راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

آینده ج. اسلامی در گرو
انتخابات ریاست جمهوری است

 

هر اندازه ایران به انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم نزدیک تر می شود، رویارویی میان مردم وحکومت ازیکسو و میان نیروهای حکومتی از سوی دیگر شدت می گیرد.

در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی کشاکش دو گرایش که در تمام دوران پس از انقلاب در صحنه حیات سیاسی کشور وجود داشت، شدت گرفت. یکسوی این نبرد را نیروهای موسوم به اصلاح طلب شکل می دادند که در گذشته به "خط امام" شهرت داشتند و سوی دیگر آن نیروهای راست بودند که پس از درگذشت ایت الله خمینی به قدرت رسیده بودند. در جریان این نبرد، سپاه و نیروهای مسلح و شبه مسلح بتدریج دست بالا را در میان نیروهای راست پیدا کردند.

مبارزه میان این دو نیرو در شرایطی شدت می گرفت که دو روند همسو، حیات سیاسی کشور را تحت تاثیر خود قرار داده بود. از یکسو هاشمی رفسنجانی برای دور کردن سپاه و نیروهای مسلح از فعالیت ها و ادعاهای سیاسی راه ثروت اندوزی و فعالیت اقتصادی را بر آنها گشوده بود و از سوی دیگر علی خامنه ای که می کوشید خود را بر فراز همه نیروهای کشور قرار دهد سپاه را همچون ذخیره سیاسی خود هرچه بیشتر وارد میدان می کرد. بدینسان سپاه علاوه بر اینکه از عرصه سیاسی خارج نشد، عرصه اقتصادی را نیز بدست گرفت و این دو عرصه موقعیت سپاه را بعنوان قدرت برتر اقتصادی و سیاسی در جمهوری اسلامی تقویت و تحکیم کرد. تلاش رهبر برای استقلال از نیروهای سیاسی ولو راستگرا همراه بود با تشدید و تمرکز قدرت در بیت رهبری و پیوند نزدیک آن با فرماندهان آلوده به کاسبی و تجارت در سپاه پاسداران. روی کار آمدن احمدی نژاد حاصل پیروزی این گرایش بود.

روند طبیعی تحولات کشور که در پی دو دهه از پیروزی انقلاب و تحولات عمیق و مهم دوران محمد خاتمی باید به سمت دمکراسی و حاکمیت قانون و قانون اساسی پیش می رفت اما با روی کار آمدن احمدی نژاد این روند کاملا متوقف و معکوس شد. ایران در همه عرصه ها وارد یک دوران انحطاط شد. انتخابات 1388 و پیدایش جنبش سبز واکنش جامعه به این انحطاط بود. بدینسان جنبش سبز از یکسو ریشه در همه نیروها، سنت ها و دستاوردهای مثبت برآمده از انقلاب 57 داشت و از سوی دیگر حاصل مقاومت در برابر همه پدیده ها و نیروهای منفی حاصل نبردهای دوران پس از انقلاب بود.

انتخاب دوباره احمدی نژاد به لحاظ محتوای خود پیروزی مسلحانه آن انحطاط بود. اما این پیروزی به لحاظ شکل خود و بدلیل آنکه از طریق کودتایی و با توسل به زور صورت گرفت به یک بحران بی سابقه در سراپای جامعه و حکومت انجامید که پیامدهای ان همچنان ادامه دارد. تشدید تضاد مردم با حکومت به شکل تشدید تضادهای دورن حکومت و شکل گیری فراکسیون ها و گرایش های مختلف بروز کرد. سازش این گرایش ها با یکدیگر روزبه روز دشوارتر می شود زیرا از یکسو هر یک راه حل خود و مبتنی بر منافع خود را تنها راه برون رفت از بحران می بیند و از سوی دیگر هر دسته و باندی می خواهد گناه نابسامانی ها و بحران را به گردن دیگری بیاندازد.

روی دیگر این روند انحطاطی در آن بود که حکومت در توهم تثبیت خود و منحرف کردن جامعه و توجیه سرکوب مردم و مدافعان تحول اجتماعی به رویارویی های بی سبب و غیرمنطقی در عرصه جهانی دامن زد که متقابلا اشتهای قدرتهای جهانی برای استفاده از موقعیت را برانگیخت.    

بدینسان وضعی بوجود آمده که حاصل تاثیر چندین عامل بر یکدیگر است:

1- نارضایی و مقاومت مردم دربرابر حکومت که از جمله و همچنان به شکل یک جنبش (سبز) و اصلاحات خود را نشان می دهد.

2- شدت گرفتن جدال های درون حکومتی

3- اوج گرفتن بحران در روابط بین المللی و گسترش رویارویی های جهانی

 

همه این عوامل در درون خود حامل گرایش های متضاد هستند که به شکل های متضاد بر آینده تحولات اثر می گذارند.

نارضایی و مقاومت مردم اگر چه به شکل جنبش سبز و اصلاحات حامل یک امکان برون رفت مترقی از بحران کنونی است، ولی از سوی دیگر در صورت ناامیدی از امکان اصلاح می تواند به صورت یک عامل تشدید کننده انحطاط درآمده و حامل امیدواری به راه حل های توهم آمیز از نوع مداخله خارجی گردد.

جدال های درون حکومتی به نوبه خود از یکسو حکومت را ضعیف و آن را نزد مردم بیش از پیش افشا می کند و بنا بر این آن را ناگزیر از تن دادن به تسلیم به مردم می کند ولی همین جدال از سوی دیگر امکان بوجود آمدن یک راه حل حکومتی عقلانی و دستجمعی و اندیشیده شده برای بحران و تفاهم بر سر شیوه تسلیم به مردم را ضعیف می کند.

 بالاخره رویارویی های جهانی از یکسو به حکومت برای سازش و تن دادن به خواست مردم فشار می اورد ولی از سوی دیگر آن را به امکان ادامه سرکوب مردم به بهانه خطر خارجی امیدوار می کند.

آینده، میدان نبرد و اثرگذاری همه این گرایش ها با هم و بر روی همدیگر است و انتخابات آینده در این فضای پیش بینی ناپذیر قرار است برگزار شود. نه تنها منتقدان و مخالفان حکومت بلکه خود حکومت هم نمی داند وضع در انتخابات آینده چگونه خواهد بود. نه تنها نمی داند، بلکه حتی قادر نیست در این زمینه طرح و برنامه مشترکی پیش بینی کند. در این شرایط هر نیرویی می کوشد بنا بر منافع خود از همین امروز اوضاع را مطابق خواست خود شکل دهد.

با نزدیک شدن انتخابات شیوه برخورد با جنبش سبز و اصلاحات به مرکز رویارویی درون حکومتی تبدیل شده و در آینده بیشتر خواهد شد. در حالی که نیروهای دوراندیش "اصولگرا" که نگران آینده کشورند و آلودگی ها و فساد کمتری دارند و احساس می کنند درون یک حکومت اصلاح طلب نیز برای خود آینده خواهند داشت خواهان ورود محمد خاتمی به عرصه سیاسی و انتخابات هستند، برعکس نیروهایی که هر نوع فضای باز و دمکراتیک را پایان قدرت و فساد و الودگی های خویش می دانند نه نگران آینده کشور که نگران آینده خود در صورت حضور اصلاح طلبان در فضای سیاسی هستند و از هم اکنون برای حذف محمد خاتمی همچون برجسته ترین شخصیت حصر نشده اصلاح طلب می کوشند. این نبرد در اینده تشدید خواهد شد و سرنوشت انتخابات و سرنوشت کشور به میزان زیادی به نتیجه ان بستگی دارد.

 

 

 

 

                        راه توده  375     17 شهریور ماه 1391

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت