راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

مرور تاریخ ایران

از انقلاب مشروطه تا انقلاب 57

مصدق با دم عقرب بازی کرد

اما سر عقرب را به سنگ نکوبید!

 

 

اگر سال 1320 را سال داغ خبرهای داخلی و خارجی بدانیم – سقوط رضا شاه و جنگ دوم جهانی- سال 1332 پر خبر ترین سال از نظر اخبار داخلی است. تاریخی ترین کودتای نظامی در مرداد همین سال در ایران بوقوع پیوست. کودتائی که نتایج آن روی تمامی تحولات معاصر ایران تاثیر گذاشت. حتی می توان گفت نه تنها انقلاب 57 از دل آن بیرون آمد، بلکه رویدادهای بیش از سه دهه جمهوری اسلامی نیز به نوعی متاثر از آن بوده است. اختلاف روحانیون و مذهبیون که در شمایل اختلاف آیت الله کاشانی و دکتر مصدق خود را نشان می داد، با حمایت کاشانی از کودتاچی ها به زخمی عمیق میان ملیون و روحانیون تبدیل شد. همچنان که روحانیون معتقدند مصدق و ملیون در سالهای منجر به کودتای 28 مرداد روحانیون را از دولت و حکومت کنار گذاشتند و موجب اختلاف شدند. چه آنها راست بگویند و یا اینها، یک نکته واقعیت است و آن اینکه اختلاف کاشانی و مصدق بسود شاه و ارتش تمام شد. در این میان بودند کسانی در کنار مصدق و همچنین در کنار کاشانی که آتش بیار اختلافات شدند. برخی مامور بودند و برخی جاه طلب. امثال سید مهدی میراشرافی که در کنار آیت الله کاشانی جای گرفته بود و روزنامه "آتش" را منتشر می کرد، همان نقشی را داشت که حسین شریعتمداری در جمهوری اسلامی دارد. حسین مکی که بعدها کارگزار شرکت های بزرگ نفتی انگلیس از آب در آمد در کابینه مصدق و از اعضای جبهه ملی بود و با کاشانی نیز ارتباط داشت و سرانجام نیز از مصدق جدا شده و به کاشانی پیوست. مظفر بقائی مرد چند چهره ای که هم با مصدق بود و هم با کاشانی و هم با ارتش و هم با شاه، هم دم از آزادی می زد و هم دستش به ترور و قتل آلوده بود. اینها و بسیاری دیگر که برخی از آنها در لباس ارتش هم بودند، همگی نقش آفرین حوادث منجر به کودتای 28 مرداد شدند. شاه از 9 اسفند 1331 خیال قتل مصدق را داشت. همان کاری که سپهبد رزم آراء کرد. در 9 اسفند نتوانست مصدق را به تله بیاندازد، اما دست از توطئه نکشید. مصدق از 9 اسفند 1331 تا 28 مرداد 1332 در خواب و خیال و رویا فرو رفت. اختیاراتی برای نظارت بر ارتش از شاه گرفت و چند ده سرهنگ و سرتیپ ارتش را بازنشسته کرد، اما غافل از آن که آنها در کانون بازنشستگان ارتش جمع می شوند و سازماندهی کودتا را آغاز می کنند. او با دم عقرب بازی کرد، به جای آن که سر عقرب را با سنگ بکوبد. همین غفلت و خوش خیالی روز 25 مرداد تکرار شد. 25 مرداد زاهدی با کمک انگلیس و امریکا دست به کودتا زد اما شماری از کودتاچیان همان شب در خانه مصدق بازداشت شدند و کودتا شکست خورد. مصدق به جای گسترش دستگیری نظامی های مرتبط با کودتا، اعلام حکومت نظامی و تشکیل یک ستاد ضد کودتا و بسیج مردم برای دفاع از دولت، بازداشت شدگان را برای بازجوئی فرستاد! او میدانست که سرلشگر زاهدی سر دسته کودتاچیان است اما با این تصور که "انشاء الله گربه است" مردم را در جریان جزئیات کودتا و فراخواندن مردم به دستگیری کودتاچیان فراری نگذاشت. نزدیک ترین یاران مصدق به جای کشف و سرکوب بقیه شبکه کودتا و رسیدن به سر نخ اصلی یعنی زاهدی و رابطین انگلیسی و امریکائی کودتا که در تهران بودند، دل خود را به شعار و مقاله نویسی در روزنامه ها خوش کردند. شعار جمهوری دادند، شاه را فراری و معزول اعلام داشتند و .... درحالیکه ارتش آماده کودتائی خونین می شد. دولت بجای انتقال نظامی های بازنشسته به زندان و تغییر مدیریت زندان و سپردن آن بدست افسران ملی و اعزام افسران ملی به پادگان های نظامی و در اختیار گرفتن سکان ارتش از پائین کشیده شدن مجسمه های شاه ابراز خوشحالی می کردند. مصدق به جای آنکه برود در ایستگاه رادیو مستقر شود و آنجا را ستاد خود کند، آن را برای نظامی ها گذاشت و در خانه اش نشست. تمام ژنرال هائی که او بازنشسته کرده بود، بلافاصله پس از کودتای 28 مرداد با درجات بالاتر به خدمت فراخوانده شدند و دولت و ارتش را دراختیار گرفتند و برای مصدق و ملیون دادگاه تشکیل دادند.

با آنکه مصدق و ملیون دولت را دراختیار داشتند و نه حزب توده ایران، اما این نیز واقعیت است که حزب توده ایران نیز پس از سرکوب مرحله اول کودتا در 25 مرداد، دچار خوش خیالی و رخوت شد. روز 28 مرداد رهبری حزب نیز به خود آمد و از مصدق خواست تا اعلامیه بدهد و مردم را به خیابان و مقاومت فرا بخواند اما مصدق چنین نکرد و حزب نیز زمینگیر ماند. شک نیست که در روز 28 مرداد هم ملیون و هم حزب توده ایران  غافلگیر شدند درحالیکه کودتاچی ها سازماندهی شده وارد عمل شدند، نه دولت و نه حزب چنین آمادگی را نه داشتند و نه از پیش تدارک آن را دیده بودند.

هراندازه مصدق در پیگرد و زندانی کردن ژنرال های شاه خوش خیالی به خرج داده و غفلت کرده بود، کودتاچی ها مصمم و با عزمی راسخ از بعد از ظهر 28 مرداد دستگیری ها را شروع کردند، مطبوعات را بستند، رادیو را بدست گرفتند و ... روزی که رئیس شهربانی متمایل به ملیون و مصدق را سه ژنرال شاه به کمک مظفربقائی ربودند و به قتل رساندند، مصدق باید میدانست شاه و ارتش خیال شوخی ندارند. همچنان که انگلیس و امریکا خیال شوخی نداشتند. آنها خطر حزب توده ایران را بزرگ جلوه میدادند و مصدق را از نزدیکی به حزب می ترساندند. آنها از گرفتن قدرت بدست حزب توده وحشت نداشتند زیرا میدانستند چنین اتفاقی نه می افتد و نه خیال آن وجود دارد، بلکه از سازماندهی حزب و حمایتش از دولت مصدق وحشت داشتند. شکست کودتای 25 مرداد که سازمان نظامی حزب توده ایران در آن نقش اصلی را داشت، خطر نزدیکی حزب و مصدق و ناتوانی در برکناری مصدق بدلیل این ارتباط را بیشتر احساس کردند. آیت الله کاشانی در جریان کودتای سرلشگر زاهدی بود، آنچنان که نامه به مصدق نوشت و آن را گوشزد کرد، اما به مصدق توصیه کرد برای جلوگیری از کودتا کنار برود! و این در واقع پیام کودتاچی ها به مصدق از قلم آیت الله کاشانی.

ما بدلیل اهمیت رویدادهای سال 1332، این سال را به دو نیمه تقسیم کرده ایم. فروردین تا مرداد 1332 و سپس از شهریور تا اسفند. هیچ تحلیلی بدون اطلاع از وقایع بی تفسیر ممکن نیست. یعنی ابتدا باید اخبار را دانست و سپس آن ها را به هم وصل کرد و به نتیجه تحلیلی رسید. به همین دلیل همچنان که تاکنون بارها توصیه کرده ایم، اخباری که در "مرور رویدادهای ایران از انقلاب مشروط تا انقلاب 57" در دوجلد جمع آوری شده و ما بتدریج آن را منتشر می کنیم بخوانید. ما صرفا برای جلب توجه و دقت بیشتر برخی اسامی را به رنگ قرمز در این متن منتشر کرده ایم.

 

 

فروردین ماه

 

1 – دالس وزیر خارجه امریکا اعلام کرد فعلا امریکا پیشنهاد دیگری برای حل مسئله نفت ایران ندارد. این اظهار نظر تاثیر بسیاری در محافل سیاسی ایران نمود و معلوم داشت سیاست حکومت جمهوری خواه امریکا با دولت انگلستان همساز گشته است.

2 – در شیراز بین طرفداران مصدق و دسته های دیگر سیاسی نزاع سختی در گرفت. عده ای مقتول و مجروح شدند. مردم اداره اصل 4 را غارت نمودند.

3 – دکتر مصدق نخست وزیر پیامی از رادیو به مردم ایران فرستاد و از ماجرای 9 اسفند پرده برداشت و صریحا اعلام کرد شاه حق مداخله در امور کشور را ندارد. (9 اسفند شاه در یک توطئه از پیش سازمان داده شد اعلام کرد می خواهد برود سفر به خارج. مصدق برای خداحافظی به کاخ احضار شد و سپس اوباش و افسرانی که بدستور مصدق بازنشسته شده بودند به بهانه جلوگیری از خروج شاه از کشور مقابل کاخ جمع شدند تا مصدق را هنگام خروج از کاخ بکشند. این افسران همگی بعد از کودتای 28 مرداد به خدمت بازگردانده شده و به پاس نقشی که در کودتا داشتند به درجات بالای نظامی رسیدند!)

4 – در دزفول بین طرفداران و مخالفین دولت نزاع خونینی دست داد و عده ای مقتول و مجروح شدند.

5 – ابوالقاسم بختیاری که چند ماه در حال طغیان بود در جنگ با قوای دولتی شکست خورده تسلیم شد. از طرف دولت سرهنگ تیمور بختیار فرمانده تیپ 3 کوهستانی تهران با دو گردان برای مقابله با ابوالقاسم خان به اصفهان رفت.

 

اردیبهشت ماه

 

1 – سرتیپ محمود افشار طوس رئیس شهربانی کل کشور مفقود شد.

2 – حسین علاء وزیر دربار طبق نظر دکتر مصدق از سمت خود کناره گیری کرد.

3 – در رابطه با مفقود شدن رئیس شهربانی چهار نفر از امراء بازنشسته ارتش به این شرح: سرتیپ دکتر منزه، سرتیپ علی اصغر مزینی، سرتیپ بایندر، سرتیپ نصرالله زاهدی بازداشت شدند.

4 – جسد افشار طوس رئیس شهربانی در تپه های لشگرک واقع در شمال تهران (غاز "تلو") کشف شد.

5 – فرمانداری نظامی طی اعلامیه ای اطلاع داد که رئیس شهربانی به وسیله چند تن از افسران بازنشسته و مخالفین دولت به قتل رسیده و دکتر مظفر بقائی و سرلشگر زاهدی در این جنایت دست داشته اند.

6 – فرمانداری نظامی سرلشگر زاهدی را احضار کرد.

7 – به دستور دکتر مصدق، شاه کلیه املاک پهلوی را به دولت واگذار کرد و دولت قبول نمود از بابت منافع املاک سالیانه 60 میلیون ریال به سازمان شاهنشاهی پرداخت نماید.

8 – عبدالعلی لطفی وزیر دادگستری طی نامه ای خطاب به مجلس شورای ملی اظهار داشت که مطابق گزارش وزارت دفاع ملی و اسناد و مدارک متقن که منضم به نامه است دکتر مظفر بقائی کرمانی متهم به معاونت در قتل رئیس شهربانی می باشد و تقاضای سلب مصونیت او را کرد.

 

خرداد ماه

 

1 – در جلسه امروز مجلس شورای ملی بین موافقین و مخالفین دولت ابتدا مشاجره لفظی، بعد زد و خورد شدیدی صورت گرفت.

2 – کمیسیون دادگستری مجلس شورای ملی عین پرونده دکتر مظفر بقائی را از دادگستری درخواست نمود.

3 – موافقت نامه جدید بازرگانی بین ایران و شوروی امضاء شد. مصدق خواستار استرداد 20 تن طلای ایران توسط شوروی شد.

4 – محاکمه متهمین حادثه نهم اسفند در سالن شهربانی آغاز شد و در نتیجه تظاهرات شدید تماشاچیان جلسات سری شد.

5 – محاکمه متهمین حادثه نهم اسفند در اثر سر و صدای متهمین و وکلای آنها علنی گردید.

 

تیر ماه

 

1 – دکتر مصدق در ملاقات با اعضای فراکسیون های مجلس گفت که کاری نباید کرد که مجلس تعطیل شود.

2 – سازمان جدید دادسرا و دادگاههای نظامی به تصویب نخست وزیر رسید.

3 – انتخاب رئیس مجلس شورای ملی امروز انجام گرفت، دکتر شایگان به نفع دکتر معظمی کنار رفت و در نتیجه دکتر عبدالله معظمی با 41 رای رئیس مجلس شد. آیت الله کاشانی 31 رأی داشت.

4 – دادگاه نظامی قرار صلاحیت خود را درباره رسیدگی به اتهام متهمین واقعه نهم اسفند اعلام داشت و در جلسه ادعا نامه دادستان خوانده شد.

5 – بیست و هفت نفر از نمایندگان عضو فراکسیون نهضت ملی دستجمعی از وکالت استعفا دادند.

6 – 25 نفر دیگر از نمایندگان مجلس شورای ملی به تبعیت از نمایندگان عضو فراکسیون نهضت ملی استعفا دادند و با این ترتیب عمر مجلس هفدهم به پایان رسید.

7 – کرمیت روزولت از طریق مرز عراق وارد تهران شد و در مخفیگاه با زاهدی ملاقات کرد.

8 – به دستور نخست وزیر روز 30 تیر تعطیل عمومی اعلام شد.

9 – سرلشگر زاهدی با وساطت دکتر معظمی از تحصن مجلس خارج و مخفی شد.

10 – به مناسبت روز سی تیر نخست وزیر پیام فرستاد و بعد از ظهر به آرامگاه شهداء رفت.

 

مرداد ماه

 

1 – اشرف پهلوی که به دستور دکتر مصدق به خارج تبعید شده بود وارد تهران شد و حامل پیامی برای برادر خود بود.

2 – ژنرال شوارتسکوف امریکائی وارد ایران گردید.

3 – اشرف پهلوی با خفت و خواری از ایران اخراج شد.

4 – مصدق ضمن یک پیام رادیوئی موضوع رفراندم درباره تعطیل مجلس هفدهم را عنوان کرد.

5 – در مسجد سلیمان زد و خوردی بین دسته های چپ و مأمورین انتظامی رخ داد و در نتیجه دو نفر کشته و سی نفر زخمی شدند.

6 – مظفر اعلم وزیر مختار ایران در عربستان به سمت سفیر کبیر ایران در عراق تعیین گردید.

7 – دالس وزیر امور خارجه امریکا از فعالیت حزب توده در ایران ابراز نگرانی نمود.

8 – در جلسه سخنرانی در منزل آیت الله کاشانی، عده ای به طرفداری کاشانی و دسته ای به حمایت از مصدق به زد و خورد پرداختند در نتیجه عده ای مجروح شدند.

9 – در تهران برای انحلال مجلس هفدهم به آراء عمومی مراجعه شد و مردم رای به انحلال مجلس دادند.

10 – آیزنهاور در یک مصاحبه مطبوعاتی از فعالیت حزب توده ایران سخن گفت و نگرانی خود را از توسعه فعالیت آنها ابراز نمود.

11 – حزب توده ایران با برگزاری میتینگ و دمونستراسیون به فعالیت همه جانبه ای دست زد و برخورد افراد حزب توده با مامورین انتظامی خونین شد.

12 – در شهرستان ها برای انحلال مجلس هفدهم به آراء عمومی (رفراندم) مراجعه شد و آراء قابل ملاحظه ای تحصیل گردید.

13 – دکتر مصدق عده زیادی از مخالفین خود را بازداشت کرد.

14 – به دستور دکتر مصدق نخست وزیر و وزیر دفاع ملی امراء زیر بازنشسته شدند: سرلشگر نصرالله مقبلی، سرلشگر عبدالله عمیدی، سرتیپ طالب بیگی، سرتیپ خلعتبری، سرتیپ معینی، سرتیپ آیرم، سرهنگ گیلانشاه، سرهنگ حقیقی و سرهنگ جمالپور.

15 – پرونده واقعه 9 اسفند به دادگاه تجدید نظر ارجاع شد.

16 – گرمای شدید در خوزستان چندین نفر را کشت.

17 – برای براندازی حکومت دکتر مصدق بامداد امروز جلسه ای در باغ مصطفی مقدم با شرکت سرتیپ گیلانشاه، سرلشگر باتمانقلیچ، سرهنگ فرزانگان، سرتیپ تقی زاده، سید ابوالحسن حائری زاده، عبدالرحمن فرامرزی و پرویز یار افشارتشکیل شد.

18 – افراد گارد شاه شب هنگام مهندس زیرک زاده، مهندس حق شناس وزیر راه را بازداشت کردند.

19 – ساعت 2 بامداد سرهنگ نصیری فرمانده گارد شاه فرمان عزل دکتر مصدق را در منزل به وی ابلاغ و رسید دریافت کرد و پس از چند لحظه توقیف شد.

20 – دولت طی اعلامیه ای وقوع یک کودتای نظامی در تهران و خنثی شدن آن را اعلام نمود.

21 – شاه به اتفاق ثریا از رامسر با هواپیمای اختصاصی به خلبانی سرگرد خاتم به بغداد رفت.

22 – دکتر فاطمی وزیر امور خارجه به تمام سفراء و وزرای مختار و کاردان ایران در خارج اعلام کرد شاه از سلطنت مخلوع است و نباید مورد استقبال قرار گیرد.

23 – زاهدی توسط فرمانداری نظامی احضار شد.

24 – دکتر مصدق اعلامیه انحلال مجلس شورای ملی را انتشار داد.

25 – دکتر مظفر بقائی و علی زهری و عده ای از نمایندگان غیر مستعفی مجلس بازداشت شدند.

26 – عده زیادی از افسران به اتهام مشارکت در کودتا بازداشت شدند. باتمانقلیچ، نصیری، زند کریمی و اسکندر آزموده جزء بازداشت شدگان بودند.

27 – لشگر گارد خلع سلاح شد.

28 – شاه وارد بغداد شد و به طور غیر رسمی از طرف ملک فیصل پذیرائی گردید. مظفر اعلم وزیر مختار در عراق بر خلاف توصیه نوری سعید نخست وزیر عراق از استقبال و ملاقات شاه خودداری کرد.

29 – عکس های شاه و ثریا از ادارات و سازمان ها جمع آوری گردید.

30 – مجسمه های محمد رضا شاه و رضا شاه در تهران و شهرستان ها پائین کشیده شد.

31 – افراد حزب توده نام خیابان های تهران را تغییر دادند.

32 – ابوالقاسم امینی کفیل وزارت دربار و سلیمان بهبودی رئیس تشریفات و هیراد رئیس دفتر مخصوص و سایر درباریان بازداشت شدند.

33 – سرتیپ ریاحی طی مصاحبه ای از کودتا پرده برداشت و فرار شاه را استعفا تلقی نمود.

34 – بعد از ظهر امروز میتینگ بزرگی در میدان بهارستان درباره فرار شاه تشکیل شد، دکتر فاطمی در این میتینگ خواستار لغو نظام سلطنتی ایران شد. دکتر شایگان در همین گرد هم آئی گفت تحفه ای که می بایستی به ایران بیاید به بغداد رفت.

35 – تمام روزنامه های حزب توده ایران خواستار لغو نظام سلطنتی شدند.

36 – دکتر فاطمی در روزنامه باختر امروز شدیدترین حملات را به شاه و خانواده سلطنتی نمود.

37 – دکتر فاطمی وزیر امور خارجه کاخ های سلطنتی را مهر و موم کرد.

38 – عده زیادی از افسران شهربانی بازنشسته شدند.

39 – طبق دستور دکتر مصدق، ستاد ارتش طی بخشنامه ای نام شاه را از دعای صبحگاهی و شامگاهی واحدهای نظامی حذف کرد.

40 – اردشیر زاهدی در خارج از شهر اصفهان با سرهنگ امیرقلی ضرغام معاون لشگر اصفهان ملاقات نمود و از وی خواست در صورت لزوم برای کودتا قوای خود را به تهران حرکت دهد. ضرغام به زاهدی پاسخ مثبت داد.

41 – سرهنگ فرزانگان از طرف سرلشگر زاهدی در کرمانشاه با سرهنگ تیمور بختیار فرمانده تیپ ملاقات و مذاکره کرد و از وی خواست برای تصرف تهران و ساقط کردن مصدق با تیپ کرمانشاه به تهران حرکت کند. بختیار بلافاصله به تیپ آماده باش داد.

42 – امینی وزیر دربار از زندان نامه تضرع آمیزی به مصدق نوشت و تقاضای استخلاص از زندان نمود. امینی در این نامه شاه را (پسره) خطاب کرده بود.

43 – آیت الله کاشانی طی نامه ای به مصدق تذکر داد وقوع یک کودتا در تهران توسط زاهدی حتمی است، بهتر است با دیپلماسی کنار بروید، مصدق به این نامه پاسخ داد مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم.

44 – ابوالقاسم امیری وزیر دربار از زندان آزاد شد.

45 – هندرسن سفیر امریکا که مدتی به مسافرت رفته بود به تهران بازگشت و با مصدق ملاقات نمود.

46 – جرائد حزب توده خواستار برقراری جمهوری دموکراتیک شدند.

47 – سرهنگ اشرفی فرماندار نظامی از کار برکنار شد و سرتیپ محمد دفتری جانشین او شد.

48 – سرتیپ دفتری ریاست شهربانی را نیز به دست گرفت.

49 – از بامداد امروز تظاهرات در تهران تغییر شکل داد. نظامیان از فرمان تخست وزیر سرپیچی کردند و به مردم پیوستند. زد و خورد بین موافقین و مخالفین مصدق و شاه شدت گرفت. نظامیان با کامیون ها به نفع شاه شعار سر دادند.

50 – روزنامه های باختر امروز، کشور و شورش به آتش کشیده شدند.

51 – بشیر فرهمند رئیس اداره تبلیغات در خیابان کاخ توسط عده ای بشدت مضروب و مجروح شدند.

52 – سرگرد سخائی رئیس شهربانی کرمان توسط عده ای از اعضاء حزب زحمتکشان در شهر کرمان بوضع فجیعی به قتل رسید.

53 – بعد از ظهر امروز اداره رادیو به دست کودتاچیان افتاد، فرمان نخست وزیری زاهدی از رادیو خوانده شد. سرلشگر زاهدی و میر اشرافی سقوط حکومت مصدق را اعلام کردند.

54 – سرلشگر زاهدی شهربانی را مرکز کار خود قرار داد.

55 – مخالفین مصدق و نظامیان به خانه او یورش بردند و بین محافظین منزل مصدق به فرماندهی سرهنگ ممتاز و مهاجمین زد و خورد مسلحانه آغاز شد. ساعت ها این جنگ ادامه داشت و عده زیادی مقتول و مجروح شدند، سرانجام محافظین خانه مصدق تسلیم شدند.

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  467   16 مرداد ماه 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت