راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

جای انتشار آن مقاله
همان نشریه آرش است
بنام دفاع
خنجر به پهلوی
حزب توده ایران
فرو نکنید!

 

نشریه نامه مردم اطلاعیه داده که "در پی تماس سردبیر مجله ”آرش“ (پرویز قلیچ خانی فوتبالیست سابق ایران) با دبیرخانه کمیته مرکزی و درخواست مقاله یی در زمینه نظرات حزب ما پیرامون سند سازی و ”تاریخ نویسی“ رژیم ولایت فقیه بر ضد احزاب و سازمان های سیاسی کشور، مقاله ای را تهیه و پس از بررسی و تصویب هیئت سیاسی کمیته مرکزی برای این مجله ارسال شد."(لابد به دلیل اهمیت تاریخی و تاریخ ساز چنین مقاله ای باید چنین مسیری را طی می کرد!)

انتشار این مقاله در شماره 108 نشریه آرش حاوی دو نکته است. نکته اول مربوط به محلی است که مقاله در آن منتشر شده و دوم محتوای مقاله است.

نکته اول در اینجاست که تقریبا شماره ای از نشریه آرش نیست که در آن حمله و پرونده سازی علیه حزب توده ایران و رهبران آن وجود نداشته باشد. بنابراین اگر گردانندگان نشریه آرش معتقدند که رژیم علیه حزب توده ایران تاریخ نگاری و پرونده سازی می کند باید از خود سوال کنند که چرا آنها با رژیم در این زمینه همکاری می کنند. فراموش نکردیم که در همین نشریه آرش بود که حدود 15 سال پیش ادعا که شد رفیق محمد علی عمویی همراه با پیروز دوانی از طرف رژیم مامور شده اند که گویا مبارزان را به دام اندازند. زمانی که راه توده به این دروغ و پرونده سازی اعتراض کرد. گفتند ما سندی نداریم و سند ما همان نامه مردم است. پیروز دوانی بعدها در جریان قتل های زنجیره ای کشته شد و نشریه آرش هم هرگز پاسخی به پرونده سازی خود نداد. (در این زمینه مراجعه کنید به "نشریه آرش سخنگوی کیست؟" راه توده شماره 50 مرداد 1375 و همچنین "پاسخ محمد علی عمویی به آرش" در شماره 51 راه توده و همچنین مقاله "ریشه های انفعال در كجا نهفته است؟" در همان شماره راه توده در پاسخ به مشارکت نامه مردم در پرونده سازی نشریه آرش")

مشکل دوم در آنجاست که خواننده در همان نگاه اول به مقاله نامه مردم در می یابد که هدف از این مقاله چیزی نیست جز ادامه همان خط مجله متمایل به راه کارگر "آرش". یعنی حمله به نورالدین کیانوری، محمد علی عمویی و راه توده.

خواننده از خود می پرسد: نویسنده نامه مردم می خواهد جواب تاریخ نگاری و پرونده سازی رژیم را بدهد یا برعکس می کوشد به این بهانه علیه رهبران تاریخی حزب توده ايران پرونده سازی کند. متاسفانه در این زمینه اسناد و مدارک کم نیست. نمونه آن، گزارش موسوم به سند "درباره وحدت و دشواری های فعالیت و مبارزه حزب توده ایران پس از یورش رژیم ولایت فقیه" است که در آذر 1378 بعنوان سند پلنوم وسیع منتشر شد. محتوای این سند عینا تایید همان پرونده سازی رژیم علیه رهبران حزب است. مثلا در این باصطلاح سند با حمله به رهبران زندانی حزب چنین ادعا شده است:

"شرکت معدودی از افراد رهبری وقت حزب در جریان دادگاه افسران توده ای، در کنار دادستان بیداگاه های انقلاب، و همچنین فعالیت های وسیع و چندگانه ارگان های امنیتی رژیم برای پراکندن جو بی اعتمادی، سوء ظن و جلوگیری از ادامه فعالیت های حزب توده ایران ..." بوده است.

یا

"کم نبودند نمایندگان احزاب کارگری و کمونیستی جهان، که ضمن اشاره به ابعاد جهانی کارزار ضد کمونیستی، که در پی شوهای تلویزیونی رژیم به راه افتاده بود، از حزب توده ایران می‌خواستند تا قاطعانه با این موضع شرکت کنندگان در این شوها برخورد کند."
یا مثلا در همانجا گفته می شود :

"هیچکدام از برنامه ها و عملکرد های رژیم، چه در انتخاب انبوه توده ای هایی، که در جریان فاجعه ملی به جوخه های مرگ سپرده شدند، تا رهایی شمار معدودی از رهبران سابق حزب از زندان و سپس اجازه فعالیت سیاسی-انتشاراتی دادن به آنها اتفاقی نبوده است ...همه این روند ها و وقایع را بدون تردید باید بخشی از برنامه های طولانی مدت رژیم برای حزب سازی، رهبر تراشی و دامن زدن به چند دستگی در صفوف حزب توده ایران ارزیابی کرد. "

منظور این است که آزادی نورالدین کیانوری، مریم فیروز و محمد علی عمویی جزیی از برنامه رژیم برای "رهبر تراشی" مثلا در برابر نویسنده این مطالب و همچنین مقاله برای مجله آرش و برای آن هیئت سیاسی که انتخابات دوم خرداد ریاست جمهوری را تحریم کرد، یا مدعی شد که احمدی نژاد با میرحسین موسوی تفاوتی ندارد بوده و رژیم برای رهبر تراشی در مقابل اینان شخصیت هایی در حد کیانوری و عمویی و مریم فیروز را از زندان آزاد کرده است!

چقدر کوته نگری، خود بزرگ بینی و پرونده سازی در آن چند جمله ای که در بالا نقل شد نهان است.

در همان "سند" به همین مقدار بسنده نشده و پس از آنکه گفته می شود : "انتشار نشریه ضدتوده ای راه توده، با هدایت ارگان های امنیتی رژیم..." صورت گرفته، برای مستند کردن این ادعا، این بار نه به سراغ آرش که به سر وقت نشریه راه آزادی بابک امیرخسروی می روند و می نویسند:

"آیا مطلب افشاکننده در نشریه راه آزادی درباره راه توده (با اتکاء به گفتگوهای فریبرز بقایی، عضو سابق مشاور کمیته مرکزی حزب توده ایران، و از رهبری وقت حزب که توسط رژیم از زندان آزاد شد با فردی جدا شده و ضد حزبی بنام احمدی که بی نیاز از توصیف است)، و انتقال مبالغ هنگفتی از سوی دادستان وقت انقلاب از حساب بانکی فریبرز بقایی برای راه اندازی نشریه راه توده نمی تواند سمت و سوی اشتیاق دستگاه های امنیتی رژیم را نشان دهد؟" (نگاه کنید به نشریه راه آزادی، شماره 87، صفحه 29.)"

نامه مردم البته اصلا اشاره نمی کند که اولا آنچه در راه آزادی و به نقل از فریبرز بقایی آمده مربوط به دوران پیش از راه توده دورم دوم است و آن خرده حساب های مالی به زمان حمید صفری بر می گردد و ارتباطی به راه توده کنونی که از سال 1370 به بعد منتشر می شود ندارد. ثانیا کل مطلب از طرف فریبرز بقایی در نامه سرگشاده ای خطاب به نامه مردم تکذیب شد که این تکذبیه را هم منتشر نکردند و فریبرز بقائی پیش از در گذشت آن را خود در وبسایت خویش آن را منتشر کرد.

مشاهده می شود که امروز توده ای ها با دو مشکل مواجه هستند. یکی پرونده سازی و تاریخ نگاری رژیم علیه رهبران حزب توده ایران. دوم پرونده سازی امثال نشریه آرش و راه آزادی و نامه مردم علیه همین رهبران.

سالهاست که دست اندرکاران نامه مردم در حال نوشتن علیه کیانوری و عمویی و مریم فیروز هستند. حتی در این اواخر پس از درگذشت زنده یاد مریم فیروز اعضای حزب را از برگزاری یا شرکت در مراسم یادبود وی نیز ممنوع کردند. نامه مردم مدعی بود که این "معدود رهبران" آزاد شده حزب قرار است در داخل کشور یک حزب توده ایران طرفدار رژیم بوجود آورند. از آن زمان تاکنون دو تن از آنها فوت کرده اند. بدون آنکه توده ای ها بتوانند از ظرفیت های آنان از جمله بدلیل همین جوی که نامه مردم به راه انداخته بود بهره گیری کنند. یکی از اتهامات راه توده نیز تلاش برای مقابله با این بی عدالتی تاریخی است که نسبت به این شخصیت ها صورت گرفته و استفاده از ظرفیت های آنان بسود حزب و میهن ما بوده است. آن  حزب توده قانونی مدعی نامه مردم تشکیل نشد، احزاب مذهبی اصلاح طلب هم در این دوران تعطیل شدند و کار به زندانی شدن امثال ابراهیم یزدی هم کشیده شد. این همه علیه این شخصیت های برجسته نوشتند و گفتند و هیچکس هم جز امثال نشریه آرش و راه آزادی برای این نوشته ها کف نزده است. واکنش ها به درگذشت مریم فیروز و مستند تلویزیونی درباره وی، یا برگزاری اخیر مراسم زنده یاد پرویز شهریاری، وزن آن رهبران تاریخی حزب ما را در داخل ایران و میزان اعتبار نویسندگان این گونه مقالات را نشان داد و می دهد لازم نیست ما بیش از این در این مورد سخن گوییم.

تنها توصیه ما به نویسنده و نویسندگان این گونه مقالات در نامه مردم آن است که بجای آنکه وقتشان را صرف بی اعتبار کردن کیانوری و عمویی یا مریم فیروز یا تهمت زدن به راه توده کنند این وقت را صرف تحلیل و بررسی دقیق تر اوضاع ایران کنند تا لااقل مواضع روشن‌تری بگیرند و دیگر مانند آستانه انتخابات 1388 مدعی نشوند موسوی و احمدی نژاد با هم فرقی ندارند. این تنها توصیه ماست.

 

 

 

                        راه توده  37    16 مرداد ماه 1391

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت