راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

دکتر فاطمی
یگانه یار مصدق
که تیرباران شد!

یادداشت های دکتر حسین فاطمی در مخفیگاه را از این شماره و به مناسبت سالگرد کودتای 28 مرداد آغاز کرده ایم. کودتای 28 مرداد در تاریخ معاصر ایران رویدادی نیست که مشمول مرور زمان شود. تمام رویدادهای مهم سیاسی پس از این کودتا تا همین امروز که در آن هستیم به نوعی مرتبط است به آن کودتا. تقلید از آن کودتا را در سال 88 و علیه نتیجه انتخابات ریاست جمهوری دیدیم، وحشت از تکرار کودتائی مشابه بر تمام سالهای اول انقلاب 57 سایه افکنده بود، سفارت امریکا در ایران در نتیجه همین کودتا اشغال شد و هنوز مناسبات با امریکا قطع است. دهها و دهها نمونه را می توان بعنوان دلیل ارتباط رویدادهای 35 سال گذشته پس از انقلاب و سالهای پیش از انقلاب با کودتای 28 مرداد بر شمرد و تردید نداریم که حوادث آینده ایران نیز به نوعی با این واقعه مرتبط خواهند بود.
نگاهی به زندگی سیاسی دکتر فاطمی که یگانه قربانی تیرباران شده کودتای 28 مرداد از میان یاران دکتر مصدق بود را در ادامه می خوانید.

سید حسین فاطمى، وزیرامور خارجه دولت محمد مصدق (مصدق از سال ١٣٣٠ تا 28 مرداد ۱۳۳۲ نخست وزیر بود) مدیر مسئول روزنامه «باختر امروز» نیز بود.
در فرانسه تحصیل کرده و دکتراى حقوق گرفته بود و به گفته مصدق فاطمی مبتکر ملى کردن صنعت نفت ایران بود. شاه بسیار تلاش کرد بین فاطمی و مصدق اختلاف ایجاد کند تا از آب گل آلود ماهی بگیرد اما موفق نشد. کاری که با بقائی و مکی (دو تن دیگر از یاران مصدق) کرد و به موفقیت هم رسید و آنها را در برابر مصدق قرار داد.
فاطمى در کودتاى ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ موقتاً بازداشت شد و در پى شکست این کودتا آزاد شد و در فاصله 26 تا 28 مرداد از شعار "جمهوری" رسما به دفاع برخاست و تندترین حملات را به دربار و شخص شاه کرد.
بعد از کودتای ۲۸ مرداد مخفى شد و 40 روز بعد از مخفیگاهی که در آن احساس امنیت نمی کرد به خانه ای که دراختیار حزب توده ایران بود منتقل شد و تا ششم اسفند ۱۳۳۲ که دستگیر شد در این خانه زندگی می کرد. او براثر یک بی احتیاطی که خودش مرتکب شده بود "لوُ" رفت و به دام افتاد. یک روز از اتاق به حیاط خانه می آید و همسایه او را می بیند و به فرمانداری نظامی اطلاع میدهد. سرهنگ مولوی که از بازجوها و شکنجه گران فرمانداری نظامی پس از کودتا بود شخصا با یک تیم عملیاتی مصلح به خانه حمله و فاطمی را دستگیر کرد. او یک گروه از اوباش را به سرپرستی شعبان جعفری (معروف به "بی مخ") را هم همراه خودش آورده بود تا فاطمی را در همان محل با ضربات چاقو بکشند و کار به محاکمه نکشد، زیرا شاه پس از بازگشت به ایران گفته بود فاطمی باید کشته شود و مصدق به 3 سال زندان و حصر خانگی تا آخر عمر محکوم شود! فاطمی ١٩ آبان سال ١٣٣٣ تیرباران شد.
فاطمى پیش از کودتای 28 مرداد، هنگام یک سخنرانی هدف گلوله یکی از نوجوانان عضو فدائیان اسلام بنام "محمد مهدی عبدخدایى" قرار گرفت و تا لحظه بازداشت توسط کودتاچیان براثر عوارض آن ترور با عصا راه می رفت.
همانها که ترور نافرجان فاطمی را سازمان داده بودند و پس از انقلاب بتدریج شدند حزب الله؛ در دوران رهبری آقای خامنه ای توانستند با چند تظاهرات موضعی نام میدان فاطمیه را تبدیل کنند به میدان "جهاد" اما مردم تهران این نام را نپذیرفته و همچنان میدان فاطمی را میدان فاطمی می نامند.
فاطمی اهل نائین اصفهان بود و به همین دلیل نیز پس از انقلاب یک خیابان را مردم به نام او کردند، اما ادامه دهندگان همانها که ترتیب ترور نافرجام فاطمی را داده بودند اسم این خیابان را هم کردند خیابان "باهنر"، گرچه در اصفهان نیز مردم همچنان خیابان فاطمی را خیابان فاطمی می دانند ومی نامند.


فاطمی در بخشی از خاطراتش که قسمت اول آن را درهمین شماره راه توده می خوانید نوشت:

در مورد رضاشاه معروف است که او می توانست چندین سال کینه و بغض خود را در مورد کسی مخفی بدارد. عین همین قضاوت را در باره پسر هم می توان کرد. این صفت را به وجه شایسته ای از پدر میراث برده است. او نمی خواست مبارزه ملی معنی پیدا کند، مخصوصا چون همیشه طرفدار اشخاص ضعیف و متملق و بی شخصیت بود. از دکتر مصدق که زیر بار هر تحمیلی نمی رفت، سخت نگران بود، از همه مهم تر، آنها که کم و بیش روحیه شاه را مطالعه کرده اند خوب می دانند که یک نوع تردید و ترس طبیعی همیشه بر او غلبه دارد. از ضعف آشکار او، بیشتر از هر کس ملکه مادر و شاهدخت اشرف استفاده می کردند و وسوسه آنها نیز، در تحریک بر ضد دکتر مصدق بی نهایت موثر بود. یکی از مذاکرات چهار ساعته مصدق با شاه، عدم مداخله نظامیان در کار انتخابات بود که شاه قول و وعده صریح داد و گویا بخشنامه ای هم وزارت جنگ به فرماندهان لشکر ها کرد اما همین که انتخابات شروع شد نحوه مداخلات آنها دو صورت داشت؛ یا هرج و مرج و ناامنی را تقویت می کردند که زد و خورد شده و دولت را در اشکال بگذارند، یا مستقیما کسانی را که کوچک ترین زمینه محلی نداشتند از صندوق ها بیرون می کشیدند. نقشه کودتا از همان آغاز کار دولت مصدق وجود داشت. از چند ماه بعد از زمامداری دکتر مصدق، یک چنین نقشه ای به موازات تبلیغات شدید انگلیسی ها که در داخل و خارج شاه را از حزب توده می ترساندند، در شرف طرح و انجام بود. سرلشکر مزینی رئیس شهربانی وقت، ضمن مصاحبه ای گفت که در یک شبکه توده ای، به نام دویست هزار نفر برخورده و بدون اطلاع دکتر مصدق فشار و تضییقات به عناصر این حزب را شدت دادند.

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  469   30 مرداد ماه 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت