راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

آیا رهبر ج. اسلامی ظرفیت

قبول اشتباه و عقب نشینی را دارد؟

 
 

سیاست اتمی و نظامی رهبر جمهوری اسلامی که از سال 84 و همزمان با روی کار آمدن احمدی نژاد، با تشکیل نهادهای تازه در سپاه و تغییر فرمانده کل سپاه و تغییرات در سطوح دیگر فرماندهی سپاه، تحت عنوان سیاست های راهبری به اجرا گذاشته شد، نه تنها شکست خورده، بلکه عوارض ناگواری نیز برای ملت بر جای گذاشته است. شکست این سیاست، با تبلیغ برای ساختن "پهپاد" و موشک سجیل و دیگر موشک هائی که نام های عربی بر آن گذاشته اند توجیه نمی شود. دستآوردهای صنایع نظامی ایران، ای بسا می توانست بسیار بیش از این نیز باشد، اگر آن را به سیاست اتمی و جنگی پیوند نزده بودند و تحریم  ها بر سر ایران آوار نشده بود. تحریم هائی که تکنولوژی نظامی را هم شامل شد. از دل این سیاست، فاجعه غارت کشور تحت بهانه "دور زدن تحریم ها" بیرون آمد. همین سیاست و پافشاری بر ادامه آن، زمینه ساز کودتای 88 و حبس خانگی شخصیتی شد که مردم ایران او را پاک ترین چهره تاریخ 35 ساله جمهوری اسلامی میدانند. یعنی میرحسین موسوی. و باز، همین سیاست زندان ها – بویژه زندان اوین- را پراز نیروها و کادرهای دهه اول جمهوری اسلامی کرد که شاید مظلوم ترین و بی صدا ترین آنها بهزاد نبوی عضو کابینه میرحسین موسوی و نایب رئیس اول مجلس ششم باشد که در بالای 70 سالگی در اوین محبوس است.

آقای خامنه ای خود نیز میداند که سیاست نظامی- اتمی اش شکست خورده است، اما می خواهد آن را با دستآوردهای صنایع نظامی پیوند بزند. چنان که در جریان بازدید همین هفته خود از صنایع نظامی چنین کرد. از آن بی اعتبار تر، ادعاهائی است که سرلشگر رحیم صفوی، بلافاصله پس از بازدید رهبر از صنایع نظامی، در باره نتایج مثبت سیاست های نظامی رهبر در عراق و سوریه و افغانستان کرد. سرلشگری که فرمانده کل سپاه بود و اکنون از او بعنوان مشاور ارشد فرمانده کل قوا نام می برند، اما تنها یکبار، درهمان ابتدای تحویل پست فرماندهی کل سپاه، مسئولیت و مقام اصلی او که اکنون نیز آن را دراختیار دارد اما درباره آن سکوت می شوداعلام شد: فرمانده اتاق موشکی!

درحقیقت، یگانه فرمانده سپاه که در جریان جزئیات فعالیت اتمی و موشکی جمهوری اسلامی است، رحیم صفوی است. مقام و موقعیتی به مراتب مهم تر از فرماندهی کل سپاه!

در مورد سوریه، اگر بشار اسد به توصیه های رهبر جمهوری اسلامی برای سرکوب اعتراضات اولیه مردم شهر حمص به شیوه مقابله با جنبش سبز عمل نکرده بود، ای بسا ویرانه کنونی از سوریه روی دست مردم این کشور نمانده بود و اگر نبود حمایت قاطع نظامی و سیاسی روسیه از دولت سوریه، بی شک امریکا و ناتو امروز در سوریه حکومت می کردند. این که واحدهائی از سپاه قدس و حزب الله لبنان در سوریه با گروه های تحت حمایت ناتو مقابله کرده و در کنار ارتش سوریه قرار گرفتند، نه ضعف است و نه اشتباه، اما این که سیاست نظامی رهبر جمهوری اسلامی در بوجود آمدن هسته اولیه این فاجعه نقش داشت ضعف بزرگ نوع نگاه رهبر جمهوری اسلامی به مخالفت ها و اعتراضات مسالمت آمیز، در چارچوب سیاست نظامی وی بود.

در مورد لبنان نیز آنچه بخشی از این کشور را حامی جمهوری اسلامی کرده، نه سیاست نظامی، بلکه آبادانی جنوب لبنان است. خانه سازی، جاده سازی، آبرسانی و .... که همه آنها از جیب ایران ساخته شده است. در این زمینه نیز مخالفت با رساندن تجهیزات نظامی و موشکی به حزب الله لبنان برای ایستادگی در مقابل اسرائیل بی اساس است، اما همین ارتباط نیز می شد با جنجال و هیاهوی تبلیغاتی- سیاسی کمتری همراه باشد و به چشم اسفندیار لبنان در حوادث و رویدادهای احتمالی آینده تبدیل نشود!

در مورد فلسطین، نقش رهبر جمهوری اسلامی در تشویق و حتی تحریک برای تقسیم این کشور به دو بخش تحت حاکمیت حماس و حاکمیت جنبش آزادیبخش فلسطین یک اشتباه استراتژیک بود که به نفع اسرائیل تمام شد.

در مورد عراق و افغانستان نیز همین است. یعنی کشیده شدن عراق به جنگ شیعه و سنی و تیرگی روابط ایران با تمام کشورهای خلیج فارس و در افغانستان سیاست دو سویه میان دولت کابل و طالبان افغانستان. نشستن روی دو صندلی که سرانجام هر دو آنها از زیر پای ایران کشیده خواهد شد.

اکنون بحث بر سر این نیست که پرونده این شکست در تمام ابعاد آن باز شود، چنان که خواه نا خواه در آینده و در زمان خودش خواهد شد، بلکه بحث بر سر اینست که وی دست از سماجت در ادامه این سیاست بردارد و در جهت توجیه آن تلاش نکند. چنان که در همین بازدید روزهای گذشته خود از صنایع نظامی و در سخنرانی کوتاهی که در جمع فرماندهان سپاه کرد چنین کرد. بحث بر سر شهامت در پذیرش اشتباه است. حداقل اگر نه بصورت علنی و درحد جسارتی که آیت الله خمینی برای پایان دادن به جنگ با عراق داشت، در خفا و با عقب نشینی بی سر و صدا از این سیاست و همراهی با دولت برای بازگرداندن فضای عمومی و سیاسی کشور به سالهای پیش از این سیاست. یعنی جمع کردن فضای امنیتی، کوتاه کردن دست سازمان اطلاعات سپاه از دخالت در تمام امور مملکتی بمانند ساواک دوران شاه و نظمیه دوران رضاشاه، باز کردن در زندان ها به روی زندانیان سیاسی که در عمل منتقدان سیاست های اتمی و نظامی وی بودند، برداشتن دست خود از پشت شبکه مداحانی که معلوم نیست در یک چرخش سیاسی به کدام طرف خواهند چرخید. مانند شعبان جعفری ها که مدافع آیت الله کاشانی بودند و مدافع شاه در کودتای 28 مرداد شدند. کوتاه کردن دست شورای نگهبان و حزب 600 هزار نفره و مزد بگیر آن از دخالت در انتخابات مجلسین آینده و دخالت در حوزه های رای گیری، قبول اصلاحات در قوه قضائیه و بیرون آوردن آن از انحصار یک طرز تفکر مذهبی. قطع پیوند سپاه با قوه قضائیه و قوه مقننه، ضابطه مند کردن درجات نظامی و فرماندهی ها در سپاه و دهها اقدام دیگر که همه آنها در چارچوب تغییر سیاست شکست خورده نظامی عملی و ضروری است.

شاید ایشان هنوز امیدوار به نجات سیاست نظامی- اتمی خود و ادامه آن باشد. در اینصورت باید به او توصیه کرد کمی تاریخ سلاطین ایران را مطالعه کند!

پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  45    25 اردیبهشت ماه 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت