راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

مهاجرین سیاسی

نه آموختند و نه

می خواهند بیاموزند

 
 

 

دشوار بتوان تصور کرد، در هيچ دهه‌ای از تاريخ معاصر ايران، باندازه فاصله ده ساله ميان دو دهه 70 و 80 درايران کتاب تاريخی و خاطرات منتشر شده باشد و نسل جديد کشور اينگونه مشتاق گذشته خويش به آن مراجعه کرده باشند. بخشی از دلائل شرکت وسیع جوانان در انتخابات اخیر را باید در همین عرصه جستجو کرد. آشنائی عمومی و بویژه جوانان با گذشته و اعتباری که برای "رای" خود قائل اند.

 اين رويکرد، يک خودشناسی ملی را برای دو نسل جوان و ميانه سال ايران ممکن ساخته است، که اثرات آن را در هر تحولی که در آينده در ايران روی دهد نیز شاهد خواهيم بود. اين بازشناسی ملی و هويتی، عليرغم همه کارشکنی‌‌های حکومتی پيش رفته و سد سانسور، تبليغات و تحريفات مسجدی و تلويزيونی حکومت را شکسته است. توان ما توده ایها برای روشن کردن چراغ‌‌های راهنما در گذرگاه‌‌های چهار ضلعی تاريخ معاصر و بويژه تاريخ 5 دهه اخير ايران محدود است، اما در آنچه قادر بوده ايم کوتاهی نکرده ايم. از دوران شاه گفتيم و از فجايع، جنايات، فساد درباری و پوسيدگی نظام استوار بر يک کودتای خونين بنام " کودتای 28 مرداد". عقب تر رفتيم. از روی کار آمدن شاه نوشتيم. نه از خودمان و يا تاريخ نويسان، بلکه بارها از زبان امثال ملک الشعرای بهار، خاطرات ارتشبد فردوست، خاطرات علم وزیر دربار شاه، خاطرات تلگرافچی ویژه رضاشاه، کنفرانس تهران با حضور چرچیل، روزولت، استالین در تهران و دهها منبع دیگر. در تمام این خاطرات و نقل قول ها، آشکار است که هم آخرين شاه و هم پدرش، مانند همه حاکمان و شاهان مستبد، با آنکه فرماندهی قشون و سپاه و ارتش و قزاق‌‌ها را برعهده داشته اند، هميشه با کابوس جنبش ضد استبدادی و رویای کودتا زيسته اند!

از سالهای آستانه انقلاب و سپس سالهای اول پيروزی انقلاب 57 و نقش حزب توده ایران، روحانیت، مذهبیون و ملیون بارها نوشته ایم و از دورانی که در آن هستیم و ادامه دارد، چرا که اعتقاد داریم نبايد اجازه داد حوادث تاريخی فراموش شوند، همچنان که نبايد اجازه داد دستگاه‌‌های تبليغاتی جمهوری اسلامی به سبک و نيت و سود خود اين حوادث را تفسير کرده و به خورد مردم بدهند. نسل امروز، بايد از حوادثی که نسل ميانه ايران از سر گذرانده بياموزد، اگر چنين نشود، فردا احزاب و گروه‌‌هایی بر سر راه تحولات سبز شده، همان نقشی را در ايران ايفاء خواهند کرد که ماجراجویان غیر مذهبی و مذهبی در ابتدای پيروزی انقلاب 57 در داخل کشور ايفاء کردند. در آمل جمهوری شورائی برپا کردند، در ترکمن صحرا حکومت خلقی. و در کارخانه‌‌ها به ستيز با سنديکاها رفتند زيرا آنها را عقب مانده و شوراها را جانشين انقلابی آنها می‌دانستند. دست به ترور و انفجار زدند و بنزین موتور ترور و اعدام حکومتی شدند. این گمراهی و فاجعه سازی ادامه یافت و هنوز هم خطر ادامه آن هست.

نباید اجازه داد نقش تاریخی حزب توده ایران برای جلوگیری از حرکت این ماشین فراموش شود و آنکه چگونه از جان خود نیرو گذاشت. دراین میان، ما به سهم خود متاسفیم که نشریه "نامه مردم" به چرخ پنجم درشکه در گل مانده تحریف و سکوت این نقش تبدیل شده است.

در خارج از کشور، طیف حادثه سازان و ماجراجویان سالهای اول انقلاب،‌‌ بی آن که از گذشته درس گرفته باشند، حتی پس از سه تجربه انتخابات دوم خرداد 1376، انتخابات 1384 و انتخابات 1388 باز هم در مهاجرت زير پرچم تحريم انتخابات سینه زدند. نه تنها سینه زدند بلکه مشوق تحریم انتخاباتی شدند که هفته گذشته با شرکت بالای 72 در صد مردم در پای صندوق‌‌های رای برگزار شد. آنها به این چند ده میلیون ایرانی توصیه می‌کردند در خانه هایشان بنشینند تا مثلا امثال "جلیلی" سکان را از دست احمدی نژاد تحویل بگیرد! اینست میزان درک سیاسی آنها از اوضاع ایران و روحیه و آگاهی سیاسی مردم ایران.

مضحک است که پس از اعلام شرکت وسیع مردم در انتخابات و پیروزی حسن روحانی، همین مفسران و مشوقان تحریم انتخابات، چهره عوض کرده و این بار پشت نقاب طلبکار در تلویزیون‌‌ بی بی سی و تلویزیون امریکا بر صندلی تفسیر انتخابات نشستند تا نه از تحریم انتخابات که از انتخابات بگویند!

یکبار دیگر می‌گوئیم و می‌نویسیم که اگر این جماعت از تاريخ نياموخته اند، بهتر است در مهاجرت ابدی بمانند، تا اينکه نقش آفرين دوباره حوادث سالهای اول انقلاب بهمن درايران آينده شوند و یا یکبار دیگر بر همان طبلی بکوبند که در دوران ریاست جمهوری خاتمی کوبیدند و برای نتیجه‌ای که بدست آمد (دولت احمدی نژاد) با جناح راست و ارتجاعی جمهوری اسلامی آجر از زیر پای خاتمی کشیدند. همان‌ها، حالا یکبار دیگر با همان ادعاها و همان شیوه ها، می‌روند تا در برابر دولت آینده و حسن روحانی صف آرائی کنند.

ما سالهای آخر دولت خاتمی را به یاد داریم که در دانشگاه تهران کلاه بره چه گورائی مد روز شده بود و پرچم سرخ و زیرپیراهنی با عکس چه گورا در بورس بود تا جاده را برای بر سر کار آمدن باند احمدی نژاد فرش شود، و این همان اشتباه و یا بازی هدایت شده‌ای بود که با شعارهای ماوراء چپ در ابتدای انقلاب 57 در کردستان و گنبد و تهران و ... در تاریخ ثبت است. سینه حزب توده ایران از این نمونه‌‌ها پر است.

حزب توده ایران در باره نقش روحانیت شیعه در ایران سخن‌‌ها گفته و خواهد گفت. چرا؟ بازگردید به آمار تفکیکی همین انتخاباتی که یک هفته از برگزاری آن می‌گذرد. ببینید در دور افتاده ترین روستاها و شهرستان‌‌ها و حتی روستاهائی که صندوق سیار به آنجاها بردند مردم به چه کسی رای دادند. بالای 70 درصد مردم دراین مناطق به روحانی رای دادند. هم به این دلیل که لباس روحانیت بر تن دارد و روستائی ایران برای آن احترام مذهبی قائل است و هم به این دلیل که همین روستائیان تفکیک قائل اند میان این روحانی با آن روحانی. این آیت الله با آن آیت الله و این در کشور ما یکی از دستآوردهای بزرگ است.

درباره نقش روحانیت در ايران و در انقلاب 57 تاريخی ترين سخن‌‌ها را حزب توده ایران گفته و نوشته است. رويکردی که نسل جوان ايران به بازشناسی تاريخ شيعه و روحانيت در ايران پيدا کرده را نه فقط به فال نيک بايد گرفت، بلکه موهبتی اجتماعی بايد تلقی کرد. همانگونه که انقلاب به خود روحانیت نيز امکان داد يکديگر را بازشناسند و فراتر از آن، از حوزه‌‌ها بيرون بیایند و جامعه و جهان و مردمی را بازشناسند که با آنها در ارتباط نبودند.

 

 

 

                        راه توده  412     30 خرداد ماه 1392

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت