راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

از گزارش سازمان اکثریت

مراحل چندگانه

شعار سرنگونی

و رابطه با

کمیته داخلی

 
 

مطلب زیر بخش سوم از گزارش بررسی علل ضربات سال 1365 سازمان فداییان خلق – اکثریت است. در این بخش سیاست های این دوران و از جمله تغییر مشی های سازمان بررسی شده است. در گزارش به ملاقات رهبران سازمان با اولیانفسکی و پیشنهاد وی برای طرح شعار سرنگونی جمهوری اسلامی اشاره شده است. همچنین از ملاقات رهبری سازمان با حمید صفری سخن به میان آمده که پس از مخالفت اولیه، طرح شعار سرنگونی را برای مقابله با گروه بابک امیرخسروی که مدعی سازشکاری رهبری حزب در خارج کشور بوده مفید تشخیص داده است. همچنین نکاتی درباره "کمیته داخلی" حزب که پس از یورش ها تشکیل شده بود طرح گردیده است

 

سیاست های سازمان فداییان اکثریت

 

برای بررسی و درک درست از علل ضربات باید سیاست های سازمان هم بررسی بشود. در بولتن هفتگی سیاسی سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت به تاریخ ٢٢ بهمن ١٣٦١ که چند روز بعد از دستگیری (١٧ بهمن) گروه اول رهبران حزب توده ایران منتشر شده است. در باره دستگیری رهبران حزب آمده است: "کوشش برای ایجاد خصومت میان پیروان سوسیالیسم علمی و مبارزان مسلمان پیرو خط امام، نیز یکی از توطئههای امپریالیسم بوده و هست. پیروان اصیل سوسیالیسم علمی هرگز اجازه نخواهند داد، امپریالیسم آنها را رو در روی مسلمانان انقلابی پیرو خط امام قرار دهد....  بعلاوه باید دید کدام عوامل موجب شده است که حاکمیت جمهوری اسلامی ایران به این خواست و آرزوی امپریالیسم آمریکا تن دهد!؟

آنچه مسلم است این است که در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران نیروهای متفاوتی حضور دارند: جبهه راستگرایان از مدت ها پیش با این خواست و آرزوی امپریالیسم نه تنها موافقت داشته بلکه از تاخیر آن نگران بوده اند....  این اولین بار نیست که امپریالیسم موفق می شود نیروهای مردمی را گمراه سازد و به اقداماتی بکشاند که زیان آن متوجه آرمانهای خود آنهاست."

بولتن سیاسی کمیته مرکزی که نماینده سیاست های رسمی سازمان است تغییر سیاست رژیم و سرکوب حزب توده ایران را به پیروزی محافل محافظه کاران راست گرا و سیاست های امپریالیسم آمریکا نسبت میدهد. از همین زاویه نیروهای خط امام را مورد سوال و از این طریق تحت فشار می گذارد که تعیین تکلیف بکنند. در هر شماره بولتن سیاسی مطلبی در دفاع قاطع از حزب توده ایران و در انتقاد از تزلزل نیروی خط امام و پیروزی و پیشرفت نیروی های محافظه کاران راست گرا وجود دارد. کمیته مرکزی سازمان در تاریخ سه شنبه ٢٣ فروردین ١٣٦٢ نامه سرگشادهایی خطاب به رئیس جمهور، رئیس مجلس، رئیس دیوان عالی کشور و نخست وزیر تحت عنوان "وضع موجود خطرناک و بشدت نگران کننده است" نوشته است. در نامه سرگشاده کمیته مرکزی در باره تغییرات توازن قوا و سیاست های نیروی رهبری کننده انقلاب آمده است: "در ماه های اخیر پدیدههای تازهای رخ داده است. جناح نیروهای مدافع انقلاب در حکومت جمهوری اسلامی ایران در مقابل روند تقویت مواضع بزرگ مالکی و کلان سرمایه داری سیاست کاملا خطرناک و بشدت نگران کنندهای در پیش گرفته اند. بجای تسریع انجام اصلاحات بنیادین اجتماعی-اقتصادی و وارد آوردن ضربت قطعی بر این اژدهای رو به رشد، در عمل سیاست عقب نشینی در برابر وی و جلب و رضایت آن در پیش گرفته شده است. .... سیاستی که تهاجم همه جانبه نیروهای راستگرای حکومت را بشدت تشدید کرده است. این سیاست تناسب نیروها در حکومت را، که قبلا در مجموع به سود نیروهای مدافع پیشرفت انقلاب و انجام اصلاحات بنیادین بود، بر هم زده و آن را در یک تعادل بحرانی قرار داده است."

نامه کمیته مرکزی ادامه میدهد: "بر سر دو راهی متوقف شدن جمهوری اسلامی بزرگترین خطری است که انقلاب و دستاوردهای آن را تهدید می کند. این بی تصمیمی ها و بن بست ها و بلاتکلیفی ها خطرناکترین تهدید برای انقلاب و بزرگترین نقطه امید برای امپریالیسم و ضد انقلاب است."

در این نامه سرگشاده ضمن دفاع قاطع از حزب توده ایران بویژه نورالدین کیانوری: "...آزادی بلادرنگ رهبران حزب توده ایران را طلب می کند."

بعد از نمایش های تلویزیونی رهبران حزب توده ایران سیاست سازمان همچنان دفاع قاطع از حزب توده ایران و حقانیت راهی است که پیروان سوسیالیسم علمی طی کرده و میکنند، است.

در شهریور ماه ١٣٦٢ بدنبال تصمیم کمیته مرکزی برای تشریح مواضع سازمان پیرامون مهمترین مسائل و رویدادهای کشور پرسش و پاسخی بنام رفیق فرخ نگهدار منتشر میشود. رفیق نگهدار اعلام می کند که "سازمان ما با حساسیت و دقت تحولات جاری در نیروهای خط امام را دنبال می کند. سازمان ما بنا بر مشی انقلابی خود طبعا از آندسته از خط امامی ها که بعلت عدم ترک مواضع ضدامپریالیستی و مردمی زیر فشار حکومت قرار می گیرند و تن به مصالحه نمی دهند، حمایت می کند..."

نگهدار در این مصاحبه ضمن هشدار به اینکه مقدمات یورش به سازمان به پایان رسیده است و افشای پخش اعلامیههای با جعل امضای کمیته مرکزی سازمان که گویا سازمان در ایران دست به اقدامات نظامی زده است. میگوید: "راست اینست سازمان ما که همچنان با حفظ انتقادات جدی خود به قانون اساسی در راه عمل به آن و اجرای اصول مردمی و ترقیخواهانه قانون اساسی جمهوری اسلامی مبارزه می کند. تحت شدیدترین پیگردها قرار دارد. اعضا و هواداران سازمان تنها به جرم دفاع از انقلاب و مبارزه در راه تحقق آماج های انقلاب بازداشت میشوند...."

در شهریور ماه ١٣٦٢ در توضیح پرسش و پاسخ شهریور ماه ٦٢ رفیق نگهدار، نوشتهایی تحت عنوان "انقلاب ایران در راه بازگشت" منتشر میشود، که در حقیقت نظر هیئت سیاسی آن زمان سازمان است این مطلب دلایل و محتوای این عقب نشینی خط امام را اینگونه توضیح میدهد: "این عقب نشینی یک عقب نشینی کاملا استراتژیک است. اساسا بر اثر همین عقب نشینی بزرگ بود، که انقلاب ایران در مسیر توقف و سراشیب برگشت قرار گرفت. محتوای این عقب نشینی در واقع مصالحهایست بین نیروهای عمده حاکمیت با روحانیون راستگرا که طرفدار بی بند و بار سرمایه داری و نزدیکی با غرب هستند. موضوع این مصالحه دست کشیدن پیروان خط امام از مهمترین اصول قانون اساسی به بهای جلب طرف مقابل به حمایت موثر از تمام حکومت است."

این مطلب به بغرنج بودن و پیچیدگی روند برگشت نیروهای خط امام از مواضع تاکنونیاشان میپردازد و می گوید: "اکنون نیز چنین بنظر می رسد که روند برگشت هم توسط همان نیروها طی میشود، دارای چنین خصوصیتی است. این تناقضات و بغرنجی ها قبل از همه از ویژگی های طبقاتی و تناقض در هستی اجتماعی نیروهای رهبری جمهوری اسلامی ناشی میشود. مسیر رشد و همچنین مسیر انحطاط آنان تا مدت ها با تردیدها و تزلزل ها، بی برنامه گی ها و ناپیگیری ها همراه خواهد بود."

این مطلب روند تحولات تازه جمهوری اسلامی را قطعی می داند و می افزاید: "اوضاع کشور همچنان در جهت خلاف مصالح انقلاب و در جهت منافع اقشار بالائی تحول میابد. رویدادهای ماه های اخیر را فقط باید با در نظر گرفتن این سمتگیری استراتژیک مورد تحلیل و بررسی قرار داد..... در شرایط فعلی هیچ امیدی وجود ندارد که حاکمیت جمهوری اسلامی با ترکیب فعلی اش جلوی این سیر را بگیرد و جهت آن را عوض کند. ما فکر نمی کنیم این رهبری در جهت اجرای مهمترین مواعید قانون اساسی در جهت گسترش و ژرفش انقلاب حرکت کند." مطلب فوق روی شعار سرنگونی هم بحث می کند و می گوید: "آیا قرار گرفتن در موضع اپوزیسیون (مخالف) سیاست حاکم بر کشور بمعنای تلاش برای براندازی حکومت است؟ آیا شعار سرنگونی رژیم باید در دستور نیروهای راستین انقلاب قرار گیرد؟ ..... اما امروز آنچه که ذهن نیروهای ضدامپریالیستی و مردمی را بخود مشغول داشته است موضوع آلترناتیو است. .... برخی از دوستان مردم نیز ممکن است بگویند هر نوع رژیمی که جانشین این جمهوری شود.... بهتر از وضع کنونی است. باعتقاد ما این دوستان یا بحد کافی احساس مسئولیت نمی کنند و یا عملا تحت تاثیر تبلیغات دشمنان سوگند خورده مردم قرار گرفته اند...اگر این حکومت ساقط شود جای خود را عملا به چه کسی میدهد؟ آیا در آن هنگام وضع بهتری نصیب مردم خواهد شد؟ بدون پاسخ روشن به این سئوال ها طرح شعار سرنگونی در حال حاضر غیرمسئولانه، مبهم و بی پایه است. آلترناتیو انقلابی در واقع فقط جبهه متحد خلق است...."

بعد از ضربات ٦٢ لحن گفتمان رهبری سازمان نسبت به مجاهدین و حزب دمکرات کردستان ایران و سایر نیروهای چپ رادیکال تغییر می کند، و تلاش در جهت نزدیکی و همکاری با آنها است. هنوز سازمان در این مقاله بخشی از نیروهای درون حکومت را نیروی جبهه متحد خلق می داند و در عین حال نیروهایی مانند مجاهدین و حزب دمکرات کردستان را نیز جزو نیروهای جبهه متحد خلق می داند و با این مجموعه با توجه به مشکلات در جهت تشکیل جبهه متحد خلق حرکت می کند و در این باره می نویسد: "مشکلات راه نزدیکی نیروهای ضدامپریالیستی و مردمی در حال حاضر به هیچ وجه ناچیز نیست. بخش عمدهایی از مسلمانان مبارز و روحانیون مترقی که در انقلاب سهم داشته اند و اکنون نیز به آرمانهای خود وفادار مانده اند، هنوز به این اعتقاد نرسیده اند که سیاست حاکم بر کشور در جهت عکس آرمانها و ایده آل های آنان پیش می رود. آنها انقلاب را در حال پیشرفت میبینند و در موضع پشتیبانی از حکومت و حمایت از سمت گیری استراتژیک آن قرار دارند. بسیاری از آنها سازمان مجاهدین و حتی فدائیان و تودهای ها را هم در مقابل خود احساس میکنند. ... نباید ماهیت هیچ یک از نیروهای ضدامپریالیستی و مردمی را انکار کرد."

نشریه کار اول اردیبهشت ٦٣ در مقالهایی تحت عنوان "مسلمانان مبارز بر سر دو راهی: تسلیم یا ایستادگی" خطاب به مسلمانان مبارز درون حکومت می نویسد: "مسلمانان مبارز بخشی از نیروهای خلقند. مادام که این خصوصیت را دارند و به هدف های مردمی خود وفادارند. بین آنها و جریان راستگرای حاکم که در پوشش اسلام خواهی، هدف های ضد مردمی را دنبال میکنند، تنها تضاد و مبارزه می تواند حاکم باشد...... بود نبود مسلمانان مبارز در این نهفته است که آیا می توانند از خواستهای مردم دفاع کنند و از حمایت آنان بهره مند شوند یا نه."

 

پلنوم مهرماه ١٣٦٣

در پلنوم مهر ماه ٦٣ سیاست های کمیته مرکزی سازمان در رابطه به اینکه نیروهای ارتجاعی در حاکمیت تثبیت شده و روند مبارزه "که بر که" بسود ارتجاع پایان یافته است، با صراحت آمده است. "سیطره ارتجاع بر کشور به مانع عمده در راه تحقق استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی مبدل شده است. شرط دستیابی به این آماج ها و جهت اصلی مبارزه سازمان پایان دادن به حاکمیت ارتجاع است."

این قطعنامه در بندهای جداگانه خطاب به منشعبین سازمان و گروههای چپ مشابه، سازمان مجاهدین خلق، حزب دمکرات کردستان ایران و مسلمانان مبارز را دعوت به همکاری و اتحاد برای اهداف مشترک و پایان دادن به حاکمیت ارتجاع می کند.

پلنوم مهر ماه ٦٣ هنوز معتقد به وجود نیروهایی در حاکمیت که می توانند در راه تعرض ارتجاع مانع ایجاد بکنند، هست. در این باره در قطعنامه در باره انقلاب و حاکمیت جمهوری اسلامی ایران آمده است: "در دستگاه حکومتی بویژه در ردههای پایین آن هنوز نیروهائی وجود دارند که خواهان استقلال کشور و .... هستند. در حال حاضر موقعیت این نیروها در حاکمیت محدود و محدودتر میشود. اما قادرند در راه تعرض ارتجاع حاکم موانعی پدید آورند و تاثیرات معینی بر سیاست کشور بجا گذارند."

 

کمیسیون هیئت سیاسی در تابستان ۱۳۶۳متشکل از بهروز خلیق، مجید عبدالرحیمپور، بهرام دوستدار با مسئولیت فرخ نگهدار در جمعبندی عملکرد سیاسی هیئت سیاسی از سال ١٣٦٢ به بعد گزارش می کند: "در جریان مباحثات برای تدوین خط مشی سیاسی سازمان دو گرایش کمابیش متمایز در هیئت سیاسی شکل گرفت که از دو سو روی فرمولبندی ها تاثیر می گذاشت. همه رفقا با شدت و ضعف می پذیرفتند که در حاکمیت جمهوری اسلامی در حالیکه حاکمیت ارتجاعی است، اما در آن هنوز هم نیروهائی که آنها را مسلمانان مبارز می نامیم وجود دارند، که به وعدههای استقلال طلبانه و عدالت پژوهانه خود وفادارند. همه می پذیرفتند که باید این نیروه ها را به سوی اتحاد در جبهه متحد خلق دعوت کرد. در عین حال هیچ کسی این مسلمانان را یک جریان متشکل و دارای رهبری مستقل واحد ارزیابی نمیکرد. بر اساس این گرایش نسبتا واحد تا آخرین روزها بحث روی شعار اصلی خط مشی ما با حدت ادامه یافت. یک گرایش می کوشید با فرمول های صریح تر موضوع انتقال حکومت از نیروهای ارتجاعی حاکم به نیروهای ملی و دمکراتیک در اسناد گنجانیده شود. گرایش دیگر می کوشید فرمولبندی انتقال قدرت طوری تنظیم شود که ضمن تاکید روی ضرورت انتقال حاکمیت مسلمانان مبارز را آماج دشمنی قرار ندهد. هیچ یک از این دو گرایش در آن زمان طرح سرنگونی نظام (رژیم) جمهوری اسلامی را پیگیرانه دنبال نمی کردند. سرانجام شعار "سرنگونی حاکمیت ارتجاع" باتفاق آرا در هیئت سیاسی و کمیته مرکزی پذیرفته شد. سازمان از دادن شعار سرنگونی رژیم امتناع کرد. تجربه و پیشرفت مباحث نشان داد که تعریف "مسلمانان مبارز" و قرار دادن آنها در طیف متحدین خلق فکری غیرواقعی و اغوا کننده بود. چنانچه می دانید، این اشتباه چند ماه بعد در بیانیه مشترک (با حزب توده ایران) تصحیح شد. برای تبدیل شعار سرنگونی حاکمیت به شعار سرنگونی رژیم با اتکا و اجازه و آرا اعضای کمیته مرکزی که در خارج از پلنوم اخذ شده بود. هیئت سیاسی باتفاق آرا شعار "پیروز باد مبارزه خلق در راه سرنگونی جمهوری اسلامی" بعنوان شعار توضیح دهنده جوهر اساسی خط مشی سیاسی پذیرفت و آن را در بیانیه مشترک با حزب توده ایران انتشار داد. بعد از تصویب و انتشار بیانیه مشترک با حزب توده ایران با شعار "پیروز باد.... " رهبری سازمان در زمینههای سیاسی و نوع برخورد با رژیم که شعار سرنگونی آن را تصویب کرده بود، در حقیقت تا کنگره اول یکپارچه بود. در زمینه اتخاذ خط مشی سیاسی و سیاست در قبال جمهوری اسلامی و ارزیابی از آن و اتخاذ سیاست ها و رهنمودهای تشکیلاتی اختلافی قابل مشاهده و تاکید نبوده است. در تمامی این سالها سیاست سازمان رادیکال تر میشده است.

 

فتاپور در باره جریان مباحث سیاسی در رهبری سازمان می نویسد: "در اواخر سال ۶۳ اولیانوفسکی در صحبت با فرخ از شعار سرنگونی دفاع کرد، و گفت شرایط آماده شده است. بعد از آن حزب هم نظرش تغییر کرد، و بیانیه ای با این خواست ارائه داد. تعدادی از افراد طرفدار وحدت با حزب به این دلیل از امضا این بیانیه دفاع کردند و نظر سرنگونی اکثریت یافت و عملا همه به آن تن دادند."

 

قرارهای سیاسی مصوب پلنوم وسیع فروردین ١٣٦٥

اختلافات سیاسی-نظری در رهبری سازمان و تاثیر آن بر تشکیلات داخل

 

از بدو مهاجرت رهبری سازمان به خارج از کشور در اوایل سال ١٣٦٢ بحث در درون رهبری در باره ضرورت نقد خط مشی و برنامه "شکوفائی جمهوری اسلامی" در سال های ١٣٦٠-١٣٦١ برای اولین بار توسط تعدادی از اعضای کمیته مرکزی، مانند بهزاد کریمی، مجید عبدالرحیم پور، نقی حمیدیان، اسفندیار کریمی ... مطرح می شود. بحث شروع شده، به سرعت طیف وسیعی از رهبری سازمان و کادرهای نزدیک به رهبری را در بر می گیرد، که در ادامه خود به سراسر تشکیلات سازمان نیز گسترش میابد.

اختلافات در کمیته مرکزی وقت سازمان با نقد خط مشی گذشته سازمان "برنامه شکوفائی جمهوری اسلامی" شروع شد. اما در امتداد خود فقط در نقد آن خط مشی نماند. چرا که پذیرش آن خط مشی همراه با پذیرش سیاسی و برنامه ایی و ایدئولوژِیک حزب توده ایران بود که در تداوم خود می بایستی به وحدت همه جانبه منجر شود. آغاز اختلاف در باره نقد خط مشی گذشته نمی توانست، به عرصه های دیگر بویژه به نوع رابطه و موضوع وحدت با حزب توده ایران که خود دچار بحران و اختلافات همه جانبه شده بود، منجر نشود.

باورهای تئوریک و نظری، که در تداوم نقد خط مشی گذشته در رهبری سازمان مورد اختلاف قرار گرفت، در وجوه عمومی خود عبارت بودند از: مترقی دانستن هر نیروی آمریکا ستیز، تفکیک مبارزه ضدامپریالیستی از مبارزه برای دموکراسی و نیز مقدم و مرجع شمردن اولی بر دومی، اولویت دادن به عدالت اجتماعی در مقایسه با آزادی و در قبال رشد، "تئوری راه رشد غیرسرمایه داری"، مرحله بحران سرمایه داری و ناتوانی آن، هژمونی سوسیالیسم عملا موجود بر جهان، تئوری "دوران" و غیره، آنجائی که به انطباق این تئوری ها با شرایط مشخص ایران بر می گشت.

جناح چپ معتقد بود که مرحله انقلاب ایران بخاطر رشد سرمایه داری و مسلط بودن شیوه تولید سرمایه باید انقلاب به رهبری طبقه کارگر که سازمان خود را پیشاهنگ آن می دانست، انجام گیرد. جناح دیگر (معروف به راست) معتقد بود که آنچه که جناح چپ تئوریزه می کند. همان انقلاب سوسیالیستی است و مرحله انقلاب ایران بخاطر ساختار سیاسی- اقتصادی هنوز در مرحله دمکراتیک قرار دارد و دمکرات های انقلابی هم می توانند مرحله ایی از انقلاب را رهبری بکنند.

 

ارزیابی از ضربات سال ١٣٦٥ به سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)

 

برای ارزیابی از علل و عوامل ضربات گسترده و سراسری به تشکیلات در سال ١٣٦٥ نمیتوان صرفا به خود این ضربات در مقطع وقوع آنها پرداخت، بلکه باید به سالهای اول انقلاب برگشت و به چگونگی شکلگیری تشکیلات سازمان پرداخت. در نگاه به تشکیلات سازمان و بررسی نوع ساختار و فعالیت آن دیدگاه‫های ایدئولوژیک-نظری منتج از لنینیسم نقش اساسی داشته است. ساختار تشکیلات سازمان و نوع نگاه به آن بر اساس لنینیسم و سازمان انقلابیون حرفه‫ای پی ریزی شده بود.

از یک سو سیاست‫ها و خط مشی سازمان تاثیرات مستقیمی هم بر نوع ساختار و سازماندهی و فعالیت تشکیلات سازمان در داخل داشته است و هم سیاست‫های رژیم نسبت به سازمان بی‫تاثیر از سیاست سازمان در قبال رژیم نبوده است.

طبق گزارشات موجود در اسناد سازمان، از اواسط سال ١٣٦١ با سخت تر شدن شرایط مبارزه و تشدید فشارها از جانب جمهوری اسلامی بویژه بعد از ضربه به حزب توده ایران بخشی از نیروهای سازمان دست از فعالیت تشکیلاتی برداشتند. اما اکثریت نیروهای سازمان علیرغم شوک ناشی از ضربات به حزب و شوهای تلویزیونی همچنان خواهان فعالیت در تشکیلات سازمان بودهاند. اما گذشت زمان، نشان داد که اکثریت بالایی از نیروهایی که دست از فعالیت تشکیلاتی برداشته بودند، دو باره آمادگی خود را برای فعالیت به نفع سازمان به انحا مختلف نشان دادند.

دلایل مختلفی در شکل گیری انفعال و دوری از مبارزه سیاسی-تشکیلاتی نیروهای سازمان دخیل بوده است. بخشی از این نیروها صاحب شغل و متاهل بوده و برای آنان تحمل سختی ها و زندان و .... امری دشوار و پرهزینه بود. بخشی از این نیروها در اعتراض به شوهای تلویزیونی رهبران حزب توده ایران و عدم درک و عدم توانائی مبارزه خارج از رهبری حزب و کشیدن بار مبارزه بدون رهبرانی که برایشان به اتوریتههای خدائی تبدیل شده بودند، دست از فعالیت سازمانی-تشکیلاتی کشیدند. بخشی نیز بخاطر عدم درک و توانائی تحلیل پیوند خط مشی "دفاع از جمهوری اسلامی" و در حقیقت در اعتراض به آن خط مشی و عواقب آن خط مشی، دست از رابطه تشکیلاتی کشیدند. بخش خیلی کوچکی از نیروی سازمان نیز بعد از ضربات و اعلامیه دادستانی انقلاب اسلامی مبنی بر اینکه نیروهای حزب و سازمان باید خودشان را معرفی بکنند، خود را به مقامات جمهوری اسلامی معرفی کرده و تعهد نامهایی مبنی بر عدم فعالیت تشکیلاتی-سیاسی امضا کردند.

رهبری سازمان قبل از ضربه به حزب توده ایران به این ارزیابی رسیده بود، که حمله رژیم در راه است، اما از ابعاد و چگونگی آن، ارزیابی دقیقی نداشت. مقامات ارشد و ارگان‫های امنیتی رژیم تصمیم می‫گیرند، که همزمان با یورش به حزب توده ایران به سازمان ما یورش نبرند. به همین خاطر هم به سازمان پیغام می دهند که "اگر شما حساب خودتان را از حزب توده جدا بکنید. ما با شما کاری نداریم." که رهبری سازمان تصمیم می‫گیرد. قاطعانه از حزب توده ایران دفاع نماید و ضربه به حزب توده ایران را ضربه به خود نیز تلقی نماید. تجربه نیز نشان داد (حداقل در مورد سازمان فدائیان خلق ایران –منشعبین ١٦ آذر ١٣٦٠ از سازمان-) که این پیغام‫های مقامات رژیم نه واقعیت داشته است و نه می توانست این حقیقت را بپوشاند که رژیم جمهوری اسلامی حتی مخالفینی را که به قانون اساسی رژیم هم التزام داشتند، تحمل نخواهد کرد. رهبری سازمان ارزیابی واقعبینانه‫ایی از نیات رژیم داشت و فکر می کرد که دیر یا زود سازمان ما مورد یورش قرار خواهد گرفت. بدرستی بر آن پیغام حکومت اعتماد نکردند. عدم یورش به سازمان، همزمان با یورش به حزب یک فرصت طلائی را برای کمیته مرکزی و بخش مهمی از کادرهای مسئول سازمان برای خارج شدن، از زیر ضربه رژیم، فراهم کرد.

در بهمن ماه ١٣٦١ تا فروردین سال ١٣٦٢ بخش بزرگی از اعضای کمیته مرکزی از ایران خارج شده بودند و بخش مهمی از مسئولان و فعالان شهرستان ها در سراسر کشور جابجا شده بودند. از سال ١٣٦٢ تا ١٣٦٣ رهبری سازمان طرح سازماندهی غیر متمرکز را در تشکیلات داخل اجرا می‫کند. بر اساس این طرح تمامی ناحیه‫های تهران و تشکیلات شهرستان‫ها تبدیل به گروه‫های مستقل می‫شوند. این گروه‫های مستقل، مستقیما و بدون واسطه از طریق تلفن و نامه و پیک با کمیته‫های ارتباطی رهبری سازمان در تماس قرار می‫گیرند. این شیوه ارتباطات تا سال ٦٤ اجرا می‫شده است.

 

در جریان تدارک پلنوم مهر ماه ٦٣ کمیته مرکزی سازمان، هیئت سیاسی کمیسیونی را برای تدوین سند خط مشی سیاسی سازمان تشکیل می‫دهد. کمیسیون هیئت سیاسی، سند سیاسی را با طرح شعار سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی تصویب و به پلنوم پیشنهاد می‫کند. هیئت نمایندگی حزب توده ایران که بعنوان میهمان در پلنوم شرکت داشته، با طرح شعار سرنگونی و تصویب این سند در پلنوم مخالفت می‫کند. در جریان پلنوم بر اثر مخالفت هیئت نمایندگی حزب توده ایران و با همراهی اعضای کمیته مرکزی مدافع وحدت با حزب، سند مصوب کمیسیون هیئت سیاسی کنار گذاشته می‫شود و طرح دیگری با شعار "طرد ارتجاع حاکم" به تصویب پلنوم می‫رسد.

در فروردین ماه سال ١٣٦٤ هیئت نمایندگی حزب توده ایران، متشکل از علی خاوری و حمید صفری برای مذاکره با سازمان به تاشکند می روند و طرح یک بیانیه مشترک را که آماده کرده بودند، برای تصویب و انتشار به هیئت سیاسی سازمان پیشنهاد می‫کنند. استدلال اصلی هیئت نمایندگی حزب توده ایران این بوده است، که منشعبین از حزب (بابک امیرخسروی و معترضین) بر علیه رهبری حزب توده تبلیغ می‫کنند، که آنها غیر انقلابی، سازشکار و غیره هستند. در این مرحله ضروری است، که ما با تصویب این بیانیه مشترک که مضمون انقلابی و رادیکال و در برگیرنده شعار "سرنگونی جمهوری اسلامی" است، جلوی تبلیغات منفی منشعبین علیه حزب را بگیریم.

در ارگان هیئت سیاسی سازمان، رفقائی که در پلنوم ٦٣ موافق اصلی طرح شعار سرنگونی بودند، اما بر اثر موضع هیئت نمایندگی حزب توده ایران طرح اشان به کنار گذاشته شده بود. از این رویکرد رهبری حزب استقبال می کنند. اما بخشی از اعضای هیئت سیاسی سازمان طرح می‫کنند، که در این ٦ ماه چه تحول اساسی در صحنه سیاسی کشور رخ داده است، که هیئت نمایندگی حزب توده ایران به طرح شعار سرنگونی رسیده اند. اما آن بخش از هیئت سیاسی سازمان که برایشان سرنوشت وحدت با حزب از اهمیت زیادی برخوردار بود و مخالف طرح شعار سرنگونی بودند، در مواجه با پیشنهاد رهبری حزب، فقط از زاویه منافع حزب و بخاطر حفظ روند وحدت با حزب به قبول این بیانیه مشترک تن می دهند.

در صورتی که شواهد و قرائین نشان می دهد که وزارت اطلاعات رژیم بعد از تصویب این بیانیه فشار دوچندانی را بر زندانیان و رفقای تازه دستگیر شده سازمان وارد می‫کند. این نحوه برخورد به سیاست‫گذاری با توجه به اینکه سازمان یک تشکیلات وسیع در ایران داشت و اتخاذ هر نوع سیاستی تاثیرات مستقیمی بر سرنوشت آن بجا می گذاشت، امری اشتباه بوده و ضربه پذیری تشکیلات سازمان را بالا برده است. مسئولیت این تصمیم بر عهده کل هیئت سیاسی آن زمان سازمان و بویژه بر عهده آن دسته از اعضای هیئت سیاسی وقت است که نه بر اساس اعتقادات خود، بلکه بر مبنای نظر و منافع حزب توده ایران به بیانیه مشترک رای مثبت دادند.

تجربه بعد از انقلاب بهمن و تجربه خود سازمان نشان داد که رژیم تحمل حتی اپوزیسیونی مانند خود ما را که تا سال ١٣٦٢ برنامه و خط مشی سیاسی "شکوفائی جمهوری اسلامی" داشتیم، را ندارد. چگونه رژیم نیروئی که می‫خواهد مبارزه مسلحانه در کردستان و اقدامات نظامی در سایر نقاط ایران را سازماندهی بکند، را تحمل خواهد کرد. اهمیت اتخاذ این گونه سیاست‫ها در آنجائی نمایان می‫شود که رهبری سازمان می‫خواهد به تشکیلات و نیروهایی این سیاست را تجویز کند که از دل یک تشکیلات علنی بیرون آمده و با اتکا به حداقل امکانات، به فعالیت در داخل کشور مشغول هستند. بعد از تصویب این شعارها نیروهای اطلاعاتی رژِیم فشارهای مضاعفی را بر رفقای دستگیر شده می‫آوردند که "مبارزه مسلحانه را کی و از کجا شروع می‫کنید". اتخاذ این سیاست‫ها از طرف رهبری سازمان کاملا ماجراجویانه و غیرمسئولانه بوده است.

رهبری سازمان بجای طرح شعارهای غیرواقعی و غیرعملی و برجسته کردن آنها، و از این طریق افزایش فشار رژیم بر تشکیلات داخل، میبایستی با فعالیت آرام و اتخاذ یک سیاست معقول و برجسته نکردن شعار های رادیکال و ماجراجویانه ایی که نه واقعی بود و نه می توانست توسط نیروهای سازمان به اجرا در آید، فشار رژیم را بر تشکیلات داخل کم می‫کرد. وقتی با نگاه امروز به آن روزها و نوع برخورد نسبت به سیاست تشکیلاتی و نوع و شیوه فعالیت نگاه می‫کنیم به این نتیجه می‫رسیم که با توجه به ارزیابی بالا از رژیم و موقعیت آن، نه سازمان ما و نه سایر اپوزیسیون رژیم نمی‫توانستند، در دراز مدت تشکیلات مخفی و سازمان انقلابیون حرفه‫ایی گسترده ایی را در داخل کشور سازماندهی و حفظ کنند. زمانی که ضربات سال ٦١-٦٢ نزدیک شد، رهبری سازمان میبایستی اعضای کمیته مرکزی و کادرهای مسئول سازمان را از زیر ضرب خارج می‫کرد. در این امر رهبری سازمان موفق بود. در همان سال ٦٢ تقریبا اکثریت قریب به اتفاق اعضای کمیته مرکزی و کادرهای موثر سازمان از کشور خارج شدند. سازمان نباید دست به تشکیل تشکیلات مخفی گسترده ، با خصلت سازمان انقلابیون حرفه ایی لنینی می زد. تجربه نشان داد که سازمان قادر نبود، تشکیلاتی عریض و طویل را در شکل گروه‫های مخفی حفظ نماید. سازمان ما دارای یک تشکیلات علنی و توده‫ایی گسترده در ایران بود. کمیته مرکزی سازمان باید آگاهانه بجای تشکیل گروه‫های مخفی و حرفه ایی، تشکیلاتی محفلی و منحصر به خود را به اعضا و هواداران خود توصیه می‫کرد. کمیته مرکزی سازمان از طریق رادیو زحمتکشان و سایر امکانات انتشاراتی خود فقط باید سیاست‫های خود را به میان اعضا و هوادران خود می برد و از ایجاد هرگونه تشکیلات مخفی و تحت رهبری مستقیم از خارج کشور پرهیز می کرد. کمیته مرکزی سازمان و نیروهای اجتماعی پشتیبان آن با توجه به شکست خط مشی "شکوفائی جمهوری اسلامی" با فداکاری و اتخاذ سیاست تعرضی سیاسی و تشکیلاتی در پی جبران تاثیرات منفی آن خط مشی و مصاحبه های تلویزیونی رهبران حزب توده ایران بودند. در آن مقطع جبران تاثیرات منفی آن سیاست و مصاحبه های تلویزیونی جدا از اینکه در زیر وحشیانه ترین شکنجه های روحی و جسمی قرون وسطی تهیه شده بود، اما در انظار بخشی از نیروهای سیاسی و افکار عمومی جامعه به منزله خیانت رهبران حزب توده ایران تلقی می شد. رهبری و اعضاء سازمان برای جبران این تاثیرات منفی، اتخاذ سیاست قاطع دفاع از حزب توده ایران و سیاست تعرضی تشکیلاتی و سیاسی را لازم می دانستند.

علاوه بر اینها نگاه نظری سیاسی سازمان به ساختارهای حزبی و سازماندهی تشکیلاتی، ناشی از مارکسیسم – لنینیسم بالاخص از لنین بود. لنین وجود و حفظ سازمانی از انقلابیون حرفه ایی را برای حزب کمونیست حیاتی و ضروری می دانست. سازمان قادر نبود خود را فرای لنین قرار دهد و تصمیماتی خلاف آموزه های لنین اتخاذ کند.

 

کمیته داخلی حزب

کریم جیلو : ... قراری از برخی از کادرهای فعال حزب توده را به من داد که شدیدا محتاج کمک بودند. من وقتی سر قرار رفتم، حشمت رییسی را دیدم. توضیح داد که کمیتهای به اسم کمیته داخل درست کرده اند و مشغول جمع و جور کردن بقایای حزب اند. فعالیت های تبلیغاتی که ما از کمیته دیده بودیم، و بعد از این ملاقات هم گزارشش از تشکیلات آمد، واقعا وسیع بود. حشمت خواهان حمایت مادی و معنوی ما بود. او هم پول می خواست، هم خواهان مقداری سجل و مدارک هویت بود، و هم امکانات قاچاق برای خارج کردن بعضی از کادرهای حزبی. غیر از امکان قاچاق کمک های لازم در اختیار او گذاشته شد. البته صفرخان هم تحت حمایت آنها قرار داشت و بخشی از کمک مالی انجام شده برای او بود. به نظر من این گروه با فداکاری و از خود گذشتی کم نظیری در آن شرایط که بیشتر حزبی های باقیمانده هر روز خود را به ارگانهای اطلاعاتی معرفی و بقیه هم خود را کاملا باخته بودند، می کوشیدند که بقایای حزب را جمع کرده و بر روحیه شکست و شرمساری ناشی از شوهای تلویزیونی غلبه کنند. من بعد از خروج وقتی حسن را دیدم، خاوری هم با او بود. حسن از کمک های ما به کمیته داخل یعنی حشمت و گروه او ناخرسند به نظر می رسید. ولی بدتر از او آقای خاوری بود، که در حدود یکساعت از من در این مورد بازجویی میکرد. و غیر مستقیم می کوشید، به من القا کند که به این گروه مشکوک بوده است. هنوز چندی از این ماجرا نگذشته بود، که من برای دیدن و شناسایی کسانی از سازمان که به مرز شوروی آمده بودند، به مرز رفتم. از جمله کسانیکه که من ملاقاتشان کردم، حشمت رئیسی بود، که آمده بود بماند.

... تصمیم در باره مشی ما نسبت به جناح های حکومت. اینکه ما باید در کنار لیبرال ها باشیم یا کنار خمینی یا هیچکدام. در نشست مشترکی که فرخ نگهدار به نمایندگی از این هیات، با اعضأ تحریریه روزنامه اطلاعات داشت، چون جو آن نشست در مجموع در سمت دفاع از لیبرال ها بود، از اتخاذ موضع خودداری کرد و به آنها گفت این موضوع را با هیات سیاسی سازمان در میان خواهد گذاشت و در اجلاس بعدی نظر روشن خود را ارائه خواهد داد.

فردای این روز موضوع بطور جدی در دستور کار هیات تحریریه قرار گرفت. من و علی کشتگر و خود فرخ به لیبرال ها نظر داشتیم. با وجود این ترکیب ما نتوانست تصمیم بگیرد. و بهمین دلیل فرخ در اجلاس بعدی روزنامه اطلاعات شرکت نکرد. این اجلاس که از میان نیروهای سیاسی فقط از ما دعوت شده بود، با دستور کار بررسی سیاست گذاری روزنامه اطلاعات چندین روز متوالی بدون حضور نماینده ما برگزار شد و ما از نتیجه آن خبر نیافتیم. ولی خود موضع ، بحث اصلی را در کمیته مرکزی ما دامن زد. ما این موضوع را به کمیته مرکزی بردیم. فکر می کنم یکی دو ماه طول کشید که طی آن نخست امیر و بعد فرخ مبتکر در کنار خمینی قرارگرفتن گشتند.

 ... تصمیم به خروج از دانشگاه در روز اول اردیبهشت ماه ١٣٥٩، که علی کشتگر مخالف سرسخت خروج ما از دانشگاه بود و می گفت ما تا سر حد جان می بایستی بایستیم. علیرغم بحث طولانی در باره ضرورت ایستادگی یا خروج، جلسه به هیچ نتیجه ای نرسید و تصمیم گیری به چگونگی شرایط و صف آرائی در محوطه دانشگاه سپرده شد. یعنی بی تصمیمی محض.

 

 

 

                        راه توده  392     25 دی ماه 1391

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت