راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

"سلطانزاده"

برجسته ترین

تحلیلگر علمی

اوضاع سیاسی

ایران دوران رضاشاه

 

 

 فصل هفتم

 

 

امتیاز انگلستان و به اسارت کشیدن ایران توسط انگلستان

 

آغاز "سیاست" واگذار کردن امتیاز توسط شاه‌‌های ایران. امتیاز به مثابه یکی از شیوه‌‌های تصرف کشورهای عقب‌مانده. امپریالیسم انگلستان و مواضع استراتژیکی آن در ایران. بانک شاهنشاهی یا  بانک انگلیسی و سیاست استعماری آن. امتیاز نفت جنوب. رشد سریع تولید نفت ایران امتیاز نفت شمال. برتری بحری انگلستان و سیاست نفتی امپریالیست‌‌های انگلیسی.

 

 

قدرت‌‌های امپریالیستی برای تسلط به کشورهای عقب افتاده‌ای که هنوز به تسلط آن‌‌ها در نیامده اند معمولا از شیوه‌‌های ذیل استفاده می‌کنند:

به دست آوردن امتیازات بزرگ از قبیل امتیاز ساختمان راه آهن، نفت و غیره. به اسارت کشیدن کشور عقب افتاده از طریق قرضه، وام و غیره. انگلستان با تمام قوا در طول قرن نوزده، این شیوه‌‌ها را در ایران به کار می‌بست. امروزه انگلستان می‌تواند به شجاعت ادعا کند که تنها قدرت بسیار ذینفع در امور ایران است. اشغالگران امپریالیستی وقتی می‌خواهند مقاصد حقیقی استعماری خود را مخفی کنند، معمولا چنین سخن می‌گویند. باید قبول کرد که امپریالیست‌‌های انگلستان توانسته اند به کمک وزرای خود فروخته شاه و با توسل به رشوه و تهدید، مواضع حساس بسیار مهمی در ایران برای خود به دست آورند. ایران از برکت سر متمدن کنندگان اروپایی، همیشه محتاج به پول بوده و توسل به وام تنها راه برقراری توازن بودجه آن بوده است. امپریالیست‌‌های روسیه و انگلیس از روی رغبت به دولت ایران وام می‌دادند و هر وام جدیدی با دریافت امتیاز جدیدی از طرف آنان همراه بود. امتیاز گمرک شمال و یا جنوب، ساختمان راهها، پست و تلگرام، شیلات و غیره و غیره از این زمره اند. زمانی ناصرالدین شاه کوشش کرد که خط تلگراف را در دست خود گرفته و آن را به منبع درآمدی جدید تبدیل کند. لیکن جانشین او مظفرالدین شاه مجبور شد خط جنوب را در سال 1903 به انگلیس و خط شمال را به روس‌‌ها واگذار کند. انگلیسی‌‌ها و روس‌‌ها موافقت کردند- به شرط چند ساعت استفاده در روز از تلگراف- این خطوط را تعمیر کنند.

بدین ترتیب، به فروش رساندن رسمی ایران آغاز گردید. هر چه بیش تر شاه برای دریافت پول به پترزبورگ و لندن مراجعه می‌کرد، به فروش رساندن ایران نیز زودتر انجام می‌گرفت. همه درآمدهایی که در گروی روسیه بودند- بعد از سقوط تزاریسم- به مصرف استهلاک وام‌‌های انگلستان رسید.

 

بانک شاهنشاهی ایران، یکی از بزرگ ترین موسسات امتیازی انگلستان در ایران و وسیله به اسارت کشیدن ایران است.

از آنجا که همه عملیات اعتباری و چاپ اسکناس در دست بانک انگلیس است- که در تمام شهرهای بزرگ ایران دارای شعبه است- وابستگی مالیه ایران نسبت به انگلستان هنوز هم بیشتر می‌شود.

این بانک با اسم پر صدای خود: "بانک شاهنشاهی ایران"، در حقیقت یک شرکت سهامی انگلیسی است که بر اساس امتیاز 30 ژانویه سال 1899 با سرمایه ثابت 000ر000ر4   لیره استرلینگ تاسیس شده و حق انحصاری چاپ اوراق بهادار تا سال 1949 به او واگذار گردیده است. این بانک، در عین حال، واسطه عمده عقد قرارداد وام‌‌ها میان انگلستان و ایران می‌باشد. این بانک هم چنین ناظر جمع آوری عوارض گمرکات جنوب ایران است که درآمد آن به استهلاک وام‌‌های انگلیسی اختصاص داده شده. لیکن نفوذ حقیقی بانک به این محدود نمی‌شود. این بانک از طریق احتکار در هر زمان که به خواهد و در هر نقطه کشور که مایل باشد- قیمت ارزهای خارجی را بالا و پائین برده و از این طریق باعث ورشکستگی کامل بسیاری از تجار می‌گردد.

این بانک، در بدو تاسیس خود، برای ساختمان راه آهن‌‌ها و بهره برداری از منابع طبیعی ایران امتیازات انحصاری بسیار مهمی دریافت کرد. بعدها، تعدادی از این امتیازات- چون بانک از آن استفاده نکرد- از بین رفت.

بانک انگلیسی در ایران، در حال حاضر امتیازات مهمی از قبیل حق چاپ اسکناس، انحصار وارد کردن نقره و ضرب سکه را دارا است. بانک- در زمان جنگ و اشغال ایران- برای پرداخت پول به قشون انگلیسی و صدور نقره به هند مقدار زیادی اسکناس چاپ کرد و در نتیجه آن قیمت قران کاغذی نزول کرد. بانک، بعدها این پول‌‌ها را به قیمت ناچیز دوباره خریداری کرد. علاوه بر این ها، درآمد دولت ایران نزد این بانک نگهداری می‌شد و بانک، در این اواخر، نقش خزانه دار ایران را ایفاء می‌کرد. بانک، این امتیاز را در موقع انعقاد وام‌‌های ایران از انگلیس به دست آورد، زیرا درآمدهای دولت ایران که وام‌‌ها را تضمین می‌کرد، می‌بایست به بانک شاهنشاهی سپرده شود، و بانک مامور بود از محل این درآمدها، بهره و اصل وام‌‌ها را پرداخت و فقط باقی مانده پول را در اختیار دولت ایران بگذارد. در نتیجه بانک انگلیسی، نقش بانک مرکزی ایران را بازی می‌کرد و بر همه شئون اقتصادی ایران نظارت داشت.

مقایسه تعیین قیمت متقابل قران و نقره که توسط بانک انجام می‌گرفت، نشان می‌دهد که بانک انگلیسی، تا چه اندازه خودسرانه و بدون در نظر گرفتن بازار جهانی ارز، ارزش قران را تعیین می‌کرده است. قیمت یک اونس نقره در بازار لندن، در ماه ژانویه، فوریه و مارس 1925،  5/32 تا 32 پنس بود، از هر 16 اونس نقره، می‌توان 1103 قران و 50 دینار سکه ضرب کرد. با در نظر گرفتن قیمت نقره، ارزش یک لیره استرلینگ در لندن، تقریبا، مساوی با 52 قران می‌شود. چنان که مخارج حمل نقره به تهران را نیز در نظر بگیریم، ارزش یک لیره استرلینگ در بازار تهران باید مطابق 49 قران به شود. اما، بانک ارزش یک لیره استرلینگ در تهران را- در ماه ژانویه، فوریه و مارس سال 1925- مطابق 5/41 تا 42 قران تعیین می‌کرد. یعنی 16% پائین تر از ارزش واقعی آن. این نوع موقعیت قران در برابر لیره استرلینگ و روپیه هندی، ورود کالاهای انگلیسی و هندی به ایران را با منفعت می‌ساخت و برای ا.ج.ش.س. به عنوان صادر کننده- مشکلات زیادی به وجود می‌آورد. زیرا تبدیل قران به چرونتس (واحد پول شوروی در آن زمان.م)‌‌ بی اندازه گران تمام می‌شد.

اما، فعالیت بانک شاهنشاهی به آن چه گفته شد محدود نمی‌شود. بانک شاهنشاهی به مثابه مامور امپریالیسم انگلستان، بزرگ ترین سد توسعه اقتصادی کشور است. روزنامه تهران "ستاره ایران"، در شماره 58 سال 1929 (1308) خود، در باره فعالیت این بانک طی 6-5 سال اخیر، داده‌‌های بسیار جالبی ارائه می‌کند. قبل از هر چیز، جالب است بدانیم که بانک شاهنشاهی سرمایه را از چه منابعی بسیج می‌نماید. منابع بانک، قبل از همه عبارتند از: سپرده‌‌ها و حساب‌‌های جاری دولت ایران، اسکناس که بانک طبق امتیاز خود منتشر می‌سازد، سپرده‌‌ها و حساب‌‌های جاری اشخاص و سرانجام سرمایه خود بانک. سپرده‌‌های اشخاص را که کنار بگذاریم، آن چه به طور عمده برای ما جالب است این است که چگونه دولت رضاشاه علیه این موسسه کاملا استعماری امپریالیسم انگلستان "مبارزه می‌کند"، مبارزه‌ای که ایرانسکی‌‌ها و ایراندوست ها، دائما روی آن تاکید می‌کنند. جدول زیر سرمایه هائی را که بانک در 5 سال اخیر بسیج کرده، در رابطه با منابع آن، نشان می‌دهد. (سپرده‌‌های اشخاص در نظر گرفته نشده است):

 

 

جدول مذکور نشان می‌دهد که قدرت بانک شاهنشاهی- از زمانی که رضاشاه نخست وزیر و سپس شاه شد- تقریبا دو برابر افزایش یافته است. انتشار اسکناس حتی دو برابر و نیم افزایش پیدا کرده است. هر شخصی که کم و بیش با طرز کار موسسات بزرگ بانکی آشنایی داشته باشند می‌داند که در رابطه با نوع مشتری 10 تا 20 درصد سپرده‌‌های به بانک همیشه در اختیار بانک باقی می‌ماند. بانک ها، معمولا این بخش از سپرده‌‌ها را به اعتبارات دراز مدت، مانند اعتبار برای ساختمان کارخانجات، راه آهن، وام به دولت و غیرو تخصیص می‌دهند.

اما در کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره- که به اراده طبقات حاکم بانک‌‌های خارجی در آن حکمفرمایی می‌کنند- وضع به شکل دیگری است. در کشور مستعمره و نیمه مستعمره، بانک‌‌ها از این سپرده‌‌ها در جهت تثبیت نیروهای کشورهای استعمارگر استفاده می‌کنند و نه در جهت توسعه صنایع بومی. بانک‌‌های خارجی در چین، هند، مصر، الجزایر، تونس و دیگر کشورها نیز چنین عمل می‌کنند. توسعه صنایع ایران به هیچ وجه مورد توجه بانک قرار ندارد. به این مناسبت، بانک شاهنشاهی، این قسمت از سپرده‌‌ها را به خارج فرستاده و در اوراق بهادار دولت انگلستان سرمایه گذاری می‌کند. داده‌‌های ذیل میزان سرمایه گذاری بانک شاهنشاهی را در اوراق بهادار دولت انگلستان نشان می‌دهد:

 

این ارقام نشان می‌دهد چگونه، بیش از پیش، سرمایه‌ای که با عرق جبین مردم ایران تهیه شده، در زمان آقایی رضاشاه به این سوی، به جیب دولت "فقیر" انگلستان سرازیر می‌شود. اما این همه مطلب نیست. بانک شاهنشاهی، بخشی از وجه موجود خود را نیز در بانک‌‌های لندن نگاه می‌دارد.

 

چنین به نظر می‌رسد، که گردانندگان بانک معتقدند که از پول‌‌های مردم ایران در هر کشور دیگری به غیر از ایران بهتر حفاظت می‌شود. بدین ترتیب، سپرده‌‌های دولت ایران در بانک شاهنشاهی، در واقع، به خارج فرستاده می‌شد.

 

سرمایه‌‌هایی که بدین ترتیب به انگلستان انتقال یافته بود، در 21 مارس سال 1924 [اول فروردین 1303] – 2/82% در سال 1925- 6/77%، در سال 1926- 4/82%، در سال 1927/ 2/68% و در سال 1928- 8/74% کل سپرده‌‌های دولت ایران را تشکیل می‌داد. بنابراین، می‌توان گفت از هر صد قران پول ملت ایران، 75 قران آن برای تقویت امپریالیسم انگلستان به لندن انتقال می‌یافت. در عین حال، تجار ایرانی به خاطر کمبود پول مجبور بودند بهره‌‌های کلانی (نزدیک به 10 درصد) به همان بانک شاهنشاهی به پردازند. بانک شاهنشاهی در عرص 5 سال- از سال 1923 تا سال 1927- در ازای اعتباراتی که در اختیار تجار گذارده بود، بهره‌‌های ذیل را دریافت کرد:

 

بانک- طبق قرارداد- از 140 میلیون منفعت که در عرض این 5 سال به دست آورد، فقط یک میلیون قران به دولت ایران پرداخت (یعنی سالانه 200 هزار قران).

بنوشته ستاره ایران بانک شاهنشاهی در فقیر کردن ایران مقصر است، زیرا این بانک سرمایه‌‌هایی را که ممکن بود از آن برای به وجود آوردن موسسات صنعتی استفاده کرد به خارج می‌فرستاد. ما با نظریه "ستاره ایران" موافقیم. لیکن باید از جانب خود اضافه کنیم، که نه تنها بانک شاهنشاهی، بلکه آن‌‌هایی نیز که از این بانک در گذشته و حال حمایت کرده اند، در فقیر شدن ایران مقصرند. بدین ترتیب، بانک شاهنشاهی برای دخالت در امور اقتصادی و سیاسی ایران، وسیله نیرومندی در دست انگلیسی‌‌ها بود. بانک شاهنشاهی با بالا بردن و پائین آوردن خود سرانه ارزش تومان، تغییر ارزش لیره استرلینگ، واگذاری اعتبار به تجاری که با انگلستان معامله می‌کردند و تحریم اقتصادی تجاری که با ا.ج.ش.س. رابطه برقرار می‌کردند، و بالاخره، با حمایت مالی از دوستان انگلستان برای انتخابات مجلس، مهم ترین وسیله نفوذ انگلستان در ایران می‌باشد. این بانک، قادر است به دستور سفارت انگلستان در تهران، با خودداری از پیش پرداخت درآمدهای گمرک و یا دیگر درآمدها، مانع پرداخت به موقع حقوق کارمندان و افراد ارتش گردد و دولت ایران را دچار بحرانی سازد که در نتیجه آن دولت "شاهنشاهی" اغلب مجبور به استعفا می‌شود. وزارت مالیه تزاری نیز در زمان خود بانک "استقراضی" را که رقیب بانک انگلیسی بود، در ایران تشکیل داد. این بانک – به نفع امپریالیسم روسیه- سیاستی مشابه سیاست بانک انگلیسی داشت. دولت شوروی، به خاطر تحکیم قدرت مقاومت ایران در برابر فشار خارجی، بانک مذکور را به مردم ایران واگذار کرد.

حکمرانان امروزی ایران- با وجود اعتراضات مداوم تجار ایرانی- مدت‌‌ها از تاسیس بانک ملی خودداری می‌کردند، مبادا که دوستان انگلیسی آن‌‌ها برنجند. دولت ایران- فقط پس از آن که رضاشاه کاملا با اربابان خود ساخت و منابع بانک شاهنشاهی را تامین کرد- "شجاعت" به خرج داده و طرح تاسیس بانک ملی را تسلیم مجلس نمود. تقریبا همزمان با این، مدت امتیاز بانک شاهنشاهی نیز اضافه شد و حق انتشار اسکناس مانند گذشته، در دست بانک انگلیسی باقی ماند.

 

 

امتیاز نفت جنوب یکی دیگر از دست آوردهای بزرگ سیاست امپریالیستی انگلستان در ایران است. برای توضیح نقش ایران در سیاست خارجی انگلستان- به عنوان تقویت جبهه هند و هم چنین به عنوان منبع تمام نشدنی نفت- باید روی این مطلب تعمیق بیشتری کرد.

 

منابع نفتی ایران- به استثنای همدان که در شمال غربی ایران واقع شده است و امروزه دارای اهمیت زیادی نیست- در دو ناحیه: در شمال و در جنوب غربی ایران به شکل خط ممتدی واقع شده است. طول منابع نفتی شمال، واقع در نزدیکی مرز ا.ج.ش.س. 600 کیلومتر است. این منابع در گیلان، از دریای خزر آغاز و از طریق ایالات مجاور تا استرآباد ادامه دارد. این منابع ادامه ناحیه نفتی باکو- چلکان می‌باشد. ناحیه نفتی جنوب، در رابطه با منابع بین النهرین است و از قصر شیرین در نزدیکی مرز ترکیه و جنوب شرقی کرکوک واقع در ساحل فرات تا بندرعباس و جزیره قشم، به سمت تنگه هرمز امتداد دارد. طول این منابع به خط مستقیم 1300 کیلومتر می‌باشد.

مناطقی که منابع آن دارای اهمیت می‌باشند عبارتند از:

1) ناحیه قصرشیرین در نزدیکی کرمانشاه. در این ناحیه مناطق نفتی قصرشیرین، داغ دره، و در شمال آن، چاه سرخ واقع شده است.

2) ناحیه شوشتر. مناطق نفتی قیرآب در نزدیکی دزفول و منطقه اهواز و میدان نفتون در این ناحیه واقع شده است. چنین به نظر می‌رسد که این ناحیه غنی ترین ناحیه نفتی ایران و دارای موقعیت بسیار مناسبی باشد، زیرا در نزدیکی دهنه قابل کشتی رانی رودخانه کارون قرار گرفته، که در نزدیکی محمره [خرمشهر] به شط العرب پیوسته و در 250 کیلومتری خلیج فارس است. این ناحیه، در صنایع نفتی ایران مقام اول را حائز است و توسط لوله نفتی به خلیج فارس مربوط می‌شود.

3) منابع پراکنده دیگری نیز وجود دارد: در ایالت لرستان- به خصوص در شمال شرقی بندر بوشهر، منابع دالکه در نزدیکی شیراز، منابع نزدیک بندرعباس به سمت تنگه هرمز، منابع جزیره قشم در نزدیکی آمان .

نخستین کارهای اکتشافی نفت در ایران در سال 1890، توسط شرکت "پرشی ین بنک ماینینگ رایت کرپرری شن" Persian Bank Mining Right Corporation با سرمایه 80 هزار لیره استرلینگ آغاز شد.

این شرکت، جزیره قشم و منابع دالکه و هم چنین، قصر شیرین را دقیقا تحت مطالعه قرار دا. شرکت مذبور در سال 1894 به مناسبت کمبود امکانات مالی منحل گردید. دارسی- سرمایه دار انگلیسی- در سال 1901 امتیاز شرکت فوق را گرفته و برای مدت 60 سال با دولت ایران قرارداد بست.  لیکن بهره برداری منظم و شدید از منابع نفتی ایران از زمان تاسیس شرکت نفت انگلیس و ایران در سال 1909 آغاز شد. سرمایه اعلام شده شرکت 000ر000ر2  لیره استرلینگ بود. شرکت به علاوه به میزان 000ر600 لیره استرلینگ اوراق قرضه منتشر ساخته بود.

با تاسیس شرکت نفت انگلیس و ایران، امتیاز شرکت "اکس فلوی تی شن کمپانی Exfloitation Co – که در سال 1903 و با سرمایه‌ای به میزان 000ر544 لیره استرلینگ تشکیل شده بود- به مساحت یک مایل مربع در منطقه خان نشین بختیاری و در نزدیکی میدان نفتون محدود شد.

برای بهره برداری از دیگر مناطق نفتی موجود در خان نشین بختیاری، شرکت "بختیار اویل کمپانی" Bakhtiar oil Co با سرمایه 000ر400 لیره استرلینگ تاسیس شد.

بخش اعظم سهام این شرکت ها، در دست شرکت نفت انگلیس و ایران است. طبق قرارداد امتیاز، این شرکت‌‌ها باید 16% منفعت خالص سالانه خود را به دولت ایران به پردازد. استخراج نفت توسط "آنگلو پرشین کمپانی"، به طور عمده، در منطقه میدان نفتون واقع در 140 مایلی شمال شرقی خرمشهر متمرکز گردیده است.

شرکت و اردوگاه‌‌هایی که کارگران و کارمندان محلی در آن سکنا دارند، خارج از میدان نفتون واقع شده است. انگلیسی‌ها، اکثر کارگران متخصص را از هند می‌آورند. نفت استخراجی، از سال 1912 توسط لوله به پالایشگاهی که در 140 مایلی محل استخراج قرار دارد، وصل شده است. تولید نفت با سرعت فراوان سال به سال افزایش می‌یابد. بنا به آمار مجمع زمین شناسان آمریکا- ایران از لحاظ ذخائر نفت- پس از ایالات متحده آمریکا- مقام دوم را در دنیا حائز است. ایران از لحاظ میزان تولید- پس از ایالات متحده آمریکا، مکزیک، ا.ج.ش.س. مرتبه چهارم را داراست. آمار ذیل میزان تولید و رشد استخراج نفت توسط شرکت نفت انگلیس و ایران را نشان می‌دهد:

 

 

دولت ایران 16% سود خالص سالیانه شرکت را دریافت می‌کند. لیکن، چنان که قبلا اشاره کردیم، شرکت نفت، برای کم نشان دادن سود خالص خود از اسلوب "ماهرانه ای" مانند هزینه شمردن مالیات‌‌های پرداختی به دولت انگلستان و بالا بردن قیمت تعرفه حمل و نقل شرکت‌‌های کشتی رانی که از آن خودش است- استفاده می‌کند. در نتیجه، درآمد دولت ایران از محل امتیاز به میزان فاحشی کاهش می‌یابد. با این همه این درآمد در بودجه ایران دارای اهمیت بسزایی است.

امپریالیست‌‌های انگلیسی که به داشتن قسمت اعظم نفت جنوب ایران اکتفاء نمی‌کنند، سعی دارند، مناطق نفتی واقع در جنوب غربی و شمال ایران را نیز به دست آورند. آنان با کمک رضاشاه، در حال حاضر، امتیاز نفت جنوب غربی ایران را گرفته اند. اما در مورد نفت شمال با دشواری‌‌هایی برخورد کرده اند. استخراج نفت شمال، نه تنها برای ایران بلکه برای روسیه شوروی نیز دارای اهمیت بسیار است.

مساله این امتیاز چندی پیش مطرح شد. سپهسالار، یکی از زمینداران بزرگ ایرانی، امتیاز اکتشاف و بهره برداری از نفت مازنداران را دریافت کرد.

او در سال 1916، امتیاز خود را به خوشتاریا- تبعه روسیه- واگذار نمود. خوشتاریا خود نیز، امتیاز انحصاری استخراج نفت گیلان، استرآباد، مازندران را از دولت دریافت کرده بود. در سال 1917، ناحیه اردبیل جزو حیطه امتیاز خوشتاریا قرار گرفت. دولت تزاری- با وجود مخالفت شدید شرکت "هوبل" در پتروگراد- امتیاز خوشتریا را به رسمیت شناخت.

دولت جدید ایران، در سال 1918، همه امتیازات خارجی و در درجه اول امتیازات روس‌‌ها و از جمله، امتیاز خوشتاریا را لغو کرد.

خوشتاریا، در سال 1920- 1919، با استفاده از قرارداد انگلیس و ایران همه حقوق امتیازی خود را به شرکت نفت انگلیس و ایران فروخت. لیکن پس از سقوط دولت آنگلوفیل وثوق الدوله، به این کار شدیدا اعتراض شد. این اعتراضات بر این مبنی بود که امتیاز مذکور توسط مجلس مطالعه و تصویب نشده بود و از طرف دیگر، طبق قرارداد 26 فوریه سال 1921- منعقده با دولت شوروی- امتیازات اتباع روسیه ملغی گردیده بود.

دولت ایران که امتیاز خوشتاریا را ملغی می‌شمرد، برای دادن امتیاز بهره برداری از زمین‌‌های نفتی شمال ایران، با شرکت آمریکایی "استاندارد اویل کمپانی" وارد مذاکره شد.

این مذاکرات در سال 1921، با انعقاد قرارداد امتیاز- که در 22 نوامبر سال 1921 به تصویب مجلس رسید- خاتمه یافت.

شرایط امتیاز به این قرار بود:

1) ایالات آذربایجان، گیلان، مازندران، آسترآباد و خراسان، برای بهره برداری از نفت واگذار می‌گردد.

2) مدت امتیاز 50 سال است.

3) دولت ایران حداقل 10 درصد از ارزش نفت استخراجی را دریافت می‌کند.

4) شرایط کامل امتیاز باید بعدا تسلیم مجلس گردد.

5) صاحب امتیاز حق واگذاری این امتیاز را به نماینده سرمایه خارجی دیگری دارا نمی‌باشد. امتیاز در صورت عدم رعایت این اصل، ملغی شده اعلام می‌گردد.

دولت انگلستان، که اکثر سهام شرکت نفت انگلیس و ایران را دارد، تبلیغات شدیدی را علیه این امتیاز آغاز کرد و آن را نقض قرارداد منعقده با دولت وثوق الدوله اعلام نمود.

دولت شوروی نیز- بر اساس ماده 13 قرارداد سال 1921 روسیه و ایران- که طبق آن دولت ایران تعهد کرده بود امتیازات ملغی شده را به دولت سومی و یا اتباع آن واگذار نکند- به دولت ایران اعتراض کرد.

لیکن بعد از این جریانات وضع به کلی تغییر کرد- شرکت نفت انگلیس و ایران- که از رقابت "استاندارد اویل" واهمه داشت- نسبت به این شرکت گذشت‌‌هایی کرد و با آن قرارداد بست. در نتیجه این قرارداد، "استاندارد اویل" متعهد شد که از امیتازات نفت ایران صرفنظر کند. چنین به نظر می‌رسد که "استاندارد اویل" در عوض، مزیت‌‌هایی در بین النهرین، فلسطین و دیگر نقاط دنیا از شرکت نفت انگلیس و ایران دریافت کرد.

چندی بعد، شرکت نفت آمریکایی دیگری نیز- سین کلر- برای دریافت امتیاز نفت وارد میدان شد. لیکن دولت قوام السلطنه، تحت فشار انگلیسی ها، تصمیم در باره این مساله را عمدا به درازا کشانده و سپس تقاضای سین کلر را رد کرد.

شرکت نفت انگلیس و ایران- تحت نظارت دولت انگلستان قرار دارد. دولت انگلستان از ماه مه سال 1914، با شرکت نفت انگلیس و ایران قراردادی منعقد ساخته است که طبق آن، شرکت نفت به یک شرکت نیمه دولتی تبدیل گردیده و سرمایه آن توسط دولت به میزان 2 میلیون لیره استرلینگ افزایش یافته است. دولت انگلستان هم چنین، به میزان 000ر199 لیره استرلینگ اوراق قرضه منتشر ساخته است. بدین ترتیب، شرکت نفت که در آغاز سرمایه اش 000ر799ر4 لیره استرلینگ بود، در سال 1927 سرمایه ثابت خود را به 24 میلیون لیره استرلینگ و سرمایه گردشی خود را به 9ر23 لیره استرلینگ ارتقاء داد.

سود شرکت هم به موازات سرمایه آن افزایش می‌یافت. سود خالص شرکت که در سال 1926 برابر 000ر385ز4 لیره استرلینگ بود، در سال 1927 به 000ر025ر6 لیره استرلینگ، و در سال 1928، حتی، به 000ر203ر7 لیره استرلینگ افزایش یافت. یعنی در حقیقت، سود یک سال از 4/1 سرمایه ثابت بیش تر شد.

چنان که کدمن، رئیس شرکت نفت، در نطق خود در جلسه سهامداران شرکت در تاریخ 2 نوامبر سال 1927 گفت: "آرامشی که در کشور در زمان شاه به وجود آمده است به توسعه صنعت نفت، چون دیگر صنایع، کمک می‌کند. مردم ایران با مقایسه کردن وضع آن قسمتی از کشور که در آن عملیات شرکت انجام می‌گیرد، با وضعی که در سابق حکمفرما بود، به خوبی می‌توانند درک کنند که وضع این قسمت‌‌ها تا چه اندازه بهبود یافته است. فعالیت کمپانی فقط به استخراج نفت محدود نیست، بلکه این فایده را نیز دارد، که به طور عینی شیوه‌‌های صنعتی انگلستان را نیز به ایرانیان یاد می‌دهد. ما به ایرانیان می‌آموزیم، و به آنان کار کردن را برای احراز مقام‌‌های بالا در شرکت یاد داده، و تعداد کارمندان ایرانی را اضافه می‌کنیم، تا حال بین ما و دولت ایران اختلافی نبوده است. لیکن ما می‌خواهیم حسن نیت مردم ایران را نیز جلب کنیم".

البته این که میان رضاشاه و شرکت نفت انگلیس و ایران رابطه حسنه و صمیمانه وجود دارد، تعجب آور نیست. لیکن وضع کارگرانی که در صنعت نفت مشغولند، از این بابت بهتر نمی‌شود. در همه صنعت نفت، در سال 1927، 26724 نفر اشتغال داشتند که از آن ها: 16456 نفر ایرانی، 994 نفر اروپایی، 4292 نفر هندی و 5000 نفر کارگر روزمزد (ایرانی و عرب) بودند.

سازمان کارگران صنایع نفت تا حال با مشکلات بسیار بزرگی روبرو بوده است. هر نوع فعالیت و اقدام متشکل کارگران، در نتیجه فعالیت دفتر ویژه سیاسی شرکت نفت انگلیس و ایران که سیکیوریتی آفیس (securiti office دفتر امور امنیتی) نام دارد، فورا با اقدامات سرکوب کننده شرکت (تا اخراج کارگران) مواجه می‌گردد. دستگاه اداری شرکت، تا آن جا که ممکن است اصل تبعیض نژادی را دنبال می‌کند. کارگر غیر متخصص ایرانی ماهانه 8 تومان و کارگر متخصص تا 30 تومان، حقوق دریافت می‌کنند. در حالی که کارمندان و کارگران اروپایی در ماه، از 120 تا 400 و هندی‌‌ها از 30 تا 75 تومان حقوق می‌گیرند. کارمندان اروپایی، علاوه بر حقوق مذکور، خانه‌‌های مجهز که دارای چند اطاق، کولر، برق و آب لوله کشی می‌باشند دریافت می‌کنند و اتومبیل و خدمتکار در اختیار آن‌‌ها گذارده می‌شود. در مناطق نفتی، اروپاییان، کلوب‌‌ها و مغازه‌‌های مخصوص به خودشان را دارند. هر یک از آنان یک ماه مرخصی دارد و شرکت خرج سفر آن‌‌ها را متحمل می‌شود. هندی‌‌ها نیز از برخی امتیازات برخوردارند. اما ایرانیان شرایط بسیار دشواری دارند. کارگران ایرانی و عرب، باید خودشان گوشه‌ای پیدا کنند، تا خانواده بدبخت شان را از باران و آفتاب سوزان پناه دهند. به عنوان مثال، خانه‌‌هایی که در محله کارگری آبادان ساخته شده، بدون در است و به جای آن پرده‌‌های ژنده آویزان می‌کنند. ارتفاع این خانه‌‌ها از قد متوسط یک انسان کوتاه تر است.

شرکت نفت انگلیس و ایران – با چنین شرایطی- سالانه 75 میلیون درآمد دارد که توسط آن، تعداد زیادی از فعالین سیاسی ایران را می‌خرد و آنان را به خدمت به منافع خود وادار می‌سازد.

نفت، امروزه مهم ترین نقش را در سیاست خارجی انگلستان ایفاء می‌کند. امپریالیست‌‌های انگلیسی، برای حفظ برتری بحری خود، سلسله ایستگاه‌‌های دریایی ذغال را بر سر راه جبل الطارق- کلکته به وجود آورده اند. آنان در این اواخر، ایستگاه‌‌های نفت را نیز به آن اضافه کرده اند. نفت- همان طور که مجلس انگلستان در تاریخ 17 سپتامبر سال 1913 و مارس سال 1914 بر آن تاکید کرده است- برای کشتی‌‌های جنگی و تجارتی اهمیت بسیار دارد. تاکید مجلس انگلستان در باره نفت، فورا به مرحله اجراء گذارده شد. انگلستان ذخیره نفت مورد احتیاج کشتیرانی را افزایش داد، زیرا وابستگی به نفت خارجی به مناسبت عدم امکان رساندن نفت و گرانی آن- می‌توانست اشکالات فراوانی به وجود آورد.

دولت‌‌های امپریالیستی- مانند دولت انگلستان و آلمان- برای تامین نفت مورد احتیاج خود، قبل از جنگ با کنسرسیوم‌‌های نفتی نقاط مختلف دنیا رابطه برقرار کردند. این دولت ها، به علاوه سعی داشتند همه نفت مورد احتیاج را از محل شرکت‌‌های ملی خود تامین کنند، تا نسبت به خارجیان وابستگی نداشته و بتوانند روی قیمت‌‌ها تاثیر به گذارند.

انگلستان این برنامه را قبل از جنگ اجراء کرد.

شرکت بزرگ انگلیسی به نام "مکزیکن ایگل اویل کمپانی" (Mexican Eagle Oil Co) با موفقیت و به نفع انگلستان، با شرکت رقیب خود "پی یرسان اند سان (Pearson an Son)" مبارزه می‌کرد. این شرکت سعی داشت، به نفع انگلستان، در اکوادور، کلمبیا و حتی در مراکش و الجزایر امتیازات نفتی به دست آورد. حتی از منابع نفتی مصر نیز انگلیسی‌‌ها بیشتر از شرکت هلندی "رویال شل" (Royal Shell) بهره برداری می‌کنند. انگلیسی ها، در سومالی بریتانیا نیز به دنبال نفت می‌گردند. انحصار نفت جنوب ایران این برنامه را تکمیل می‌کرد.

اگر موقعیت جغرافیایی صنایع نفت انگلیس را دقیقا در نظر  بگیریم، متوجه می‌شویم که علاوه بر واقع شدن این صنایع در نقاط مختلف، از نظر جغرافیایی نقشه معینی را تعقیب می‌کند. این صنایع اولا، به دور کانال پاناما و ثانیا، در امتداد مسیر جبل الطارق- جزیره مالت، و به دور کانال سوئز، یعنی به طور کلی، در امتداد مسیر سوئز- عدن- سکترا، کویت و بحرین، قرار گرفته اند.

امپریالیست‌‌های انگلیسی بدون نفت ایران، قادر نبودند چنین نقشه وسیعی را اجراء کنند. از این رو است که ایران در سیاست خارجی انگلستان بیش از پیش نقش مهمی دارد. اگر ایران در گذشته، در مرتبه اول به عنوان سپر و پوشش هند برای انگلستان حائز اهمیت سوق الجیشی بود، در دهه اخیر، ایران- به مناسبت نفت- اهمیت اقتصادی بسیاری برای انگلستان دارا شده است.

بهره برداری از نفت ایران، به یکی از پایه‌‌های تحکیم قدرت اقتصادی و نظامی امپراتوری بریتانیا تبدیل می‌شود. به این دلیل است که تعرض امپریالیسم انگلستان در ایران، در سال‌‌های اخیر شدت بسیار یافته است.

راه بین مصر و هندوستان از طریق فلسطین و عراق- از ایران عبور می‌کند. ایران، از طرف دیگر، در جنگ آینده میان انگلستان و روسیه شوروی (که ارتش در دست تشکیل در هند باید در آن نقش تعیین کننده‌ای ایفاء کند) بهترین موقعیت سوق الجیشی را دارا است.

چنان که دیدیم مراکز فرماندهی اقتصاد کشور در دست‌‌های قوی امپریالیست‌‌های انگلیسی قرار دارد، اگر به امتیازات نفت و بانک انگلیسی، امتیاز تلگراف شرکت هند و اروپایی را نیز که در دست کامل انگلیسی‌‌ها است اضافه کنیم (دولت ایران فقط در ساعات معینی می‌تواند از آن استفاده کند) آن وقت تصور نفوذ انگلستان در ایران کامل می‌گردد.

 

 

 

 

                        راه توده  397     30 بهمن ماه 1391

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت