راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

آستین همت را

برای تقویت

دولت آینده

باید بالا زد!

 
 

 

بحث در باره ضرورت تشکیل "آلترناتیو" و جایگزینی آن با حکومت کنونی، سالیان سال است که در اپوزیسیون خارج از کشور مطرح است و ادامه دارد و هر کس به نوعی در باره آن اظهار نظر می‌کند. پاره‌ای خود را تجسم مطلق "آترناتیو" می‌دانند و دیگران را به تسلیم و کرُنش در برابر خود فرا می‌خوانند و عده‌ای دیگر با نفی "آلترناتیو"‌‌های موجود، همگان را به ایجاد یک آترناتیو واقعا "دمکراتیک" دعوت می‌کنند و یا از کار شکنی‌‌ها و نبود تفاهم‌‌ها گله می‌نمایند. در این میان، رویدادهای مهم در داخل کشور می‌آیند و از روی سر این اپوزیسیون عبور می‌کند. از جمله انتخابات.

 با این حال آن چه که به امروز متاسفانه هرگز و هیچگاه مطرح نگردیده است، آنست که اساسا "آلترناتیو" به چه معناست و چرا و بر چه اساس اپوزیسیون مترقی ایران باید از راه صدها بار آزموده شده و پذیرش جهانی یافته، یعنی از راه تشکیل "جبهه متحد" صرفنظر کند و همت خود را صرف تشکیل "آلترناتیو" نماید؟

 

اندیشه ایجاد "آلترناتیو" در اپوزیسیون ایران، نخستین بار توسط رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران مطرح گردید که به تشکیل "شورای ملی مقاومت" منجر شد. به موازات شکست‌‌های پی در پی شورای مقاومت در جلب حمایت مردم، این "شورا" هر چه بیشتر به شرکت در بازی قدرت‌‌های منطقه‌ای و جهانی متمایل گردید و تلاش کرد تا کمبود حمایت توده‌ای در داخل کشور را با به دست آوردن "شناسایی بین المللی" و جلب حمایت قدرت‌‌های جهانی جبران نماید. ناکامی‌‌های پی در پی "شورای مقاومت" در سرهم بندی کردن رهبر و رئیس جمهور در تبعید و یا پارلمان و دولت تبعیدی به جای آن که همگان را متقاعد سازد که اساسا این آلترناتیو سازی و نشستن به انتظار تایید قدرت‌‌های جهانی شیوه‌ای است محکوم به شکست، به این گونه تعبیر شد که دلیل ناکامی "مجاهدین" آن بوده است که "آلترناتیو" آن‌‌ها "غیر دمکراتیک" بوده است و اکنون گویا وظیفه اپوزیسیون پایه ریزی "آلترناتیو دمکراتیک" است. ما در اینجا از این مسئله صرفنظر می‌کنیم که عده‌ای طی این سالها زانو زدن در برابر امپریالیسم و کلان سرمایه داری را به عنوان اوج اندیشه "دمکراتیک" تزریق می‌نمایند. مثلا سلطنت طلبان بعنوان "دمکرات" در "آلترناتیو" آنها می‌توانند شرکت داشته باشند، اما چپ‌‌های "دمکرات" از موهبت عظیم حضور در آلترناتیو تخیلی آقایان محروم اند.

اندیشه تشکیل "آلترناتیو دمکراتیک" با اسامی مختلف و از جمله چند نوع جمهوریخواه، بر آن استوار شده است که ظاهرا وظیفه اپوزیسیون آن نیست که در مبارزه توده‌‌ها در جامعه شرکت نماید، حکومت را به عقب نشینی در این یا آن عرصه وادار سازد، از حقوق اقتصادی و اجتماعی زحمتکشان و همه مردم دفاع کند و سرانجام همه نیروها را برای پایان دادن به استبداد متحد گرداند، بلکه گویا وظیفه اپوزیسیون آنست که برسر حکومت آینده ایران توافق فراهم سازد و این توافق را به نام "آلترناتیو" و "حکومت جایگزین" نه به تائید مردم ایران که به تائید قدرت‌‌های جهانی برساند و پشتیبانی و "شناسایی" این قدرت‌‌ها را به عنوان "حکومت" آینده در ایران به دست آورد. محصول این اندیشه، از جمله تحریم انتخابات اخیر بود.

این تصور که هر شکل و هر نوع "آلترناتیو" که در خارج از کشور تشکیل گردد خواهد توانست "شناسایی" بین المللی در مفهوم دقیق کلمه را به دست آورد، به کلی نادرست است. "شناسایی" یک جریان سیاسی به عنوان حکومت قانونی بر یک کشور از نظر قواعد و مقررات شناخته شده و مرسوم جهانی، مبتنی بر شرایطی است که نخستین و حداقل شرط آن، تسلط بر بخش مهمی از خاک کشور است. در این زمینه کافی است به یاد آوریم که حتی دولت عراق در زمان جنگ با ایران، حاضر نشد "شورای ملی مقاومت" را به عنوان "حکومت" ایران به رسمیت شناسد و برعکس ایران و عراق حتی در خلال جنگ سفارتخانه و روابط دیپلماتیک خود را حفظ کردند.

 

ممکن است گفته شود که هدف "آلترناتیو" به دست آوردن شناسایی بین المللی نیست، بلکه جلب پشتیبانی مردم ایران است. در آن صورت این پرسش مطرح می‌گردد که چه اصراری در کاربرد واژه "آلترناتیو" وجود دارد؟ جلب پشتیبانی مردم وظیفه یک "جبهه متحد" است، در حالی که "آلترناتیو" همچنان که از مفهوم لغوی آن استنباط می‌شود و همچنان که در برداشت عملی از آن در اپوزیسیون مشاهده می‌گردد، به معنی "حکومت جانشین" است و تفاوت اصلی میان "آلترناتیو" و "جبهه" در همین جاست. در حالی که نیروهای متشکل در جبهه می‌کوشند تا قدرت خود را متحد سازند و با شرکت در مبارزه مردم پشتیبانی آنها را به دست آورند، "آلترناتیو" به صرف تشکیل (و البته در صورت تشکیل) خود را نماینده مردم و مدعی حکومت جایگزین می‌داند.

 

تشکیل "آلترناتیو" بر خلاف "جبهه" به همان اندازه که نادرست و‌‌ بی معنی است، به همان اندازه غیر عملی نیز هست. "جبهه" برای دستیابی به یک هدف معین و مشخص تشکیل می‌شود. نیروهای سیاسی متشکل در یک "جبهه" می‌دانند که هدف مشترکی دارند و قدرت تک تک آنها قادر به برآورده ساختن این هدف نیست. بنابراین با یکدیگر متحد می‌شوند تا نیروی متحد آن امکان دستیابی به هدف را ممکن سازد. در صورتی که هدف جبهه تامین گردید، این جبهه ممکن است پایان یابد و یا شاید اعضای آن حاضر باشند برای هدف‌‌های بعدی نیز با یکدیگر همکاری کنند. مثلا اکنون در ایران، همه نیروهای سیاسی برسر پایان دادن به فضای بسته سیاسی و سیاست نظامی حاکم و ضرورت برقراری آزادی‌‌ها با یکدیگر اتفاق نظر دارند. بنابراین امکان تشکیل یک جبهه بر مبنای "آزادی" (و نه برای تقسیم پست و منصب) وجود دارد. اما پس از آن که هدف جبهه تامین گشت و "آزادی"‌‌ها در جامعه برقرار گردید، معلوم نیست که همه نیروهای سیاسی "جبهه آزادی" حاضر باشند برای هدف‌‌های بعدی نیز هم چنان متحد یکدیگر باقی بمانند. اما "آلترناتیو" خود را "حکومت آینده" می‌داند. نیروهای سیاسی شرکت کننده برای پایه ریزی "آلترناتیو" تصور می‌کنند که در حال تشکیل "حکومت" هستند. بنابراین از هم اکنون باید برسر نحوه تقسیم قدرت و مسایلی توافق کنند که نه امکان توافق برسر آنها وجود دارد، نه ضرورت توافق و نه شرایط آن توافق مهیاست.

 

اما اندیشه "آلترناتیو دمکراتیک" در جناح چپ اپوزیسیون، صرفنظر از آن که همه آن چه در فوق گفته شد در باره آن صدق می‌کند، اما مبتنی بر فرض دیگری نیز هست. براساس این فرض، ضرورت تشکیل "آلترناتیو دمکراتیک" در آنجاست که این حکومت در بحران‌‌هایی که خود به وجود می‌آورد، سرانجام غرق خواهد شد و بنابراین با تشکیل "آلترناتیو" باید آماده بود که در لحظه سقوط حکومت جای خالی آن را گرفت و کشور را از فرو رفتن در "هرج و مرج" و یا افتادن قدرت به دست "آلترناتیو‌‌های غیر دمکراتیک" نجات داد. این شیوه تفکر به قول لنین به معنی "نشستن به انتظار روزهای بزرگ بدون داشتن توانایی گرد آوری نیروهای آفریننده "حوادث بزرگ" است." اولا که هیچ حکومتی ولو در اوج بحران، به خودی خود و به صرف تشکیل یک "آلترناتیو" از قدرت بر کنار نخواهد رفت. ثانیا وظیفه مبارزان انقلابی آن نیست که بنشینند و اجازه دهند که مرتجعین و راست گرایان جامعه را در کام بحران و نابودی فرو کشند تا شاید پس از آن قدرت به دست آنها بیفتد. و ثالثا وظیفه ما آن است که با تمام قوا در مبارزه جاری مردم شرکت کنیم، از هم اکنون متحدین بالفعل و بالقوه خود را بشناسیم و در اتحاد با آنها بکوشیم، و اتحاد همه نیروها را برعلیه دشمن اصلی پایه ریزی نماییم. در این صورت و تنها در این صورت بتدریج "نیروهای آفریننده حوادث بزرگ" گرد خواهند آمد.

 

ما باز هم تاکید می‌کنیم که جنبش کنونی مردم ایران در مرحله تشکیل یک حکومت جایگزین "آلترناتیو" قرار ندارد. میهن ما در مرحله تشکیل در عمل یک "جبهه متحد" از کلیه احزاب و سازمان‌‌ها و شخصیت‌‌های سیاسی و مترقی، بر مبنای مبرم ترین نیازهای جامعه ایران و عام ترین خواست‌‌های جنبش دمکراتیک قرار دارد. از جمله برای تقویت دولت آینده که رئیس این دولت با رای مردم و از دل یک انتخابات پیچیده، علیرغم تمایل قدرت حاکم بیرون آمده است.

 از راه تخیلات، از راه آلترناتیو سازی، از راه سرهمبندی کردن "رئیس جمهور" و "مجلس" در تبعید، از راه نشستن در پارلمان‌‌های کشورهای اروپایی و آمریکایی و جمع آوری امضاء، از راه چشمداشت به پشتیبانی قدرت‌‌های امپریالیستی باید صرفنظر کرد و به سوی آنها که همه نیروهای ما و قدرت ما در آنجاست یعنی به سوی جامعه ایران و مردم ایران روی آورد. با متحد کردن همه نیروهای مردمی و مترقی در داخل و خارج از کشور، می‌توان و باید نیروهای استبدادی را مهار کرد و فضای سیاسی کشور را گشود.

 

 

 

                        راه توده  41    3 مرداد ماه 1392

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت