سلطان زاده- فصل هشتم جاده سازی و راه آهن سازی در همسوئی با سیاست انگلستان
|
نقشههای عظیم امپریالیستهای انگلیسی و آغاز اجرای این نقشه ها
سلطنت پهلوی عامل اجرا کننده نقشههای امپریالیستی انگلستان. قرارداد سال 1919 انگلیس و ایران و راه آهن سرتاسری ایران. انتخاب میان منافع انگلستان و منافع حیاتی اقتصاد ایران. نقشه مربوط ساختن مصر و هند از طریق ایران. طرح راههای جدید شوسه. امپریالیسم انگلستان و مبارزه علیه نفوذ بلشویسم در شمال ایران. کمک انگلستان به رضاشاه در جریان وقایع انقلابی. غصب جزائر بحرین توسط انگلستان.
حال میخواهیم نشان دهیم که چگونه رضاشاه، مجری بسیاری از نقشههای انگلستان است. ما پیش از این متذکر شدیم که در اوت سال 1919، معاهده معروف میان انگلستان و ایران به امضاء رسید. هدف معاهده مذکور- چنان که قبلا اشاره کردیم- چنین توصیف شده بود: «انگلستان تعهد میکند، برای برقراری رابطه نزدیک میان انگلستان و ایران و کمک به ترقی و توسعه موفقیت آمیز آن، تمامیت ارضی ایران را محترم شمرده و به ایران متخصص اعزام کند و برای ارتش- که وظیفه حافظت امنیت را به عهده دارد- افسر و اسلحله بفرستد و برای ساختمان راههای آهن و دیگر خطوط ارتباطی با دولت ایران از نزدیک همکاری کند». خواستهای امپریالیستهای انگلستان در آن زمان اینها بود، و رضاشاه نیز تا به حال آنها را دقیقا انجام داده است. روزنامه اتحاد اسلام، حق داشت، هنگامی که در سال 1924 نوشت: «دولت ایران، درست از روز ملغی کردن قرارداد انگلیس و ایران، کمر به اجرای آن بسته است!» بعد از مساله تشکیل ارتش، اجرای یکی دیگر از مواد معاهده سال 1919 باقی مانده است. راه آهن جدید سرتاسری ایران دقیقا با ماده 4 معاهده مطابقت دارد و وجود همکاری نزدیک میان انگلستان و دولت ایران را در کار ساختمان راههای آهن به خوبی نشان میدهد. راه آهن سرتاسری ایران – که ساختمان آن در 24 فوریه سال 1927 به تصویب مجلس رسیده است- باید جزیره هرمز واقع در خلیج فارس را به بحر خزر متصل سازد. در لایحه مربوط آمده است:
1) مجلس شورای ملی به دولت اجازه میدهد ساختمان راه آهن بین جزیره هرمز و بندرگز- از طریق همدان و تهران- را اجراء کند. 2) دولت مجاز است- با در نظر گرفتن منابع کشور – ساختمان راه را به شرکت ساختمانی خارجی و یا ملی واگذار نماید. دولت مجاز است، مصالح ساختمانی لازم را- که تهیه آن در داخل مملکت امکان پذیر نیست- از خارج خریداری کند. 3) ساختمان راه آهن باید از روی نقشه کارشناس راه آهن که در خدمت مجلس خواهد بود انجام گیرد. 4) برای ساختمان کارخانه ذوب آهن، 5/4 میلیون تومان، از محل درآمد انحصار قند اختصاص داده میشود. در چهار سال نخستین، هر سال یک میلیون تومان و در سال پنجم 500 هزار تومان به ساختمان کارخانه اختصاص داده خواهد شد. 5) وزارت خدمات عمومی و وزارت مالیه عهده دار اجرای این تصمیم میباشند. سرمایه گذاری در ساختمان کارخانه ذوب آهن توسط بانک انگلیس تامین شده است. درآمد انحصار قند به عنوان تضمین در گرو بانک است و بدین ترتیب انحصار قند، در دست انگلستان است که درآمد انحصار قند را توسط شعبات بانک انگلیس جمع آوری میکند. اعتبار ساختمان کارخانه عجالتا در بانک خوابیده است. در ضمن، نباید فراموش کنیم که بانک در ازای سپردهها 2 تا 3% بهره میدهد، در حالی که خود 19 تا 12% بهره میگیرد. چنین به نظر میرسد که سرمایه ساختمان راه آهن نیز از محل درآمد انحصار قند تآمین خواهد شد. درآمد انحصار چای و قند- از بدو تشکیل تا 21 نوامبر سال 1928، 8/206 میلیون قران بوده است. بنابر آماری که در گزارش شماره 23 وزارت ایران (بخش 24) منتشر شده است، درآمد سالانه این انحصار، 55 تا 60 میلیون قران است. در حالی که قیمت ساختمان راه آهن خلیج فارس- دریای خزر، 750 میلیون قران برآورد میشود. اگر اساس را بر مبلغی بگذاریم که تا حال تهیه شده است، میتوان حدس زد که ساختمان راه آهن تا قبل از سال 1938 پایان نخواهد یافت. البته در صورتی که امپریالیستهای انگلیسی به خواهند، ساختمان راه آهن خیلی زودتر تمام خواهد شد. کاملا، واضح است که این راه آهن، به طور عمده دارای اهمیت سوق الجیشی است، که باید بعدها به شبکه راه آهن عراق و هند مرتبط گردد. این مطلب یکی از خواستهای دیرینه انگلستان است که لرد کروزون نیز زمانی آن را آرزو میکرد. اما این سئوال پیش میآید که وصل نمودن شبکه راه آهن ایران (آن هم قبل از همه) به شبکه راه آهن عراق، برای ایران چه نفعی در بر دارد؟ از نقطه نظر ما، تقریبا هیچ. هند، نه تنها صنایعش در حال رشد میباشد، بلکه دارای ذخائر عظیم مواد اولیه و مواد غذایی (برنج) نیز هست و شک نیست که اجرای نقشههای راه آهن جنوب به جز افزایش صدور کالا از هند به ایران نتیجه دیگری نمیتواند داشته باشد. ایران، نمیتواند- به طور جدی- در فکر دست یافتن به بازار جهانی، از راه خلیج فارس و یا شمال باشد و یا بخواهد از راه دزدآب (زاهدان.م) به بازار هند، برنج، خشکبار، پنبه، پشم، تیماج و چرم کار نشده صادر کند. به نظر مصطفی فاتح- اقتصاددان ایرانی- خط اصلی راه آهن نمیبایست خط نصف النهار، شمال، جنوبی باشد و بحر خزر را به خلیج فارس وصل کند. (1) او معتقد است که این خط میبایست غنی ترین ایالات ایران، یعنی آذربایجان و خراسان را از طریق تبریز- مشهد به هم مرتبط سازد. خط دوم راه آهن، باید راه ذکر شده را، از طریق بغداد، به دریای مدیترانه وصل نماید. به عبارت دیگر راه دوم میبایست از تبریز به رواندوز و یا موصل، و یا از تهران به همدان و بغداد کشیده شود. فاتح بیم آن دارد که رشد کشاورزی ا.ج.ش.س. در آینده مانع صدور محصولات زراعتی، دامداری و باغداری ایران به آن کشور گردد. امکان صدور کالا به هند نیز که ابدا برای ایران وجود ندارد. انگلستان هم که در تحت الحمایههای خود بازارهای بزرگ مواد اولیه را دارا میباشد. به این مناسبت، فاتح معتقد است که بازارهای اروپا برای ایران میتوانند بسیار جالب باشند، و ایران باید از طریق راه آهن بغداد به آن دست یابد. بدین ترتیب، فاتح نیز- که نمیتوان او را به داشتن تمایل نسبت ا.ج.ش.س. متهم کرد- معتقد است که خط تبریز- مشهد محور اصلی ساختمان راه آهن آینده ایران باید باشد. این دیدگاه با منافع بنیادی اقتصاد ایران تطابق دارد و به ا.ج.ش.س. امکان میدهد که هم آهنگ با توسعه اقتصادی ایران صادرات و واردات خود را افزایش دهد. در نتیجه این کار، دست وارد کنندگان انگلیسی و اروپایی نیز از بازارهای شمالی و شمال غربی و شمال شرقی ایران کوتاه خواهد شد. از آنجا که تبریز توسط راه آهن به جلفا مربوط است و این راه ترمیم میشود، و از آنجا که مربوط ساختن تهران به آستارا پیش بینی شده است، فقط مساله مربوط ساختن مشهد به عشق آباد باقی میماند. اگر میزان حمل و نقل کالا میان دزدآب و مشهد را ملاک قضاوت قرار دهیم، چنین به نظر میرسد که مساله وصل مشهد به عشق آباد توسط راه آهن، اهمیت اقتصادی بسیار یافته است. ساختمان خط مشهد- عشق آباد، نقش این منطقه را در تحکیم روابط تجارتی بین ایران و ا.ج.ش. س. بیش از پیش افزایش خواهد داد. واضح است که خط جلفا- تبریز - تهران- مشهد باید توسط شاخههایی به بنادر بحرخزر وصل گردد. اگر ساختمان راه آهن، فقط و منحصرا، به خاطر مقاصد سوق الجیشی انجام نمیگرفت، و اگر در حال حاضر از پرتو دولت رضاشاه انگلیسیها حکمرانان واقعی ایران نبودند، بدون شک ساختمان راه آهن به طریق کنونی انجام نمیشد. زیرا از دیدگاه توسعه نیروهای تولیدی ایران و رشد کشاورزی آن و تقویت اقتصاد مناطق شمال غربی، شمالی، شمال شرقی و نیز مناطق مرکزی به خط تهران- مشهد و تهران- آستارا دارای اهمیت حیاتی است. مطالعه تطبیقی حجم کالاهای صادراتی و وارداتی گمرکات نشان میدهد که راههای شمالی، شمال غربی و شمال شرقی ایران راههای صدور کالا، (به استثنای تریاک که به بوشهر فرستاده میشود) و راههای جنوبی، جنوب شرقی و جنوب غربی- به طور عمده- راههای ورود کالا میباشند. اگر این را قبول داریم که بدون رشد کشاورزی و بدون توسعه زمینهای کشت برنج و پنبه و بدون بسط تولید ابریشم و صنعت قالیبافی و بدون تامین بازار برای محصولات باغداری و دامداری، به وجود آوردن اقتصاد سالم ایران ممکن نیست. و اگر این اصل صحیح است، که ورود کالا فقط در رابطه با برنامه صدور آن باید انجام گیرد- واضح است که نخستین راهها باید مناطق تولید کننده کالا را به مناطق فروش آن مربوط سازد. اما، اگر ایران مصمم است که علی رغم منافع حیاتی خود در حال حاضر، خلیج فارس را به بحر خزر وصل کند، برای ما کاملا روشن است که الهام دهنده این پروژه انگلیسیها میباشند. آنان، از دیر وقت آرزوی مربوط ساختن مصر را- از طریق فلسطین و بین النهرین- به هند در سر میپرورانیدند. دولت ایران به سرکردگی رضاشاه- درست به خاطر رسیدن به این هدف- علاوه بر راه آهن سرتاسری ایران، ساختمان راههای دیگری را با مساعدت انگلیسیها در نظر دارد. این راهها عبارتند از: 1) راه خانقین- همدان – تهران 2) راه دزدآب [زاهدان]- مشهد- شاهرود (که به شاهراه هند- ایران معروف است) 3) تهران – شاهرود 4) دزدآب- کرمان- شیراز- بهبهان- هندریجان- [خرمشهر] 5) خرمشهر- بصره 6) موصل- رواندوز- تبریز 7) تبریز- تهران. این راهها علاوه بر اهمیت سیاسی- اقتصادی- از نظر سوق الجیشی نیز بسیار مهم اند. انگلستان در اثر ساخته شدن این راهها مزاید ذیل را به دست میآورد: 1) وجود رابطه توسط راه آهن با هند (فوآد- حایفا- بغداد). 2) امکان گسترش قوای نظامی در مناطق بسیار دور از هند 3) موقعیت مناسب برای گسترش عملیات نظامی علیه مرزهای قفقاز و ترکستان ا.ج.ش.س. 4) تبدیل عراق و ایران به یک منطقه سوق الجیشی واحد و نخستین خط جبهه هند. اگر به آن چه ذکر شد این را نیز اضافه کنیم که شرکت نفت انگلیس و ایران – برای رساندن نفت به شمال و به وجود آوردن مخزن نفت و بنزین در مرزهای شوروی- (بدون آن در جنگ آینده با مشکلات عظیمی برخورد خواهد کرد) به این راه محتاج است، آن وقت خوش خدمتی رضاشاه به دوستش، یعنی انگلستان، روشن میگردد. اما، این همه مطلب نیست. انگلستان، فعالیت خود را در جهت دیگری نیز دنبال میکند. مساله برسر این است که راه آهن به سرعت ساخته نمیشود در حالی که وقایع به سرعت پیش میرود. انقلاب چین، رشد جنبش انقلابی در هند، عملیات انقلابی مداوم در آذربایجان، گیلان و خراسان، انگلیسیها را مجبور میسازد، تا در فکر از بین بردن سریع نفوذ روسیه شوروی در ایران باشند. انگلیسی ها، در هر حرکت انقلابی دست روسیه شوروی را میبینند. درست زمانی که، در اینجا، در روسیه شوروی، ایراندوست، ایرانسکی و غیره، آوازه مدح و ثنای پادشاه جدید ایران را سر میدهند، شاه جدید ایران، همراه انگلستان، در فکر از بین بردن نفوذ مسکو سرخ است. او همیشه هر حرکت انقلابی را با بیرحمی خاصی سرکوب کرده است. و انگلیسی ها، برای این که او بتواند در آینده نیز این جنبشها را سرکوب کند، ساختمان چندین راه شوسه را در نظر دارند. دولت، در حال حاضر، ساختمان 8 گروه از این راهها را تصویب کرده است. این راهها باید، از یک طرف، راههای بین النهرین را- از طریق تهران- به تبریز مربوط سازد و، از طرف دیگر، باید به راههای دیگر مربوط و سرانجام به شبکه راههای هند مربوط گردد. نقشه ساختمان و توسعه این راهها طوری تنظیم شده که ایالات شمالی و مرکزی ایران را به شبکه راه آهن هند و عراق به خلیج فارس ربط دهد. در حال حاضر، ساختمان راههای ذیل با عجله بسیار به پایان میرسد: 1) راه بندر شاهپور- بروجرد- همدان- تهران- بندرگز 2) راه تبریز- رواندوز- موصل- بغداد انگلیسیها ساختمان این دو راه را که از نظر سوق الجیشی و اقتصادی اهمیت بسیار دارد، با سرعت پیش میبرند، تا هر چه زودتر شمال ایران را غصب، و آن را از نفوذ ا.ج.ش.س. آزاد سازند. ظواهر امر چنین نشان میدهد که دولت عراق نیز مشغول مطالعه طرح ساختمان راه آهن در منطقه مذکور است. راه بندر شاهپور- بروجرد نیز به زودی خاتمه خواهد یافت. وضعیت راه این امکان را میدهد که خاک ریزی راه آهن نیز انجام شود. شرکت نفت انگلیس و ایران- ساختمان راه شوسه ناصری [اهواز] – هندیجان- گناوه- برازجان- کازرون که صنایع نفت شرکت را به مسجد سلیمان و مناطق نفت خیز گناوه و بندر بوشهر ربط میدهد به اتمام رسانده است. شبکهای که در دست ساختمان است اهمیت بسیار دارد: 1) ساختمان راه آهن مورد نظر از لحاظ تکنیکی آسان میگردد (به خصوص موقع ساختن راه آهن سرتاسری ایران، بندر شاهپور- تهران- بندرگز و شاخه راه آهن بغداد- خانقین- همدان)، 2) شبکه راههای درجه دوم و شاهراههایی که برای توسعه حمل و نقل با ماشین در نظر گرفته شده است تکمیل میگردد 3) در نتیجه برقراری رابطه بین ایالاتی که دور از یکدیگر واقع شده اند روابط تجارتی به وجود خواهد آمد 4) برای شمال ایران، مساله ترانزیت از خاک ا.ج.ش.س. تا اندازهای حل شده و ایران امکان پیدا میکند محصولات خود را به بازارهای کشورها و بنادر مدیترانه به فرستد. 5) برای توسعه نفوذ امپریالیسم انگلستان شرائط مناسب تری ایجاد میگردد 6) این راهها که در حقیقت، ادامه راه آهن هند و عراق به سمت مرزهای قفقاز و ترکستان ا.ج.ش. س. میباشد، اهمیت راههای سوق الجیشی را مییابد. بدین ترتیب، شرایطی به وجود میآید که میتوان توسط ماشین، هر لحظه، دهها هزار سرباز را از هند و عراق، برای سرکوبی جنبشهای «بلشویکی» تبریز، خراسان و دیگر نواحی به کمک دولت فرستاد. انگلستان، علاوه بر این، کوشش میکرد در جنوب ایران پایگاه هوایی به وجود آورد تا در صورت لزوم، در آینده پایگاه هوایی آمادهای در اختیار داشته باشد. همه شواهد نشان میدهد که انگلستان خود را برای اقدامی مهم در ایران آماده میسازد. به موازات مطلب فوق الذکر، در این اواخر، متخصصین مطبوعات انگلستان به مطالعه مساله «امنیت» مرزهای هند پرداخته اند. این مساله، برای نخستین بار- همزمان با اوج تبلیغات ضد شوروی که به دنبال «یادداشت اخطاری» بهار سال 1927 چمبرلن قوت گرفت- در مطبوعات محافظه کار مطرح گردید. فرمانده نیروهای نظامی بریتانیا، طی بیانات معروف خود، راجع به خطری که گویا از طرف «همسایگان» هند را تهدید میکرد سخن گفت. این مساله کاملا به چشم میخورد که فرماندهی نظامی بریتانیا، زمینه را برای اعزام نیروهای نظامی از انگلستان به هند آماده میسازد. چندی پیش، «دیلی تلگراف»، روزنامه نزدیک به محافل وزارت امور خارجه انگلستان، اطلاع داد که بین کابینه لندن و دولت هند تبادل نظرهای پر هیجانی در باره مکانیزه کردن ارتش مرزی و تقویت قوای انگلستان در شمال هند انجام گرفته است. اهداف مورد نظر کابینه لندن نسبتا ساده است. امپریالیستهای انگلیسی، مصمم اند نیروهای نظامی هند را در دست گرفته و از آن در جهت اجرای مقاصد ضد شوروی خود استفاده کنند. انگلستان به موازات توسعه سیاست تجاوزکارانه خود در شئون اقتصادی سیاسی ایران، بر علیه نفوذ ا.ج.ش.س. در این کشور نیز به شدت مبارزه میکند. هدف انگلستان از ساختن راه آهنها و راههای شوسه تحت پروژه، به دست گرفتن بازارهای شمالی ایران- که به طور سنتی متمایل به ا.ج.ش.س. میباشد- و انحراف کالاها و جلب آن به راههای ترانزیت جنوبی و غربی ایران میباشد.(2) جالب است که همزمان با این کار، شعبات بانک انگلیس در بندر پهلوی باز میشود و بانک انگلیس به تجاری که ارگانهای اقتصادی ا.ج.ش.س. را تحریم کنند اعتبارات زیاد میدهد و شعبات نفت جنوب در قزوین، رشت، تبریز و دیگر نقاط تاسیس میگردد. در عین حال، با شرکت مستقیم دولت ایران در گیلان (شمال) و دیگر ایالات جنبش تحریم سازمانهای تجاری ا.ج.ش.س. به وقوع میپیوندد و از طرف دیگر، به نفع انگلستان که گویا در عمل، سیاست دوستانهای نسبت به ایران دنبال میکند، تبلیغ میشود. دولت رضاشاه بنا به اطلاعات موجود- برای اثبات دوستی خود و جلب اعتماد امپریالیسم انگلستان، هم اکنون با انگلستان راجع به تمدید زمان امتیاز نفت جنوب، بانک انگلیس و امتیاز تلگرام قرارداد بسته است. این اقدامات، با تقاضای دولت ایران برای دریافت وام از انگلستان از نزدیک در رابطه است. از طرف دیگر مساله وام مستقیما، به نقشههای نظامی انگلستان مربوط میشود. رضاشاه پهلوی- بدین ترتیب- در اتحاد با دارو دسته مالکین- روحانیان، به طور عینی، تکیه گاه سیاست توسعه طلبانه امپریالیسم انگلستان در ایران است. انگلیسیها او را به خاطر چشم و ابرویش جلو نیانداختند، و او «شرافتمندانه» و صادقانه به آنها خدمت میکند. انگلستان هم به او- به خصوص وقتی مساله سرکوب جنبشهای کارگران و دهقانان مطرح باشد- کمک میکند. انگلستان، برای نجات سلطنت رضاشاه از هیچ تلاشی خودداری نمیکند. همان طور که این مساله در جریان قیام اخیر خراسان مشاهده شد، در مدت بسیار کوتاه، هواپیماها، زره پوشها و ماشینها برای سرکوب کردن «شورشیان» و «لامذهبان» به کمک قوای دولتی شتافتند. رضاشاه مجری سیاست امپریالیستهای انگلستان است و اینان نیز با تمام قوا از سلسله جدید پهلوی حمایت میکنند. و فشار همه این اقدامات به روی گرده دهقانان ایرانی وارد میشود. راست است که «شاهنشاه» در بعضی موارد، از خود استقلال نشان داده و چنین وانمود میسازد که به دوستان انگلیسی خود اعتنایی ندارد. سفارت انگلستان، در چنین مواردی- مانند قرارداد تجارتی شوروی و ایران(3)- یا عوض دریافت میکند و یا همه مکانیسمهای مخفی خود را به کار انداخته و حکمروای «کشور شیرو خورشید» را چنان تحت فشار قرار میدهد که این یک به هر نوع گذشت راضی میشود. انلگیسی ها، شانتاژ کردن به وسیله طرح مساله کردستان و خوزستان را خوب آموخته اند و توسط دست نشاندگان خود، برای کردستان خود مختاری، و برای خوزستان یکی شدن با عراق (به بهانه این که اعراب در عراق سکنا دارند) را درخواست میکنند. انگلیسی ها، در مجموع، به قسم و آیه رضاشاه پهلوی اعتماد ندارند و به این مناسبت، سعی دارند همه امکانات تهدید کردن او را از دست ندهند و چنین امکاناتی را برای مواقع حساس احتمالی نگاه دارند. (4) همه مطبوعات وطن پرست ایران، نسبت به تصرف جزائر بحرین توسط انگلستان شدیدا اعتراض کردند. وزارت امور خارجه ایران در تاریخ 22 نوامبر سال 1927 یادداشت اعتراض خود به دولت انگلستان را تقدیم دبیرکل جامعه ملل نمود. علت این اعتراض اصل 6 قرارداد منعقده میان انگلستان و حجاز [عربستان سعودی] در تاریخ 25 مه سال 1927 بود. طبق این قرارداد، «اعلیحضرت پادشاه حجاز به انگلستان تعهد میکند که با کویت و بحرین و شیوخ سواحل قطر و عمان- که قراردادهای ویژهای با دولت فخیمه بریتانیا دارند- روابط دوستانه و صلح جویانه برقرار کند». دولت ایران، در یادداشت خود، این عمل انگلستان را غیر قانونی دانسته و «حفظ حقوق غیر قابل انکار ایران بر روی جزائر بحرین» را درخواست میکرد. بحرین مجمع الجزایری است که از پنج جزیره تشکیل شده و 120 هزار نفر جمعیت دارد. این جزایر در 30 تا 35 کیلومتری شبه الجزیره عربستان که نزد شیخ نماینده رسمی دارد (ماژوربرت) روابط قراردادی دارد. بنا به نوشته تایمز (29/12/1927) ساکنین این جزایر که در خارج از بحرین اقامت داشتند، مدت نیم قرن از حمایت کنسولگریهای بریتانیا برخوردار بودند و انگلستان بارها از تمامیت مجمع الجزایر بحرین در برابر تجاوز کشورهای مختلف حمایت کرده است. دولت بریتانیا، گویا به این مناسبت، شیخ را شاهزادهای مستقل و متحد هندوستان تلقی میکرده است. البته، حقیقت کاملا چنین نیست. انگلستان با شیخ خوزستان [خزعل] که یکی از ایالات جنوبی ایران است نیز قرارداد منعقد کرده است. دیری است که این سیاست استعماری انگلستان برای همه روشن است. شک نیست که انگلستان سیاست غارتگرانه خود را در شرق ادامه داده و حاضر است مناطقی که موقعیت او را در هند تقویت کند غصب نماید. جزایر بحرین میتواند در تحکیم راههای امپراتوری نقش نسبتا به سزایی داشته باشد. این جزایر- به خصوص به عنوان پایگاه برای هواپیماهای انگلیسی دارای اهمیت است. این جزایر در این مورد به انگلستان خدمت بزرگی میکند. روزنامه ستاره ایران به تازیخ 2/1/1928 اطلاع داد، که در اواخر دسامبر سه کشتی جنگی انگلیسی به بحرین آمده و در یکی از جزائر به نام هنگام لنگر انداختند. به علاوه، چهار هواپیما نیز در این جزائر فرود آمد. به نوشته روزنامه، یکی از افسران هوایی گفت «این جزائر از آن ما هستند و ما حق داریم، بدون اجازه کسی از آن برای نیروهای هوایی خود استفاده کنیم». اما سئوالی که مطرح میگردد این است که چرا دولت رضاشاه، 6 ماه پس از انعقاد قرارداد بین انگلستان و حکمران حجاز، چنین سرو صدایی راه انداخت؟ به خصوص که رضاشاه، از هر کس بهتر از دوز و کلکهای انگلستان در جنوب ایران اطلاع داشت. مگر نه این است که قدرت انگلیسیها در بحرین، به خصوص. در دوره رضاشاه فزونی یافت. مگر نه این که انگلستان- در برابر چشمان رضاشاه- در بحرین پایگاه هوایی میساخت. شاهنشاه، مدتها بود که میدانست ماموران گمرکی او در جزایر هیچ قدرتی ندارند و میزان کالای قاچاق که از آنجا وارد ایران میشود مقیاس تهدید کنندهای یافته و از این قبیل. اگر به روحیه تودههای مردم کشور «شاهنشاهان» واقف باشیم جواب به این سئوال بسیار ساده خواهد بود. مساله این است که مردم کشور بیش از پیش معتقدند که رضاشاه به کمک انگلیسیها به حکومت رسیده، و عامل آنان میباشد. مردم معتقدند که کشور را ماموران انگلیسی اداره میکنند و علیهذا. به این مناسبت این مستبد شرقی- که در فریب و دورویی دست دیگران را از پشت بسته است، برای نشان دادن استقلال خود نسبت به انگلیسیها و این که او به منافع مردم ایران خدمت میکند- گاه به گاه یادداشتهایی بر ضد انگلستان میفرستد و در روزنامه ها، طی چندین ماه، در باره این عمل وطن پرستانه خود هو و جنجال به پا میکند. در ضمن، مطبوعات خود فروخته تهران نیز که تمایلات ارباب خود را میشناسد به مدح و ثنا گفتن از این مدافع «کبیر» کشور بزرگ میپردازند. به عنوان مثال، ستاره ایران در تاریخ 30/12/1927 چنین مینویسد: «این اعتراض نشان دهنده آن است که دولت شاه سعی دارد از منافع ملت ایران دفاع کند بدین مناسبت، ما به نام ملت ایران صمیمانه از دولت مان تشکر میکنیم». چند ماه قبل از این، به مناسبت یادداشت ایران به انگلستان مبنی بر تمایل دولت ایران به لغو کاپیتولاسیون نیز هیاهو و جنجال مشابهی راه انداختند. این اقدامات همگی برای فریب دادن تودههای مردم انجام میشود. درست در همین هنگام، در هیئتهای مخفی ادارات امتیازات جدید تهیه و به انگلیس داده میشود و زمان امتیازات قدیم افزایش مییابد. شک نیست که همه این اعتراضات- مانند اعتراضات قبلی- بی نتیجه خواهد ماند، چون رضاشاه پهلوی هیچ گاه در فکر مقاومت جدی در برابر زورگویان انگلیسی نبوده است. حتی، سروصدای راجع به بحرین، فقط به آن خاطر بوده است که تصرف بحرین توسط انگلیسیها صورت قانونی پیدا کند. در مورد لغو قرارداد کاپیتولاسیون نیز هیاهوی وطن پرستانهای به راه انداختند. در حالی که ایران امکان داشت قرارداد کاپیتولاسیون را فردای روزی که روسیه شوروی قراردادهای نامساوی منعقده با روسیه تزاری را لغو کرد- کان لم یکن اعلام کند. همه میدانند که از رژیم کاپیتولاسیون سرنیزههای تزاریسم روس حفاظت میکرد. مگر نه این که، ایران در قرارداد یا انگلستان و دیگر کشورها تصریح کرده است که حق دارد، در هر لحظه، با دادن اطلاع از پیش (یک سال) حقوق کنسولی را لغو کند. چرا رضاشاه در طول 8 سالی که فرمانروای واقعی بود، از این حق مردم ایران استفاده نکرد؟ فقط به خاطر این که انگلستان اجازه نمیداد. اما، چرا انگلستان حال این مساله را پذیرفته است؟ موقعیت انگلستان در ایران- تحت رژیم رضاشاه- دهها بار نیرومندتر شده، زیرا نه تنها اهرمهای اساسی اقتصاد ایران در دست او است، بلکه تمام قدرت رژیم شاه جدید نیز از انگلستان پشتیبانی میکند. انگلستان، با وجود همه این شرائط، موافقت خود را با لغو کاپیتولاسیون به قیمت گرانی فروخت. انگلستان، در ازای موافقت خود، حق یافت در مناطق مختلف ایران فرودگاه تاسیس کند. این بدین معناست که انگلستان حق دارد «بر اساس قانون» در جهت منافع عملیات تهاجمی خود علیه ایران و ا.ج.ش.س. پایگاه نظامی به سازد.
(1) مصطفی خان فاتح : موقعیت اقتصادی ایران، لندن 1926. (فاتح طرفدار توسعه نفوذ سرمایه انگلیسی – آمریکائی در ایران است). برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به کتاب د. شمورگنر. ایران و ا.ج.ش.س و انگلستان ص 97-96 (2) مجله نیر ایست اند ایندیا در شماره 856 خود در این باره چنین می نویسد: "روسیه همیشه به مثابه نیرویی در ایران حاضر بوده و خواهد بود و حداقل، تا زمانی که ساختمان راه اهن شمالی جنوبی ایران خاتمه نیافته است وضع به همین منوال ادامه خواهد داشت". در این چند کلمه هدف سیاست انگلستان از ساخت راه اهن ایران بیان شده است. این مطلب یک بار دیگر نشان می دهد که این راه ها به خاطر منافع انگلستان که می خواهد از نفوذ ا.ج.ش.س. جلوگیری کند ساخته می شود و نه به خاطر ایران. (3) چنانکه همه می دانند انگلستان در ازای "بی طرفی" خود در قرارداد شوروی و ایران امتیازات جدید نفتی دریافت نمود و موفق شد زمان امتیازات سابق را افزایش دهد. در حالی که انگلستان به خوبی می دانست که رضاشاه چاره یی جز عقد این قرارداد ندارد زیرا بدون آن همه شمال ایران به منطقه فقرزده یی تبدیل می شود. (4) مجله انگلیسی فوق الذکر که با محافل وزارت مستعمرات نزدیک است، طی مقاله ئی تحت عنوان "سیاست ها و سیاست در ایران"(شماره 856) آشکارا نوشت : "تهران همه ایران نیست. اغلب صدای ایالات که ستون فقرات کشور را تشکیل می دهند به گوش غرب نمی رسد". این به آن معناست که انگلستان تنها کشور غربی است که این صدا را می شنود و از آن به خاطر منافع خود استفاده می کند. |
راه توده 398 7 اسفند ماه 1391