راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

نگاهی به مصاحبه طبیبیان

اقتصاد دان های

بیسواد حکومتی

 

همه می دانند که اوضاع اقتصادی کشور ما بحرانی است و این بحران امروز و دیروز بوجود نیامده و ریشه های طولانی دارد. البته عناصر بحران در دوران احمدی نژاد در همه جهات به نحوی بیسابقه تشدید شد که برداشتن موانع واردات و واردات دهها میلیارد دلاری، خصوصی سازی لجام گسیخته تا حد آب و برق و مخابرات و خدمات شهری، چوب حراج زدن به معادن و منابع طبیعی کشور و نابود کردن کشاورزی بنام افزایش صادرات غیرنفتی و بالاخره طرح حذف یارانه ها و تقسیم درآمد حاصل از آن بصورت پول بین مردم که همگی برخاسته از توصیه های صندوق بین المللی پول بود بحران را تا حد فاجعه گسترش داد.  

اما مشکل تنها نهادهای بین المللی مانند بانک جهانی و صندوق پول نیستند. مشکل بزرگتری در کشور وجود دارد. این مشکل گروهی اقتصاددان حکومتی اند که دارای نگاهی خاص به اقتصاد هستند. آنها اقتصاد را یک "علم" می دانند و از علم مفهوم فرازمان و فرامکان را می فهمند. این نگاه که برخاسته از نگرش اقتصاد آزاد است، اصولا به مشکلات اقتصادی کشور ما همچون یک مسئله مشخص، ناشی از شرایط و ویژگی ها و تاریخ کشور ما که بنابراین  نیاز به راه حل ها و پاسخ های مشخص دارد توجه نمی کنند. نمونه ای از این اقتصاددانان اقای محمد طبیبیان است. چنانکه از قول ایشان نقل می کنند که گفته است: "آقای دکتر طبیبیان که طرفدار اقتصاد آزاد است، می‌گوید اینکه شما از سرمایه‌داری، کاپیتالیسم و... صحبت می‌کنید، بی‌معناست. من استاد علم اقتصاد هستم، اما اینها را متوجه نمی‌شوم؛ چرا که علم اقتصاد، قواعد روشنی دارد. نمی‌توان در علم اقتصاد از انحصار تجارت یا بازرگانی دولتی صحبت کرد." (نقل از هفته نامه مثلت - اردیبهشت 1393)

ایشان استاد علم اقتصاد است و سرمایه داری و کاپیتالیسم و دولتی بودن یا خصوصی بودن تجارت خارجی را متوجه نمی شود! نه اینکه متوجه معنای آن نمی شود، بلکه اقتصادی که ایشان خوانده و بدان اعتقاد دارد یک "علم" است، یعنی فارغ از زمان و مکان و تاریخ و جغرافیاست، با این یا آن کشور در این یا آن دوره از تاریخ خود، با این یا آن شکل از مشکلات و معضلات ارتباطی ندارد. این نگاه نیاز به فهم تاریخ ندارد.

همین آقای طبیبیان در گفتگویی با روزنامه شرق چنین می گوید:

"یكی از بچه های مدرسه توانسته بود مطلبی راجع به زندگی "میرزاده عشقی" پیدا كند و بعد ما همه یك جا جمع شدیم و او تعریف كرد كه چطور لب میرزاده عشقی را به خاطر اینكه حرف زده دوخته اند و چطور ترور شده. تا آن وقت فكر می كردیم از طرف حكومت ترور شده ولی بعد فهمیدیم كه از طرف حزب توده كشته شده."(شرق- چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۵)

همه (غیر از آقای طبیبیان و مصاحبه کنندگان با ایشان در شرق) می دانند آنکه لبش را دوختند فرخی یزدی بود، نه میرزاده عشقی و میرزاده عشقی در زمان رضاشاه درخانه اش ترور حکومتی شد و آن زمان هنوز حزب توده ایران تاسیس نشده بود که بخواهد او را بکشد یا نکشد!

مشکل این نیست که ایشان سخنی درباره حزب توده ایران گفته که درست نیست. یا حداقل اطلاعات را هم در باره تاریخ گذشته و معاصر ایران ندارد، مشابه این سخنان با این سطح از اطلاعات را در جمهوری اسلامی بسیاری گفته اند و تکرار هم می کنند. مشکل اقتصاددانی است که برای معضلات اقتصادی ایران راه حل می خواهد ارائه دهد و اطلاعاتش از تاریخ ایران در این سطح است و زهرخند زمانه را ببینید که ایشان تازه کتاب تاریخ هم می نویسد! آیا از ایشان توقعی جز آن می رود که بگوید من استاد علم اقتصاد هستم و در این علم بازرگانی دولتی وجود ندارد. یعنی در علم اقتصادی که ایشان خوانده دولتی بودن یا نبودن مثلا بازرگانی خارجی ربطی به شرایط یک کشور، تاریخ یک کشور، مشکلات و معضلات و دشواری ها و امکان های یک کشور ندارد، بلکه در آن کتاب‌های اقتصاد جواب آن برای همه کشورها یکجا داده شده است.

اگر آقای طبیبیان مقداری بیشتر با تاریخ جهان و کشور خود آشنا بود چنین سخنی نمی گفت. ایشان ظاهرا نمی داند که بخش بزرگ جنگ ها و درگیری ها و مداخلات دولت ها در تاریخ بر سر تجارت و بازرگانی خارجی بوده است. ما از گذشته های دور، از عهد اشکانیان و ساسانیان یا حمله مغول ها یا انحصار دولتی صدور ابریشم در زمان شاه عباس و غیره سخنی نمی گوییم، در همین سده های اخیر که دوران اوجگیری "اقتصاد آزاد" است شاهد بودیم که مثلا چگونه دولت انگلستان کمپانی هند شرقی را تشویق و تقویت کرد و سپس چگونه آن را در اختیار خود گرفت. یعنی عملا کل تجارت خارجی با شرق را دولتی کرد. یا شرکت نفت دارسی را که در عرصه نفت تجارت می کرد به تملک دولت درآورد. یعنی تجارت نفت را هم دولتی کرد. این همان دولتی است که تمام مدت در بازرگانی خارجی بسود منافع انگلستان و پیشرفت صنعت آن و عقب نگه داشتن دیگر کشور ها دخالت می کند. چنانکه در سده هفدهم ورود پارچه ایرانی را ممنوع و از طرف دیگر صدور پشم از کشور خود را نیز ممنوع می کند تا زمانی که موفق می شود مشابه پارچه ایرانی را در کشور خود تولید و سپس به ایران صادر کند. اگر اقتصاد یک علم است که تابع شرایط و زمان و مکان نیست و اصل بر اقتصاد آزاد است چرا نمی گذاشتند پارچه ایرانی به انگلستان وارد شود یا تجار انگلیسی پشم آن کشور را صادر کنند؟ هم اکنون هم در ایران تجارت خارجی نفت دولتی است که البته در زمان احمدی نژاد به بهانه تحریم ها شماری کاسب تحریم بوجود آمدند و کوشیدند این تجارت را نیز خصوصی کنند.

در غرب تمام تاریخ سده های شانزدهم و هفدهم و هجدهم سرمایه داری و حتی پیش از آن، جنگ بر سر تجارت خارجی، بر سر گمرکات، ممنوع کردن و آزاد کردن واردات و غیره است. جنگ تریاک در چین برای چه بود؟ دولت چین می خواست تجارت خارجی آن کشور را دولتی نگه دارد و مانع ورود ویرانگر تریاک به چین شود و دولت های غربی - نه بخش خصوصی- به چین حمله کردند تا آن کشور دروازه های خود را بر روی واردات تریاک باز کند. همان کاری که در ایران در زمان کریم خان می خواستند انجام دهند، یا بعدها به شکلی دیگر انجام دادند و گمرکات ایران یعنی مجرای بازرگانی خارجی ایران را زیر نظر خود گرفتند. و یا کشور ما را ناگزیر کردند که از بازرگانان و کالاهای خارجی عوارض گرفته نشود یا عوارض کمتری گرفته شود تا کالاها و در واقع تولید پیشه وری ایران ناتوان از رقابت  از چرخه اقتصادی خارج شود و چشم اندازی برای توسعه در برابر آن نباشد. اگر اقتصاد آنگونه که آقای طبیبیان و اقتصاددانان حکومتی ایران مدعی هستند یک علم جهانشمول است که براساس سازوکارهای فراتاریخی و فراجغرافیایی عمل می کند چرا دولت هایی مانند انگلستان در بازرگانی خارجی در حد فرستادن کشتی های جنگی دخالت می کردند؟ چرا اقتصاد کشورها به حال خود نمی گذاشتند؟ چرا اکنون دست از سر کشورها بر نمی دارند؟ چرا آنها را مجبور به اجرای برنامه های تعیین شده در صندوق پول می کنند؟

امروز دانشمندان متفق هستند که هیچ علمی، حتی علوم طبیعی نیز فرا زمانی و مکانی نیستند، چه رسد به علوم اجتماعی که اصلا در ماهیت خود وابسته به شرایط تاریخی و جغرافیایی هستند. عام ترین قوانین طبیعی نیز در محیط معین کاربرد دارند و در خارج از آن یا کاربرد خود را از دست می دهند یا این کاربرد ویژگی های خاص خود را پیدا می کند. حتی در عرصه فلسفه نیز فلاسفه مادی معتقدند که وحدت جهان در مادی بودن آن است و نه در دیالکتیکی بودن آن. بعبارت دیگر قوانین فلسفی و عام دیالکتیک نیز در همه جای جهان کاربرد ندارد.

علم اقتصاد به معنایی که آقای طبیبیان می گوید اصلا وجود ندارد. این اقتصاددانان کم سواد حکومتی ایران هستند که معتقد به وجود اصول عام اقتصادی فرامکانی و فرازمانی هستند و بدینوسیله عدم  شناخت خود از مشکلات اقتصادی کشور و ناتوانی در ارائه راه حل برای آن را توجیه می کنند. هیچ کتابی، هیچ جزوه و دستورالعملی، هیچ علم اقتصادی وجود ندارد که راه حل مشکلات همه کشورها را یکجا و به یک شکل در خود داشته باشد و مثلا بگوید تجارت خارجی حتما در همه جا باید دولتی باشد یا خصوصی یا کنترل شود یا نشود یا چقدر کنترل شود و به چه شکل. دانش اقتصادی تنها به ما نشان می دهد که بازرگانی خارجی به شکل بر روی اقتصاد کشورها اثر می گذارد و چگونه باید آن را تحت کنترل درآورد تا جنبه های مثبت این اثرگذاری تقویت و جنبه های منفی آن کاهش یابد.

"اقتصاد آزاد" یک دانش اقتصادی به معنای کوشش برای شناخت دشوار شرایط اقتصادی هر کشور نیست. یک اعتقاد ایدئولوژیک است به وجود یک سلسله راه حل های از پیش ساخته شده که باید واقعیت مشخص هر کشور با آن منطبق شود. برنامه "انطباق ساختاری" صندوق بین المللی پول، نهادی که نزدیک به هفتاد درصد سهام آن متعلق به امریکاست و وظیفه اش سازماندهی اقتصاد جهانی براساس منافع امریکاست بر پایه همین اندیشه قرار دارد. وظیفه این برنامه که در ایران به تعدیل اقتصادی ترجمه شده عبارتست از انطباق دادن اقتصاد جهان با منافع قدرت های مسلط سرمایه داری. یعنی تغییر جهت دادن سیاست اقتصادی کشورها.   

آنچه در عمل هر کشوری با آن روبروست تعیین سیاست اقتصادی است. در تعیین این سیاست عوامل ایدئولوژیک، فرهنگی، اجتماعی، تاریخی، سیاسی و غیره و بیش از هرچیز توازن نیروهای طبقاتی دخالت می کند. به همین دلیل است که طرفداران اقتصاد آزاد مخالف شکل گیری سندیکاها و شوراها و نهادهای نمایندگی کارگران و کارمندان و دانشجویان و روشنفکران هستند چرا که این نهادها را وزنه ای می دانند که دربرابر سمتگیری اقتصاد آزاد عمل می کند و نشان می دهد که اقتصاد علم بیطرف نیست، برعکس تعیین سیاست اقتصادی در ارتباط مستقیم با منافع طبقات و گروه های اجتماعی و یکی از مسائل عمده مبارزه طبقات در هر جامعه است.

ولی معضل عمده ای که امروز کشور ما در عرصه اقتصادی در سطح حکومتی با آن مواجه است هنوز یافتن سیاست درست اقتصادی نیست. مشکل در عدم اعتقاد به ضرورت یافتن سیاست درست اقتصادی است. مشکل وجود اقتصاددانان حکومتی است که اصلا اعتقاد به ضرورت شناخت تاریخ و جامعه و مشکلات کشور خود و سپس یافتن راه حل برای آن ندارند. آقای طبیبیان نمونه این گونه اقتصاددانان است و متاسفانه تنها نمونه نیست.

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  460     29 خرداد ماه 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت