راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

جنبش کارگری و کمونیستی - عبدالصمد کامبخش - 21
حزب توده ایران در معرض یورش ارتجاع
اوباش
سپاه همیشه
در صحنه، برای
مقابله با آزادی ها

 

فعالیت همه جانبه حزب توده ایران در راه دمکراسی و آزادی و استقلال علیه دسائس ارتجاع بویژه مبارزه خستگی ناپذیر و روز مره آن ضد نقشه‌های امپریالیست‌های انگلیس و امریکا که تا حدود موثری اجرای این نقشه‌ها را عقیم می ساخت از هر سو حمله ارتجاع و امپریالیسم را متوجه این حزب ساخت.

از اواخر سال 1323 (اوایل سال 1945) یورش دامنه دار قبلا آماده شده‌ای در تمام صفحات کشور علیه حزب توده ایران آغاز شد. در همه جا حزب توده ایران با دستجات ساخته شده امپریالیسم انگلیس به نام حزب، مرکب از عناصر مشکوک و چاقوکش روبرو بود که می کوشیدند با ایجاد محیط تشنج و رعب و ترور اشخاص، حزب را از فعالیت باز دارند. حمله به مراکز کارگری، ضرب و شتم فعالین، آتش زدن کلوب‌های حزب و اتحادیه، سوء قصد نسبت به رهبران حزب و اتحادیه‌های کارگری کار روزمره این احزاب را تشکیل می داد که در راس آنها حزب "وطن" به رهبری سید ضیاء قرار داشت.

در مازندران اعضاء حزب "وطن" که غالبا از عده‌ای چاقوکش و جنایتکاران با سابقه تشکیل یافته بود به کمک دستجات مسلح شده از طرف ملاکان مرتجع و ستاد ارتش از مراکز کارگری در شاهی، نوشهر و چالوس سلب امنیت کرده و همواره موجب تصادم و زد و خورد بودند. در زد و خورد شدیدی که در 20 دسامبر 1944 در شاهی رخ داد عده‌ای از کارگران کشته و عده زیادی زخمی شدند و حمله کنندگان به جنگل پناه بردند.

در نواحی دیگر شمال، در تبریز، سراب، مراغه، اردبیل، زنجان، سمنان، دامغان اعضاء حزب به طور مداوم از طرف قدرت‌های محلی در معرض سوء قصد قرار می گرفتند و مخالفان حزب به بهانه حفاظت خود از ستاد ارتش که سرلشگر ارفع در راس آن قرار داشت اسلحه گرفته و آنرا علیه اعضاء حزب توده ایران به کار می انداختند. مثلا در زنجان محمود ذولفقاری فئودال بزرگ این شهرستان به جای چهل قبضه تفنگ که بر خلاف قانون دولت برای وی تصویب کرده بود به بیش از چهار هزار تفنگ و حتی مسلسل مجهز شده بود.

در این باره مجله هفتگی "مردم برای روشنفکران" نوشته است:

"اقدامات و عملیات مرتجعانه‌ای که به دست دشمنان ایران در سراسر کشور انجام می گیرد فقط و فقط به منظور خفه نمودن نهضت‌های آزادیخواهانه‌ای است که از چندی به این طرف در کشور ما به ظهور پیوسته است... دشمنان ایران از جنب و جوش آزادیخواهان ایران هراسانند، زیرا آزادی ایران مقدمه آزاد شدن ملل شرق نزدیک و شرق میانه از زیر یوغ استعمار و استعمار خارجی است."

بیش از همه امپریالیسم و ارتجاع از رسوخ حزب توده ایران به جنوب کشور هراسان بودند. حزب توده ایران در برخی از مراکز کارگری این نواحی و مهمتر از همه در اصفهان پایگاه‌های مهمی به دست آورده بود. در نواحی جنوب: یزد و کرمان و فارس و بویژه (به طور غیر علنی) در بنگاه‌های شرکت نفت فعالیت حزب و شورای متحده مرکزی وسعت می یافت.

در آن موقع در کارخانه ریسندگی و بافندگی اصفهان بیش از 15 هزار و در صنایع دستی (فرش، پارچه، پرده و غیره) در حدود بیست هزار کارگر به کار اشتغال داشت که اگر کارگران پیشه ور را نیز اضافه کنیم عده کارگران اصفهان به 50 هزار می رسید روزنامه "رهبر" اهمیت استراتژیک اصفهان را از نظر جنبش آزادیبخش چنین توصیف می کند:

"اصفهان به منزله پیشرفتگی بزرگ و محکمی است که در دژ ارتجاع، در جائیکه ارتجاع به وسیله اتحادیه عشایر سنگر بندی کرده است... قرار دارد. موضوع اصفهان برای ارتجاع یک موضوع حیاتی است."

امپریالیسم انگلیس برای اینکه بتوان در مقابل پیشرفت نهضت به سوی جنوب سد محکمی ایجاد نمود از اواخر سال 1323 دست به کار تشکیل اتحادیه‌های عشایر و تسلیح آنها گردید تا در صورت لزوم از نیروی آنها نیز استفاده نماید. در اواخر دی 1323 روزنامه "سروش" چاپ شیراز در باره خطر جنوب چنین هشدار داد:

"از چندی پیش در فارس نقشه‌های خطرناکی بازی میشود. دید و بازدیدهای سیاسی صورت می‌گیرد. آنتریگ‌ها و تحریکات خارجی بعمل می آید. اتحادیه‌های ارتجاعی پدیدار می گردد. دست ارتجاعیون، آنان که سال‌ها با هم دشمنی خانوادگی داشتند در دست هم گذاشته میشود... از آنطرف در بنادر جنوب تفنگ پیاده می شود. این تفنگ‌ها همه نوع شفاف است. فشنگ آنها مارک 1942 و 1943 دارد ... از همه بدتر پدید آمدن اشخاص مشکوک در میدان سیاست فارس است. صبح که بیدار میشویم سرو کله خان بلوچ را در خیابان شیراز می بینیم. بلوچستان کجا اینجا کجا!! می گویند خان بلوچ برای خرید اراضی به شیراز آمده ولی فورا معلوم می شود  برای زیارت خان شیراز و گرفتن تعالیم لازمه و مهر و امضای اتحادیه مخصوص قدم رنجه فرموده اند."

اجرای نقشه یورش به سازمان‌های حزب توده و شورای متحده در جنوب از سازمان نوزاد یزد شروع شد که به کمک سازمان اصفهان بوجود آمده بود. در مورد تدارکی که در زمینه کوشش برای سرکوب حزب در جنوب و حمله به سازمان یزد به عمل آمده بود مجله "مردم برای روشنفکران" در شماره 35 خود نوشت:

"از چندی به این طرف جنوب ایران دستخوش حملات پر دامنه ارتجاعی قرار گرفته است... مسافرت‌ها و ملاقات‌ها مرموزی پی در پی ... انجام می‌گیرد، پنهانی و آشکار اسلحه و مهمات بین ایلات جنوب پخش می شود، صارم الدوله عامل قرارداد 1919 نیروی چریک تهیه می بیند، مرتضی قلی صمصام کوس لمن الملکی می کشد ... فئودال، سرمایه دار، عمال دولت، همگی با هم دست اتحاد و اتفاق داده بر علیه آزادی و اجتماعات آزادیخواه قیام کرده اند.

در شهر یزد مامورین دولت در روز روشن بیرق سه رنگ ایران را پائین آورده و یک دسته اوباش و اراذل را وادار به آتش زدن کلوب حزب توده نموده و هرگونه امنیت را از افراد آزادیخواه سلب نموده اند..."

روزنامه "رهبر" در مقاله "لندن از یزد خبر می دهد" از قول روزنامه "رینولد نیوز" روشنی بیشتری روی حادثه یزد می افکند و می نویسد:

"روزنامه "رینولد نیوز" چاپ لندن در هفته گذشته خبری منتشر کرده دائر بر اینکه در شهر یزد بلوائی برپا شده است، بدین معنی که کارگران ایرانی از کار دست کشیده و مطالبه مجازات اشخاصی را می نماینده که بر علیه کارگران فعالیت می کنند و سپس روزنامه مزبور اظهار عقید می کند که شرکت‌های نفت انگلیس و ایران به مقامات شهربانی و شهرداری یزد کمک می کنند و باز روزنامه مذکور می نویسد: "اخبار دیگر حاکیست که اسلحه زیادی بین عشائر بختیاری که خود را آماده حمله به اصفهان می نمایند تقسیم شده است زیرا این عشایر می خواهند مرکز حزب توده (کمونیست)، مرکز اتحادیه کارگران را در این شهر از بین ببرند..." ("رهبر" 20 اسفند 1323)

اطلاع "رینولد نیوز" موثق بود. برای اصفهان نقشه مفصل تری تنظیم شده بود. بدوا برای نخستین بار در ایران (با استفاده از تجارت غرب) با تطمیع عده‌ای از کارگران اتحادیه‌ای بنام "اتحادیه کارگران و کارفرمایان" تشکیل گردید. روزنامه "رهبر" در این باره تحت عنوان "تاکیتک جدید ارتجاع" نوشت که شعار کنونی ارتجاع "بر کندن و سوزاندن آثار آزادی در جنوب" است و اضافه کرد که کارفرمایان کارخانه‌های اصفهان تا کنون متجاوز از یک میلیون تومان برای انحلال اتحادیه خرج کرده اند، عده‌ای مزدور گرد آورده آنها را برای جان کارگران با چاقو و قمه و حتی اسلحه گرم مسلح ساخته اند."

اتحادیه نو ساخته از همان روز تشکیل به تحریک صاحبان کارخانه، با چشم پوشی و حتی ترغیب ماموران دولت و به اتکاء نیروی بختیاری که پشت دروازه شهر آماده سرریز شدن بود مقدمه کار خود را با پرووکاسیون‌های پی در پی آغاز کرد و در آغاز فرودین 1324 دست به اجرای نقشه خود زد. روزنامه  "رهبر" مورخ 8 فروردین خبر تلگرافی واصله از سازمان حزبی اصفهان را چنین نقل می کند:

"پس از تهدید و تعرضات شدید که چند روز قبل شروع شده بود در اثر چشم پوشی مامورین دولتی اصفهان، امروز صبح عده ای رجاله اتحادیه جدید طبق دستور مدیران کارخانه جات... با تبانی قبلی شهربانی و استانداری جمع و از مقابل حزب توده عبور و شروع به سنگ اندازی به محل حزب و اتحادیه کردند.

کوچکترین ممانعتی از جانب مامورین لشگری و شهربانی به عمل نیامد. در نتیجه رجاله‌ها وارد حزب و اتحادیه شده کلیه اثاثیه و صندوق دو محل سرقت کردند، در و پنجره را آتش زدند، خراب نمودند. در نتیجه این حمله عده‌ای از کارگران و رهبران حزب و شورای متحده مجروح شدند و هیچیک از ضاربین دستگیر نشدند. رهبری حزب و شورای متحده از نقشه ارتجاع آگاه بود و می دانست که در همانموقع شهر اصفهان در محاصره نیروهای بختیاری است."

سازمان‌های حزبی و اتحادیه اصفهان که از آن تاریخ در خفا فعالیت می کردند تنها پس از نبردی طولانی و جلب همدردی و مساعدت مادی و معنوی همه کارگران کشور توانستند باز سازمان‌های خود را علنی سازند و این بار با تجربه بیشتری به مبارزه خود ادامه دهند.

طی تمام مدت تابستان 1324 مراکز حزب در سرتاسر کشور به ویژه در جنوب در معرض حمله قرار داشت و برای اعضاء حزب امنیتی وجود نداشت. ارتجاع و امپریالیسم در جنوب به تنظیم نقشه‌های خود برای جلوگیری از بسط جنبش ادامه می دادند و چنانکه بعدها کاملا آشکار گردید دربار محمد رضاشاه که کوشش داشت خود را در سایه نگاهدارد در تمام این اقدامات نقش درجه یک را بازی می کرد.

در اوایل تیر 1324 در چهارمحال اصفهان کنفرانسی با حضور پنی منی Many   Pany دبیر سفارت انگلیس، کنسول انگلیس در اصفهان و صمصام ایلخان بختیاری تشکیل گردید که یکی از موضوعات آن تنظیم نقشه برای از بین بردن حزب توده در شیراز طبق نمونه یزد و اصفهان بود. در تاریخ 21 تیر کنفرانس چهارمحال در ترکیب وسیعتری با شرکت گلد کنسول انگلیس در اصفهان، صارم الدوله، مرتضی قلی صمصام، عده‌ای از سران ایلات فارس و نماینده‌ای از جانب قوام الملک شیرازی تشکیل یافت که در آن نیز موضوع جلوگیری از بسط نهضت و بویژه رخنه حزب توده ایران در جنوب کشور و تحکیم "رشته‌های الفت و اتحاد سران عشائر" مطرح بوده است.

در مرداد حمله به سازمان‌های فارس آغاز شد. 18 مرداد عده‌ای تفنگچی از ایل باصری در محل کارخانه مرودشت مجتمع و به طرف کلوب حزب توده حمله می نمایند و بلافاصله عده‌ای اثاثیه کلوب را به یغما می برند و کلوب را آتش می زنند.

در نامه‌ای از شیراز نوشته شده بود که:

"... تمام ارتجاع وطنی و بین المللی علیه تشکیلات حزب توده ایران شیراز تجهیز شده است... نفاق داخلی عجالتا کنار گذاشته شده است و به وسیله ماده چسبنده‌ای به نام "لیره" به یکدیگر چسبیده اند... سرو صدای ما مخصوصا مبارزه ضد استعماری ما ترس چندین ساله مردم را ریخته و کلیه جوانان پرشور و روشنفکر را در اطراف ما جمع نموده است..."

در مبارزه با حزب توده ایران و به طور کلی برای خاموش کردن ندای آزادی و جنبش دمکراتیک همکاری منظم و نزدیک بین همه نیروهای ارتجاعی و امپریالیسم برقرار بود و با نقشه مشترک عمل می کردند. اسناد جسته گریخته‌ای که در اخبار جرائد آن زمان به آن بر می خوریم نمونه‌های روشنی از این همکاری‌ها و توطئه‌ها به دست می دهد.

 

 

 

   راه توده  357      21 فروردین ماه 1391

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت