راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

از کتاب "عبور از بحران"

دست و پا زدن

علی امینی

در گرداب شاه

علی امینی در حالی مسئولیت نخست وزیری شاه را پذیرفت که دستگاه نظامی و امنیتی کودتا و دربار شاه، فارغ از افشاگری های مطبوعات پیش از کودتای 28 مرداد، بویژه مطبوعات حزب توده ایران غرق فساد مالی و اقتصادی شده بودند. سرهنگ بختیار که پس از کودتا بلافاصله به درجه سرتیپی و سپس سپهبدی (بالاترین درجه نظامی وقت) رسیده بود، برای خود سلطنت می کرد. سپهبد آزموده دادستان دادگاه نظامی کودتا که مصدق سند اعتراف خود او به بیسوادی اش را در دادگاه رو کرده بود و به "آیشمن" شهرت یافته بود، خود را کم از سپهبد بختیار نمی دانست. همه آنها دست در دست هم غرق فساد اخلاقی و بویژه اقتصادی شده بودند. بخشی از سرمایه داری و زمینداران بزرگ ایران هم که در کودتا به سود شاه نقش داشتند در این چپاول و غارت و فساد شریک بودند. و در راس همه آنها دربار شاه قرارداشت. امینی در چنین شرایطی که ادوارد کندی رئیس جمهور امریکا آن را شرایطی خطرناک تشخیص داده بود که سرانجامش به یک شورش و قیام ختم خواهد شد (چنان که در 15 خرداد شد) بر سر کار آمد. او آمد که ابتدا اقتصادی ویران شده را سر و سامانی بدهد. او از سوی امریکائی ها به شاه تحمیل شد و به همین دلیل از همان ابتدای کار شاه مترصد فرصت بود که او را کنار گذاشته و بار دیگر زمام امور را خود بدست گیرد و حکومت کند نه سلطنت. امینی شماری از ژنرال های شاه را بازنشسته کرد و برخی از آنها را تحویل دادگاه و زندان داد. شماری از سرمایه داران را هم به دادگاه سپرد. شاه در این میان دقیق ترین مانور را کرد. او که می خواست از شر "تاج بخش ها"ی مدعی خلاص شود، ابتدا با برکناری سپهبد بختیار رئیس سازمان امنیت طبق خواسته امینی موافقت کرد. بطور همزمان ژنرال های برکنار شده و بازنشسته شده را بسیج کرد تا ارتش را علیه امینی متحد کنند و سپس خود علیه امینی با امریکائی ها وارد مذاکره و معامله شد. در این فاصله ادوارد کندی ترور شد و لیندن جانسون معاون او جانشین وی گردید. این رویداد یک سیب رسیده ای بود که به دامن شاه افتاد. آنچه را می خوانید، آن بخش از کتاب " عبور از بحران" نوشته فرزند علی امینی "ایرج امینی" است که مربوط به دست و پا زدن های علی امینی برای عبور از محاصره نظامی ها و دربار شاه و سرمایه داران و زمینداران وابسته به دربار است. همانطور که در مقدمه شماره های گذشته نیز نوشتیم، در دورانی که امینی بر سر کار آمد، جبهه ملی دچار چپ نمائی شد و با این خیال خام که شاه بزودی امینی را کنار گذاشته و دولت را تحویل آنها خواهد داد ضرورت همکاری با او را درک نکرد و عملکرد آن به تضعیف موقعیت امینی به سود دربار شاه انجامید. پس از انقلاب 57، حتی نزدیک ترین کاربدستان دوران شاه نیز اعتراف کردند که دولت امینی آخرین شانس شاه برای اصلاحات و نجات سلطنتش بود که آن را از دست داد.  پس از این مقدمه بخش مورد نظر از کتاب "عبور از بحران" را بخوانید:

 

دکتر امینی از توطئه ها و تحریکات پشت پرده غافل نبود. او روز چهارشنبه 31 خرداد 1340، طی یک مصاحبه مطبوعاتی با خبرنگاران داخلی و خارجی کوشش کرد ابتکار عمل را از دست مخالفان گرفته و موقعیت دولت را تقویت کند. او دراین مصاحبه گفت:

 

...این روزها بار دیگر بازار شایعات خیلی گرم شده است و این بار مخالفان دولت سعی دارند در افکار مردم تشویش و نگرانی به وجود آورند... امروز که این موضوع را مطرح می کنم برای این است که ببینم در مدت 50 روز زمامداری این جانب چه وضعی به وجود آمده که موجب تشویش و نگرانی مردم شده است...

فعلا در اثر اقدامات و تدابیر دولت وضع ارز و بانک ملی طوری است که جای هیچگونه نگرانی نیست. در قسمت بودجه آقایان می دانند که خرداد و تیر از نظر وصول مالیات بدترین فصول است. مخصوصا تعهدات سابق، بار پرداخت دولت را فوق العاده مشکل کرد. معهذا ما تعهدات خود را پرداختیم. از نظر هزینه ی زندگی خود آقایان می دانند در ظرف چند ماه نمی توان نرخ را پایین آورد و اگر دولتی ادعا کند که می تواند در ظرف چند ماه نرخ ها را پایین بیاورد این کار عملی نیست... بنده خودم در دولت های سابق همیشه به مسئولین مربوط می گفتم شما کاری بکنید که نرخ ها بالا نرود... خود آقایان می خواهم انصاف بدهند در زمان تصدی دولت این جانب کدام نرخ اضافه شده است؟...

...با حذف مخارج زائد وزارتخانه ها و بیرون ریختن آن هایی که هیچ کاری نمی کردند و حقوق گزاف می گرفتند، اقدامات سودمندی شده است، ولی همین آقایان که ما حقوق گزافشان را قطع کردیم می روند ناراضی می شوند. این ها چه می گویند؟ صریحا نمی گویند چون دولت مقرری گزاف ما را قطع کرده با دولت مخالف هستیم، بلکه می گویند: بله...وضع مملکت خراب است و مردم ناراضی هستند، و از این قبیل حرف ها...

قرار بر این بود که وضع مملکت که باعث عدم رضایت مردم بود درست بشود و اقداماتی برای جلب نظر مردم و به نفع آنان انجام گیرد. همین کار را هم کردیم و طبیعی است که از این راه عده ای را با خود دشمن کردیم. هیچ دولتی که اصلاح طلب باشد نباید از این قبیل دشمنان باک داشته باشد.»

دکتر امینی درباره برنامه ی مبارزه با فساد نیز اظهار داشت:

«...اخیرا به ما ایراد می کردند که دولت در مبارزه با فساد سست شده است، تعلل می کند. باید بگویم که دولت نه تنها در این کار سست نشده، بلکه با همان شدت و علاقه مندی به این کار ادامه می دهد. منتها از طریق قانونی...»

نخست وزیر سپس اسامی 30 نفر را که «به اتهام سوءاستفاده و اخاذی بازداشت هستند» و اسامی آن ها از طرف آقای دادستان دیوان کیفر برای ایشان ارسال شده بود، قرائت کرد. در این فهرست که تماما مقامات کشوری را شامل می شد، نامی از مقامات لشکری دیده نمی شد.

شایان ذکر است وقتی که فهرست مقاماتی که به اتهام سوءاستفاده تحت تعقیب قرار گرفته بودند، خوانده شد، نعمت الله جهانبانویی، مدیر فردوسی، خطاب به دکتر امینی با طنز گفت:

...این اسامی که فرمودید، رقیه فرزند علی و نعمت فرزند اسدالله را دولت دستگیر کرد، این ها دسته  ششم و هفتم هستند و اغلبشان هم عامل طبقات بالا و وزرا و وکلا بوده اند و مردم انتظار دارند مبارزه با فساد که با دستگیری چند نفر از امرای ارتش شروع شد به همان اندازه از افراد سیویل که متجاوز به حقوق ملت هستند و خود جناب عالی آن ها را می شناسید، بازداشت شوند...

در جلسه ای که چند روز پس از این مصاحبه در سفارت امریکا تشکیل شد، صحبت در اطراف موقعیت دکتر امینی دور می زد. در پاسخ به سفیر که اظهار می داشت ظاهرا بسیاری بر این عقیده اند که امینی عده زیاد از حدی را با خود دشمن کرده، یکی از وابستگان نظامی می گوید:

...نظر عموم بر این است که امینی بیش از دو ماه دیگر دوام نخواهد آورد. گروه ضد امینی، همکاران او به ویژه ارسجایی و الموتی را متهم به کمونیست بودن می کنند، در حالی که طرفداران امینی یادآور می شوند که او با مشکلات عظیم رو به روست و از حمایت قابل توجهی در میان مرم برخوردار نیست، آن ها می گویند که جانشین امینی یک شورای نظامی خواهد بود زیرا مردم سرانجام علیه دولت امینی قیام خواهند کرد و مملکت را تحویل جبهه ی ملی و هرج و مرج خواهند داد...

یکی از اعضای سفارت معتقد بود که مسئله ی ایران در لحظه ی کنونی اساسا جنگ قدرت میان نخست وزیر و شاه است که در هفته های اخیر روی ارتش متمرکز شده، طبق اطلاع، استعفای سپهبد آزموده میان ژنرال هایی که تا به حال رقیب هم بودند، همبستگی ایجاد کرده و اکنون آن ها را تحت رهبری بختیار با هم متحد ساخته است. فرد مزبور در این مورد می افزاید که «اظهارات دکتر امینی مبنی بر این که از کودتا واهمه ندارد و اقداماتش در جهت منافع مملکت و شاه است، بسیار به جا بود. زورآزمایی میان ژنرال ها و امینی، با شاه به عنوان عامل تعیین کننده در پیش است.» دیپلمات مزبور افزود که «دلیل قانع کننده ای داریم که فکر کنیم ژنرال ها از سوی شاه تشویق می شوند...»

 

بخش های قبلی این خلاصه کتاب را اگر در گذشته نیز نخوانده اید، می توانید در شماره های گذشته راه توده دنبال کنید.

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده 500  -  27 فروردین 1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت