خاطرات عبدالله ارگانی فرار بزرگ رهبران حزب توده ایران از زندان شاه |
در سالهای پس از انقلاب 57 کتاب خاطرات بسيار منتشر شده است. هم در داخل کشور و هم در خارج از کشور. در جمع اين کتاب ها، شايد خاطرات کم حجم عبدالله ارگانی، يکی از خواندنی ترين خاطرات در ميان اين مجموعه باشد. هم به دليل صداقتی که در نقل يادمانده هايش به کار برده و هم موضوعی که خاطرات او بر محور آن متمرکز است: ترور ناموفق شاه در سال 1327. تروری که حزب توده، سپهبد رزم آراء، انگلستان و حتی شاهپور عليرضا برادر تنی شاه نيز متهم به دست داشتن در آن بودند و همچنان هستند. هستند، زيرا جزئيات اين ترور با کشته شدن "ناصرفخرآئی" در محل ترور همراه با او به دل خاک رفت. آنچه مسلم است و حتی کيانوری نيز در کتاب خاطرات خود گفته و ارگانی با جزئيات بيشتر شرح داده، از مسئله ترور شاه – حداقل، نه در روز 15 بهمن 1327- کيانوری و يکی دو تن ديگر از رهبران وقت حزب توده با اطلاع بوده اند. ارگانی دوست نزديک ناصر فخرآئی عامل ترور شاه بود و خود از کادرهای مورد اعتماد رهبری وقت حزب توده. در عين حال، ناصر فخرآئی با يک نشريه اسلامی نيز همکاری می کرده و کارت خبرنگاری اين نشريه را در روز ترور در جيب داشته است. رزم آراء پای خود را از آن ترور بيرون می کشد، اما شاه هميشه مترصد فرصتی برای از بين بردن او بعنوان يک خطر بالقوه برای سلطنت خود بود. او يگانه افسر ارتش شاهنشاهی بود که شاه می ترسيد بساط سلطنت را جمع کرده و جمهوری را با محوريت خود اعلام کند. کاری که رضاخان در ابتدا می خواست با سلطنت قاجاریه بکند. فدائيان اسلام که نقشی در ترور شاه نداشتند، عامل و در واقع "پوشش" ترور رزم آراء توسط یک استوار ارتش شدند. 5 گلوله ناصرفخرآئی به خطا رفت و شاه زنده ماند، اما گلوله استوار ارتش شاه مستقيم به هدف خورد و سپهبد رزم آراء را در همان صحن مسجد از پای در آورد. سرگذشت این استوار ارتش را نیز عبدالله ارکانی در تحقیقات خود دنبال کرده است. بخشی ديگر از خاطرات عبدالله ارگانی در باره دوران زندان و پس از بيرون آمدن از زندان است. او که به جرم اطلاع از ترور شاه و دوستی با ناصرفخرآئی ابتدا به اعدام و سپس با يک درجه تخفيف به حبس ابد محکوم شده بود، سالها در زندان های تهران، شيراز و خارک همراه با معروف ترين شخصيت های ادبی – سياسی وقت که به نوعی با حزب توده ایران در ارتباط بودند هم بند و زندانی شد. اين فصل از خاطرات ارگانی نيز خواندنی است. حتی ارزيابی هائی که از افراد ارائه می دهد. فرار رهبران حزب توده از زندان قصر نيز بخش ديگری از خاطرات مستقيم ارگانی از آن شب فرار است. فراری که بعدا موضوع يکی از مشهور ترين فيلم های سينمائی شد. فرار رهبران حزب کمونیست پرتقال از زندان که با نقشه ای مشابه نقشه فرار رهبران حزب توده ایران از زندان شاه صورت گرفت سناریوی یک فیلم سینمایی شد. گزارشی را که می خوانيد از کتاب خاطرات عبدالله ارگانی تهيه کرده ايم. همراه با ليست رهبران حزب توده ایران که از زندان گريختند. برخی از آنها بعدها در زمان شاه تيرباران شدند- مانند خسرو روزبه- و برخی پس از بازگشت از مهاجرت – پس از انقلاب 57- در جريان قتل عام زندانيان سياسی در سال 1367 در اوين به دار کشيده شدند- مانند رفعت محمد زاده- که از نقش آفرينان اصلی جريان آن شب فرار از زندان قصر بود.
از خاطرات ارگانی بخوانيد: - ناصر فخرآئی – عامل ترور ناتمام شاه- که در دانشگاه کشته شده بود. مامورين از کجا به رابطه شما با او پی بردند؟ - فقيهی شيرازی مرا لو داد. پس از کشته شدن ناصر و کشف کارت خبرنگاری او، مامورين به سراغ فقيهی شيرازی می روند. فقيهی به مامورين می گويد: "امروز صبح وقتی در مطب بودم از پنجره ديدم که ناصر در مقابل خانه ارگانی با او سرگرم صحبت است. بعد از چند دقيقه به اتفاق هم به درون خانه رفتند." مطب فقيهی درست مقابل خانه ما بود.
دولت و دکتر اقبال نخست وزیر وقت در مجلس عنوان کرده بودند که حزب توده در ترور دست داشته است و من هم عضو حزب توده بودم لذا دادگاه که رياست آن را سرتيپ شکرالله هدايت برعهده داشت مرا به جرم مشارکت در عمليات ترور به اعدام و همچنين به جرم برنامه ريزی و طراحی ترور به حبس ابد محکوم کرد که طبق آن اشد مجازات( اعدام) بايد در مورد من اجرا می شد. اين رای در دادگاه تجديد نظر نيز ابرام شد. من در زندان درانتظار اعدام بودم. از طرف ديگر شاه که به خاطر اين ترور نافرجام به قدرت تازه ای دست يافته بود و اين تصور برايش بوجود آمده بود که رزم آرا در اين کار دست داشته است يک درجه تخفيف به من داد و حکم اعدام من به حبس ابد تبديل شد و روانه زندان شيراز شدم.
شب فرار رهبران حزب توده از زندان قصر آن شب، سران حزب با لباس وکفش به بستر رفته بودند. اين آخرين خاطره من از ياران و همرزمان قديمی ام بود. درست به خاطر نمی آورم که آيا ستوان رفعت محمد زاده افسر کشيک بيرون زندان بود و ستوان حسين قبادی رئيس بخش زندان يا بالعکس. اما می دانم که هر دوی آنان از اعضای سازمان نظامی حزب بودند. وقتی کاميون ها برای بردنشان می آيند همه ما به جز سران حزب در خواب بوديم. قبادی آهسته طوری که کسی بيدار نشود سران حزب را خبر می کند که وقت فرار است. ستوان قبادی برای حفظ صورت ظاهر نزد ساير ماموران کلاهش را عمدا در اتاق نگهبانی می گذارد تا نشانه اين باشد که قصد دارد زندانيان را در بيرون از زندان تحويل دهد و مراجعت کند. در ضمن بايد بگويم که اول قرار نبود خسرو روزه همراه آنان برود ولی با اصرار چند تن از سران تصميم می گيرند که خسرو روزبه راهم همراه خودشان ببرند. سلاح های سرهنگ تحويل گيرنده زندانيان و سربازان همراهش همگی قلابی بود. آنها سپس در دسته های 2 تا 3 نفری به خانه های امن می روند. آن که لباس سرهنگی پوشيده بود هم نظامی نبود بلکه فريدون واثق از کادرهای قديمی و مورد اعتماد حزب بود.
دستگیر شدگان پس از ترور پس از اعلام حکومت نظامی(بدنبال ترور ناکام شاه) و غیر قانونی شدن حزب توده، عده ای از سران و اعضاء حزب به شرح زیر دستگیر و بازداشت شدند: 1- دکتر مرتضی یزدی 2- دکتر حسین جودت 3- احمد قاسمی 4- اکبر شهابی 5- محمود بقراطی 6- عزیز محسنی 7- دکتر نورالدین کیانوری 8- غفور رحیمی 9- مهندس علی علوی 10- امیر عبدالملک پور 11- عبدالحسین نوشین 12- محمد علی جواهری 13- محمد شورشیان 14- بانو اختر کیانوری (همسر کامبخش) 15- ضیاء الدین الموتی 16- محمد علی شریعتی 17- صمد حکیمی 18- جواد معینی 19- علی اکبر شاندرمنی 20- محمد شهریاری 21- نوروز علی غنچه 22- احمدامیر احمدی 23- ابراهیم محضری 24- کلیا آرزومانیان 25- محمود هرمز 26- مارتین ساروخانیان 27- علی امید 28- آقابالا صابونی. |
راه توده 440 19 دی ماه 1392