راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سپاه پاسداران

بر صندلی اتهام

خیانت به انقلاب

 

 

پخش سریال اعترافات اجباری و زیر شکنجه از سیمای حکومتی با بی اعتنایی ناشی از نفرت مردم از اینگونه نمایش های تلویزیونی پایان یافت. ولی این پایان نمایش نیست به دلایل مختلف. یکی از دلایل آن به شرایط روز و نزدیک شدن برگزاری انتخابات مجلس شورا و خبرگان باز می گردد.

سرداران سپاه و کارگزاران بیت رهبری با توجه به تجربه انتخابات های سالیان اخیر، درست یا نادرست، تصور می کنند که توده ای ها بر سرنوشت انتخابات اثرگذارند و سمتگیری آنها با سمتگیری نهایی جامعه یکی از آب در می آید. در نتیجه فشار به توده ای ها برای بازداشتن آنان از چنین اثرگذاری همچنان ادامه خواهد یافت.

یکی دیگر از دلائل ادامه فشار به توده ای ها بدلیل افزایش گرایش به چپ در جامعه است که خود حاصل تجربه هشت ساله دوران احمدی نژاد و سیاست های اقتصادی آن و شکلگیری سریع یک قشر فاسد ثروتمند و جولان دادن – یا بقول جوانان ایرانی دوردور کردن – نفرت انگیز آنها بر روی فقر و فلاکت اکثریت مردم است. ضمن اینکه این قشر نه تنها از آبشخور فلاکت ملی سیراب می شود بلکه عامل نابودی اقتصادی کشور نیز هست. این وضع تضادها و تقابل های خود را بوجود آورده که گسترش توجه به راه حل ها و افکار چپ یکی از پیامدهای آن است.

یک سلسله عوامل دیگری نیز در گسترش تبلیغات حکومتی ضدتوده ای دخالت دارد و آن هم آغاز بازخوانی نقش سپاه در انقلاب است که اتفاقا همین موضوع مورد بحث ماست.

آلوده شدن سرداران پشت جبهه دوران جنگ به اقتصاد و فساد و زد و بند و کودتا، سرکوب و سانسور چهره دیگری از سپاه را به نمایش گذاشته که امروز مردم ریشه های آن را در تاریخ انقلاب جستجو می کنند.

 در پشت ظاهر تهاجمی تبلیغات ضدتوده ای در واقع نوعی وحشت و دفاع از عملکرد سپاه در این خیانت آشکار به انقلاب نهفته است. اکنون سپاه پاسداران خود متهم کودتاست و تاریخ به شکلی نو به نقش جناح راست سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و فرماندهان سپاه در انقلاب می نگرد. آنها امروز متهمند که با کوشش در طولانی کردن جنگ قصد انتقال قدرت به خود را داشتند و اتهام کودتای حزب توده ایران نیز در واقع بخشی از همین تلاش کودتایی بود. پرسشی که اکنون در برابر پژوهش های تاریخی روزبروز با قدرتی بیشتر سر بیرون می آورد این نیست که سپاه پاسداران چه خدماتی به انقلاب ایران کرد و حزب توده ایران چه خیانت هایی. پرسش آن است : در سال 1362 این حزب توده ایران بود که می خواست کودتا کند یا سپاه پاسداران؟

سخنرانی های رهبر و نمایش های تلویزیونی و جار و جنجال های خبرگزاری فارس و اطلاعات سپاه پاسداران از جمله برای سرپوش گذاشتن و منحرف کردن این پرسشی است که از هم اکنون در برابر پژوهش های تاریخ انقلاب ایران قرار گرفته است.

می دانیم که در آستانه یورش به حزب توده ایران، اطلاعات سپاه پاسداران، با تهیه یک پرونده قطور و با جار و جنجال و جمع کردن برخی مقامات مملکت نزد آیت‌الله خمینی، خبر داد که حزب توده قصد کودتا دارد و قرار است شوروی به ایران حمله کند. اینها مسائلی است که ما امروز از آن خبر داریم. نخستین کسی که درباره این جلسه سخن گفت مهندس میرحسین موسوی در مصاحبه با مجله "بعثت" در قم بود که در مصاحبه ای در سال 1367 بدون اشاره به ادعای کودتا یا جزئیات امر فقط خبر داد که اطلاعات سپاه به اینطرف و آنطرف تلفن زده و با جمع کردن همه رهبران کشور نزد آیت‌الله خمینی ادعا کرده که قرار است ظرف 24 تا 48 ساعت حوادثی روی دهد. در جریان محاکمات رهبران حزب توده ایران نیز اتهامی تحت عنوان "کودتا" یا حمله شوروی به ایران مطرح نشد. در خاطرات هاشمی رفسنجانی مربوط به سال های 1361 و 62 که بنام "پس از بحران" منتشر شده تنها از اینکه بنا بر اطلاعاتی که سپاه در اختیار وی قرار داده "توطئه ای وسیع طرح ریخته شده" اشاره شده بود. در واقع برای نخستین بار با انتشار نامه نورالدین کیانوری در راه توده ما با محتوای ادعاهایی که سپاه در آن جلسه کرده بود آشنا شدیم.

نورالدین کیانوری در این نامه پس از شرح شکنجه هایی که بر وی و دیگر رهبران حزب وارد شده نوشته بود:

" همه این شکنجه‌ها برای این بود که از افراد برجسته حزب توده ایران این اعتراف دروغ را بگیرند که ‌گویا حزب توده ایران تدارک یک کودتای مسلحانه برای سرنگون ساختن نظام جمهوری اسلامی ایران را می‌دیده؛ تدارک کودتائـی که قرار بود در آغاز سال 1362 عملی ‌گردد و ... ‌گویا حزب قرار است روز اول ماه مه (11 اردیبهشت 1362) کودتا را انجام دهد."

با اینحال هنوز تائید رسمی بر ادعاهای نورالدین کیانوری وجود نداشت تا زمانی که هاشمی رفسنجانی در سال 1385 در مصاحبه با روزنامه همشهری وجود اتهام کودتا را رد کرد و گفت  "برای آنکه حزب توده می خواسته کودتا کند دلیلی پیدا نکرده" است. بدنبال این مصاحبه، محسن رضایی که به گفته خود در آن جلسه داستان کودتا را طرح کرده بود، نگران از اینکه موضوع کودتا و انگیزه سپاه از طرح چنین اتهامی بیش از این باز شود، تقریبا بیست سال پس از گفته های میرحسین موسوی، در دو گفتگو با خبرگزاری ایسنا و روزنامه اعتماد شرح مفصل تری از آن جلسه ارائه می دهد و محتوای نامه نورالدین کیانوری در مورد حمله شوروی و کودتای خیالی حزب توده ایران را تائید می کند. محسن رضایی در این مصاحبه می گوید

"در سال 58 که حزب توده می‌خواست کودتایی انجام دهد و به بهانه تظاهرات وارد مجلس و صدا و سیما شوند و سپس از شوروی درخواست کمک کنند، من در آن زمان رئیس اطلاعات سپاه بودم، خدمت امام(ره) گفتم که اینها چنین کاری می‌خواهند انجام دهند." (ایسنا- 7 خرداد 1386)

بدنبال این ادعاها، سعید حجاریان که در آن زمان در اطلاعات نخست وزیری کار می کرده است نیز در مصاحبه ای با نشریه اندیشه پویا، نظر هاشمی رفسنجانی را تائید می کند و ماجرای کودتا را تایید و آن را پوچ می داند و می گوید :

"مشکلی که بچه‌های سپاه داشتند این بود که آنها را(رهبران حزب توده ایران) بعنوان یک پروژه امنیتی گرفته بودند، اما هیچ پرونده‌ای از عناصری که بازداشت کرده بودند نداشتند. جلسات شان در خیابان فرشته برگزار می‌شد و ساعت مشخص داشت و چیز مخفی نداشتند. لذا بچه‌های سپاه در بازجویی درماندند که چه کنند. پرتوی زاییده این شرایط بود و از او استفاده کردند که ادعاها برای کودتا اثبات شود."

تا اینجا که سپاه پرونده ای در اختیار نداشته و داستان کودتای ساختگی را علم کرد مشکلی وجود ندارد ولی پرسش از اینجا آغاز می شود که برای چه داستانی را که برای خود و ملت ساخته و برای تایید آن شکنجه های وحشتناکی را بر رهبران حزب وارد آورده بودند و فیلم و تصویر و همه چیز را هم آماده نگه داشته بودند، تبدیل به یک خطر واقعی ملی کردند و رهبران جمهوری اسلامی را نزد آقای خمینی جمع کردند و ادعا کردند که ظرف 24 یا 48 ساعت شوروی به ایران حمله می کند و حزب توده ایران کودتا می کند؟ پیامدهای این ادعا فراتر از دستگیری رهبران حزب توده ایران که پیش از آن بازداشت شده و در زندان بودند قرار داشت. در واقع آقای خمینی فهمید که پذیرش ادعای سپاه و قبول آنکه شوروی در ظرف 24 ساعت به ایران حمله خواهد کرد به معنای درخواست اعلام نوعی حالت فوق العاده در کشور و ریختن به خانه های مردم در شهر و ده و دستگیری همه کسانی بود که قرار بود گویا به استقبال نیروهای شوروی در ایران بروند و این یعنی کشتار چیزی حدود یک میلیون نفر از مسلمانان و غیرمسلمانان مدافع انقلاب. اطلاعات سپاه برای چه می خواست دستگیری رهبران حزب توده ایران را به کودتا علیه کل انقلاب و حتی مسلمانان خط امام تبدیل کند؟ این اجرای زودتر همان خطی بود که لاجوردی در وصیتنامه خود نوشته بود و خواهان اعدام مذهبیون چپ و مدافع انقلاب شده بود؟ یا همان فکری که در سر سردار ذوالقدر وجود داشت که مصطفی تاجزاده آن را فاش کرده و پشتیبانی از دکتر بهشتی در برابر بنی صدر را "دفع افسد به فاسد" می دانست؟‌ طالبان و داعشی بود که حزب توده ایران برای آن تنها یک خاکریز بود و در همان سال 1362 می خواست بر انقلاب سیطره پیدا کند؟ حتی هاشمی رفسنجانی نیز در همان خاطرات سال 1362 خود نشان می دهد که نسبت به ادعاهای سپاه درباره حزب توده ایران مشکوک است و از "احتمال جوسازی برای رسیدن به اهدافشان" خبر می دهد. چرا جوسازی و برای رسیدن به کدام اهداف؟ این پرسش مهمی است که اکنون سپاه باید به آن پاسخ دهد.

محسن رضایی می گوید که توده ای ها می خواستند در مقابل مجلس و صدا و سیما تظاهرات کنند و بعد از شوروی ها برای حمله به ایران دعوت کنند. سپاه اکنون باید برای این ادعای خود پاسخگو باشد. در واقع یک مسئله خیلی ساده وجود دارد. اگر توده ای ها می خواسته اند ظرف 24 ساعت بعدی مورد ادعای سپاه دربرابر صدا و سیما تظاهرات و آنجا را تصرف کنند حداقل نیاز به دو هزار نیرو داشته اند که باید آنها را برای چنین تظاهراتی آماده کرده باشند. نمی گوییم دو هزارتن، نمی گوییم دویست یا بیست تن، می گوییم حداقل دو تن از اعضای حزب توده ایران  که باید از وجود چنین تظاهراتی با خبر باشند. لااقل یک تن یعنی مهدی پرتوی بقول خودتان رئیس تشکیلات مخفی حزب توده ایران که باید از چنین تظاهراتی با خبر می بود. چرا خبرگزاری فارس که با مهدی پرتوی گفتگو کرده از او درباره این تظاهرات پرسشی نکرده است؟ پرتوی نه تنها سخنی از کودتا بر زبان نمی آورد بلکه دلیل "عدم مقاومت" توده ای ها در زندان را به وفاداری و علاقه آنان به انقلاب نسبت می دهد.

این دروغ و انگیزه ها و اهداف آن اکنون گریبان فرماندهان سپاه را گرفته است و این از دیگر گفتگوها و نوشته هایی که در ماه های اخیر علیه حزب توده ایران در سایت های نزدیک به سپاه انجام شده کاملا روشن می شود. در این زمینه می توان به دو گفتگوی وبسایت "تاریخ انقلاب اسلامی" با دو تن سپاهی که "کارشناس" معرفی شده اند اشاره کرد. این گفتگوها خیلی جالب است برای آنکه نشان می دهد که پرسش ها و ابهاماتی که علیه انگیزه های سپاه و اتهاماتی که علیه حزب توده ایران وارد می کنند تا آنجا پیش رفته که حتی نیروهای نزدیک به سپاه خود را ناگزیر از پاسخگویی می بیینند.

مثلا در این گفتگو ها چنین پرسش هایی را می خوانیم :

- بعضی اعتقاد دارند کودتای نوژه به وسیله حزب توده به مقامات اطلاع داده می‌شود؟

- در خاطرات آقای ریشهری در مورد اتهاماتِ آقای افضلی، لو دادن عملیات والفجر دو (تیرماه۶۲) هم ذکرشده اما افضلی در اوایل اردیبهشت ۶۲ دستگیر شد.

- چرا بعد از دستگیری سران حزب توده در اواخر سال ۶۱، افضلی (مدت کوتاهی قبل از دستگیری) از ایتالیا به ایران بازگشت؟ (اشاره به اینکه ناخدا افضلی در زمان دستگیری رهبران حزب توده ایران در خارج کشور قرار داشت و بعدا خود به ایران بازگشت)

- آیا در آن دوره قانونی در جمهوری اسلامی مبنی بر عدم مجوز حضور نظامیان در احزاب وجود داشته است؟

- ارگان‌های حزب دلیل دستگیری رهبرانش را، مخالفتش با ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر (خرداد ۶۱) می‌داند نظر شما چیست؟

- حزب‌الله لبنان به چه صورت عمل می‌کند؟ (اشاره به روابط گسترده حزب الله لبنان با جمهوری اسلامی که رابطه حزب توده ایران با اتحاد شوروی یک صدم آن هم نمی شود ولی جمهوری اسلامی حزب الله را نه جاسوس و خائن که قهرمان لبنان می داند)...

این پرسش ها مطرح نمی شد اگر همه آنها بعنوان ابهامات جامعه تا آنجا نفوذ نکرده بود که تاریخ نگاران سپاه ضرورت دیده اند به انها پاسخ دهند.

برخی پاسخ های این به اصطلاح "کارشناسان" هم جالب است. مثلا در مورد این ادعا که پشتیبانی حزب توده ایران از انقلاب از روی "نفاق" بود و در برابر این پرسش که پس:

"چرا کیانوری در اواخر عمر هم، از امام دفاع می‌کرد؟"

کارشناس سپاه چنین پاسخ می دهد :

"او هیچ‌وقت مسلمان نبود. به هیچ‌چیز اعتقاد نداشت اما یک عنصر اطلاعاتی کارآزموده‌ی ک.گ.ب بود. آن‌ها روی بعضی چیزها تا آخر می‌ایستند و این از پیچیدگی‌های یک عنصر اطلاعاتی است."

البته خبرنگار یادش می رود بپرسد که بفرض که کیانوری نه دبیر کل یک حزب سیاسی بلکه یک عنصر پیچیده اطلاعاتی باشد تا آنجا که حاضر می شود تا پای جان و نقص عضو شدن خود بر سر اسرار اطلاعاتی خود بایستد، اما آن موقع که دیگر نه شوروی وجود داشت و نه ک.گ.ب. کیانوری دیگر روی کدام مسئله اطلاعاتی ک.گ.ب ایستاده بود؟

در پرسشی دیگر این سایت تاریخی حکومتی می خوانیم از آقای به اصطلاح کارشناس می خوانیم:

"- نظر شما در مورد اعترافات اعضای حزب چیست؟

پاسخ : یکی از دستآوردهای سیستم اطلاعاتی جمهوری اسلامی دستگیری و متلاشی شدن حزب توده بود. لذا دست نیروی اطلاعاتی پر بود. دلیل دوم برخورد انسانی و معنوی نیروهای سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی با آن‌ها بود. (در مورد این "برخورد انسانی و معنوی" مراجعه کنید به نامه نورالدین کیانوری به علی خامنه ای در راه توده) سوم آنکه جو انقلاب اسلامی بسیار مهم است. این‌ها تعدادی نداشتند، اگر نفوذ داشتند بعد از دستگیری‌شان شورش می‌شد و شوروی اقدام می‌کرد. وضعیت جامعه در اوج معنویت، دفاع از مملکت، مقاومت در برابر توطئه‌ها. یک انسان باوجدان مستقل می‌تواند بفهمد".

یعنی رهبران حزب توده ایران چون باوجدان و مستقل بودند فهمیدند و به همین دلیل اعتراف کردند. ولی اگر آنها با وجدان و مستقل بودند پس چرا به خیانت و جاسوسی آنها  را متهم و اعدام کردید؟ 

اما مهمترین بخش این پرسش ها مربوط به مسئله کودتاست و اینجاست که در واقع اطلاعات سپاه کاملا در موضع دفاعی قرار گرفته است. از جمله این پرسش ها:‌

"- در مورد دو اتهام کودتا توضیحی بفرمایید؟

پاسخ : در بین برخی مسئولین و نیرو‌ها اختلاف وجود داشت که بعضی می‌گفتند: احتمال کودتا بالقوه و بالفعل برای آن‌ها متصور است، دلیل هم داشتن سازمان مخفی و نظامی است و البته موضع‌گیری‌هایی که راجع به جنگ داشتند که آن را ما سیاسی قلمداد می‌کنیم."

خبرنگار نمی پرسد اطلاعات سپاه رفته پیش امام و گفته 24 ساعت دیگر شوروی می خواهد به ایران حمله کند. این چه ربطی به اختلاف نظر بین مسئولین و احتمال کودتای بالفعل و بالقوه دارد؟ یعنی اطلاعات سپاه نمی فهمید آنچه می گوید یعنی چه و دارای چه پیامدهای وحشتناکی برای کشور است؟ یا می فهمیدند و اتفاقا خودشان قصد به هم ریختن کشور و کودتا را داشتند و می خواستند آن را بنام مقابله حمله شوروی و کودتای حزب توده ایران پیش ببرند؟

ادامه پرسش ها :

"- آقای محسن رضایی در یکی از مصاحبه هایش به یک اظهار نظر امام اشاره می کنند. شما نظر امام را چه طور ارزیابی می‌کنید؟

"حزب توده دست به یک تاکتیک خطرناکی مشابه افغانستان زده بود و با شوروی‌ها بحث کرده بود که ما حمله می‌کنیم و با یک تظاهراتی مجلس و صداوسیمای ایران را می‌گیریم و اعلام می‌کنیم که در ایران یک حکومت مستقل تشکیل‌شده که شما مثل افغانستان، تانک‌های خودتان را از مرز عبور دهید و به سمت تهران بیایید. وقتی این را خدمت امام مطرح کردم، امام فرمود که این بیشتر شبیه یک قصه است تا یک واقعیت. اما یک در هزار هم اگر احتمالش باشد شما باید این مسئله را جدی بگیرید" محسن رضایی، مصاحبه با روزنامه اعتماد"

"- اطلاعات نخست‌وزیری با واحد اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هماهنگ بود؟

- برخی معتقدند سپاه در قضیه حزب توده عجله کرده؟

- برخی از نیروهای اطلاعاتی نزدیک به دفتر نخست‌وزیری می‌گویند: در آن زمان سیستم اطلاعات نخست‌وزیری بر حزب سوار بوده است!

به اصطلاح کارشناس سپاه از پاسخ به همه این پرسش ها می گریزد یا پرت و پلا جواب می دهد. مثلا در برابر این پرسش که:

"برخی دیگر از مقامات آن زمان گفته‌اند:" برای این حرف که اعضای حزب در فکر کودتا بودند دلیلی پیدا نکردم"

چنین پاسخ می دهد :

"دلیل ندارد، پیدا کند چون کار اطلاعاتی نکرده‌اند. کسی می‌تواند، نظر بدهد که در متن موضوع و سیستم باشد."

معلوم نیست منظور از این پاسخ های بی سروته چیست و چه کسی را می خواهد قانع کند. آقای رفسنجانی چون کار اطلاعاتی نکرده نمی تواند در مورد اینکه حزب توده ایران قصد کودتا و شوروی قصد حمله به ایران را داشته اظهار نظر کند! ظاهرا این آقای کارشناس سپاه خبر ندارد که پرونده کودتای حزب توده ایران را اول از همه پیش او بردند و بدست وی دادند.

برخی از پاسخ ها نیز نمایشگر سطح اطلاعات اوست. مثلا با اشاره به طیف دستگیرشدگان توده ای کارشناس سپاه می گوید:

"دسته سوم فعالان فرهنگی بودند، مثل هوشنگ ابتهاج که سابقه بهایت داشت اما از توده‌ای‌های دهه ۲۰ است که بعد از انقلاب دوباره به حزب پیوست . یا سیاوش کسرایی، امیرحسین آریان پور، پرویز شهریاری و...آن‌ها جنبه فکری و فرهنگی داشتند که عمدتاً این‌ها آزاد شدند. کسرایی بعد از آزادی به سوئیس رفت، هوشنگ اسدی که در کیهان فعالیت داشت بعد از آزادی به فرانسه رفت. "

هوشنگ ابتهاج هیچوقت بهایی نبود. کسرایی هم دستگیر نشد. بلکه به افعانستان گریخت و سپس به اتحاد شوروی و اتریش رفت. آزادی هوشنگ اسدی هم مربوط به پس از سال 67 است و سال ها بعد در دوران اصلاحات بدون اینک رابطه ای با حزب توده ایران داشته باشد از کشور خارج شد.

در ادامه :

"پرسش : نظر شما راجع به ولادیمیر کوزیچکین کارمند سفارت شوروی و عملکرد او چیست؟ اگر اسنادی از طرف او وجود داشت دیگر اعترافات اعضاء در دادگاه چه سودی داشت؟

پاسخ : اگر کوزیچکین در پاکستان اطلاعات را داده باشد، در درجه اول رئیس‌جمهور باید مطلع می‌شد، چون رئیس دفتر او اطلاعات را گرفته. برخی مطالب به‌ صورت شایعه، یک‌ بعدی، ناقص و بعضاً کذب است و دقت زیادی می‌طلبد. "

قبلا برای توجیه ضربه و فشار و شکنجه رهبران حزب توده ایران مدعی بودند که از روی اطلاعات کوزیچکین به جاسوسی آنها پی برده اند. اکنون می گویند اصلا کوزیچکین اطلاعاتی نداشته و نداده است. اما همه اینها پاسخ پرسش کننده نمی شود. اگر اطلاعاتی از سوی کوزیچکین وجود داشت چرا به همان اطلاعات استناد نشد و چه ضرورتی برای گرفتن اعتراف بود؟

 

اینها نمونه هایی است که نشان می دهد پرونده دستگیری و ضربه به رهبران حزب توده ايران بعنوان پیگیرترین مدافعان انقلاب از سطح روشنفکران و مردم عادی گذشته و به درون نیروهای مذهبی کشیده شده است. سپاه پاسداران بابت پرونده دروغ کودتایی که ساخت و شکنجه هایی که برای اعتراف بدان دست زده و اهداف آن باید در برابر تاریخ پاسخگو باشد. پرونده سازی برای حزب توده ايران، برای اصلاح طلبان، برای جناح چپ مجاهدین انقلاب اسلامی، برای محمد خاتمی، برای میرحسین موسوی و کروبی و ... اکنون به پایان خود رسیده است. اکنون نوبت پاسخگویی سرداران سپاه است.    

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده 514 - 8 مرداد ماه 1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت