راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

پاسخ به سئوالی درباره
بحث های جاری در ایران
صادق هدایت
فرزند زمانه خود بود
!

 


این پیام را از جمع پیام های دریافتی بصورت مستقل پاسخ میدهیم تا فرصت پاسخ به بقیه پیام ها فراهم شود.
رفقا! درود. شرمنده که مزاحم شدم. در اینجا (تهران) انجمنی را جوانان بر پا کرده اند درباره داستان نویسی و داستان نویسان ایران. اگر امکان دارد نظرتان را درباره صادق هدایت که در چند جلسه بحث آن ادامه دارد بنویسید تا منتقل کنم. دراین بحث ها از پولدار بودن هدایت، بیماری روانی او و انزوا و گوشه گیری او چیزهائی به گوش جوانان رسیده که میدانم پشتوانه تحقیقاتی ندارد. اغلب نیز بوف کور هدایت را مبنای قضاوت درباره او قرار داده اند.

راه توده:
دوست عزیز، ما در طول هفته و ماه و سال چنان غرق مانورهای امثال احمد جنتی و رهبر و شیخ محمد یزدی و آقا مجتبی و هاشمی و بقیه هستیم که به هدایت نمی رسیم، اما چون مسئله را بعنوان یک بحث جدی میان جوانان مطرح کرده اید این چند نکته را یاد آوری می کنیم و شما حتما آن را با آن جوانان مطرح کنید.

1- هیچ حادثه، پدیده و انسانی جدا از محیط و زمانش قابل بررسی نیست. چه اهل هنر باشد و چه اهل سیاست. بنابراین هدایت هم مثل بقیه آدم ها بود و باید در ظرف زمانی و محیط اجتماعی دوران خودش بررسی شود.
2- از این مرحله به بعد است که معلوم می شود نباید رفت دنبال پولدار بودن یا نبودن، مریض روانی بودن یا نبودن هدایت، تحصیلات دانشگاهی داشته و یا نداشته هدایت و شایعات و پرت و پلاهائی که درباره دانش و تعداد زبان هائی که میدانست گفته می شود.
3- هدایت محصول دوران خودش بود. دورانی که چهره های برجسته ای در عرصه هنر و سیاست و مبارزه سیاسی در ایران ظهور کردند. فرق نمی کند که در کدام جبهه. چپ یا راست. از آنسو قوام السطنه ها و از این سو سلیمان میرزا اسکندری. بهار و نیما و عارف و ایرج و سپس کمال الملک نقاش. سلیمان میرزای سوسیالیست و انقلابی پس از حیدرخان عمواوغلو پیدا شد. همه اینها محصول دوران خودشان بودند و تحت تاثیر رویدادهای آن دوران. چه درداخل ایران وچه خارج از ایران. بنابراین ابتدا باید این دوران را شناخت و بعد رفت دنبال قضاوت.
4- این بحث را بصورت جدی ببرید در میان جوان ها. آنها باید بدانند جمهوری گیلان چه بود، جنبش جنگل و قیام خراسان و حکومت شیخ محمد خیابان در تبریز چرا از شکم انقلاب مشروطه در آمد. حزب سوسیالیست ایران چگونه شکل گرفت؟ چپ روی در جمهوری گیلان چه بلائی بود و چرا بوجود آمد؟ جنگ اول و دوم چه تاثیری روی ایران داشت. نقش و تلفات ایران در جنگ اول چه بود. قفقاز چقدر در جنبش آذربایجان نقش داشت؟ انقلاب اکتبر چه نقشی داشت؟ آنوقت است که ناگهان برخوردمی کنید با شعر "قولولی قو، خروس می خواند" نیما یا "شیپور انقلاب از نقطه های دور می آیدم به گوش" فریدون توللی و احمد کسروی پیدایش می شود. درمیان روحانیون شیخ محمد خیابانی در تبریز پیدا می شود و بعد می رسیم به هدایت. حالا شکست ها و تغییرات روی همین افراد چه تاثیراتی داشت بسیار مهم است. امثال توللی رفتند به خدمت اسدالله علم وزیر دربار شاه، هدایت از غصه رفت به پاریس تا فراموش کند غم ها را و تکنیک نوین داستان نویسی درایران را از خود برجای گذاشت. صادق چوبک داستان نویسی برجسته شد،. نیما و پیش از او میرزاده عشقی شعر را از بند وزن و قافیه رها کردند.
به این ترتیب است که می بینید چگونه انسان زائیده شرایطش است. زائیده حوادث دوران خودش.
ما برای قضاوت درباره هنر آدم ها و زندگی آنها حتما باید آن شرایط را ابتدا بشناسیم. همین حکم در باره قضاوت های سیاسی نیز صادق است. چه احزاب و چه شخصیت ها.
 


به تلگرام راه توده بپیوندید:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 548  راه توده - 2 اردیبهشت ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت