راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

اکوادور

در جبهه انقلاب

درامریکا لاتین

باقی ماند

ترجمه آذرفریتاش

با استفاده از مقاله تحلیلی روزنامه اومانیته

 

 

 

بیش از یک دهه، در  امریکای لاتین  دولت های چپگرا یکی بعد از دیگری به قدرت رسیده اند و یا در راه گرفتن قدرت گام بر میدارند. کشورهائی که مواضع خود را تحکیم می کنند. شاید نقطه عطف این به قدرت رسیدن، در سال 1998 با رسیدن "هوگو چاوز" به ریاست جمهوری در ونزوئلا آغاز شد.

رهبران چپ امریکای لاتین، طی چندین دهه، از طرفی از محبوبیت مردمی برخورداربوده اند و از طرفی رانده شده الیگارشی حاکم بر کشورهایشان بوده اند. آنها که در فرصتی تاریخی توانستند یکی پس از دیگری قدرت را در شماری از کشورهای امریکا لاتین بدست بگیرند، بی اعتناء به فروپاشی سوسیالیسم اروپای شرقی و بویژه اتحاد شوروی، از سیاستی ضد امپریالیست و رفورم های دمکراتیک اجتماعی شروع کردند. مبارزه با فقر و نابرابری های اجتماعی در صدر برنامه های آنها قرار گرفت. امروز در ونزوئلا و بولیوی و اکوادور ما شاهد همین روند هستیم.

این که آیا انقلاب در کشورهای امریکای لاتین "سیمون بولیوار" ویا "انقلاب شهروندان" باشد  مهم نیست، آنچه مهم است ماهیت است و نه اسم.

بعنوان نمونه می توان از خواست مردم برای تغییرات بنیادین در اکوادور یاد کرد.

وزیر سابق اقتصاد اکوادور "پدرو پائز" در مصاحبه ای به بررسی دلایل محبوبیت وسیع رئیس جمهور وقت "رافائل کوریا" وهمچنین نیازمستمر و فزاینده به تحولات اجتماعی در اکوادور می گوید: 

این محبوبیت از تحولات اجتماعی وعملکرد "کوریا" و موثر بودن او  در تحولات اجتماعی- سیاسی در اکوادور سرچشمه می گیرد. محبوبیت او برخاسته از همراهی او با اراده اکثریت مردم است. اوموفق شد اراده سه رئیس جمهور سابق را برای بازگشت به قدرت، با همین سمت گیری اجتماعی خنثی کند.

انچه اکنون در اکوادور شاهد آن هستیم اتحاد ملی مردم است. آموزش  و بسیج وسیع مردم در حمایت از دستاوردها و تحولات اجتماعی پایه این اتحاد است. از سوی دیگر باید توجه کرد که نامزدی "کوریا" برای بار دوم در انتخابات ریاست جمهوری و نامزدی ذیگر کاندیدهای چپ و چپ مرکزی منعکس کننده گرایش به چپ در جامعه ماست.

سئوال:  بدهی های به ارث رسیده از دولت های گذشته یکی از مشکلات اصلی است. ایا میتوانید در مورد پیشرفت در این مورد توضیع دهید؟

وزیر اقتصاد: مسائل و مشکلات زیادی از گذشته باقی مانده که باید به آن رسیدگی شود. مسائل عمده ای که با آن روبروهستیم. البته بحث در باره این مسائل درمجلس در تاریخ کشور ما بی سابقه است.

اکنون نهادهای مسئول در حال تنطیم و رسیدگی و کنار گذاشتن سیاست های نئولیبرالیستی هستند که در گذشته حاکم بر اقتصاد کشور بوده است.

قوانین و بحث های سختی در زمینه "معرفت شناسی" و"ارزش شناسی " نئو لیبرالیسم در جریان است. این بحث ها امکانات جدیدی را برای حل مشکلات فراهم کرده است. از جمله روابط نهادهای دولتی با بخش خصوصی و اقتصاد محلی و حتی مداخله دولت در اقتصاد و در جهت  اولویت های سرمایه گذاری وهمچنین توزیع ثروت . البته تلاش های قابل توجهی نیز برای افزایش حداقل دستمزد شهروندان  بنام "توسعه انسانی" درجریان است  که بطور متوسط 40 در صد از خانوادههای فقیر را در برمیگیرد .  

 - در زمینه برنامه های اقتصادی نطر شما چیست؟

وزیر اقتصاد: جهت گیری بازار داخلی که در طول دوره تسلط نئو لیبرالیسم که اولویت آن بر توسعه بازار خارجی و کاهش دائمی هزینه  نیروی کار و بهره برداری از طبیعت بود تغییر کرده است. این سیاست اقتصادی مانع توسعه واقتی و در جهت خفه کردن بازارهای داخلی بود. در سال 1980  حتی قبل از تهاجم جنون آمیز نئولیبرالیسم 30 در صد فعالیت های اقتصادی مربوط به واردات و صادرات و" حواله های ارزی" مهاجران به خارج بود. این وضع باید تغییر کند.

ما نیاز به تغییر مکانیسم اقتصاد داخلی داریم. یعنی استقبال و پافشاری برای سرمایه گذاری عمومی مردم  که البته پیشرفت در این زمینه وجود دارد. بطور مثال سرمایه گزاری عمومی از 4 درصد در 30  سال گذشته به 16 در صد در سال 2012 افزایش یافته است. متاسفانه بخش خصوصی در این فرآیند نقشی نداشته است. بخش خصوصی بجای سرمایه گذاری برای بالا بردن ظرفیت تولید و بهبود آن و ایجاد اشتغال سرمایه خود را در بخش واردات متمرکز کرده بود و این اقتصاد ما به ارز خارجی وابسته و"دلاریزه "کرده بود. از این رو نیاز به معماری جدید در سراسر کشور و در منطقه امریکای لاتین و در سطح بین المللی ضرورت است. باید در پی یک سیستم بانکی  در منطقه باشیم که " پول واحد "منطقه امریکای لاتین را مبنای آن باشد. صندوق های سرمایه گذاری منطقه باید  جایگزین صندوق بین المللی پول شود.

 

بی شک در مقایسه با رهبران چپ امریکای لاتین رافائل کوریا شهرت هوگو چاوز و مورالس را ندارد.

کوریا در یک خانواده متوسط در بندر "گوا یا کیل" درسال 1963  بدنیا آمد. او مردی کاریزماتیک، خوش سیما و مغرور است که با بورس تحصیلی از دانشکده ه معتبر" ایلینوی "امریکا دکترای اقتصاد را دریافت داشته است. در سال 2005 در وزارت اقتصاد در دوره دولت "الفردو پالاسو" استخدام شد .شخصی که در ان دوره هیچ ادعای سیاسی نداشت .اما او به سرعت " جنبش شهروندان " و حزب "الیانزا پایس" را با کمک گروهی از روشنفکران مترقی تاسیس کرد. کوریا  پس از پیروزی در انتخابات سال 2007 سیاستی مستقل از ایالات متحده و موسسات مالی بزرگ بین المللی را به اجرا گذاشت. کوریا  چون وکیلی جوان و مبارز برای مذاکره برسر بدهی 10 میلیارد دلاری که از دولت گذشته به ارث رسیده و مانع هرگونه توسعه اجتماعی و ملی بود را با موسسات چند ملیتی بر عهده گرفت و تمایل به کاهش شکاف عظیم و اجرائ یک سیاست مستقل از ایالات  متحده و موسسات مالی بزرگ بین المللی مانند صندوق بین المللی پول و بانک جهانی را نشان داد و در این مذاکرات توانست بدهی کشور را کاهش دهد. بعد از این پیروزی او توافق نامه پایگاه نظامی امریکا در" مانتا "را تمدید نکرد. پس از رفراندم قانون اساسی؛ کوریا برای بار دوم در سال 2009 درانتخابات ریاست جمهوری پیروز شد. کوریا نقش فعالی را در امریکای لاتین بویژه در کنار ونزوئلا و بولیوی و نیکاراکوئه و کوبا ایفا کرد. اعطای پناهندگی به "ژولین اسانژ" بنیانگذار ویکی لیکس یکی دیگر از پیروزی های او بشمار می آید. او  پرونده فساد مالی سرمایه داران را به دادگاه داد و همین اقدامات زمینه کودتای سال 2010 علیه او را فراهم ساخت. کودتائی که با شکست روبرو شد.

کوریا اعلام کرده است که انقلاب در اکوادور، یک انقلاب مردمی است و نه انقلابی از بالا و متکی به اراده حکومت.

پیروزی او در انتخابات ریاست جمهوری برای سومین بار نشان داد که مردم نه تنها به او اعتماد دارند بلکه خود را صاحب انقلاب میدانند.

 

 

 

                        راه توده  398     7 اسفند ماه 1391

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت