه دانشجویان پیرو خط امام و اشغال کنندگان سفارت امریکا و یا شخصیت‌هایی همچون مهندس موسوی یا کروبی که ضدامپریالیست شناخته می‌شوند در زندان هستند؛ یا کسانی نظیر موسوی خوئینی‌ها که پرچمدار این مبارزه بوده حق صحبت کردن ندارند ولی افراد مشکوک و بی ریشه‌ای از قماش رحیم مشایی و هاشمی ثمره و بقایی و جوانفکر، دانشجو و محمد علی رامین و امثال آنها همه کاره کشور شده‌اند و برای اینکه امریکا آنها را به رسمیت بشناسد از هرگونه معامله ضدملی و سپردن هر نوع تعهدی دریغ ندارند. آقا خامنه‌ای می‌تواند دهان فرماندهان سپاه را با پست و مقام و رشوه و پول ببندد و آنها را همراه کند که خود را به نفهمیدن بزنند و موسوی و کروبی را "آمریکایی" لقب دهند. ولی از آنسو اولا احمدی نژاد هم بنوبه خود دستی بلند در رشوه و معامله و استخدام و سپردن قراردادها به فرماندهان سپاه دارد و معلوم نیست موقعی که جنگ درگیرد این فرماندهان کدام طرف را بگیرند و ثانیا پاسخ بدنه و اعضای سپاه را چگونه می‌توان داد و آنها را توجیه کرد؟ فقط به اتکای فرماندهان سپاه و لشکر ارذال و اوباش که نمی‌شود حکومت کرد. بویژه اینکه اراذل و اوباش هم از نظر شخصیتی فرقی با آن فرماندهان رشوه خوار و حکومیان فاسد ندارند و به آن سمتی می‌چرخند که قدرت را در آن سمت ببینید.
بالاخره علی خامنه‌ای نشان داده که درک درستی از اوضاع و احوال کشور، روحیه مردم و توان و اراده رقبا و مخالفان خود ندارد. همان اندازه که جنبش سبز را دست کم گرفت و بدین شکل فرومایه و آشکار برضد آن کودتا کرد، همان اندازه که بعدا عمق این جنبش را درک نکرد و خود را هدف خشم مردم قرار داد، به همان اندازه نیز خود را بزرگ دید و احمدی نژاد و باند او را دست کم گرفت. این ناتوانی او در ارزیابی درست از اوضاع - بویژه جلو انداختن خود در برابر مردم- چیزی نیست که از چشم گرگ‌های حکومتی پنهان مانده باشد. آنها از هم اکنون می‌دانند که روی خرد و تدبیر علی خامنه‌ای نمی‌توانند حساب کنند و هدایت کشتی حکومتی را نمی‌توان بدست شخصی این چنین کم تدبیر، متوهم و نااستوار سپرد. او در زیر این فشار روانی نیز هست و این هم عامل دیگری است که به زیان او عمل می‌کند.
همه این مجموعه در زمینه بحران سیاسی و اقتصادی و اجتماعی عمل می‌کند و مانع از یافتن یک راه حل بادوام حکومتی برای آن می‌شود. جنگ، حتی اگر این بار به آتش بس ختم شود نیز بزودی با شدتی دوچندان در خواهد گرفت. یکی از دو باند حکومتی باید قربانی کودتا و خشم و نارضایتی همه جانبه‌ای شود که هردو ایجاد کرده‌اند. احمدی نژاد معتقد است توانسته جمعی را با وعده حذف روحانیت دور خود جمع کند. ولی تصور اینکه کسی بسود این یا آن گروه بندی حکومتی انگشت خود را هم تکان خواهد داد اشتباه است. تهدیدهای هر دوی آنان در به میدان کشیدن مردم پوچ است، زیرا نه در کنار احمدی نژاد و نه علی خامنه‌ای، حتی یک ارزن از آن جرات و شهامت و انگیزه و از خودگذشتگی و ایثاری که جنبش مردمی سبز با آن به میدان آمد و تا به امروز ایستاده است وجود ندارد. جنگ میان آنها، اگر کار به آنجا بکشد، یعنی به جایی بکشد که به هر دو توهم پیروزی دست دهد و نه یقین شکست، در نهایت جنگ باندهای سپاه و دسته‌های اراذل و اوباش با هم خواهد بود و نه چیزی بیش از آن.

راه توده 313 12 اردیبهشت ماه

بازگشت