راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

کمونیست های ایران

و راه رشد اقتصادی

در آستانه جنگ دوم

سلطان زاده

 
 

 

 فصل دوازدهم

 

راه‌‌های توسعه ایران. آیا گذشت از مرحله توسعه سرمایه داری برای ایران اجباری است؟

 

دومین کنگره حزب کمونیست ایران، در اواخر سال 1927 به کار خود پایان داد. کنگره مساله ماهیت سلسه پهلوی و موقعیت داخلی و بین المللی ایران را- به عنوان مساله اصلی– مطرح کرده و به آن جواب داد. به علاوه، کنگره امکان و لزوم اجتناب گذشتن از مرحله سرمایه داری را برای ایران خاطر نشان کرد.

 

موقعیت جهانی ایران- قبل از هر چیز- توسط تمایلات غاصبانه کشورهای امپریالیستی تعیین می‌شود. توسعه سرمایه داری عصر معاصر، بیش از پیش، ماهیت انحصاری پیدا می‌کند. تمرکز سرمایه در کشورهای پیشرفته سرمایه داری به چنان میزان غول آسایی رسیده است، که اغلب، رشته‌‌های کامل صنایع در انحصار چند کنسرن قرار دارد.

به موازات تمرکز (سانترالیزه کردن) و تراکم (کنسانتراسیون) یافتن سرمایه در کشورهای جداگانه سرمایه داری، کنسرن‌ها، کارتل‌‌ها و سندیکاهای غول آسای سرمایه داری در مقابل چشم ما به وجود می‌آیند. این غولان صنایع، پس از به دست آوردن انحصار در کشور خود کوشش می‌کنند از رقابت پر مخارج در خارج از کشور نیز جلوگیری کنند. تقسیم بازار جهان میان بزرگ ترین کنسرن‌‌های این و یا آن صنعت، دیگر پدیده‌ای عادی گشته است. لیکن تقسیم صلح جویانه و دوستانه بازارهای جهان نمی‌تواند برای مدت زیادی رقابت میان امپریالیست‌‌ها را از بین برد.

محدودیت بازار فروش و کمبود منابع مواد اولیه، بیش از پیش باعث تقسم جدید و همراه به زور مستعمرات موجود می‌شود. این مبارزه به خاطر توسعه ناموزون سرمایه داری شدت می‌یابد، زیرا صنعت و قدرت اقتصادی کشورهای جداگانه‌ای نسبت به بقیه کشورها سبقت گرفته و آن را در ردیف اول سرمایه داری جهانی قرار می‌دهد، در حالیکه این کشورها از داشتن بازارهای فروش و منابع مواد اولیه محرومند. به این مناسبت، دشمنی آشکار و سپس جنگ به خاطر تقسیم دوباره جهان- خیلی زود- جایگزین آرامش موقت رقابت میان این غولان سرمایه داری می‌شود. پادشاهان صنایع و بانک‌‌ها برای رسیدن به هدف خود، در موقع لازم، همه دستگاه عظیم جامعه سرمایه داری را مانند، پلیس، ارتش، مطبوعات، رشوه خواری، زندان‌، تبعید، تیرباران و همه آنچه ممکن است به غارت کشور و ملت خود و بیگانه کمک کند به کار می‌اندازند. قدرت دولت در جهت دفاع از منافع این پادشاهان بدون تاج جامعه سرمایه داری به کار می‌رود.

بنا به آنچه گفته شد، موجودیت مستقل کشورهای عقب افتاده ای که هنوز در چنگال این یا آن درنده سرمایه داری نیفتاده اند، بیش از پیش مشکل می‌گردد. ایران یکی از این نوع کشورهاست. استقلال ظاهری ایران، در گذشته، بمناسبت مبارزه میان دو درنده امپریالیستی، انگلستان و روسیه تزاری- تضمین می‌شد. انقلاب اکتبر به این بازی مفتضحانه خاتمه داد، لیکن هجوم انگلستان امپریالیست شدت یافت.

فاجعه ملت ایران، هم چنین در این است که کشورش بر سر راه بزرگ ترین مستعمره انگلستان، یعنی هند قرار گرفته است. انگلستان صدها سال است که همه راه‌‌های نزدیک شدن به این «مروارید تاج بریتانیا» را با دقت حفظ می‌کند. هندوستان به خصوص از ناحیه ایران ضربه پذیر است، و به همین دلیل، استثمار و غارت این کشور 300 میلیونی - بدون تحکیم از سمت ایران – نمی‌تواند مدت زیادی ادامه یابد. و بریتانیا از این که کشوری به هند حمله کند چندان وحشتی ندارد. وحشت بریتانیا در این است که تا زمانی که هند خارج از خطر نباشد، انگلستان نمی‌تواند از نتیجه جنگ آینده علیه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی -‌ که آن را همه جانبه تهیه می‌بینند- مطمئن باشد. اما هند فقط در صورتی از خطر دور می‌شود که ایران دنباله آن باشد، یعنی به مستعمره انگلستان تبدیل شود. از آن جا که ایران دارای ذخایر سرشار نفتی است که توسط سرمایه انگلیسی از آن بهره برداری می‌شود، لزوم مستعمره کردن ایران شدت می‌یابد.

بدین ترتیب، هجوم و سماجت امپریالیست‌‌های خارجی، نظام اقتصادی موجود و حاکمیت قدرت شاه و اربابان، بزرگ ترین موانع توسعه نیروهای تولیدی ایران است.

دهقانان و تا اندازه‌ای پیشه وران و صنعتگران، عجالتا عمده ترین طبقه تولید کننده هستند که مفت خواران، یعنی شاه و دربار، اربابان از هر رنگی، تجار و واسطه‌ها، قشرهای مختلف روحانیان و غیرو از نتیجه کار آنان زندگی می‌کنند. اما، طبقه‌ای که خوراک این انگل‌‌های‌‌‌‌ بی شمار را تولید می‌کند، خود در فقر و ستم غیرقابل توصیفی به سر می‌برد. ورود ایران به بازار جهانی، توسعه روابط تجارت خارجی و نفوذ روابط کالا – پول در ده، استثمار توده‌‌های دهقان را‌‌‌‌ بی نهایت تشدید کرده است. از یک سو، اربابان بزرگ و کوچک، زمین‌‌های دهقانان و دیگران را به تصرف در آورده اند و از طرف دیگر احتیاج ملک داران به پول بیشتر باعث برقراری مالیات‌‌ها و عوارض جدید به دهقانان شده است. ماموران شاه مانند همیشه در این امر- از اربابان دفاع کرده و می‌کنند. فقدان مراکز مصرف کننده بزرگ صنعتی، دهقانان را در وابستگی شدید به ارباب، رباخوار و بورژوازی کمپرادور قرار می‌دهد، که مانند زالو باقی مانده خون دهقانان کاملا ورشکست شده را می‌مکند.

چون در حال حاضر- چنان که قبلا اشاره شد- نه در کشور صنایعی وجود دارد و نه از توسعه سریع سرمایه‌ داری اثری دیده می شود و در ضمن توسعه بسیار کند سرمایه داری در نیم قرن گذشته نتایج محسوسی به بار نیاورده است (در آینده نیز با شرایط موجود نمی‌توان انتظار جدی داشت) این سئوال مطرح می‌شود که راه‌‌های ممکن توسعه برای ایران کدامند؟ رفیق لنین، به موقع خود، در تزهایش مربوط به مسائل ملی و مستعمراتی که در کنگره دوم کمینترن تصویب گردید، به این سئوال کاملا جواب داده است. لنین- پیش از هر چیز- بر این عقیده بود که سلطه خارجی مانع دائمی توسعه آزادانه زندگی اجتماعی در کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره است و بنابراین نخستین گام انقلاب باید سرنگون کردن این سلطه باشد. بنابراین، کمک به مبارزه بخاطر سرنگون کردن سلطه خارجی به هیچ وجه به معنای پذیرش امیال سرمایه داری بومی نبوده، و به معنای گشایش راه برای آزادی پرولتاریای مستعمره است. رفیق لنین سپس اضافه می‌کند: «انقلاب در مستعمرات، در مراحل اولیه خود، یک انقلاب کمونیستی نخواهد بود. لیکن در صورتی که از همان آغاز پیشاهنگ کمونیستی در راس جنبش قرار گیرد، توده‌‌های انقلابی با دست یافتن تدریجی تجربه انقلابی در راه صحیح رسیدن به هدف مورد نظر گام خواهند نهاد. اشتباه خواهد بود اگر بخواهیم مساله ارضی را بنابر اصول کاملا کمونیستی حل کنیم. انقلاب در مستعمرات، در نخستین مرحله تحول خود باید بر اساس اصلاحات کاملا خرده بورژوایی، مانند تقسیم زمین و غیره انجام گیرد. لیکن این مساله، بدان معنا نیست که رهبری در دست دموکرات‌‌های بورژوا خواهد بود. برعکس، احزاب کارگری باید عقاید کمونیستی را به شدت تبلیغ کرده، در اولین فرصت شوراهای کارگری و دهقانی را تشکیل دهند. این شوراها همگام جمهوری‌‌های شورایی همه کشورهای جهان فعالیت خواهند کرد».

بدین ترتیب، در صورتی که امکان به دست گرفتن رهبری جنبش توسط احزاب کمونیست موجود باشد، این احزاب نه تنها نباید از این امر خودداری کنند، بلکه باید تمام اقدامات لازم را انجام دهند تا «توده‌‌های انقلابی از آغاز انقلاب، در راه درست گام بردارند». در این تزها همچنین گفته می‌شود که «در کشورهای عقب افتاده باید از جنبش دهقانی بر ضد نشانه‌‌ها و بقایای فئودالیسم پشتیبانی کرد. باید سعی نمود که به جنبش دهقانی ماهیت هر چه بیشتر انقلابی داده شود، و در هر جا که ممکن باشد باید دهقانان و استثمار شوندگان را در شوراها متحد ساخت، و بدین ترتیب، امکان اتحاد نزدیک میان پرولتاریای کمونیستی اروپای غربی و جنبش دهقانی انقلابی در شرق، در مستعمرات و به طور کلی، در کشورهای عقب افتاده را به وجود آورد».

 

بنابراین، وظیفه اصلی جنبش دهقانی، صرفا مبارزه «بر ضد نشانه‌‌ها و بقایای فئودالیسم نیست». این مبارزه کافی نیست. علاوه بر این، «باید سعی نمود که به جنبش دهقانی ماهیت انقلابی هر چه بیشتر داده شود و شوراهای دهقانی تشکیل گردد». اما این وظیفه را چگونه باید انجام داد؟

 

آیا با نصیحت و یا منع دهقانان از تصرف زمین اربابان- آن چنان که کوچک خان و دیگر رهبران جنبش سال‌‌های 1921- 1920 گیلان کردند- می‌توان به این هدف رسید؟ آیا درست است که مانند ایراندوست از بر افروخته شدن تضاد طبقاتی میان دهقان و ارباب» ترسید؟ البته نه. وحشت ایراندوست و ایرانسکی از بر افروخته شدن مبارزه طبقاتی، فقط یک بار دیگر نشان می‌دهد که این اشخاص، تا چه اندازه از درک مارکسیست لنینی وظایف انقلاب دورند. فقط این طرز درک می‌تواند توجیه کننده فریادهای شادمانه این اشخاص راجع به توسعه سریع سرمایه داری در ایران باشد. البته تمامی این توسعه سریع نیز فقط در دوره رژیم کنونی انجام شده است! اگر توازن کنونی نیروها را در نظر بگیریم، ایران در بهترین حالت، به دنباله هند و یا عراق تبدیل خواهد شد. جالب است که طبقات حاکم ایران به سرکردگی رضاشاه، این مسائل را بهتر از تئوریسین‌‌های ما می‌فهمند. توسعه ایران دو راه در پیش دارد: یا توسعه سرمایه داری خصوصی؛ یا سازماندهی تمام زندگی اقتصادی بر طبق برنامه. راه نخست، برای ایران عواقب سنگینی به بار خواهد آورد. زیرا ایران به خاطر فقدان سرمایه‌‌های بزرگ انباشت شده، نخواهد توانست با اتکاء به نیروی خود صنایع بزرگ سرمایه داری را به وجود آورد. به علاوه، عدم وجود شرایط مناسب توسعه سرمایه داری، باعث می‌گردد که سرمایه‌‌های بزرگ انباشت شده در دست بورژوازی تجاری و رباخوار به جای به کار رفتن- چنان که قبلا دیدیم – در صنعت، و به وجود آوردن کارخانجات و تاسیسات جدید متوجه کشاورزی شده و با استفاده از تمامی شیوه‌‌های استثمار عقب مانده، از نو وبال گردن دهقان ‌شود. درست است که مارکس تاکید کرده است که به جای سرمایه‌‌های داخلی می‌توان از سرمایه خارجی استفاده کرد، لیکن در شرایط ایران، این کار به معنای فروش کشور به خارجیان و – در درجه اول- به انگلیسی‌‌ها خواهد بود. انگلستان، بدون مبارزه نخواهد گذاشت منافع اقتصادی کشور دیگری در ایران رشد پیدا کند، زیرا ایران در سیستم استعماری انگلستان حلقه بسیار مهمی است و انگلستان به سادگی از امتیازات خود دست برنخواهد داشت. از این رو، توسعه سرمایه داری در نظام کنونی، فقط می‌تواند در راه تبدیل ایران به زائده سیستم استعماری انگلستان انجام گیرد. بوجود آمدن کارخانجات کوچک در مناطق جداگانه، نمی‌تواند این فرآیند کلی را تغییر دهد.

در چنین اوضاع و احوالی این سئوال مطرح می‌گردد، که آیا گذشت از مرحله توسعه سرمایه داری برای ایران اجباری است؟ به نظر ما بند هفت تزهای لنین به این سئوال جواب همه جانبه‌ای می‌دهد. در آنجا چنین گفته شده است: می‌توان «وجود دو حرکت را که روز به روز از یکدیگر دور می‌شوند متذکر شد. حرکت نخستین، جنبش بورژوا- دموکراتیک ملی است که هدف استقلال سیاسی را در چهارچوب نظام سرمایه داری دنبال می‌کند. حرکت ثانی، مبارزه دهقانان فقیر و کم آگاه و کارگران برای آزادی شان است. حرکت نخست کوشش می‌کند حرکت دوم را مهار کند و اغلب نیز موفق می‌شود. اما، انترناسیونال کمونیست باید با چنین مهاری مبارزه کرده و به رشد آگاهی طبقاتی توده‌‌های کارگر مستعمرات کمک کند. بدین ترتیب، نخستین گام انقلاب و وظیفه اصلی ضروری در کشورهای مستعمره، تشکیل سازمان کمونیستی دهقانان و کارگران، به منظور رهبری آنان بسوی انقلاب و پایه گذاری جمهوری شورایی است. بدین ترتیب، ورود توده‌‌های مردم کشورهای عقب افتاده به کمونیسم - نه از طریق توسعه سرمایه داری، بلکه بوسیله رشد خود آگاهی طبقاتی آنان به رهبری پرولتاریای کشورهای پیشرفته - انجام خواهد گرفت». تزهای کنگره ششم بین المللی کمونیست در باره مسائل مستعمرات نیز گفته بالا را تایید می‌کند.

ما عمیقا معتقدیم که ایران یکی از آن کشورهایی است که توده‌‌های مردم آن می‌خواهند و باید- نه از طریق توسعه سرمایه داری (که به مستعمره شدن ایران می‌انجامد)، که از طریق رشد خود آگاهی طبقاتی به رهبری بین الملل کمونیست-  ارگان رهبری پرولتاریای آگاه همه کشورهای پیش رفته به کمونیسم برسند.

ایران می‌تواند و باید از راه طولانی و پر رنج سرمایه داری بپرهیزد. برای رسیدن به این مرحله، شعار بوجود آوردن تعاونی‌‌های صنفی صنعتگران و پیشه وران در شهرها و تعاونی‌‌های کشاورزی در ده، باید یکی از شعارهای عمده انقلابیون ایران در فردای پیروزی انقلاب باشد. احزاب انقلابی سیاسی- به موازات این امر- باید به سازماندهی و توسعه تعاون همه جانبه کمک نمایند، تا پیوند صنایع سوسیالیستی کشور پرولتاریای پیروز و زحمتکشان مصرف کننده ایران را تسهیل کرده و حتی المقدور، واسطه‌‌های زیادی را حذف نمایند.

ایران- به کمک پرولتاریای پیروز کشورهای پیشرفته صنعتی- قادر خواهد بود مصممانه در راه توسعه سوسیالیستی گام بردارد.

 

 

 

                        راه توده  40    26 اردیبهشت ماه 1392

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت