راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

پرسش پاسخ کیانوری

با سر دبیر مذهبی روزنامه جوان امروز

جدال تاریخی

مذهبیون با هم

بر سر تفسیر

اسلام و قرآن

 

بخش سوم مصاحبه دبیراول حزب توده ایران در سالهای نخست انقلاب 57 "نورالدین کیانوری" را می خوانید. ما همانگونه که وعده داده بودیم، سعی کرده ایم هر بخش این مصاحبه را بر حسب موضوع منتشر کنیم. این مصاحبه بیش و پیش از آن که برای توده ایها مهم باشد، برای نسل پس از انقلاب ایران مهم است، زیرا آنها هستند که باید بدانند به چه دلیل و انگیزه و اندیشه ای حزب توده ایران از انقلاب 57 و از سیاست های آیت الله خمینی در آن سالهای اول انقلاب دفاع کرد و خط امام که حزب توده ایران آن را تدوین کرد شامل چه نکات و ماهیتی بود. در این مصاحبه، آن 5 اصلی شرح داده می شود که حزب توده ایران آن را خط امام و یا دقیق تر اگر بخواهیم بگوئیم، آرمان های انقلاب معرفی کرد و هنوز هم همین آرمان ها شناسنامه واقعی انقلاب 57 است. روی سخن به همین دلیل با نسل بعد از انقلاب است. همچنان که با گردانندگان روزنامه ها و مجلات امروز ایران است که کم اطلاع و بی اطلاع از آنچه در آن سالها گذشت، قلم بر کاغذ می گذارند.

 

پرسش: عیبی ندارد، هرجا شما خواستید، حال این بحث را دیگر تمام می کنیم و برمی گردیم سر سئوالات داخلی که یک مقدار ازش دور افتادیم. این که بعضی مواقع دیده شده در گذشته و در حال، طرفدار سمپات های حزب در عین حال که طرفدار حزبند و گرایش به حزب دارند ولی خداپرست هستند.

 

پاسخ: بله هستند. حزب توده ایران حزب سیاسی است. حزب توده ایران از ابتدا تاسیس خودش، شرطی برای پذیرش نظرگاه های فلسفی که مورد قبول حزب هست، قرار نداد. ورود به آن را محدود نکرد. نه فقط برای حزب توده ایران بلکه برای همه احزاب کمونیستی این امکان هست که افراد معتقد به مذهب اگر برنامه سیاسی حزب را بپذیرند و حاضر باشند که برای به پیروزی رسانیدن این برنامه سیاسی کمک بکنند، می توانند عضو حزب به شوند- شرط عضویت در حزب عبارتست از پذیرش برنامه سیاسی و شرکت فعال در یکی از سازمان های حزب و کمک مالی. این سه شرط هست به این ترتیب ما در داخل حزب افراد معتقد بسیار جدی داریم که به مذهب اعتقاد دارند، ما هم به عقاید آن ها کاملا احترام می گذاریم و هیچ گونه مانعی هم در این زمینه نمی بینیم.

 

سئوال: من سئوالم را برمی گردانم به گفته خود شما که وقتی سوسیالیسم علمی را نگاه کنید بر پایه یک سری عقایدی استوار می شود که این عقاید بالاخره دیر یا زود با مذهب یعنی اصل خداپرستی و اصل این که یک چیز ماوراء الطبیعه وجود دارد یا خیلی چیزهای دیگر. در این زمینه می شود رویش بحث کرد- بالاخره در یک جا به تضاد می افتد.

 

پاسخ: ببینید ما انواع تضاد داریم. تضادهای آشتی پذیر داریم، تضادهای آشتی ناپذیر داریم، تضادهای مختلف داریم که جامعه سوسیالیستی الان 63 سال از عمرش می گذرد. چرا این واقعیت را ما نگاه نمی کنیم؟ چرا هی می رویم توی افکار و مسائل مجرد؟ در جامعه کسانی که معتقد هستند به مذهب با کسانی که طرفدار سوسیالیسم علمی هستند هر دو برای ساختمان یک جامعه کار می کنند، با همدیگر همزیستی دارند و شکم همدیگر را هم پاره نمی کنند. با هم بحث می کنند در باره اعتقادات شان ولی در یک مسائلی با هم معتقد هستند که مثلا سرمایه دار نباشد- ربا نباشد- سود نباشد- استثمار نباشد- غارت نباشد. جامعه را پیش به بریم، رشد بدهیم- تولید اجتماعی را رشد بدهیم. در این همه مسائل مربوط به این دنیا ما با همدیگر موافقیم، حتی امام خمینی در یکی دو تا از گفته هایشان گفتند که اگر سیاسی هستید و مذهبی هم نیستید، ولی در مبارزه علیه امپریالیسم با همدیگر متحد بشوید. این یک واقعیت تاریخی است. 63 سال یعنی چندین نسل از آن گذشته است، ما چه دعوایی داریم که در این جا بگوییم. وقتی که انقلاب اکتبر شده بود از این کمونیست های چپ گرا و طرفداران انقلاب مافوق و ماورای کمونیستی شروع کردند به این که در کلیساها زنگ ها را بکشند پایین و بشکنند- لنین به آن ها با شور پیام می دهد که آقا زنگ مفرغی شکستنش آسان است- شما آن میلیون ها زنگ را که در قلب این مردم زحمتکش می زند که دیگر نمی توانید با چکش بشکنید. راهش عبارت است از بحث ما بین مذهبی ها و سوسیالیست ها طرفدار سوسیالیسم علمی مبتکر این مسئله هستند که آقا اختلاف نظر در مسائل مربوط به ماورای طبیعی را به گذاریم به یک بحث سالم. با همدیگر بحث کنیم- ببینیم امروز و فردا چه کار مشترکی می توانیم انجام دهیم. سرمایه داری و محافل ارتجاعی، مالکین بزرگ، غارتگران، برعکس می خواهند فقط دائما این عامل را به عنوان عامل اختلاف بیندازند. برای این که نگذارند که کارگران یک کارخانه، به روستائیان یک ده، آموزگاران یک مدرسه سر مسائلی که مربوط به از بین بردن سرمایه داری و از بین بردن مالکیت بزرگ و از بین بردن استثمار با همدیگر متحد به شوند و با کمال تاسف موفقیت هم دارند. یکی از شیوه های اصلی و پیروزی های بزرگ امپریالیسم و ارتجاع جهانی این هست که هنوز از این کم آگاهی توده ها بهره می گیرد و دائما این تخم نفاق را در بینشان می پاشد. ما برعکس معتقد هستیم که آقا بگذار ببینیم که آمریکا را چطور باید پایش را از ایران برید، در این (موضوع) که با هم مشترکیم که با عراق چه جوری باید رفت جنگید. چه جوری دوتائیمان می توانیم نگذاریم متجاوز عراقی بیاید در خونین شهر و آن جا را بگیرد. این آن بحثی است که ما طرفداران سوسیالیسم علمی داریم- و بدان معتقد هستیم. همین طور که در برنامه خودمان گفتیم این همکاری طرفداران اصیل سوسیالیسم علمی با اسلام انقلابی یک امر استراتژیکی یعنی طویل المدت هست و این به هیچ وجه مربوط به امروز و فردا نیست. حتی اگر یک روزی بشود که در ایران طرفداران سوسیالیسم علمی قدرت دولتی را در اختیار بگیرند برنامه ما همین است "همکاری با هواداران اسلام انقلابی" برای ساختمان جامعه سوسیالیستی- همین برنامه ای است که در تمام کشورهای سوسیالیستی پیاده شده است و هر روز عمل می شود.

 

پرسش: این موضوعی را که شما به آن اشاره کردید من فکر نمی کنم به گروه ها و احزاب غیر اسلامی برگشته باشد، یعنی خطاب به دولت و اگر اختلاف دارید باید شم سیاسی داشته باشید که خطرهای دیگری هست و قاعدتا به حزب توده برنمی گردد یا به سایر احزاب که بیایید حالا با همدیگر یک وحدتی داشته باشیم و اصولا همین جاست که باید به اول بحث برگشت که پیدایش انقلاب به خاطر همان عقاید، به خاطر همان "الله اکبرها" بود. به خاطر مسائل مذهبی بود که در مردم جوشید و بزرگ ترین عامل وحدت مردم همین ها بودند- عامل، عامل نفاق نبود، ممکن است بله من انکار نمی کنم که سرمایه دارها- یا به قول شما غارتگرهای بزرگ یا به قول من مستکبرین در هر بعدش می توانم بگویم به عنوان یک حربه هم استفاده می کنند- مسخش می کنند و مذهب را علیه مذهب قرار می دهند و همین کار را با "سوسیالیسم" هم می توانند بکنند- با "عدالت" هم می توانند بکنند- با "آزادی" هم می توانند بکنند- پس اگر از آن مرحله بیائیم بیرون و به "واقعیت" بپردازیم می بینیم که عامل پیروزی انقلاب همین مذهب بوده.

 

پاسخ: ببینید در این جا همان طور که بارها هم بحث کرده ایم، ما معتقد به این نظر شما نیستیم. ما معتقد هستیم که عامل مذهب- عامل جمع کننده فوق العاده نیرومندی بوده ولی آن باروتی که تاثیر این عامل را این قدر قوی کرده عبارت است از آن تضادهایی که در جامعه آریا مهری وجود داشته. دلیل این که چقدر این تضادها اهمیت دارد همین اختلاف هایی است که امروز در جناح مذهبی ایران پیدا شده است. همین اختلافات- الله اکبر که به جای خودش هست- همه هم معتقد هستند هم آقای بازرگان معتقد است به الله اکبر و هم آقای دکتر بهشتی- ولی ما می بینیم که دیگر کوچک ترین امکانی برای این که زبان مشترکی پیدا بکنند، ندارند، برای چی؟ برای این که در مسائل دیگری که دیگر به الله اکبر مربوط نیست، یعنی به پیاده کردن محتوای الله اکبر، در محتوی الله اکبر در مسائل مبرم و خاص و مشخص اجتماعی، که این الله اکبر در مناسبات بین زارع و مالک بزرگ یعنی چه، این الله اکبر در مناسبات صاحب کارخانه و بازاری که محتکر هست با مردم زحمتکش که نان ندارد بخورند و بایستی بایستند توی صف، این الله اکبر به طور مشخص مفهومش چیست، سر این اختلاف پیدا شده است.

 

پرسش: فکر نمی کنم سر این اختلاف بوده باشد، سر این هستش که در تاویل الله اکبر چگونه می سنجند.

 

پاسخ: همین دیگر- که آقا چه جور این الله اکبر و محتویش را در جامعه امروزی با مسائل حاد جامعه بایستی منطبق کرد.

 

پرسش: نیروهای راستین خط امام را، شما را فکر نمی کنم، شما فرضا آقای بازرگان را یک نیروی راستین و اصیل و انقلابی در خط امام بدانید

 

پاسخ: نه، ببینید ما خط امام را که نگفتیم. گفتیم که خط امام یک تعبیر خاصی از الله اکبر دارد، که ما هم پشتیبان همان هستیم.

 

پرسش: من هم همین را می خواهم توضیح بدهم. می خواهم بگویم، آن الله اکبر که پیروز شده خارج از آن الله اکبرهای دیگر است و وقتی که بحث را برخود واژه به صورت مجرد می خواهیم بررسی بکنیم- کاری که شما می کنید، آیا سر "سوسیالیسم" هم همین طور است یا نه؟ فرضا شما نگاه بکنید بعد از لنین تمام آن کسانی که سردمداران روسیه شوروی بودند یا ترور شدند یا تبعید شدند یا این که به صورت خیلی مرموزی به قتل رسیدند. خوب این اختلاف آن ها فکر می کنید برسر چی بوده؟ این همه جا می شود این سوء استفاده را کرد.

 

پاسخ: نه سوء استفاده نیست- ما نمی گوییم سوء استفاده است- حرف ما سر بیان مشخص و اجتماعی کلیاتی است که پذیرفته ایم.

 

پرسش: در روسیه شوروی براساس همان مثالی که در ایران می گویند یعنی مالک و زارع کدام سوسیالیسم حرفی را که لنین زد بهش ترتیب اثر داده شد یا تروتسکی مگر جفتشان واقعا باهم همکار نبودند.

 

پاسخ: نه، ببینید، نظر تروتسکی بعد از انقلاب به کلی چیز دیگری بود. تروتسکی در مسئله این که استثمار در سوسیالیسم باید از بین برود، اختلاف نظری پیدا نکرد، در این باره که آیا می توانیم سوسیالیسم را در روسیه بسازیم یا نمی توانیم اختلاف داشت. یعنی چه؟ یعنی عین اختلافی که آقای بازرگان دارد که آیا می شود علیه امپریالیسم مبارزه کرد یا نمی شود. این دعوا از اول هم بوده است. آقای بازرگان معتقد است که امپریالیسم آمریکا پلنگ وحشتناکی است که نباید نزدیک دمش رفت. این جمله خودش هست که ما نه فقط نزدیک دمش رفتیم، بلکه پا گذاشتیم روی دم این پلنگ وحشتناک.

 

پرسش: پس شما حرف مرا تایید می کنید؟ 

 

پاسخ: نه این تایید نیست. ما معتقد هستیم که تناقضات اجتماعی، تضادهای اجتماعی، آن باروت اصلی تحولات اجتماعی است. این عقیده ماست. شما روی عقیده خودتان به مانید.

 

- نه، من عقیده ام...

 

- عقیده ما این است که مردم ایران، اکثریت همه آن ها که ذکر کردم، با مفاهیم مختلف زیر شعار الله اکبر یک وحدت پیدا کردند. آقای بازرگان الله اکبری که می گفت صادقانه معتقد بود که ساواک برود- شاه هم بماند بد نیست- ولی بگذارید ما ملیون بیاییم و کار را ما دستمان بگیریم. ساواک برود و غارت امپریالیسم به آن شکل برود ولی ما مناسباتمان را داشته باشیم- ارتش ما هم دستش باشد. جلوی کمونیسم را هم بگیرد با تمام نظریاتی که یک بورژوای لیبرال ایران دارد. این یک جور الله اکبر است. دهقانی که پدرش را مالک در آورده بود الله اکبر را این طور می فهمید که اگر این پیروز به شود مالک بزرگ از این جا خواهد رفت و زمینی را که نسل هاست آرزویم است به من می رسد، کارگر شلاق آن سرهنگ بی شرف ساواکی که پدرش را در می آورد، آن را می دید و بچه اش که دوا نداشت، او از الله اکبر این را می فهمید. در یک لحظه معینی تمام این مفاهیم با همدیگر وحدت کردند- ولی هر کس از آن الله اکبر یک چیزی می فهمید- و به همین علت پس از این که آن مسئله اولیه تمام شد- شاه رفت هر که شروع کرد که تعبیر خودش را از الله اکبر به جامعه حاکم بکند- بورژوازی لیبرال- بازاری ها که با غارت بی بند و بار، در عرض 2 سال بیشتر از 15 سال درآمد دارند، از الله اکبر این را می فهمند. کارگر و دهقان یک چیز دیگر می فهمد- آن کوخ نشین ته شهر که در کثافت می قلتد، یک چیز دیگر می فهمد- ما این مفاهیم را مورد بحث قرار می دهیم می گوییم آن چیزی که توی فکر مردم مختلف- قشرهای مختلف بوده از این الله اکبری که همه را متحد کرده است متفاوت است- به این جهت است که ما تحلیل خودمان را در این زمینه داریم و به همین علت هم روی همین تکرار می کنیم که الان مفهوم الله اکبر امام خمینی عبارت است از آن پنج عنصری که ما فهمیده ایم ازش-

1- مبارزه قاطع- پی گیر- آشتی ناپذیر با امپریالیسم-

2- مبارزه قاطع و آشتی ناپذیر با استبداد سلطنتی،

3- مبارزه برای دگرگونی های اجتماعی به سود محرومان و مستضعفان- به سود کارگران و دهقانان و پیشه وران و روشنفکران زحمتکش-

4- مبارزه برای آزادی برای مردمی به به خواهند به این هدف ها نزدیک به شوند.

5- اتحاد همه نیروهایی که برای این هدف ها حاضر هستند مبارزه کنند. همان طور که در روزهای قبل از انقلاب برای این هدف ها زیر شعار مشترک الله اکبر متحد شده بودند. ما این محتوی، با این تعبیر که امام خمینی می گوید موافقم. اگر یکی بیاید بگوید که آقا مفهوم الله اکبر این است که من بیایم با آمریکا بسازم، همان به روزش می آید که به روز آقای یزدی و آقای بازرگان و کابینه موقت آمد. به این ترتیب است که آن چه که ما برایش اهمیت قائل هستیم، محتوی تاویل امام خمینی است. شما اسمش را بگذارید، لغتش را استعمال بکنید- تاویل امام خمینی تعبیر مشخص اجتماعی زندگی امروزه جامعه ایران است از آن شعار که دارای تاثیر خیلی بزرگی در انقلاب ایران بوده است.

 

 

 

 

 

 

                        راه توده  480     15 آبانماه 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت