راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله 566

از جنایت 67 می گویند

اما قادر به تحلیل آن نیستند!

 

یکی از اهدافی که پشت جنجال چند هفته گذشته جناح راست حکومتی درباره نوار آیت الله منتظری وجود دارد جدا کردن حوادث سال 67 از حوادث پیش و پس از آن است. در حالی که آنچه در سال 67 روی داد ادامه یک نبرد در جامعه ایران بر سر اهداف انقلاب بود. این جناح راست حکومت بود که هم زمینه سال 67 را فراهم ساخت و هم سود آن را برد!

 سال 67 پیش نمی‌آمد

اگر جناح راست حکومتی دربرابر اهداف انقلاب نمی‌ایستاد و اجازه می‌داد که خواست‌های مردم از انقلاب تامین شود،

اگر سیاست کشاندن مجاهدین خلق به رویارویی با جمهوری اسلامی را دنبال نمی‌کرد،

اگر سپاه بر روی ادامه جنگ اصرار نمی‌کرد،

اگر کار به جایی نمی‌کشید که آقای خمینی تهدید کند مانع خواهد شد که روزنامه "رسالت" را به جبهه‌ها بفرستند

همه اینها زمینه ساز سال 67 شد. همانطور که سودبرندگان سال 67 همان جناح راست حکومت بود.  

در حالی که خواست مردم از انقلاب تامین آزادی و عدالت و برابری بود، جناح راست هدف انقلاب را "مذهبی شدن" جامعه یعنی گذاشتن ریش و پوشیدن چادر و رعایت ظواهر شرعی می‌دانست. آنها اهداف مشترک انقلاب را تبدیل کردند به مسائل مورد اختلاف در جبهه انقلاب تا جلوی تحقق آنها را بگیرند. آنها حتی محمد علی رجایی را قبول نداشتند چون قبل از انقلاب کراوات می‌زد. (همین بهانه ای که اکنون به نوع دیگری مانع به مجلس رفتن خانم خالقی منتخب سوم اصفهان شده است)

اگر بازگردیم به سال 60 می‌بینیم که جناح راست حکومت نه فقط همه تلاش خود را برای کشاندن مجاهدین خلق با رویارویی با جمهوری اسلامی انجام داد، بلکه بیشترین بهره را از آن برد. مجاهدین خلق حداقل دو چهره مهم مخالف‌‌‌اندیشه‌های جناح راست یعنی بهشتی و رجایی را از بین بردند. هنوز کتاب مواضع اقتصادی آیت‌الله بهشتی که در آن سرمایه‌داری و نظرات راست اسلامی از نوع موتلفه و آقای خامنه‌‌ای را محکوم می‌کند در ایران ممنوع الانتشار است. مگر موتلفه و انجمن‌های اسلامی بازار که امروز مدعی "شهید رجایی" هستند، نبودند که در جریان اختلاف او با بنی صدر به میدان آمدند و رجایی را تهدید کردند؟ انجمن‌های اسلامی بازار وابسته موتلفه در دیماه 59 در اعلامیه‌ای به رجایی حمله کردند و نوشتند: ¨آقای رجایی به خاطر اسلام، ما تقاضا میکنیم که از شغل خود استعفا بدهید. شما صلاحیت از عهده برآمدن چنین مسئولیت‌هایی را ندارید و باید این مقام را به یک مسلمان متدین واگذار کنید….¨ (نگاه کنید به روزنامه عصر آزادگان 25 آبان 1378) همان اتهامی که بعدها به موسوی و کابینه او زدند چنانکه به گفته حجت الاسلام منتجب نیا در زمان دولت موسوی، زمانی که عده‌ای از دولت خواستند با رهبران بازار و حزب موتلفه ملاقات کنند آنها گفتند "این کمونیست‌ها (یعنی نمایندگان دولت) را از اینجا بیرون کنید!". رجایی را هم می‌گفتند کمونیست است و آقای بنی صدر مدعی "ملاقات هفتگی" وی با رهبران حزب توده ايران بود.

مگر آقای خمینی با رئیس جمهوری روحانیان مخالف نبود، چطور شد که سرانجام به رئیس جمهوری آقای خامنه‌‌ای تن داد؟ برای آنکه رجایی ترور شد. چه کسانی با ملاقات آقای خمینی با رهبران مجاهدین مخالف بودند؟ چه کسانی سعادتی را که در زندان بود و دوران محکومیتش را می‌گذراند اعدام کردند؟ چه کسانی آیت‌الله لاهوتی، پدر دامادهای هاشمی رفسنجانی را دستگیر و 24 ساعت بعد جسدش را تحویل دادند؟ بادامچیان‌ها و حسین شریعتمداری‌ها و ازغدی‌ها در زندان چه کار می‌کردند؟ چه کسانی، با چه فکری با چه امیدی سعید سلطان پور را بدون آنکه اصلا کاری کرده باشد از مراسم ازدواج بیرون کشیدند و بدون محاکمه اعدام کردند؟ جز با این تصور که بخش بیشتری از فداییان خلق را به راه مجاهدین بکشانند؟

جرم رهبران حزب توده ايران که در سال 67 در سنین هفتاد و هشتادسالگی در زندان‌ها اعدام شدند همین نبود که سدی در برابر به خون کشیدن انقلاب تبدیل شده بودند؟ این نبود که کوشش کردند که فداییان خلق به سرنوشت مجاهدین خلق دچار نشوند؟ این نبود که به وسیعترین کوشش تاریخی دست زدند تا مجاهدین خلاق وارد رویارویی با رهبری انقلاب نشوند؟ این حزب توده ايران بود که جزوه‌ای در 300 هزار نسخه منتشر و در میان مجاهدین خلق توزیع کرد تا به سهم خود مانع رویارویی مجاهدین با جمهوری اسلامی شود؟. همه از نقش حزب توده ايران در جدا شدن فداییان خلق از مسیر رویارویی اطلاع دارند ولی هنوز کمتر کسی از نقش حزب در میان مجاهدین خلق با خبر است. ما هنوز ارزیابی دقیقی از شمار مجاهدینی که توده ای‌ها موفق شدند آنها را از مسیر رویارویی مسلحانه جدا کنند نداریم ولی می‌دانیم شمار آنها بسیار بسیار زیاد است. کمر رویارویی مسلحانه مجاهدین خلق با جمهوری اسلامی را اعدام‌های آقای لاجوردی در زندان نشکاند، روشنگری‌های حزب توده ايران آن را بیش از آنکه آغاز  شود ترک داده بود و شکانده بود. آنچه لاجوردی کرد تنها موجب گسترش نفرت و خشونت و رویارویی شد.

مسئله ادامه جنگ هم نقش عمده‌‌ای در کشانده شدن کشور به سال 67 داشت. اگر جنگ ادامه پیدا نمی‌کرد مسئله رفتن مجاهدین به عراق اصلا پیش نمی‌آمد و این سازمان سال‌ها پیش در همان اروپا فرو پاشیده بود و دلیلی هم برای دستگیری و زندان و اعدام اعضای آن، پیش یا پس از 67 وجود نداشت. اگر ادامه جنگ نبود، حزب توده ايران را نمی‌شد بدلیل مخالفت با ادامه آن یا امید به کمک نظامی امریکا به جمهوری اسلامی سرکوب کرد. آیا یکی از سنگین ترین "جرایم" رهبری حزب توده ايران که موجب دستگیری و سپس اعدام آنها در سال 67 شد از نظر اطلاعات سپاه این نبود که با ادامه جنگ مخالفت می‌کرد؟، جنگی که فرماندهان سپاه خواهان آن بودند و تصور می‌کردند (نه چندان بدون دلیل) که با طولانی شدن جنگ می‌توانند قدرت سیاسی را در کشور تصاحب کنند؟ رهبری حزب توده ايران از زبان نورالدین کیانوری دبیراول وقت حزب بارها و از جمله در آخرین پرسش و پاسخ خود پیش از بازداشت، در 29 آبان 1361 با اشاره به ادعاهایی که درباره پیروزی در جنگ با اتکای "نیروی لایزال توده و نصرت الله" می‌شد هشدار داد و با پافشاری بر ضرورت خاتمه دادن سریع به جنگ گفت:

"آیا استراتژیست‌‌های جمهوری اسلامی این حساب دودوتا چهارتا را كرده‌اند كه خواهند توانست «با تكیه به نیروی لایزال توده‌ها و نصرت‌الله» بدون در گیر شدن در یك جنگ فرسایشی طولانی و در كوتاه مدت و با ضربات نیرومند، دشمن را كه دیگر نیروی بعث عراق نخواهد بود، بلكه تمام دنیای امپریالیستی است از پا درآورند و متجاوز را تنبیه كنند؟ آیا رهبری جمهوری اسلامی این حساب را كرده‌اند كه "نیروی لایزال توده‌ها" ممكن است لایزال نباشد و توانائی تنبیه متجاوز را نداشته باشد، باز هم با توجه به این واقعیت كه دشمن تنها عراق با چهارده میلیون نفر نیست… سیاست موذیانه امریكا اكنون چنین است كه از یكسو نمایندگان ژاپن، پاكستان و تركیه به ایران می‌آیند و علیرغم اینكه هر سه نمایندگان امپریالیسم امریكا هستند به ایران وعده كمك و همكاری می‌‌دهند. از سوی دیگر چند روز بعد همین نمایندگانشان به عراق می‌‌روند و به احتمال زیاد پشتیبانی كشورشان را به صدام حسین ابلاغ می‌كنند. » (نورالدین کیانوری – پرسش و پاسخ 29 آبان 1361 – انتشارات حزب توده ایران)

پس از اعدام‌ها چه شد؟ سرنوشت کارگزاران آن چه شد؟ چه کسی میوه آن را چید؟ قدرت به چه کسانی منتقل شد؟ چگونه و چرا آقای خامنه‌‌ای که در تمام دوران ریاست جمهوری با آیت‌الله خمینی مخالفت کرده بود، رهبر شد؟ چگونه او همان کسانی را که متهم به "اسلام امریکایی" بودند بر سر کارها گماشت و سرنوشت انقلاب را بدست آنها سپرد؟

اعدام‌های 67 را از آنچه پیش و پس از آن روی داده نمی‌توان جد اکرد. اینکه آقای خمینی واقعا حکم را داده یا نداده یا کسانی دیگر بنام او داده‌‌‌اند بخش کوچکی از مجموعه آن حوادثی است که به سال 67 انجامید که همه آنها و مسئولیت‌ها در آن باید روشن شود و روزی روشن خواهد شد. نه به قصد انتقامجویی، بلکه به قصد شناخت و آگاهی از تاریخ، قصدی که جنجال کنندگان بر سر نوار آیت‌الله منتظری به کلی بیگانه‌‌‌اند و هدفشان از بن تحریف تاریخ است، نه روشن شدن آن.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetude

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 566 راه توده - 11 شهریور ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت