راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمایه داری

در دو دوران

صفویه و قاجاریه

علیرضا خیرخواه

 
 

رشد تدریجی اروپا در مسیر توسعه سرمایه‌داری و صنعت تقریبا همزمان با دوران صفوی آغاز شد. ایران ولی در همین دوران نتوانست مسیر توسعه صنعتی را طی کند و بتدریج، بویژه از دوران قاجار به نیمه مستعمره و شبه مستعمره کشوهای اروپایی تبدیل شد. کتاب "سیر استعمار در ایران" اثر آقای ثقفی خراسانی از جمله آثاری است که اهمیتی بنیادین در درک دلایل این روند و عقب ماندگی ایران پیدا می کند. این کتاب در واقع با پیگیری روند تجارت میان ایران و اروپا،  آن مناسبات و سازوکاری که موجب شد ایران بتدریج به تولید کننده و صادرکننده مواد خام و واردکننده کالاهای ساخته شده غرب تبدیل شود کشف کرده و تاثیر ویرانگر آن را بر گسترش نظام مانوفاکتوری و کارگاهی در ایران نشان داده است که خلاصه ای از آن را در شماره‌های گذشته راه توده بدست دادیم.

اکنون لازم است نتایج داده های این کتاب را بدست دهم زیرا نویسنده نه تنها نتایج منطقی و عملی لازم را از اثر خود نگرفته بلکه نتایجی بنظر ما نادرست نیز بدست داده است که به آن خواهم پرداخت.

چنانکه گفتم توضیح دلایل عقب ماندگی ایران نسبت به غرب و رشد وارونه سرمایه داری به شکل نظامی که می توان بدان "سرمایه سالاری تجارتی" نام داد در درون همان روند تحول تجارت و پیشه وری در ایران است. اساس مسئله در این جاست که در اروپا گسترش تجارت موجب گسترش پیشه وری گردید. یعنی یک دینامسیم و پویایی داخلی اقتصادی بوجود آمد که مبنای آن بر تاثیر مثبت تجارت بر رشد پیشه وری بود. در نتیجه همروند با قدرت گرفتن بورژازی تجاری، بورژازی کارگاهی و صنعتی تقویت شد و قدرت گرفت و بتدریج یک نظام پیشرفته صنعتی با همان روبنای فرهنگی و سیاسی و علمی آن شکل گرفت. در ایران و در روند تجارت با غرب، برعکس گسترش تجارت و بازرگانی موجب انحطاط پیشه وری و تولید کالایی داخلی شد. یعنی یک دینامیسم درونی وارونه و خودویرانگر بوجود آمد که براساس آن   رشد بورژوازی تجاری به انحطاط و نابودی نظام پیشه وری منجر شد و در نتیجه شکلگیری بورژازی صنعتی را کند و ناممکن کرد. این تضاد، تضاد میان رشد سرمایه‌داری تجاری با توسعه پیشه وری و صنعت توضیح دهنده تحولات بعدی تاریخ بعدی ایران پس از دوران صفویه و مکانیسم و سازوکار درونی عقب ماندگی ایران است.

در غرب تجار، وارد کننده مواد خام مورد نیاز تولید پیشه وری و صادرکننده کالاهای ساخته شده آن بودند. در نتیجه رشد تجارت نیاز به تولید بیشتر کالا و توسعه پیشه وری و صنعت را بدنبال آورد. در ایران برعکس تجارت بصورت صادرات مواد خام و وارد کردن کالاهای ساخته شده اروپایی گسترش یافت. در نتیجه پیشه وران از یکسو از مواد خام مورد نیاز تولید خود محروم شدند و از سوی دیگر در رقابت با کالاهای وراداتی قرار گرفتند.

این روند در دوران صفویه اغاز شد ولی هنوز با آنچه در دوران قاجار به نابودی کامل اقتصاد پیشه وری در ایران منجر شد تفاوت داشت. آنچه در دوران صفویه روی داد هنوز نابودی پیشه‌ وری و تولید داخلی نیست،  بلکه ایستایی و عدم رشد آن است. در این دوران پایه های یک عقب ماندگی نسبی به غرب ریخته می شود. این روند بتدریج به یک انحطاط اقتصادی منجر می شود که خود موجب بروز جنگ های داخلی می گردد و بنوبه خود رشد پیشه وری را بیشتر با مانع روبرو می کند و به انحطاط آن دامن می زند.

آنچه بویژه دوران صفویه را از قاجار متمایز می کند اینکه در دوران صفوی تا دوران قاجار ما هنوز یک قشر تاجر داخلی کارگزار استعمار نداریم. بلکه این خود تجار اروپایی یا شرکت های تجاری اروپایی هستند که مستقیما از ایران مواد خام می خرند و بدان کالا صادر می کنند. در دوران قاجار بتدریج یک قشر کمپرادور و تاجر داخلی و "ایرانی" شکل می گیرد که همان کار کارمندان کمپانی هند شرقی و تجار اروپایی را انجام می دهند. این قشر ابتدا در رقابت با تجار اروپایی است و تقابل با آنان را یک تقابل "ملی" نشان می دهد در حالیکه در همان زمان مورد نفرت جامعه ایرانی است. چنانکه زین العابدین مراغه ای در کتاب "سیاحتنامه ابراهیم بیک" می نویسد:

"اینان که بنام تاجر یاد می کنید و من هم معاملات تجارتی ایشان را با یک درجه دیده ام تاجر نیستند. مزدوران فرنگانند و بلکه دشمنان وطن خودشان هستند."

درواقع برای جامعه ایران هیچ فرقی نمی کرد و نمی کند که صادرکننده مواد خام و واردکننده کالاهای خارجی کمپانی هند شرقی و کارگزار آن باشد یا یک تاجر "ایرانی" همان کار را برای روسیه یا انگلستان انجام دهد. این سرمایه‌داری تجاری قشری است که تا به امروز همچون بختکی بر روی اقتصاد ایران سایه انداخته و آن را به ویرانی کشانده و مانع توسعه صنعتی شده است. دیروز پنبه و تریاک صادر و پارچه و  لباس وارد می کرد،  امروز کشمش و آهن صادر و شکلات و فراری وارد می کند. با این تفاوت که دیروز مورد نفرت بود و امروز در راس قدرت است.

تفاوت دیگر دوران صفویه با قاجار در آن است که در دوران صفوی هنوز گرایش نظام زمینداری به تولید محصولات غذایی و کالاهای مورد نیاز پیشه وری بود. در دوران قاجار زمین داری به سوی تولید مواد خام صادراتی نظیر پنبه و تریاک گرایش یافت. در این شرایط فروپاشی اقتصاد طبیعی در کشاورزی ایران زیر فشار کشت و تولید مواد خام صادراتی بجای آنکه به آزادی نیروی کار و رشد پیشه وری و صنعت بیانجامد به انحطاط آن دامن زد. زیرا بجای تولید فراورده های کشاورزی مورد نیاز پیشه وری داخلی، محصولاتی بتدریج کشت شد که بازارهای صادراتی داشت و پیشه وری ایران از مواد خام مورد نیاز خود بیش از پیش محروم شد. انحطاط پیشه وری بنوبه خود این روند را تشدید می کرد.

 

بدینسان اقتصاد ایران در دوران قاجار رو به انحطاط و عقبگرد می رود و تغییرات شکلی وارونه و رو به گذشته به خود می گیرد. همه چیز به جای آن که پیشرفت کند رو به عقب و حتی از برخی جهات به دوران صفویه و ماقبل آن می رود. در مرکز این عقبگرد کاهش ثروت کشور به دلیل نابودی تولیدات پیشه وری قرار دارد.

1 – بدلیل از بین رفتن تولید پیشه وری ثروت کشور به زمین محدود می شود. در نتیجه نقش زمین و زمین داران و نظام زمین داری همچون منبع عمده ایجاد ثروت مجددا تقویت و تحکیم می گردد. در واقع اهمیت ثروت آفرینی نظام زمین داری با رشد تولید سرمایه‌داری باید کاهش یابد ولی در ایران بدلیل نقش بازدارنده تجارت و بورژوازی تجاری در توسعه صنعتی اهمیت زمین افزایش می یابد. اهمیتی که تا دهه آستانه انقلاب 57 نیز همچنان حفظ می شود.

2- اهمیت مجدد نقش زمین موجب روی آوردن تجار به خرید زمین می شود که خود به ایجاد یک قشر تاجر- ملاک منتهی می شود. قشری که کشاورزی ایران را هر چه بیشتر به سمت تولید کالاهای صادراتی سوق می دهد و زمینه نابودی تولید کشاورزی و قحطی های بعدی را بوجود می آورد.

3- بدلیل کاهش ثروت کشور، امکان سرمایه گذاری های عمومی و ورود کالا نیز کاهش پیدا کرده و در نتیجه مجددا پیشه وری کوچک رونق می گیرد. در حالیکه با رشد نظام سرمایه داری باید کارگاه های کوچک بتدریج جای خود را به کارگاه های بزرگ بسپارند، در ایران این روند نیز معکوس می شود و کارگاه های کوچک رشد دوباره می کنند. نه تنها تولید خرد پیشه وری رونق می گیرد بلکه دلالی و واسطه گری و مغازه داری نیز که باید در روند رشد سرمایه‌داری محدود شوند نیز بطور معکوس رشد می کنند.

4 – در روستاها بازگشت به اقتصاد طبیعی از نو آغاز می شود. اقتصاد طبیعی در یک دوران تحت تاثیر تجارتی شدن کشاورزی عقب نشینی کرده بود ولی از اواخر دوران قاجار این روند نیز معکوس می شود و روستاها به اقتصاد طبیعی باز می گردند.

5 – بدلیل عدم تولید ثروت،  نزولخواری رونق می گیرد و نه تنها مردم عادی بلکه شاه و اشراف نیز وامدار و مقروض می شوند. درنتیجه زمینه نفوذ بانک های بیگانه و دولت های بیگانه در کشور بیش از گذشته فراهم می شود.

6 – این وضع یک روبنای سیاسی متناسب با خود را نیز بوجود می آورد. بدلیل نبود ثروت پدیده رشوه خواری و فروش امتیازات و منابع و اموال کشور به خارجیان رونق می گیرد و عادی می شود. شاید سطح زندگی و مصرف شاهان قاجار به مراتب کمتر از یک لرد و اشراف ساده انگلیسی و فرانسوی بود. آنچه آنان را زبون و رشوه خوار می کرد ناتوانی کشور در تولید کالا و ایجاد ثروت بود.

 

بدین گونه تحت تاثیر تضاد تجارت با پیشه وری، یعنی زیر فشار ویرانگر صادرات مواد خام و واردات کالاها،  اقتصاد ایران روند فروپاشی را در پیش گرفت. ولی همه ی این حرکت به سمت عقبگرد و فروپاشی در حالی انجام می شود که از ابتدای سده نوزدهم شواهد و ظواهر،  مانند همیشه،  برعکس یک رشد سرمایه‌داری را در کشور نشان می دهند. این شواهد و ظواهر از یکسو مبتنی بر رشد بورژوازی تجاری و از سوی دیگر تجارتی شدن کشاورزی است یعنی دو روندی که در جریان رشد سرمایه‌داری اروپایی نیز وجود داشت. در حالی که این هر دو در ایران نقش بازدارنده رشد اقتصادی را دارند و بر ضد رشد صنعتی عمل می کنند.

بدین سان بورژوازی در ایران از همان آغاز شکل گیری خود همچون یک بورژوازی نابودکننده پیشه وری و صنعت، همچون یک بورژازی ضد تولیدی شکل گرفت. نظام سرمایه سالاری که بر روی چنین بورژازی بنا شد نه یک نظام تولید صنعتی بلکه نظامی معیوب، تجارت محور، وابسته و واپسمانده شد. شاید حق از یک نظر با آقای زیبا کلام باشد آنجا که می گوید همه چیز را نباید به گردن استعمار انداخت. بله! ما در ایران یک قشر تاجر وابسته داریم که صدها برابر هر استعمارگر و شرکت استعماری و کارگزار آن کشور ما را وابسته و تولید ملی ما را ویران کرده است. همان قشری که انقلاب ایران با گنجاندن اصل ملی شدن بازرگانی خارجی در قانون اساسی قصد برانداختن آن را داشت و اوست که با دولت کودتایی احمدی نژاد – خامنه ای می رود که انقلاب ایران را براندازد. بدین سان حل توسعه صنعتی در ایران بدون حل این تضاد میان تجارت و صنعت، بدون پایان دادن به این مکانیزم خودویرانگر دورنی، یعنی بدون قطع دست بورژوازی تجاری از حکومت و اقتصاد ناممکن است.

در عین حال تضاد میان تجارت و پیشه وری و بورژوازی تجاری وابسته با اقشار پیشه ور و صنعتگر توضیح دهنده روبنای ایدئولوژیک جامعه ایران و نبردی است که بعدها بر سر سنت و تجدد در گرفت که باید جداگانه بدان پرداخت.

این خلاصه ترین جمع بندی و نتیجه گیری است که می توان از اثر آقای ثقفی خراسانی بدست داد. ولی متاسفانه خود ایشان نه تنها چنین جمع بندی از اثر خود بدست نمی دهد بلکه نتایجی عجیب نیز می گیرد. مثلا در زیرنویس ص 67 کتاب در توضیح دلایل عدم رشد صنعت در دوران صفوی از قول یکی از پژوهندگان مطالبی را تایید می کند که در واقع اثر ایشان رد آن مطالب است. بدتر از آن در نتیجه گیری ها با وجود آنکه همه "سیر استعمار در ایران" به روشن ترین وجهی ضرورت کوتاه کردن دست سرمایه داری تجاری از اقتصاد کشور ما را نشان می دهد، ایشان در پایان کتاب بدون هیچ بحثی در چند خط ناگهان "انحصار دولتی" را بزرگترین مشکل کشور برشمرده و خواهان پایان دادن به آن یعنی عملا سپردن بخش دولتی به همان بورژوازی تجاری می شود. چرا چنین شده است؟ چرا موضع نویسنده کتاب که از موضع چپ و مترقی بررسی خود را آغاز کرده ناگهان در پایان با نتیجه گیری های پژوهشگران راست و نئولیبرال یکی شده است؟ بنظر می رسد ریشه این امر را باید در عدم درک نویسنده از نقش تاریخی و مترقی انقلاب 57 و تضادهای تحول آن دانست. کوتاه کردن دست سرمایه‌داری تجاری در ظاهر یک رفرم و اصلاح و مبارزه برای متوقف کردن روند کنونی و تغییر در همین نظام موجود است ولی فروپاشاندن دولت شاید کاری "انقلابی" است. این حدس ماست و شاید دقیق نباشد ولی هرچه فکر کردیم نتوانستیم رابطه میان محتوای کتاب با نتیجه گیری آن را درک کنیم.

هرچه باشد، اثر آقای ثقفی خراسانی نقش بازدارنده و ضد تولیدی تجارت خارجی را در اقتصاد ایران خارج از ملاحظات اخلاقی یا ایدئولوژیک نشان می دهد و سازوکار بازدارندگی آن را در سیر تاریخی خود نشان می دهد. اهمیت بزرگ این اثر در همینجاست.

 

 

 

                        راه توده  392     25 دی ماه 1391

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت