راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

تاریخ حزب توده ایران
تبعید رهبران
حزب توده ایران
از تهران به
شهرهای جنوبی
عبدالصمد کامبخش

 

(کتاب زنده یاد کامبخش عنوان "نظری به تاریخ جنبش کارگری و کمونیستی ایران" را دارد، اما بخش عمده این کتاب تحقیقی درباره حزب توده ایران است و به همین دلیل ما در این شماره، عنوان تاریخ حزب توده ایران را برای آن انتخاب کردیم و این احتمال بسیار قوی است که در اولین فرصت و با افزوده هائی، این کتاب بعنوان تنها مرجع مربوط به تاریخ حزب توده ایران منتشر شود.)

 

 

4 - آغاز تشدید فعالیت حزب توده ایران در شرایط غیر علنی

 

اقدامات همه جانبه ارتجاع قادر نبود از گسترش جنبش مردم و فعالیت حزب توده ایران جلوگیری کند. حزب مبارزه خود را قطع نکرد. استفاده از کرسی دادگاه در واقع به معنای ادامه مبارزه علنی حزب بود و برای بسیج توده‌ها اهمیت فراوان داشت. ولی حزب باید فعالیت خود را با شرایط کار مخفی هماهنگ می‌ساخت و متناسب با آن در وضع سازمانی خود تجدید نظر می‌کرد. این کار بلافاصله آغاز شد. چنانکه اکنون در جریان طولانی بازداشت‌ها و محاکمات نام کسانی به چشم می‌خورد که به علت آنکه پس از غیر قانونی اعلام شدن حزب مرتکب "جرم" شده بودند یعنی به علت پخش اعلامیه و نوشتن مقاله و کارهای تبلیغاتی و غیره بازداشت و محاکمه می‌شدند.

ولی این مبارزه در آغاز کار به نحو کاملی سازمان نیافته بود و گاه خصلت خود به خودی داشت. حزب از همان زمان فعالیت علنی، اقدامات معینی که بتواند سازمان‌های آنرا در برابر حوادث ناگهانی تضمین کند، به عمل آوده بود. برای مخفی داشتن سازمان‌های جدید گام‌های معینی برداشته شده بود و برای ایجاد مطبوعات مخفی امکانات معینی تدارک گردیده بود. ولی با وجود این حزب هنوز برای کار مخفی آمادگی کامل نداشت و برای تجدید سازمان خود می‌بایست کار نسبتا طولانی و دقیق انجام دهد. دشواری کار از این لحاظ نیز تشدید می‌شد که حزب به طور موقت تقریبا از رهبری محروم شده بود، زیرا عده‌ای از رهبران بازداشت گردیده و عده‌ای دیگر عملا از جریان فعالیت خارج شده بودند.

ولی عده باقی مانده و قادر به کار رهبری بزودی موفق شد که رشته کارها را به دست گیرد و فعالیت‌های پراکنده را متمرکز سازد و آنرا در مسیر واحد سوق دهد. نفوذ وسیعی که حزب کسب کرده بود و نیز امکانات آن در ارتش و شهربانی به حزب امکان داد که با زندان رابطه برقرار کند و از اعضاء زندانی کمیته مرکزی رهنمودهای عمومی به دست آورد.

بزودی رهبری موفق شد که انتشار مخفی روزنامه "مردم"، ارگان مرکزی حزب را سازمان دهد. نخستین شماره روزنامه هشت ماه پس از سوء قصد به شاه و در هشتمین سالروز تشکیل حزب توده ایران انتشار یافت. حزب اکنون امکان یافت که به جای کارهای پراکنده در زمینه پخش اسناد حزبی به پخش منظم آنها از طریق ارگان حزبی بپردازد.

انتشار ارگان مرکزی حزبی که ارتجاع آن را منحله اعلام کرده بود، حادثه بزرگی برای سراسر ایران بود و موجبات خرسندی محافل دمکراتیک و خشم و کینه ارتجاع را فراهم کرد. واکنشی که در تهران، مرکز زندگی سیاسی کشور در برابر انتشار "مردم" به عمل آمد، اهمیت این حادثه را نمودار می سازد. در روزهای اول، توجه بخش عمده مطبوعات تهران به انتشار "مردم" معطوف شده بود. برخی روزنامه‌ها حتی برای بالا بردن تیراژ خود مطالبی را از روزنامه غیر علنی "مردم" در صفحات خود درج می کردند. این واقعیت نشانه علاقمندی مردم به انتشار ارگان حزب توده ایران بود. در اخباری که در سومین شماره مخفی "مردم" درباره واکنش انتشار این روزنامه در میان محافل مطبوعاتی درج شده بود گفته می شد: انتشار روزنامه ارگان حزب تأثیر عمیق در تهران باقی گذاشت، در تهران انتشار "مردم" را به مثابه پیروزی بزرگی تلقی می کنند، روزنامه‌‌های پایتخت این موضوع را مهمترین حادثه سیاسی روز به حساب می آورند، روزنامه "طلوع " مشخصات نخستین شماره روزنامه "مردم" را به تفصیل بیان کرد، روزنامه‌‌های "داد" و "ایران" انتشار آن را اطلاع دادند. مجله "تهران مصور"، این خبر را با خشم تمام منتشر کرد، روزنامه "اقدام " شماره اول "مردم" را کلیشه نمود و متن سرمقاله آن را انتشار داد، روزنامه هفتگی "منطق" خبر مربوط به مقاله "مردم" را در باره افشاء انتخابات با حروف درشت درج کرد، روزنامه "ستاره " قسمت هائی از شماره دوم "مردم" را درج کرد، روزنامه "اقدام" در شماره بعدی خود به تجدید چاپ مندرجات شماره دوم "مردم" پرداخت، انعکاس مطالب روزنامه "مردم" در جرائد پایتخت، میزان فروش روزنامه‌ها را شدیدا بالا برد. روزنامه فروش‌ها برای فروش بیشتر روزنامه خود، آن را به خریداران نشان می دادند تا به آنها ثابت شود که در این روزنامه واقعآ مطالبی از "مردم" نقل شده است."

این حادثه به محافل اجتماعی الهام می بخشید. زیرا قدرت حیات حزب را به مردم نشان می داد و ثابت می کرد که حزبی را که چنین فعالیت وسیعی دارد، نمی توان از راه ترور و زد و بندهای مختلف از بین برد. در شماره اول "مردم " گفته می شد:

 "طبقه حاکم ایران... نتوانست با همه صحنه پردازی ها... مردم ایران را درباره حادثه 15 بهمن 1327 گول بزند. کیست که امروز به مقاصد ننگین و ایران فنا کن این چاکران لیره و دلار پی نبرده باشد؟ کیست که نداند برای حل مسائل مربوط به نفت و بانک شاهی و نقشه هفت ساله و تغییر قانون اساسی و تشکیل مجلس سنا و نظام نامه انتخابات مجلس شورای ملی و نظام نامه داخلی مجلس سنا و پامال کردن آزادی‌‌های محدود مطبوعاتی و تصرف مجدد املاک واگذاری و یک رشته اقدامات بی‌شرمانه دیگر که یکی پس از دیگری با عجله ناشیانه‌ای پس از حادثه 15 بهمن انجام گرفته از میان بردن حزب توده ایران را لازم می دانسته اند."

روزنامه "مردم" به طور هفتگی و منظم نشر می یافت. این واقعیت که در انتشار ثمربخش چندین ساله روزنامه "مردم" کوچکترین وقفه‌ای حاصل نشد، نشان می دهد که این کار به خوبی تدارک شده بود. روزنامه "مردم" سه سال پس از آغاز انتشار خود فهرستی از فعالیت خود منتشر کرد که نقل آن می تواند جالب باشد. طی این سه سال 153 شماره "مردم" منتشر شد. در این مدت 119 مقاله درباره سیاست داخلی ایران، 94 مقاله در باره سیاست جهانی، 86 مقاله در باره مسائل اجتماعی، 78 مقاله در باره نفت، 60 مقاله درباره سیاست خارجی دولت، 55 مقاله درباره مبارزه طبقه کارگر به خاطر حقوق خود، 49 مقاله درباره نقش ارتجاعی شاه و دربار، 35 مقاله درباره مبارزه به خاطر صلح، 34 بیانیه و اعلامیه به امضای کمیته مرکزی حزب توده ایران، 33 مقاله درباره روزهای تاریخی، 30 مقاله درباره رهبران برجسته جنبش جهانی کارگری، 26 مقاله درباره آذربایجان و کردستان، 18 مقاله درباره انتخابات، 16 شعر توده ای، 15 مقاله اختصاصی درباره وضع دهقانان، 15 مقاله درباره تجاوزکاری آمریکا، 13 مقاله درباره حکومت نظامی، 11 مقاله درباره زندانیان سیاسی و 13 مقاله متفرقه نشر یافته بود. در این شماره‌ها به ساختمان کمونیسم در شوروی و مبارزه خلق چین توجه خاصی شده بود. در صفحات روزنامه علیه ستم ملی و به خاطر تاً مین حقوق خلق‌‌های آذربایجان و کردستان مبارزه انجام می گرفت.

تشدید فعالیت حزب به تدریج به نحوی همه جانبه نمودار می گردید. ارتجاع فهمیده بود که سخن بر سر کاردانی گروه کوچکی از افراد نیست که توانسته‌اند انتشار هفتگی روزنامه ارگان حزب را سازمان دهند، بلکه سخن بر سر وجود حزبی است که نفوذ آن میان قشرهای وسیع اجتماعی و میان جوانان محصل روز به روز افزایش می یابد و قادر است پیوند خود را با قشرهای مختلف مردم در شرایط مخفی بیش از پیش مستحکم‌تر کند و مهمتر از همه علاقه و توجه آنان را به سوی خود جلب نماید.

ارتجاع در پیامهای خود که گاه سرشار از عوامفریبی و گاه پر از تهدید و تطمیع بود، از وضع شکوه می کرد. مثلا در یکی از این پیام‌ها که به امضای جوادی، دادستان نظامی رسیده بود و به صورت ورقه چاپی جداگانه و نیز از راه مطبوعات به طور وسیع در میان مردم انتشار یافت، گفته می شد: چنانکه دیده می شود برخی عناصر پلید و ماجراجو از راه فریب جوانان محصل و افراد ساده به فعالیت خود افزوده و به اقداماتی نظیر انتشار روزنامه و اعلامیه و اخبار گوناگون و یا اوراق چاپی و دستی متوسل می شوند و مردم را علیه سلطنت مشروطه و به سود افکار کمونیستی تبلیغ و تحریک می کنند... دادستان نظامی بدین وسیله اهمیت مسئله را که موجودیت و استقلال میهن عزیز ما را تهدید می کند، به اطلاع تمام هم میهنان می رساند.... این اقدامات فقط به نفع دشمنان کشور انجام می گیرد.... میهن یرستان واقعی موظفند که در کار تعقیب و مجازات خائنین به مقامات دولتی کمک کنند."

روزنامه "مردم" به این مناسبت نوشت:

"نزدیک به یک سال تمام است که دستگاه حاکمه ایران با طبل و دهل و شییور حزب بزرگ توده ایران را غیرقانونی اعلام نموده و آنرا "حزب سابق" و"حزب منحله " معرفی کرده است... با اینحال مطالعه اعلامیه ستاد ارتش که چند روز پیش با امضای دادستان ارتش در رادیو تهران و روزنامه‌ها منتشر گشت، برای همه کس آشکار می نماید که تمام امیدهای خام و جنون آمیز دستگاه حاکمه به انحلال و از میان بردن حزب توده ایرن... با ورشکستگی افتضاح آمیزی مواجه شده است... اعلامیه دادستان ارتش درحقیقت مدرک روشنی است که از یک طرف قدرت و نیروی حزب توده ایران... و از طرف دیگر ضعف و عجز پلیس و ستاد ارتش را در انجام نقشه‌‌های جنون آمیز و ماجراجویانه "انحلال" حزب توده ایران را آشکار می سازد."

پلیس برای فلج کردن فعالیت حزب به هر اقدامی دست می زد و چون وجود ارتباط میان رهبران زندانی حزب را با رهبرانی که آزاد مانده بودند، حدس می زد، تصمیم گرفت که این امکان را از آنان سلب کند و بدین وسیله به خیال خود تا حدودی فعالیت مخفی موفقیت آمیز حزب را مختل سازد.

رهبران حزبی زندانی در تهران را طبق دستور دولت در بهمن سال 1328 به زندان‌‌های مختلف جنوب که دارای شرایط اقلیمی غیرقابل تحمل بود، منتقل کردند. در اعلامیه کمیته مرکزی حزب توده ایران که در روزنامه "مردم" و نیز به طور جداگانه به مقیاس وسیع میان مردم انتشار یافت، در این مورد گفته می شد:

"یک سال از روز غیرقانونی اعلام شدن حزب توده ایران و سایر سازمان‌‌های دمکراتیک گذشته بود که دولت جنایت پیشه ساعد به دستور اربابان خارجی خود دست به یک عمل غیرانسانی دیگر زد: صدها ژاندارم و پاسبان با دستپاچگی هر چه تمام‌تر و با خشونت بی‌سابقه‌ای به سلول‌‌های زندان قصر ریختند و عده زیادی از بهترین فرزندان میهن را بدون آنکه مهلتشان بدهند تا لوازم یک مسافرت دشوار زمستانی را همراه ببرند و با کسان و نزدیکان خود وداع کنند، به طرف مقاصد نامعلومی به سوی بیغوله‌‌های بنادر و جزایر جنوب که هرکدام خبر از جهنم می دهند، گسیل داشتند... رزم آراها و زاهدی‌ها هرکدام از ترس تقصیر را به گردن یکدیگر می اندازند و اما ملت ایران هم رزم آرا و هم زاهدی و به طور کلی تمام مجریان دستورات امپریالیسم و در رأس همه شاه را مسئول این همه جنایات قرون وسطائی می داند."

این اعلامیه مردم ایران را برای اتحاد و مبارزه بیشتر فرا می خواند و از اعضاء و سازمانهای حزبی دعوت می کرد که با فداکاری بیشتر به افشاء دشمنان و مبارزه با آنان بپردازند.

حوادث سال 1328 مؤید این واقعیت بود که نارضایی نامرئی زحمتکشان به تدریج به جنبش آشکار آنان برای احقاق حقوق خود تبدیل می شوند. جنبش اعتراضی کارگران شهر شاهی علیه تمدید روز کار و تقلیل دستمزد آنان نخستین نشانه آن بود. دولت و کارفرمایان با استفاده از رکود اقتصادی و وضع سیاسی موجود به تجاوز به حقوق و شرایط زندگی کارگران آغاز کرده بودند. از جمله در کارخانه نساجی شاهی که به دولت تعلق داشت، در نظر داشتند دستمزد کارگران را کاهش دهند و به مدت کار روزانه بیفزایند. به علاوه مزد کارگران به موقع پرداخت نمی شد. کار به جائی رسیده بود که در این کارخانه به جای قسمتی از دستمزد، کنسروهائی را که به فروش نمی رسید، به کارگران می دادند.

کارگران در اواخر تابستان اعتصاب کردند. این اعتصاب که تمام کارگران را دربر گرفته و صورت متشکل داشت، دولت را به خود آورد. دستمزد معوقه کارگران نقدا پرداخت شد. جنبش کارگران شاهی در آستانه بهار 1329 گسترش یافت. کارگران تقاضای افزایش دستمزد خود را داشتند. در 4 اردیبهشت 1329 میان نیروهای انتظامی و کارگران اعتصابی که دست به تظاهرات زده بودند، زد و خورد خونینی انجام گرفت. مأموران فرمانداری نظامی به روی کارگران آتش گشودند. در اظهارات رسمی نخست وزیر در مجلس گفته می شد که 5 تن از کارگران کشته شده و بسیاری از آنان زخمی شده اند. برای رسیدگی به این حادثه کمیسیون خاصی تشکیل شد. ولی کار این کمیسیون این بود که پس از ورود به شاهی 15 نفر از کارگران را به اتهام "تحریک و شرکت در تظاهرات " بازداشت نماید. کارخانه نساجی شاهی بسته شد. تیراندازی به کارگران شاهی اعتراض وسیعی را در سراسر کشور برانگیخت. فدراسیون سندیکائی جهانی نیز به این کار اعتراض نمود. در این اعتراض گفته می شد که: فدراسیون سندیکای جهانی از تیراندازی به کارگران شاهی که در نتیجه آن 5 نفر کشته و 53 نفر زخمی شده اند، مطلع گردید. به علاوه به فدراسیون خبر رسیده است که رهبران جنبش کارگری ایران برای گذراندن دوران زندانی خود به مناطق جنوبی کشور فرستاده می شوند. فدراسیون تنفر و انزجار خود را بدین مناسبت اعلام می دارد و بازگرداندن رهبران جنبش کارگری و لغو حکم محکومیت آنان را طلب می کند.

مبارزه کارگران به مطالبات اقتصادی محدود نمی شد. مبارزه در راه احیاء اتحادیه‌‌های دمکراتیک و واقعا کارگری و جدا شدن از اتحادیه‌‌های ارتجاعی دولتی آغاز گردید. اولین اقدام علنی در این راه از طرف کارگران راه آهن به عمل آمد. آنان بیانیه‌ای منتشر کردند که در آن گفته می شد، اتحادیه کارگران راه آهن رابطه خود را با به اصطلاح اتحادیه‌‌های "اسکی " قطع می کند و در آینده فعالیت خود را مستقلا ادامه خواهد داد.

در اردیبهشت 1329 دانشجویان دانشکده طب تهران اعتصاب کرده خواستار تحقق مطالبات خود شدند. این اعتصاب بیش از سه هفته طول کشید. تمام دانشگاه نیز به عنوان همبستگی با دانشکده طب 3 روز اعتصاب نمود. این اعتصاب که با پیروزی قرین بود به دمونستراسیون 4 هزار نفری دانشجویان منجر گردید. روزنامه "مردم " در این باره نوشت:

"بزرگترین نتیجه‌ای که دانشجویان از این مبارزه بی سابقه و بزرگ گرفتند، این بود که اولأ به نیروی اتحاد عظیم خود پی بردند و ثانیا، عده‌ای که هنوز به ماهیت دستگاه حاکمه پی نبرده بودند، آن را به درستی شناختند."

اینگونه مبارزات عملی که در عین حال با رشته‌‌های کم و بیش محکم با فعالیت اتحادیه‌‌های دمکراتیک و حزب توده ایران پیوند داشت، محافل دولتی را عمیقا نگران ساخت و موج نیرومند اقدامات تضییقی را برانگیخت. در پایتخت و عده‌ای ازشهرها به یورش و جستجو و شکار حوزه‌‌های مخفی حزب توده ایران و بازداشت افرادی می پرداختند که به عضویت در حزب و یا هواداری از آن مظنون بودند. افرادی که به پخش مطبوعات مخفی و روزنامه "مردم " مظنون بودند، بازداشت می شدند. به خصوص این بازداشت‌ها در نواحی کارگرنشین زیاد بود. توجه عمده به منطقه مازندران که مؤسسات بافندگی و غیره داشت، معطوف بود. در تمام مراکز کارگری بازداشت به عمل می آمد. مطبوعات تهران در آن زمان پر از اخبار مربوط به این بازداشت‌ها بود. برای نشان دادن این که این بازداشت‌ها و تضییقات تا چه حد در مطبوعات ایران انعکاس وسیع می یافت، چند شماره متوالی روزنامه "داد" را نمونه می آوریم. این روزنامه در شماره 1787 (25 فروردین 1329) خود خبر می دهد که اعزام گروه‌‌های زندانیان سیاسی به مناطق بد آب و هوا ادامه دارد و طبق خبر واصله به روزنامه این اقدام از آن جهت انجام می گیرد که این افراد با خارج از زندان ارتباط داشته اند. روزنامه "داد" در شماره 1788، بازداشت افرادی را که در تبریز به داشتن ارتباط با دمکرات‌ها مظنون بودند، خبر می دهد. در شماره 1795 این روزنامه گفته می شود که در ناحیه کارگرنشین جنوب تهران "گرسنگان" و "خانه به دوشان" تجمع می کنند. در شماره 1791 درباره کشف یکی از حوزه‌‌های حزب توده ایران و بازداشت عده‌ای از افراد سخن می رود و نام بازداشت شدگان قید می شود. در شماره 1792 خبر بازداشت تند نویس مجلس شورا که مسئول یکی از حوزه‌‌های حزب توده ایران بود، نشر می یابد. در شماره 1794 این روزنامه در آن واحد سه خبر زیر درج می شود: خبر بازداشت کسانی که در کرج مسئول پخش روزنامه مخفی "مردم" بودند، خبر کشف دو حوزه حزبی و نیز خبر بازداشت 11 نفر از اعضاء آنها. در شماره 1795 دو خبر زیر پخش می شود: بازداشت گروهی از کارگران گونی بافی رشت به علت پخش مطبوعات مخفی و بازداشت کسانی که از تهران برای کارهای تبلیغاتی به گیلان اعزام شده بودند با ذکر اسامی بازدداشت شدگان و...

ولی علیرغم دامنه وسیع پیگردها، شبکه سازمان مخفی حزب توده ایران گسترش می یافت ارگان مرکزی حزب با تیراژ روزافزون به طور منظم منتشر می شد. در 15 بهمن 1328 انتشار منظم هفته نامه "رزم "، ارگان کمیته مرکزی سازمان جوانان توده ایران آغاز شد.  در ماه فروردین 1329 با انتشار روزنامه "ظفر" ارگان شورای مرکزی اتحادیه‌‌های کارگران و زحمت کشان ایران مطبوعات دمکراتیک با یک نشریه مخفی دیگر غنی شد. روزنامه "مردم" درباره انتشار این روزنامه نوشت:

"انتشار مجدد این روزنامه در شرایط دشوار و وحشت زای کنونی موفقیت بزرگی به شمار می آید. ما انتشار روزنامه "ظفر" را به کلیه کارگران و زحمتکشان ایران تبریک گفته و اطمینان داریم این روزنامه نقش خود را در دفاع از منافع کارگران و زحمتکشان، در دفاع از صلح و آزادی و استقلال میهن ما مانند گذشته به نحو درخشانی ایفا خواهد نمود."

حزب همچنین به انتشار نشریه‌‌های تئوریک نظیر مجله ماهانه "مردم" و مجله ماهانه "رزم"

و نیز به تدریج به انتشار جزوه هائی درباره مسائل اجتماعی و سیاسی موفق گردید. ضمنا تمام این نشریات به طور مخفی طبع و انتشار می یافت. روزنامه "آذربایجان" درباره فعالیت وسیع حزب توده ایران در زمینه انتشار مطبوعاتی حزبی نوشت: انتشار این روزنامه‌ها و مجله‌ها به وسیله کادرهای جوان و فعال در پایتخت و شهرستان‌ها وفاداری آنان را به حزب خود به ثبوت می رسانند. پلیس نه فقط نتوانسته است از این فعالیت جلوگیری کند، بلکه برعکس دامنه این فعالیت روز به روز گسترده‌تر می شود. این نشریات مخفی در اتوبوس‌ها، مغازه‌ها، مدارس و دانشگاه پخش می شود. سپس روزنامه به نقل از روزنامه آمریکائی "سانفرانسیسکو کرونیکل " می نویسد که حزب توده ایران که دولت آنرا منحله به شمار می آورد، اکنون با نیروئی بی‌سابقه دوباره وارد میدان شده است.

حزب توده ایران با علم بر اینکه مبارزه به خاطر آزادی و استقلال از مبارزه در راه صلح جدائی ناپذیر است، با وجود فعالیت مخفی خود، در پشتیبانی از اقدامات "جمعیت ایرانی هواداران صلح " کار وسیعی انجام می داد. این جمعیت در 14 خرداد 1329 تشکیل شده بود و روزنامه "مصلحت"، ارگان آن از ماه بعد انتشار می یافت. این جمعیت که از طرف محافل دمکراتیک کشور پشتیبانی می شد، به زودی توانست در راه جلب توده مردم به مبارزه به خاطر صلح فعالیت وسیعی را سازمان دهد.

حزب توده ایران درباره زندانیان سیاسی که در زندان‌ها رنج می بردند و درباره سرنوشت بهترین کادرهای حزبی که شاید دولت برای اینکه به نحوی نامحسوس خود را از دست آنان خلاص کند، آنان را به نقاط نامعلوم اعزام داشته بود (کاری که در زندان‌‌های ایران زیاد انجام می گرفت) دلسوزی بسیار از خود نشان می داد. در تابستان 1329 حزب توده ایران برای بهبود وضع زندانیان سیاسی و مهم‌تر از همه برای بازگرداندن اعضاء زندانی حزب توده به تهران کارزار وسیعی انجام داد. این زندانیان در شرایط سختی به سر می بردند. از طرف خانواده‌‌های زندانیان سیاسی که در مجلس متحصن شده بودند و از ترک آنجا امتناع می کردند، نامه‌‌های فراوان به مجلس ارسال می شد. در صفحات روزنامه‌ها اخباری که از زندان‌‌های جنوب درباره وضع بد زندانیان سیاسی می رسید، درج می شد. روزنامه "داریا" نامه 17 تن از زندانیان سیاسی شیراز را منتشر کرد. در این نامه اعلام می شد که اگر وضع آنان به همین منوال ادامه یابد، هیج یک از آنان زنده باقی نخواهند ماند. در مجلس چند بار در این مورد از دولت استعلام شد.

دولت در شرایط آن روزی کشور که این کارزار می تواست از طرف محافل وسیع تری پشتیبانی شود، مجبور به عقب نشینی بود. تا پائیز 1329 بسیاری از زندانیان سیاسی، ازجمله اعضاء کمیته مرکزی حزب را به زندان قصر تهران بازگردانیدند. این یک پیروزی برای حزب بود و به تشدید فعالیت آن کمک می کرد.

 

 

 

                        راه توده  368      12 تیر ماه 1391

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت