راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

بنام دفاع از حزب

علیه محمد علی عمونی

سخن حکومت

از دهان دایه های

دلسوز تر از مادر

 
 

کارزار تهمت و افترا علیه رفیق محمد علی عمویی در خارج کشور از طریق یکی دو سایت معین و‌‌‌‌ بی اعتبار بالا گرفته است. این کارزار هم ناجوانمردانه است و هم مشکوک. ناجوانمردانه است زیرا محمد علی عمویی یک توده‌ای شناخته شده و با هویت است؛ زیرا 37 سال از عمر خود را بخاطر حزب توده ایران و آرمان‌‌های آن در زندان سپری کرده است؛ و بالاخره وی در داخل کشور است و امکان پاسخگویی ندارد. برعکس کسانی که به محمد علی عمویی تهمت می‌زند در پشت نام مستعار پنهان شده اند و از تاریکی به روشنایی سنگ می‌اندازند. به همین دلیل این کارزار مشکوک است زیرا معلوم نیست کدام یک از این مقاله نویسان و سنگ اندازان به محمد علی عمویی ساواکی و سلطنت طلب است، کدام از طرف وزارت اطلاعات است، کدام وابسته به گروه‌‌هایی از قماش حزب کمونیست و کارگری و یا حتی راه کارگر است که ناگهان طرفدار حزب شده اند، کدام یک جاه طلبی‌‌های خود را با حمله به عمویی تسکین می‌دهد و بالاخره کدام یک پرسش‌‌ها و مسایلی احتمالا برایش مطرح است که چون نه انضباطی وجود دارد و نه ارگانی پاسخگو و صلاحیت دار، پرسش‌‌های خود را بدین شکل زننده و توهین آمیز و‌‌‌‌ بی مسئولیت بر روی سایت‌‌هایی‌‌‌‌ بی اعتبار منتشر می‌کند.

اگر این کارزار محدود به همین دو سایت و همین اسامی مستعار خارج کشوری بود می‌شد از کنار آن گذشت. ولی همزمان بر روی صفحات فیس بوک اخباری منتشر شده است که نیروهای امنیتی با قرار دادن ماشین پلیس در کنار خانه محمد علی عمویی می‌کوشند دیدارکنندگان با وی را ترسانده و منصرف کنند. بدینسان کارزار هماهنگی بوجود آمده که باید طراحان و انگیزه‌‌های آن را شناخت.

در این کارزار سه جریان عمده دست دارند. جریان اول همان دستگاه‌‌های اطلاعاتی و راست حکومتی است که برایشان توده‌ای خوب توده‌ای مرده است و جرم عمویی زنده بودن است. هم زنده بودن به معنای مجازی یعنی زندگی کردن و هم زنده بودن به معنای واقعی یعنی ایستادن و دفاع کردن از یک آرمان و حزب توده ایران. بنابراین چنین شخصیتی باید لجن مال شود و چه بهتر که کسانی این کار را بنام دفاع از حزب انجام دهند. این کارزار ابتدا در "ویکی پدیا" که نیازمند نام نویسنده و مدعی نیست، با وقاحت تمام و از نظر ما، با هدایت سازمان امنیت جمهوری اسلامی آغاز شد و عموئی را همکار ساواک شاه اعلام کرد. (مراجعه کنید به ویکی پدیا با نام "محمدعلی عموئی" اینجا ). اما این تلاش برای تخریب کافی نبود و تخریب باید از قلم و بنام افرادی که ادعای توده ای بودن دارند سازمان داده می شد.

سر دوم کارزار ضدعمویی گروه‌‌ها و سایت‌‌های مشکوک و‌‌‌‌ بی هویت در خارج کشور هستند که نه گردانندگان آنها را کسی می‌شناسد، نه حاضر به قبول مسئولیتی هستند و نه سرنوشت حزب توده ایران برایشان اهمیت دارد. آنها، مانند سایت‌‌های امنیتی که از دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی تا اکنون برای جنگ روانی با مردم و طرفداران اصلاحات زاد و ولد کرده اند، یا وظیفه شان را انجام می‌دهند یا دنبال جلب خواننده و مشتری به هر بهایی هستند.  جالب اینجاست که برخی از این سایت‌ها را حتی گردانندگان نامه مردم نیز در گذشته "ضدتوده ای" و "مشکوک" معرفی کرده بودند ولی اکنون چون ظاهرا همسو شده اند در مورد آنها سکوت می‌کنند.

اما بخش سوم کارزار ضد عمویی را طرفداران حمید صفری در خارج کشور تشکیل می‌دهند که اکنون سنگ نامه مردم  را به سینه می‌زنند و احتمالا چیزهائی هم در آنجا منتشر می‌کنند. این گروه که بیگانه با اوضاع واقعی ایران است و در رویاها سیر می‌کند، با محمد علی عمویی و نظرات وی اختلاف سیاسی دارد و او را رقیب خود می‌دانند ولی چون قادر به دفاع از مواضع سیاسی خود نیستند می‌کوشند با شیوه ناپسند تهمت زنی و دروغ پراکنی نظر خود را تثبیت کنند و مدام به حوادث دهه 60 در زندان‌‌ها و شکنجه گاه‌‌ها متوسل می‌شوند.

واقعیت این است که محمد علی عمویی در دهه شصت در زندان حکومت زمانی که اخبار مربوط به تغییر مشی حزب در خارج کشور را شنید به همه زندانیان توده‌ای پیام داد که رهبری حزب همچنان از خط مشی پلنوم هفدهم دفاع می‌کند. طرفداران حمید صفری که خود وی در پلنوم هفدهم از حزب اخراج شد و مشی آن پلنوم را هم قبول ندارند بجای آنکه درباره دلایل نادرستی پلنوم هفدهم و درستی تغییر سیاست حزب بحث کنند زیر پوشش حمله به شوهای تلویزیونی به محمد علی عمویی ناسزا می‌گویند.   

 بسیاری از زندانیان توده‌ای که توانستند جان بدر برده و از زندان دهه 60 آزاد شوند میدانند و می‌گویند که نظر اغلب اعضای رهبری حزب جان بدر بردن توده ایها از زندان بود و بویژه نورالدین کیانوری در این زمینه در زندان بارها و بارها به توده‌ای‌‌ها توصیه کرد که در صورت لزوم با نوشتن نامه اشتباه و عذرخواهی از زندان آزاد شوند. تجربه بعدی نشان داد که هم دفاع محمد علی عمویی از پلنوم هفدهم و هم توصیه کیانوری به نوشتن نامه اشتباه کاری درست بود. اگر کسی با این مواضع و نظرات مشکل دارد چرا صریح نمی‌گوید تا جوابش داده شود؟ چرا به فحش و ناسزا و تهمت و پیش کشیدن شوهای تلویزیونی که دیگر همه می‌دانند به چه شکل و در چه شرایطی انجام شد و سال‌‌های سال دستمایه گروه‌‌های فراری خارج کشور قرار گرفته بود متوسل می‌شود؟

همه می‌دانند که نورالدین کیانوری خود کسی بود که در سال‌‌های پس از کودتای 28 مرداد با توصیه رهبری داخل زندان به نوشتن اشتباه نامه مخالفت کرده بود و آن را نادرست می‌دانست. در حالیکه خود وی در سال‌‌های پس از زندان 62 این توصیه را کرد. زیرا شرایط پس ازکودتای 28 مرداد به هیچوجه شرایط پس از سال 62 نبود. در شرایط پس از کودتای 28 مرداد تعداد زندانیان توده‌ای کم و کسانی که در خطر اعدام قرار داشتند دارای موقعیتی بودند که با نوشتن یا بدون نوشتن نامه اشتباه در هر حال اعدام می‌شدند. در حالیکه در دهه شصت هزاران زندانی توده‌ای وجود داشت که اکثریت بزرگ آنها می‌توانستند با نوشتن چند خط از زندان آزاد شوند، چنانکه بخش قابل توجهی از زندانیان سیاسی آن دوران توسط هیئت آیت الله منتظری و مدیریت جدید زندان‌‌ها آزاد شدند. ضمن اینکه در کشور جنگ بود و در خود حکومت نیز یک جنگ و نبرد وجود داشت و سرنوشت همه اینها و جنگ و انقلاب و عاقبت زندان‌‌ها و دست به دست شدن مدیریت آن مبهم بود و رهبری حزب می‌دانست کسانی در حکومت هستند که اگر فرصت و امکان در اختیار انها قرار گیرد می‌خواهند هرچه توده‌ای وجود دارد بکشند و نابود کنند و زندانیان توده‌ای بنوعی گروگان آنها هستند. مهمتر از همه اینها در بیرون و در خیابان‌‌ها یک انقلاب همچنان ادامه داشت و زندانیان توده‌ای می‌توانستند در بیرون از زندان در جنبش و انقلاب جامعه خود مشارکت کنند و بر آن اثر مثبت بگذارند. هیچکدام از اینها در شرایط پس از 28 مرداد وجود نداشت. همه اینها توجیه می‌کرد که رهبری حزب در داخل زندان تسلیم برنامه ریزی و تحریکات امثال لاجوردی‌‌ها و پیروان او نشود و سیاست مقابله را که به تحریک زندانیان توده‌ای و قدرت گرفتن بیشتر نیروهای راست در زندان منجر می‌شد در پیش نگیرد.

کسانی می‌توانند با این نظرات یا با این روش مخالف باشند. می‌توانند طرفدار نظریات حمید صفری باشند. می‌توانند معتقد باشند که ارزیابی و خط مشی پلنوم هفدهم حزب نادرست و سیاست پس از سال 62 درست بود. می‌توانند فکر کنند که رهبری حزب در زندان باید راه می‌افتاد و پرچم سیاست سرنگونی جمهوری اسلامی را بدست می‌گرفت. معتقد باشند که باید به زندانیان توده‌ای بجای توصیه به کوشش برای آزادی، توصیه مقاومت تا اعدام را می‌کرد. این حق آنهاست ولی حق ندارند با اتهام زنی و ناسزاگویی به شخصیت‌‌هایی در طراز محمد علی عمویی و اوهامی از نوع حزب سازی بحث را منحرف کنند. 

ما می‌گوییم آنچه رهبری حزب در داخل زندان کرد مبتنی بر درکی بود که داشت و از خود گذشتگی و خدمت به حزب و توده‌ای‌‌ها و حتی انقلاب بود. شما نظری دیگر دارید؟ بفرمایید و نظرتان را بگویید. پشت تکرار تهوع آور شوهای تلویزیونی که حکومت و عده‌ای وازده در خارج کشور تکرار می‌کنند پنهان نشوید.

 

 

 

 

                        راه توده  389     4 دی ماه 1391

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت