راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

تاریخ تحلیلی ایران در دو سده
اوضاع جهان
تا دوران قاجاریه
دکتر سروش سهرابی
 

از زمان صفویه به بعد و بویژه از دوران قاجاریه، ایران وارد میدان معادلات جهانی در ورای همسایگان خود شد. به همین دلیل شناخت کوتاهی از وضع جهان و بویژه کشورهای اروپایی در آن دوران و تحولات آن‌ها برای پیگیری رویدادهای ایران ضروری است. از جمله مهمترین این کشورها انگلستان است که پس از دوران شکست اسپانیا در هلند و دریای مانش به قدرت جهانی مهمی تبدیل شد. شاید بتوان گفت انگلستان تنها کشوری است که در آن تقریبا تمام پله های تکامل اجتماعی تحت هدایت طبقه حاکمه انجام گرفت و ما انقلاب‌های کلاسیک مشابه فرانسه را در آن نمی بینیم. این شیوه تحول همیشه با حفظ بقایای قوانین و نظامات اجتماعی گذشته همراه بوده است، تا جایی که حتی هم اکنون به قوانین مربوط به بیش از 800 سال پیش در این کشور نیز استناد می شود. این شیوه تحول خود نیازمند نگاه جامع تری است.
در سده پنجم میلادی قبایل آنگلوساکسون یعنی قبایل ژرمن ساکن در محدوده شمالی آلمان کنونی به قلمرو کنونی انگلستان هجوم آوردند. ولی در واقع این تهاجم اقوام شمالی از قرون نهم به بعد است که عامل وحدت اقوام پراکنده در انگلستان به شمار می‌آید. اغلب این اقوام تمایل خود به پذیرش مذهب مسیحی را با ایجاد کلیساهای متفاوت به صورت کلیسای کانتربوری و نیز کلیسای سلتیک نشان داده بودند و در این میان این کلیسای کانتربوری است که به‌عنوان کلیسای متمایل به رم به دستگاه رسمی مذهبی مسیحی در انگلستان تبدیل می شود. تاریخ هزاره اول میلادی آکنده از تهاجمات و درگیری بسیار بین ساکنین انگلستان ومهاجمان نورماند و انگلستان کنونی است که مسیر تاریخی انگلستان را تغییر می دهد. زبان انگلیسی با واژه های بسیاری از زبان های سلتی، ژرمنی، شمالی (وایکینگ‌ها) و در آخر فرانسوی شروع به تکامل خود می کند. تسلط نورماندها بر دو سوی دریای مانش تبعات اجتماعی و اقتصادی بسیار داشت. این تسلط حدود سه سده طول کشید. براثر این تسلط سلسله ای از پادشاهان بوجود آمدند که در ابتدا خود را جزیی از امپراتوری فرانسه می دانستند ولی در ادامه خود مدعی تاج و تخت فرانسه شدند. در همین دوران است که نظام فئودالی در انگلستان پا می‌گیرد. بقایای تاریخی استقرار فئودالیسم نورماندها در انگلستان به صورت تعداد بیشماری از قلعه‌¬ها و از جمله برج معروف لندن همچنان برجاست. پادشاهان انگلستان که در ابتدا خراجگزار پادشاهان فرانسه محسوب می شدند خود بتدریج دارای قدرتی بیش از این پادشاهان شدند. البته قلمرو آنان محدود به انگلستان فعلی بود و حوزه اسکاتلند و ایرلند که ساکنین آن بیشتر از قبایل سلت بودند در قلمرو دائمی آنان نبود. از مشهورترین پادشاهان این دوران می توان از "ریچارد شیردل" نام برد که مهم ترین شاه اروپای آن روز به حساب می‌آید و فرمانده جنگی تهاجم سوم صلیبیون به شرق نیز همو بود. در تمام این مدت کلیسای کانتربوری که در سال 597 پایه گذاری شده بود همچنان وابسته به کلیسای رم باقی مانده بود. تا این سال‌ها یعنی بین تصرف قلمرو انگلستان توسط نورماندها تا حدود 200 سال پس از آن ما شاهد جنگ‌های داخلی در این کشور نیستیم. این دورانی است که بدلیل تسلط نورماندها بر دو سوی مانش، مبادلات بازرگانی بسیار تسهیل شده بود. مهمترین صادرات انگلستان در آن روزها پشم بود که به سمت شهرهایی در هلند و بلژیک کنونی که کارگاه های بزرگ بافندگی داشتند صادر می‌شد. در واقع نوعی اتحاد اقتصادی بین نورماندها و مناطق هلندی زبان بلژیک و هلند از همان دوران وجود داشت و این مناطق در جریان جنگ‌های بعدی بر سر تاج و تخت فرانسه و یا دفاع و گسترش متصرفات اولیه نرماندها در فرانسه به صورت متحدین آن عمل می کردند. در همین مناطق شمالی هلند و بلژیک کنونی، که از طرف دیگر شریک تجاری ونیزی ها نیز بود، که شاهد جوانه زدن شیوه تولید سرمایه‌داری خواهیم بود.
از ابتدای سده سیزدهم میلادی بدلیل منازعات پاپ و پادشاه انگلستان کلیسای کانتربوری از کلیسای رم به‌ تدریج جدا می شود. این منازعات در واقع پاپ را در مقابل اشرافیت انگلستان قرار می داد. هر چند روند این جدایی تقریبا سه سده به طول ‌انجامید ولی ریشه های تاریخی این جدایی مذهبی را باید از زمان محدودیت قدرت شاه انگلستان توسط اشرافیت و پیمان نامه ای که به "اکتا ماگنا" معروف است و در سال 1215 پادشاه انگلستان مجبور به قبول آن شد پی گیری کرد. در هر حال پس از شکست قطعی پادشاه از اشراف، این بارون‌ها و تعدادی شوالیه و نیز قشری از بورژوازی شهری بودند که قدرت شاه را کنترل می‌کردند. این روند با پیمان نامه آکسفورد در 1258 و ایجاد نوعی پارلمان نسبتا وسیع از اقشار فوقانی جامعه در 1264 به انجام رسید. هرچند پس از این واقعه ادوارد اول تاحدودی موفق به برقراری حکومت مطلقه می شود ولی امکان کنار گذاشتن کامل مجلس ناظر متشکل از نمایندگان طبقات فوقانی جامعه را پیدا نمی‌کند. پسر او در سال 1337 جنگ‌های صدساله بر سر تاج و تخت فرانسه را آغاز می‌کند. ولی این جنگ ها باوجود نام و طولانی بودن آنها با انهدام‌ها و کشتارهای مهیب همراه نیست و از انتهای این دوران صدساله است که ما شاهد ایجاد کارگاه‌های صنعتی در مناطق جنوبی انگلستان هستیم. به این ترتیب در پایان قرن پانزدهم با چهره‌ای از انگلستان روبرو هستیم که در آن تولید سرمایه‌داری و گسترش روابط اجتماعی ناشی از آن نیز در حال جوانه زدن می باشد.
همزمان با انگلستان کشورهای دیگر در شرق فرانسه کنونی بطور عمده وابسته به امپراتوری هابسبورگ بودند که خود شامل اسپانیا به‌عنوان مهمترین بخش این امپراتوری نیز بود. کشور فرانسه بنوعی در محاصره امپراتوری هابسبورگ قرار داشت و امکانی برای ایفای نقش مهم جهانی نداشت. هر چند که از طریق تلاش برای تضعیف امپراتوری هابسبورگ به نوعی دیگر در سیاست جهانی تاثیر می گذاشت. در همین حال باید از مناطق شمالی کشور هلند کنونی و برخی از شهرهای بلژیک همچون "بروژ" نام برد که با وجود آنکه در قلمرو امپراتوری هابسبورگ اسپانیا قرار داشتند بدلیل سیر تحول متفاوت و ایجاد روابط گسترده‌ تر اجتماعی در محدوده خود بیشتر به متحد طبیعی قدرت در حال اوجگیری جدید یعنی انگلستان تبدیل شدند که این اتحاد به جز دوران‌های اندکی تا به امروز پابرجا مانده است. در واقع بنادر شمالی اروپا در بلژیک و هلند کنونی مقصد کالاهای ارسالی از ونیز محسوب می شدند. رشد بازرگانی در این مناطق با شکوفایی بازرگانی در اروپا ارتباط داشت و علاوه بر آن از سده‌های پیش تولید کارگاهی به یکی از اشکال بسیار مهم تولید اجتماعی تبدیل شده بود، تولیدی که درابتدا بطور عمده شامل صنایع نساجی ناشی از تبدیل ابریشم شرق و یا پشم انگلستان بود. هر چند تولید کارگاهی در حکومت ونیز هم وجود داشت ولی بطور عمده شامل کالاهای لوکس مثل تزیینات شیشه‌ای و یا برنزی بود که مشتریان خاصی در طبقات فوقانی اروپا داشت. از طرف دیگر از همان قرن سیزدهم میلادی ما شاهد حضور ثروتمندان شهری (بورژوازی) در صحنه سیاست انگلستان و نیز کلیسای کانتربوری هستیم که در روندی تدریجی ولی بی بازگشت آماده جدایی قطعی از کلیسای رم می شد. شکست انگلستان در انتهای جنگ‌های صد ساله تسلط آن را بر دو سوی مانش از بین برد و در نتیجه تقسیم کاری که بین صادرکنندگان پشم و تولیدکنندگان هلندی زبان برقرار شده بود دچار مخاطره شد. هر چند به نظر می رسد که این خود عاملی برای گسترش انواع تولیدات کارگاهی در جنوب انگلستان شد. بدینسان در ابتدای قرن شانزدهم حکومت ونیز اهمیت جهانی خود را تقریبا از دست داد و امپراتوری هابسبورگ شامل اسپانیا و پرتقال کنونی از طرفی بدلیل وسعت و جمعیت و از طرف دیگر بدلیل غارت مستعمرات و افزایش ثروت ناشی از آن به مهمترین کشور جهان تبدیل شد. ولی این مهمترین کشور دنیای آن روز فاقد انسجام ملی و زبانی از طرفی و تفاوت شیوه تولید و روابط اجتماعی در قسمت‌های مختلف آن است. بخش پیشرفته‌ تر اجتماعی آن مربوط به مناطق شمالی و پاره‌ای از مناطق شرقی است که در عین پیشرفتگی فاقد قدرت مالی قسمت های عقب مانده تر اجتماعی چون اسپانیا و پرتقال بودند. با افول امپراتوری هابسبورگ این مناطق کوچک ولی پیشرفته هلندی زبان بودند که برای اولین بار ندای زوال نظام فئودالی را سر دادند.

راه توده 4 بهمن 1389
 

بازگشت