راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

کمین گذاری

برای کشاندن

ایران به حریق

یک جنگ مذهبی

هفته گذشته و بدنبال کشتار شماری از کارگران مسیحی توسط داعش، نیری هوایی مصر به لیبی حمله کرد. پیش از آن اردن به بهانه آتش زدن یکی از خلبانان آن کشور خاک سوریه را بمباران کرده بود. عراق و سوریه و لیبی در خاک خود درگیر جنگ هستند. ترکیه نیز به یک پای جنگ در سوریه تبدیل شده است. بهار عربی که می رفت و می خواست به آزادی و دموکراسی و حکومت قانون در منطقه تمام شود و نسیم آن حتی دولت اسرائیل را نیز با خود ببرد با حمله نظامی امریکا و اروپا به لیبی و سرنگون کردن نظامی دولت قذافی و سپس کوشش برای سرنگونی دولت سوریه، منطقه را به یک کشتارگاه تبدیل کرده که از هرسوی آن بوی خون و جنگ بیرون می زند. تضعیف دولت های منطقه، آزاد کردن نیروی اسلامیون دست راستی و تکفیری؛ و بالاخره ابتکار حمله به لیبی همه چیز را تغییر داد و سراسر منطقه را به جنگ کشاند، به شکلی که منازعه با اسرائیل جای خود را به جنگ درون اعراب و کشورهای مسلمان داده است. آنچه آقای خامنه ای "بیداری اسلامی" ‌خوانده بود اکنون بصورت داعش و گروه های باصطلاح جهادی و "بوکو حرام" به تهدیدی برای صلح و ثبات منطقه و ایران تبدیل شده است.

امروز بر کسی پوشیده نیست که سیاست استراتژیک امریکا گسترش جنگ مذهبی در منطقه و کشاندن همه خاورمیانه به عرصه این جنگ است، جنگی که در نهایت باید از لیبی و سوریه و مصر و اردن و عراق عبور کند و به مرزها و سپس به درون ایران کشیده شود. حالا این کار در یکجا از طریق گردن زدن کارگران مسیحی است، در جای دیگر آتش زدن خلبان و فردا می تواند دستگیری و تیرباران چند ایرانی باشد. بهانه برای ورود ایران به جنگ را بسادگی می توان فراهم کرد، بویژه که در داخل ایران نیروهای معینی در سپاه و جناح راست حکومتی منتظر یک جنگ هستند و آن را وسیله تثبیت قدرت خود می دانند.  

اینها، همانهائی هستند که در داخل ایران بجای سیاست مدارا هر روز فشار و توهین به اهل سنت و اقلیت ها را چنان افزایش داده اند که آنها به گروه های تکفیری بپیوندند. در عین حال گروه های تکفیری شیعه نیز بوجود آورده اند که نقش گروه های فشار بر مردم را دارند و با حداقل هنر و فرهنگ و موسیقی و آرامش مردم مشکل دارند. بدینسان یک پای جنگ در داخل ایران نیز در حال شکلگیری است.

در ایران این گروه که به قدرت چنگ زده  نه تنها نگران کشیده شدن پای ایران به عرصه این جنگ نیست که به پیشواز آن رفته است. فاسدترین و قدرت طلب ترین نظامیان، بی ریشه ترین و فرصت طلب ترین سیاسیون و بی سوادترین و اوباش ترین روحانیون از گسترش جنگ به مرزهای کشور استقبال می کنند و می خواهند ایران را به صحنه جنگ تبدیل کنند تا بمانند. در حالیکه این جنگ دیگر جنگ نظامی میان ارتش دو کشور نیست، بلکه جنگی است که مانند حریقی از درون خانه و از هر سو برخواهد خاست و هیچکس دیگر نمی داند در همسایگی و روبروی او چه کسی قرار گرفته است.

این در حالیست که کشور ما نه تنها بیشترین ظرفیت مردمی، بلکه ظرفیت حکومتی و حاشیه حکومتی را دارد برای آنکه بتواند از این جنگ اجتناب کند و حتی یک نقش تاریخی برای احیای بهار عربی و برقراری صلح و ثبات در خاورمیانه و انزوای اسرائیل داشته باشد. اما از داخل ایران، نیروهایی که قدرت و ثروت عظیمی در دست خود جمع کرده اند کارشکنی می کنند. سخن تنها بر سر جاسوس ها و عوامل پنهان آمریکا و اسرائیل و انگلستان نیست که در تار و پود دستگاه امنیتی و نظامی و سیاستگذاری ایران رخنه کرده اند. سخن بر سر کسانی است که ثروت های غارتی دوران احمدی نژاد و قدرت بادآورده و غیرپاسخگو به زیر دندانشان مزه کرده و مانع هرگونه ابتکاری برای بهبود وضع کشور و در سمت صلح هستند. آنان در صف نخست مخالفان مذاکرات اتمی قرار دارند. ظرفیت بزرگ میرحسین موسوی و مهدی کروبی برای بسیج میلیون ها تن را در حصر کرده اند و برعکس به بغض و کینه در جامعه دامن می زنند. امثال محمد خاتمی را که با اعتبار بزرگ بین‌المللی خود می توانند نماینده و نماد مردم و سفیر صلح ایران در جهان و خاورمیانه باشد ممنوع الخروج و تصویر کرده اند. به امثال هاشمی رفسنجانی فرصت نمی دهند تا از مناسباتی که با برخی سران کشورهای همسایه مانند عربستان دارد در سمت بهبود و آرامش در منطقه بهره گرفته شود و در برابر پیام تسلیت او برای مرگ پادشاه عربستان، آنان در نماز جمعه پیام تبریک می فرستند. همه ظرفیت های بزرگ سیاسی کشور ما را که می توانند در سمت جلوگیری از گسترش جنگ به داخل ایران عمل کنند خفه کرده اند تا چنین وانمود شود که به راه انداختن گروه "عماریون" و تفنگ و موشک و هرزه گویی ها و شاخ و شانه کشیدن های آنان عامل بازدارنده از یک جنگ است. بی اصول ترین اصولگراها و سران جناح راست حکومتی همان نفرتی را که مردم از آن دارند آنها هم نسبت به مردم دارند. آنان که در هر انتخاباتی شکست خورده و دست رد مردم بر سینه آنان خورده با ایران و با مردم ایران مشکل دارند. کشیده شدن ایران به صحنه جنگ برای این دسته نوعی وسیله تسلیم و قربانی کردن و به زانو در آوردن مردم ایران است، مردمی که در برابر آنان زانو نمی زنند. منافع جناح راست حکومت که کاخ رهبری، ارکان نظامی، قوه قضائیه و اکثریت مجلس را در اختیار گرفته با منافع ملی و بقای ایران به عنوان یک ملت در تضاد قرار گرفته است. اگر جز این بود نه با مخالفان میهن دوست حکومت که لااقل با امثال موسوی و کروبی و خاتمی که طرفدار نظام و بنیان های آن ولی معتقد به حفظ منافع مردم و کشور هستند چنین نمی کردند.

کشور دچار یک بحران سراسری است که بحران اقتصادی تنها بخشی از آن است. ریشه بحران در یک رهبری نابخردانه است که هشت سال دولت احمدی نژاد را روی دست مردم ایران گذاشت و بتدریج به جادوگری شبیه شده که مهار غول نظامی گری و سفسطه و دروغ و اوباشی گری که از شیشه بیرون کرده از دستان خود او نیز خارج می شود. در این میان تنها امید به خردمندی و هوشیاری مردم ایران است که بتوانند جناح راست و جنگ طلبان داخلی را مهار کنند و با مقاومت و فشار سهمگین خود راه چرخش اوضاع و تحولات در سمتی مثبت و مترقی را باز کنند. انتخابات آینده مجلس شورا و خبرگان صحنه بزرگ مبارزه ای است که میان مردم و طرفداران تحولات از یکسو و فرماندهان سپاهی و فاسدان اقتصادی و جناح راست حکومتی بر سر نجات ایران درگیر خواهد شد.

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  494  -  30 بهمن 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت